جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

فریبکاری‌های رسانه‌ای غرب و شیفتگان آن


فریبکاری‌های رسانه‌ای غرب و شیفتگان آن
با پیشرفت علم و پدید آمدن رسانه های جمعی با شعاع پوشش گسترده، امکان خبر رسانی کامل و درست به همهٔ دنیا افزایش یافت. دید نظریه پردازان اولیه رسانه نیز همین بود که به واقع رسانه امتداد حواس انسان می باشد. این بدین معناست که همان طور که انسان به اطلا عات حاصل از چشم خود اطمینان می کند، می باید به رسانه نیز به عنوان دریچه ی واقعیت بنگرد و این طلیعه ی جدید عصر حاضر بود.
لیکن کم کم، واقعیت ها نمایان شدند و مشخص شد هنگامی که رسانه در اختیار انسان هایی که از درون اسیر تمایلات، غرایض، شهوات، طمعها و... هستند، باشد، قطعاً پیوندی نامیمون میان رسانه و اقتصاد و سیاست و قدرت در جهت رقم زدن آخرین و وحشتناک ترین مدل دیکتاتوری پیش می رود.
یک دست سازی سیاسی و فرهنگی جهان، تحت عنوان نظم نوین جهانی، آخرین مدل دیکتاتوری است که از سرمایه داری اقتباس شده است. آن هنگام که دکتر شریعتی بر سر الهه روشنفکری مدرن (دموکراسی) فریاد برآورد که: “دیکتاتورهای بزرگ در پوستین دموکراسی وارد عمل شده اند، آنها دست خود را از بالای سر مردم برداشته و درون سر آنها کرده اند، اسلحه ی آنها از زور به قانون تبدیل شده است و...».(کتاب علی، ص،۱۷۰ )، یا آن هنگام که آزادی رأی را به تمسخر می گیرد و می گوید: “آری ای مردم، شما آزادید، آزاد در دادن رأی ها، ولی اسیرید، اسیر در ساختن آنها (رأی ها)”. ( همان)
نشان از عمق دید وی به دنیای رسانه های امروز و تأثیرات آن بر روح و روان انسانها دارد و دیگر رسانه، امتداد حواس نیست که بتوان به آن اطمینان کرد، بلکه طبق نظریات جدیدی که در اواسط قرن بیستم مطرح شده است، رسانه خود یک فیلتر کننده اخبار و جهت دهنده به اذهان می باشد و به واقع دنیا اکنون حاصل چنین رسانه هایی است.
بیش از این قصد اطاله کلام در این باب را ندارم ولی پر واضح است که دنیای رسانه ای امروز دنیای تقریباً تک قطبی می باشد که اهداف خاصی را پیروی می کند و بی شک دنباله روهای داخلی آنها نیز از این موضوع حظ کافی را می برند و با کمک تکنیک ها و حقه های حرفه ای سعی در بعضاً واژگون نشان دادن حقایق و یا تفسیر و اصلاح و فیلترآن به قصد اهداف خود، را دارند.
در ذیل سعی شده است، در باب مهمترین مباحث روز رسانه ای که معمولاً به صورت یک طرفه و جانب مدارانه مورد بررسی قرار می گیرد، پرداخته و در کنار مباحث رایج، گریزی نیز به جنبه های ناشنیده ای که در حجم اطلاعات وسیع رسانه ها گم شده است داشته باشیم.
۱) آزادی بیان
غرب و مقلدان آن در داخل کشور، لیبرال- دموکراسی را بهترین محمل آزادی بیان معرفی کرده و مدعی اند که آن، فقط و فقط در کشور هایی که بر اساس لیبرال دموکراسی بنا شده است وجود داشته و لذا مداوماً به بهانه های مختلف، کشور های دیگر و از جمله مسلمانان را محکوم به نقض آزادی بیان می کنند. حال در این سناریو جالب که غرب با اشتیاق تمام آن را دنبال می کند، سؤال اساسی اینجاست که به واقع در کجای دنیا با آن شدتی که رسانه ها ادعای آن را دارند، به آن عمل می شود؟ و چرا مدعیان آن برای سخن گفتن در باب هولوکاست جریمه تعیین می کنند. چرا در حجم انبوه فضای سایبر، که کمتر از ۵% آن را سایتهای اسلامی تشکیل می دهد، تحمل این مقدار نیز، برای دولت آمریکا مشکل بوده و به فیلتر ینگ آنها می پردازد و بسیار موارد دیگر از جمله:
محدودیت برای خبر نگاران ایرانی، مسدود کردن شبکه ی سحر ایران و شبکه ی المنار حزب ا... لبنان، محدودیت های زیاد برای مسلمانان جهان، عدم اجازه پخش دفاعیات مسلمانان و هزاران موارد دیگر.
و البته پر واضح ایت که، اگر شخصیتی چون مایکل مور نیز پیدا می شود که توان انتقاد تا سطوح بالای آمریکا را دارد، نه به خاطر احترام به آزادی بیان، بلکه به خاطر حمایت های بی دریغانه ی حزب دموکرات (مخالف دولت بوش ) از وی، می باشد.
با دیدی موشکافانه به راحتی می توان همین رویه را توسط ژورنالیستهای داخلی به اصطلاح روشنفکر،که مدعی آزادی بیان هستند نیز مشاهده کرد.
۲) صلح
از آن روز که استعمار فرانو، تصمیم به تغییر استراتژی خود، از تصرف کشورها به تصاحب ۱۵cm بین دو گوش انسانها گرفت، استفاده ی ابزاری از لغات و اصطلاحات مقدس را نیز در دستور کار خود قرار داد.
دولت متجاوز آمریکا که در۵۰ سال گذشته حداقل ۲۵ مورد حمله ی نظامی مستقیم یا غیر مستقیم به کشور های جهان داشته است خود را مدافع صلح و آزادی معرفی می کند و البته شکی نیست که جنگهای نظامی نیز فقط و فقط به قصد صلح و مبارزه با تروریسم می باشد!!!
جایزه ی صلح نوبل تعریف می کنند تا با آن جنایتکارانی همچون شارون را تطهیر کنند و جهانیان را در خوابی عمیق ببرند، در حالی حرف از مبارزه با تروریست می زنند که خود بزرگترین تروریستهای دوران تاریخ می باشند، هر روز خبر به خاک و خون کشیده شدن مسلمانان عراق و فلسطین و افغانستان شنیده می شود ولی باز هم نوک پیکان رسانه ها به سمت مسلمانان نشانه رفته و آنها را تروریست معرفی می کنند. دنیای عجیبی است، شیخ احمد یاسین و رنتیسی (رهبران سابق حماس)، آیت الله حکیم و آیت الله صدر (از رهبران شیعیان عراق)، سید عباس موسوی (دبیر کل حزب الله لبنان)، حدود ۱۰۰ نفر از مسئولین جمهوری اسلامی (از جمله رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس قوه قضائیه، نمایندگان مجلس و...)، و هزاران نفر دیگر رسماً توسط دستگاههای جاسوسی و تروریستی غرب ترور شده اند ولی باز هم مسلمانان محکوم به تروریست و نقض حقوق بشر و بر هم زنی صلح جهانی می باشند.
۳) تحجر
آنان که مسلمانان را به جرم رجوع به سخنان ۱۴۰۰ سال پیش محکوم می کنند، باید پاسخ دهند که با چه مجوزی نسخه های پوسیده و کهنه غربی را برای کشور می پیچند و چگونه است که رجوع آنها به سقراط و افلاطون ( ۲۴۰۰ سال قبل) که غرب آنها را مهد تمدن خود می داند، تحجر نیست و حال آنکه رجوع به گفتار نیک ائمه اطهار (ع) تحجر به حساب می آید؟ چگونه است که جامعه روشنفکری در حالی که ناکارآمدی ساختار کهنه وپوسیده را که قریب ۳۰ سال است از غرب الگو برداری کرده اند را می بینند، به جای معذرت خواهی از مردم باز هم بر این تقلید بدون درک، خود اصرار دارند و ادبیات تولید علم و مباحث دقیق علم بومی را به تمسخر می گیرد؟
و به راستی متحجر کیست؟
۴) محافظه کار
براستی محافظه کاران چه افرادی هستند؟ چه کسانی مانع از برخورد با ثروتهای باد آورده -که اظهر من الشمس است-، می شوند؟ و بر اجرای سیاست های نا کارآمد ۱۶ سال پیش تأکید دارند. کدام محافلند که بر سر آبروی خویش سوگند یاد کرده اند تا نگذارند جو شایعه و تهمت، جنگ روانی، و شلوغی های غفلت آفرین از معضلات و دشمنیهای اصلی،مخدوش شود؟ چه کسانی مبارزه با فساد مالی را مقابله با سرمایه گذاری می دانند؟
به واقع محافظه کار چه کسانی هستند؟
۵) پوپولیسم
آیا مدعیان سکولاریسم ( جدایی دین از سیاست) حق انتصاب پوپولیسم (عوام فریبی) را به مخالفان خود، دارند؟ حال آنکه تئوری آنها (جدایی دین از سیاست) به وضوح از پوپولیسم حمایت می کند و آن را تئوریزه می کند، حقه های شرافتمندانه ای که ماکیاول از آنها نام می برد، قطعاً با اصول سکولاریسم که ساحت سیاست را از مجموعه ی دین که برای افراد، باید و نباید هایی را پدید می آورد و هر گونه فریب و... را محکوم می کند، منطبق خواهد بود، و این در ذات خود مروج پوپولیسم می باشد، زیرا سیاست بدون دیانت هیچ قید و بندی نداشته و در نفس خود مجوز هر گونه عملی را که ما را در رسیدن به اهداف یاری می دهد، صادر می کند و بدین سان است که هدف، وسیله را ( عوام فریبی، شایعه و تهمت، تخریب، قتل و...) توجیه می کند. که چنانچه دقت کنیم در این باب نمونه های وافری قابل مشاهده می باشد.
● مخلص کلام آنکه؛
در دنیای پیچیده امروز، آنچه که واقعاً می تواند دستگیر انسانها باشد، بصیرت است، بصیرتی که از پاکی دل، منطق قوی و اطلاعات صحیح حاصل می شود.
هادی مصدق
منبع : رجا نیوز


همچنین مشاهده کنید