چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

بازی‌های درد


بازی‌های درد
درد بازی ‌یا بازی‌های درد(Pain games) تغییراتی است که دردهای مزمن در روش زندگی بیماران مبتلا به وجود می‌آورند و بخشی از کیفیاتی است که در زندگی آنها به وجودآمده است. در دراز مدت این بازی‌ها شکل‌ها و دستور‌های رفتاری به خود می‌گیرند به طوری که بیماران مبتلا به دردهای مزمن نقش دردمندی دائم و علیل بودن در اعمال روزانه را به خود اختصاص می‌دهند و اعمال و رفتار فامیل‌ها نیز متقابلاً طوری تنظیم می‌شوند تا این نقش دردبازی‌ یا بازی‌های درد تقویت و حفظ شوند به طوری که نقش بیماران درد باز به عنوان افراد دردمند خانواده‌ها محور اصلی و پر اهمیت رفتار فامیل‌ها می‌شوند و این رفتارها صورت عادت ثانویه پیدا می‌کنند و به حدی می‌رسند که به آسانی قابل اصلاح نیستند به طوری که توقعات بیماران درد باز در جلب توجه دیگران به خود و تلاش در کنترل رفتار آنان به جایی می‌رسد که حتی کنترل پزشکان را هم در بر می‌گیرد.
عوامل فرهنگی در بسیاری موارد در رفتار بیماران دردباز نقش دارند و چگونگی برخورد آنها با این‌گونه مشکلات مورد توجه بیماران دردباز است. بعضی از فرهنگها رفتارهای نمایشی را تشویق می‌کنند و برخی دیگر به رفتارهای صبورانه متکی هستند.
شناخت این فرهنگها به وسیله‌ی پزشکان در درمان این دسته از بیماران اهمیت دارد زیرا اهمیت دادن آشکار به ناراحتی بیماران دردباز گاهی اوقات درتسکین ناراحتی‌های آنها مؤثر واقع می‌شود. در کشورهای پیشرفته عامل دیگری که این بازی‌های درد را تشدید و تثبیت می‌کند منافع مالی و جبران غراماتی هستند که از طریق مؤسسات بیمه و منابع دیگر تأمین می‌شوند سازمان و مقررات این مؤسسات به صورتی هستند که در تقویت و حفظ تمارض و دردبازی بیماران دردباز بسیار مؤثر می‌باشند و مانع از کوشش بیماران در از دست دادن نقش مذکور می‌گردند.
پزشکان نیز ناخواسته این نقش را تقویت می‌کنند زیرا طبیعت پزشکی اقتضا می‌کند تا به هر درد و شکایتی جواب مساعد و متناسب با خواست بیماران بدهند به این ترتیب هنگامی‌که بازی‌های درد به مرحله‌ی اوج خود می‌رسد توقعات بیماران برای عطف توجه بالا می‌گیرند و پیشنهاد‌هایی که در جهت کمک به بیماران عرضه می‌شوند با جوابهایی چون بله، اما برخورد می‌کنند و در این مراحل است که تنها پناهگاه بیماران داروهای گوناگون و احیاناً وابستگی به داروها و اعتیاد دارویی است درمان بیماران دردباز شامل درمانهای رفتاری، طبی و اجتماعی، روانی و جدیداً اندیشه‌ی درمان با داروهای پروتئینی خاموش کننده‌ی آنزیم PKG (Protein Kinase G) می‌باشد.
الف) درمان رفتاری:
سنگ بنای موفقیت در برخورد با بیمار درد باز فهم عمیق و جامع خصوصیات رفتاری بیمار دردباز است. این امر برای شناخت و حذف عوامل تشدید درد، کاهش مصرف داروها و کاربرد عوامل مؤثر در انصراف توجه بیمار دردباز از کانون درد ضرورت دارد.
نکته‌ی مهم آن است که بیمار در کوشش‌های معمول برای تسکین درد، همکار و شریک پزشک گردد پزشک باید از مفهوم علاج قطعی احتراز نماید بیمار باید موافقت کند که جز با پزشک درباره‌ی درد خود صحبت نکند و با افراد خانواده بحثی از آن به میان نیاورد. این روش سبب تثبیت زندگی فردی بیماری می‌شود زیرا خانواده بیمار معمولاً از مسأله‌ی درد بیمار خسته شده‌ است. در شروع درمان باید وظایفی در جهت خودیاری به بیمار محول شود و این فعالیت‌ها به عنوان یک عامل مثبت تدریجاً افزایش داده شود. معهذا این وظایف و فعالیت‌ها نباید از حد توان و ظرفیت بیمار تجاوز نماید.
همچنین ممکن است از بیمار خواسته شود کارها و وظایف انجام شده را یادداشت کند به طوری که با مطالعه‌ی آنها میزان پیشرفت مشخص گردد و در نظر پزشک بماند. به بیمار آموزش داده می‌شود که شدت درد خود را در موقعیت‌های مختلف و طرز برخورد با این موقعیت‌ها را ثبت کند تا شاید بتوان در این موقعیت‌ها و شرایط مشابه تغییر و تعدیل به وجود آورد.
از عوامل منفی تشدید کننده‌ی درد نظیر دلسوزی و توجه زیاد به درد باید احتراز نمود و برعکس باید به فعالیت‌های خلاقه و مولد بیمار بهاء داد و تکیه کرد تا توجه بیمار از کانون درد به سوی این فعالیت‌ها منحرف گردد. فعالیت بیشتر بیمار خاصیت حساسیت زدایی نیز دارد زیرا بیمار چگونگی تحمل به فعالیت فزاینده را می‌آموزد. تکنیک‌های بیوفیدبک و هیپنوتیسم در بهبود بعضی سندرم‌های درد موفق بوده است. هیپنوتیسم بیشتر در بیمارانی مؤثر است که در سطح بالای افکار هستند و در عین حال تلقین پذیری زیادی دارند همچنین هیپنوز را می‌توان برای کاهش اضطراب، تغییر در طول زمان احساس درد و تشویق به بسط (relaxation) مورد استفاده قرار داد.
ب) درمان طبی:
بهترین روش و مهمترین اولویت در درمان بیمار دردباز آن است که یک پزشک مسوول درمانهای متنوع بیمار باشد مشاوره با دیگران برحسب نیاز و اجرای تکنیک‌ها به وسیله‌ی دیگران مناسب خواهد بود لیکن مراقبت و مسوولیت باید به عهده‌ی پزشک اولیه باشد. ارجاع بیمار به دیگران نباید موجب امیدهای غیر واقعی برای بیمار شود و یا وسیله‌یی برای دست به سر کردن بیمار از طرف پزشک گردد برخورد پزشک با بیمار درد باز باید شرافتمندانه و توام با توجه و امیدوار کننده باشد نه امیدواری به علاج قطعی بلکه در جهت بهبود علائم و مداومت این بهبودی.
تجویز داروها، محرک‌های عصبی و اعمال جراحی باید به صورت مناسب انجام شود. وسایل فیزیکی تسکین درد، گرما یا سرما و وسایل فیزیوتراپی باید جزئی از برنامه‌های روزانه‌ی درمان باشد این روشها خوبی اطاعت دستورات را در بیمار تقویت می‌کند.
مسکن‌ها و سداتیوها هرگز نباید با دستور دارویی «در صورت احتیاج» داده شود یک برنامه‌ی ثابت مصرف آثار رفلکس‌های شرطی این داروها را کاهش می‌دهد ضد افسردگی‌های سه حلقه‌‌یی با دوزهایی کمتر از آنچه برای افسردگی مصرف می‌شوند ممکن است از طریق بلوک کردن تفسیر درد در مراکز اعصاب مفید باشند معهذا در مواردی که افسردگی نیز در کار باشد با دوز کامل مصرف می‌شوند مهمترین عوامل در جواب مثبت به داروها شامل امیدواری و گرایش مثبت بیمار و پزشک است.
ج) درمان اجتماعی:
دخالت دادن اعضای خانواده و دیگر اشخاص ذیربط در زندگی بیمار در درمان بیمار دردباز از اولویت های اولیه است. مهمترین کوشش‌های پزشک و بیمار دردباز ممکن است در اثر کارشکنی سهوی دیگران که تصور کمک به بیمار را دارند عقیم گردد. این رفتارهای ناشیانه‌ی اطرافیان در بسیاری از موارد جنبه‌های منفی سندرم درد بیمار دردباز را تقویت می‌کنند.
بیمار تحت این تلقینات وابستگی بیشتری به افراد پیدا می‌کند فعالیت او کاهش می‌پذیرد و احساس درد شیوه‌‌ی جدائی ناپذیر زندگی او می‌گردد. مخرب‌ترین اشکال درد بازی که به وسیله‌ی بسیاری از خبرگان توصیف شده است حاصل حسن نیت اما کوشش‌های گمراه کننده‌ی اعضای خانواده بوده است. درمان توام با همکاری خانواده ممکن است در شناخت هر چه زودتر این روندهای رفتاری نامساعد و حذف آنها از زندگی بیمار بیشترین کمک را در بهبود وضع بیمار تأمین نماید.
تغییر رفتار دیگران منجمله کارگزاران و دوستان بیمار مستلزم آموزش‌های مکرر این افراد و تماس‌های نسبتاً مکرر با آنها است زیرا تمایل این افراد به اعاده‌ی رفتار نامساعد، مانع از پیشرفت زیاد درمان است. آموزش‌های گروهی به وسیله‌ی پرستار یا معاون پزشک روش ارزنده‌یی است و ارزش آن با تبادل افکارگروه افزایش می‌یابد تکرار این آموزش‌ها و گفتگوهای متقابل اعضای خانواده به تدریج موجب تثبیت این سنت آموزشی می‌گردد.
د) درمان روانی:
در درمان بیمار دردباز علاوه بر گروه درمانی با مشارکت اعضای خانواده و اطرافیان، گروه‌ درمانی با مشارکت بیماران دارای وضع مشابه در صورت اجرای صحیح سودمند است. هدف اصلی در مورد فرد درمانی یا گروه درمانی فعال کردن و به کار گرفتن بیمار است.
وجود گروه وسیله‌ی پرقدرتی برای حصول این هدف از طریق ایجاد صداقت و همکاری اعضای آن است کوشش‌های گروه در بسیاری از موارد آنقدر ارزشمند است که هیچ کوشش فردی جای آن را نمی‌گیرد درمان فردی متوجه تقویت عوامل دفاعی موجود بیمار و خود بهاء دادن به وسیله‌ی بیمار است. روابط بین بیمار و پزشک مانند دیگر موارد روان درمانی مهمترین عامل موفقیت درمان است.
هـ) اندیشه درمان با داروهای پروتئینی خاموش‌کننده ی آنزیم :PKG (Protein Kinase G)
پروفسورریچارد آمبرون و تیم همکارش در مرکز پزشکی دانشگاه کلمبیا در نیویورک به تازگی موفق به شناسایی یک پروتئین درسلول‌های عصبی شده‌اند که به عنوان یک درمان برای دردهای مزمن عمل می‌کند. این پروتئین که آنزیم Protein Kinase G نام دارد درمواردی که بدن زخمی شده یا آسیب می‌بیند فعال می‌شود و بعد از فعال شدن فرآیندهای دیگر مولکولی را فعال می‌کند تا به این وسیله پیام‌های درد به مغز برسند و تا زمانی که آنزیم‌ PKG به صورت فعال (روشن) باقی می‌ماند احساس درد نیز باقی است اما وقتی PKG غیر فعال باشد (خاموش) احساس درد دیگر وجود ندارد.
پروفسور ریچارد آمبرون و همکاران متخصص زیست سلولیش در نشست ماهیانه‌ی دپارتمان زیست سلولی مرکز پزشکی دانشگاه کلمبیا در مورد این کشف جدید (شناسایی PKG) گفتند ما بر این باوریم که این کشف ما را به روشی جدید برای درمان میلیونها بیماری که از دردهای مزمن رنج می‌برند نزدیکتر خواهد نمود.
آنها افزودند ما همچنین به دنبال شناسایی مولکول‌های دیگر مشابه و سایر موارد فعال کننده‌ی متابولیسم PKG و همین‌طور مولکول‌های دیگری که آن را مهار می‌کند هستیم و امیدواریم با ساخت داروهای پروتئینی که بتوانند PKG را هدف قراردهند بیمارانی را که از دردهای مزمن رنج می‌برند نجات دهیم واین اندیشه درمانی را به باور برسانیم.
دکتر شهره فتاح پور
دکتر سعید رضا شیخی
داروساز
منبع : هفته نامه پزشکی امروز


همچنین مشاهده کنید