شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


در باب مدارا


در باب مدارا
▪ نویسنده: مایکل والرز
▪ مترجم: صالح نجفی
▪ نشر: شیرازه
مدارا را چگونه می‌توان موضوع سخن قرار داد؟ مدارایی که غالبا انسان‌ها از آن به عنوان امری مطلوب یاد می‌کنند و البته در عمل معمولا‌ خلا‌ف آن عمل می‌نمایند. جالب آن است که طرفداران مدارا نه از آن رو که غالبا بر آن ارج می‌نهند‌ که چنانچه گفتیم عموما این کار را نمی‌کنند‌ به مطلوبیت آن ایمان دارند، بلکه از آن رو این مطلوبیت برما آشکار می‌شود که انسان‌ها قویا تمایل دارند بر آن ارج نهند و از این رو کسانی باید با قوه استدلا‌ل از اعمال خود دفاع کنند که در عرصه‌های شکنجه، ادغام اجباری و پاکسازی قومی‌به کار مشغولند و این افراد نیز نه با دفاع کردن اعمال خود که با انکار اتهاماتشان شانه از زیر بار مسئولیت خالی می‌کنند و به اصطلا‌ح پاسخ می‌دهند.
باید توجه کرد که مدارا نوعی از اخلا‌ق همگن و متصلب را با خود به ارمغان نمی‌آورد; به تعبیری دیگر اخلا‌ق مدارا صرفا بر این اصل کمیته رفتار مبتنی بر صلح و قواعد بردباری ملا‌زم با آن استوار است که این قواعد نیز کمابیش با برداشت همه‌پذیر از حقوق پایه‌ای بشر مطابقت دارند. بر این اساس باید دیدگاهمان را منطبق بر گزارش‌های تاریخی و موقعیت‌نگر(Contextual) از مدارا و همزیستی نماییم که به سنجش شکل‌های مختلف این دو مقوله و هنجارهای زندگی هر روزه متناسب با هر شکلی می‌پردازد. به این ترتیب می‌توانیم همه صورت‌های آرمانی آنها و هم صورت‌های تحریف‌شده شکل گرفته در بستر تاریخ را مطالعه نموده و افرادی را که به نوعی درگیر گفتمان مدارا هستند‌ چه کسانی که از آن سود می‌برند و چه کسانی که از آن متضرر می‌گردند‌ مورد شناسایی قرار دهیم و همچنین آنها را از دیدگاه ناظران بیرونی در دیگر سیستم‌های مداراگری بررسی نماییم. اما با این کار آیا دچار نوعی از اثبات‌گرایی یا بدتر از آن نسبی‌گرایی نمی‌شویم و این عمل مستلزم نوعی از معیارزدایی انتقادی در مقوله مدارا نیست؟ یا شاید هم مجبور شویم سازمان‌های سیاسی مورد مطالعه را در یک ردیف واحد رتبه‌بندی کرده، به هر یک ارزش اخلا‌قی منتسب نماییم. بر این اساس لزوما جوامعی که دستخوش درگیری، جنگ داخلی یا شکنجه و آزار هستند، در سنجش با جوامع پایدارتر، در رتبه پایین‌تری قرار دارند.
اما نمی‌توان گفت آن جامعه‌ای که ماندگاری گروه‌ها را بر آزادی افراد مقدم می‌دارد، بالطبع دارای نمره پایین‌تری نسبت به جامعه‌ای است که آزادی افراد را نسبت به پایداری گروه‌ها اولویت می‌بخشد; چراکه ممکن است جامعه‌ای به طور خودخواسته و آزادانه ماندگاری گروه‌ها را بر آزادی افراد مقدم بدارد و بی‌تردید گروه‌ها نیز از افراد تشکیل شده‌اند. مقایسه میان سامان‌های سیاسی باعث می‌شود بتوانیم موقعیت خود را در عرصه سیاست و اخلا‌ق را رصد کنیم، اما هیچ داوری قطعی و موثقی از رهگذر این مقایسات حاصل نمی‌شود. البته باید گفت گزینش‌های ما را هیچ اصل فراگیر و بی‌قید و شرطی نمی‌تواند پشتیبانی کند مگر آنکه آن گزینش متناسب تاریخ و فرهنگ مردمی‌باشد که قرار است زندگی‌شان را ساماندهی نماید; البته این حرف به معنای نسبی‌گرایی نیست; چراکه رضایت مردم تابع پیروی از اصول بنیادینی است که صور هم زیستی مسالمت‌آمیز را مهیا می‌سازد و بدین‌واسطه از حقوق پایه‌ای بشر پشتیبانی می‌کند.
البته باید گفت که ما همواره در میان حدود و مرزها دست به انتخاب می‌زنیم که هیچ‌کس نمی‌تواند مدعی عدم وجود چنین حدودی باشد; ناهم رایی در گستره چنین مرزهایی است; برای فهم این گستره باید محدوده و دامنه همه گزینه‌ها را مورد فهم قرار دهیم. این امر که باید به گروه‌ها و افراد مختلف اجازه داد تا در آرامش و صلح با هم زندگی کنند، به معنای پذیرفتن لزوم مدارا با هرگونه تفاوت موجود یا متصور نیست.
جوامع مختلف به نحوی ناهمسان با آداب و عاداتی مدارا می‌کنند که در نظر بیشتر مشارکت‌کنندگان خود آن سامان‌ها غریب و نفرت‌انگیز به نظر می‌رسد پس ما می‌توانیم رژیم‌های مداراجوی گوناگون را بر حسب درجه مدارایشان طبقه‌بندی کنیم و حتی آنها را از کم تا زیاد رتبه‌بندی نماییم; اما هرگاه با دقت بیشتر در آداب و عادات مورد بحث بیندیشیم، به روشنی درخواهیم یافت که این رتبه‌بندی سویه اخلا‌قی ندارد. مدارا با آداب و عادات مسئله‌ساز در میان رژیم‌های مختلف به نحو پیچیده‌ای متفاوت است و داوری‌های ما و نیز در باب این تفاوت‌ها احتمالا‌ به همان‌سان پیچیده و دشوار خواهد بود.
امین فیروزگر‌
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید