شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

نارضایتی دیجیتالی؛ چشم انداز آتی IT در ایران


نارضایتی دیجیتالی؛ چشم انداز آتی IT در ایران
چشم انداز فعلی فن آوری اطلاعات در کشور ما این بیم را می آفریند که در آینده نزدیک نه تنها روزنامه نگاری کلاسیک ایرانی، بلکه حتی سایبر ژورنالیسم ایرانی هم حرفی برای گفتن و عرضه کردن نداشته باشند.
تاریخچه اینترنت در ایران به سال ۱۳۷۱ باز می گردد که تنها تعداد انگشت شماری از دانشگاههای ایران، از جمله دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه گیلان، توسط مرکز تحقیقات فیزیک نظری و از طریق پروتکل UUCP به اینترنت وصل می‌شوند تا تنها بتوانند با دنیای خارج " ایمیل" رد و بدل کنند، در سال ۱۳۷۲ ایران رسما به شبکه اینترنت پیوست. نخستین رایانه ای که در ایران به اینترنت متصل شد رایانه مرکز تحقیقات فیزیک نظری در ایران به سرپرستی دکتر محمدجواد لاریجانی بود.
نکته قابل توجه این است که مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات به خاطر این پیشگامی در عرصه فن آوری اطلاعات، امروزه به عنوان تنها نهاد ثبت اسامی قلمرو [ir.] در ایران به رسمیت شناخته می‌شود.
در سال ۱۳۷۴ همزمان با گسترش لاک پشتی و میلی متری اینترنت؛ مجلس شورای اسلامی تأسیس شرکت « امور ارتباطات دیتا» تحت نظر شرکت مخابرات ایران را تصویب می‌کند و مسؤلیت توسعه خدمات دیتا(فن آوری اطلاعات) در سطح کشور بطور انحصاری در اختیار این شرکت دولتی قرار می گیرد.
آخرین تحول حقوقی در مورد اینترنت به سال ۱۳۷۷ باز می گردد که پروژه " یونیکد" در ایران با قرارداد شورای عالی انفورماتیک و همکاری بنیاد دانش و هنر واقع در انگلستان و با نظارت و مدیریت فنّی دانشگاه صنعتی شریف تحت عنوان «فارسی وب» آغاز می‌شود، هدف پروژه این بود که با گنجاندن کامل و جامع الفبای فارسی در استاندارد یونیکد، نشر فارسی در کامپیوتر، مخصوصاً اینترنت و وب استاندارد شود.
از سال ۱۳۸۰ اینترنت در ایران حالتی فراگیر یافت و از حوزه صرف نخبگان خارج شد. اقبال شدید جوانان به این رسانه نوظهورکاملا ملموس بود. افزایش روزافزون کاربران اینترنتی (رسانه های دیجیتال) در ایران یک واقعیت مسلم و غیر قابل انکار است. امروزه کاربران اینترنتی بالغ بر ۷ میلیون نفر برآورد می شوند که بر تعداد آنان نیز افزوده می شود. با افزایش کاربران می توان گفت که طبقه جدیدی در جامعه ما ظهور کرده است.
رسانه های دیجیتال و مدرن را می توان به دو گروه "رسانه های باز و متصل" (با فضای جهانی مجازی) و "رسانه های غیرمرتبط و بسته " تقسیم بندی کرد . از رسانه - ابزارهایی مثل "بولوتوث" می توان به عنوان رسانه های "غیرمرتبط-بسته" یاد کرد و از گوشیهای دارای قابلیت GPRS می توان به عنوان رسانه -ابزارهای" باز و متصل" یاد کرد.
آمار نشان می دهد در کشور ما پدیده ای مثل " بولوتوث" یا پیامک های غیراخلاقی و.. با سرعتی اعجاب آور در حال رشد است و گرایش شدیدی نسبت به آن وجود دارد. رسانه - ابزارهایی که که هم وجهه غیراخلاقی آنها بیشتر است و هم تقریبا به طور مطلق از دسترس و مدیریت و سیاستگذاری حاکمیت به دور هستند.
بولوتوث های ناموسی و حاوی صحنه های تعرض و تجاوز ، پدیده ای است که تنها هرازچندگاهی از لابلای صفحه حوادث روزنامه ها، مخاطبان را به خود متوجه می کند و هنوز ابعاد گسترده و فراگیر آن به خوبی شناخته نشده است.
موج نگران کننده تولید و گسترش بسیار سریع بولوتوثهای ضداخلاقی در جامعه باید زنگ خطری جدی برای مسئولان فرهنگی کشور باشد. پیامدهای سیاسی و رسانه ای این پدیده هم قابل توجه است زیرا این گونه مسائل به صورت قوی و پررنگ در رسانه های غربی منعکس می شود.
چه دلایلی وجود دارد که به جای تولید محتوای فارسی در اینترنت و میدان دادن به کاربران نخبه اینترنتی، بولوتوث بازها و متجاوزان به حریم خصوصی و نوامیس مردم میاندار "تولید محتوای دیجیتالی کشور" شوند؟
واقعیت این است که استفاده صرف از راهبردهایی چون فیلترینگ و رویکردهایی مثل خودداری از ارائه اینترنت پرسرعت به شهروندان و ...که منجر به محدودیت در تولید محتوای فارسی می شود عملا آنان را به سمت ابزار- رسانه های بسته سوق می دهد ، ابزار- رسانه ای که محتوی ضداخلاقی و تفننی محض آن قطعا بیشتر از رسانه - ابزارهایی متصل به جهان مجازی است.
یک اصل مسلم عقلانی در این میان وجود دارد : آلودگیهای یک باتلاق قطعا از آلودگیها یک اقیانوس بیشتر است و هیچ شرایطی را نمی توان فرض کرد که در آن آلودگی و سوء استفاده و ... وجود نداشته باشد. ضمن اینکه فیلترینگ منطقی امری است که مورد قبول همه جوامع بشری با فرهنگهای متنوع است، اما اگر نگران مصادره ملیت ایرانی مولانا و حافظ و ... هستیم گریزی نداریم که از کلیت محتوای فارسی دنیای مجازی حمایت کنیم، زیرا تولید محتوای پارسی خود بهترین سفیر برای فرهنگ و تمدن ایرانی است.
مجموعه تدبیرهایی که تا کنون برای مقابله با ناهنجاری های فضای دیجیتالی کشور اتخاذ شده عبارت بوده اند از: فیلترینگ، طرح ساماندهی سایتها، الزام همه برای ثبت نام سایتها و حتی وبلاگها، پلیس موبایل، جستجوی موبایل شهروندان در مترو و اماکن عمومی، ممنوعیت ورود موبایل به مدارس، کاهش سرعت اینترنت و حتی ممنوعیت فروش اینترنت پرسرعت به شهروندان و ... .
بهترین راه برای ترویج و تثبیت ارزشهای الهی و اخلاقی تکیه بر"نیروهای باوراننده" و در مرحله بعد نیروهای " انگیزاننده " و در گام آخر استفاده از نیروهای "وادارنده" است. بدیهی است که معکوس شدن این سیکل رفتاری و تکیه بر نیروهای وادارنده به عنوان نخستین ابزار، قطعا پیامدهای منفی در حفظ اخلاق و کرامت انسانی شهروندان را به دنبال دارد.
به نظرمی رسد اشکال عمده سیاستگذاری در فضای سایبر این است که با وجود تولد طبقه "کاربران اینترنتی" هنوز تمایز و ارتقاء و حتی تعریفی دقیق بین کاربران اینترنت اعمال نشده است و نوعی دیدگاه ساده نسبت به کاربران اینترنتی وجود دارد.
از نظر سیاستگذاران فرهنگی این طبقه هفت میلیونی ( اساتید دانشگاه ،دانشجویان، دانش آموزان راهنمایی و دبیرستان) همه بدون استثناء نیاز به فیلترینگ غلیظ و شدید و البته یکسان دارند. فرض کنید یک استاد دانشگاه یا پژوهشگر ایرانی قصد دارد به اینترنت متصل شود، بی تردید از همان لحظه اول اتصال مشکلاتی از قبیل سرعت پایین، قطع مکرر ارتباط، فیلترینگ شدید و ... یک نارضایتی شدید و عمیق و البته کاملا سیاسی! برای او ایجاد می کند.
مسائل فیلترینگ به همین جا ختم نمی شود، "فیلترینگ رباتی - ماشینی " پدیده جدید و منحصر به فرد جامعه ما است . به این معنا که یک "ربات" کلمات ممنوعه سایت شما را می شمارد و اگر شمار این کلمات یا ترکیبی از جملات که این کلمات ممنوعه را دربرداشته باشد و این کلمات از حد معینی بیشتر شود، سایت شما فیلتر می شود! این پروسه در نهایت سادگی اتفاق می افتد و البته خروج از آن مستلزم هزینه های مادی و معنوی بسیار است.
این خطر وجود دارد که آن قدر فیلترینگ شدید و گسترده شود که اصولا مفهوم نوپای دنیای مجازی و "میراث دیجیتالی" و تولید محتوای فارسی در کشور ما مضمحل ونابود شود و یا بین ادبیات رسمی و ادبیات غیررسمی ما چنان فاصله ای بیفتد که خود باعث آسیبهای فرهنگی پیچیده ای شود.
شوربختانه چشم انداز فعلی فن آوری اطلاعات در کشور ما این بیم را می آفریند که در آینده نزدیک نه تنها روزنامه نگاری کلاسیک ایرانی بلکه حتی سایبر ژورنالیسم ایرانی هم حرفی برای گفتن و عرضه کردن در منطقه و بین رقبای خود نداشته باشند.
باید توجه داشت که تولد مفاهیم دیجیتالی در جامعه ما منحصر به پدیده های صرفا تکنیکی نخواهد بود و جای دارد که از هم اکنون منتظر پدیده ای با عنوان " نارضایتی دیجیتالی" در فرهنگ سیاسی جامعه و به خصوص در قشر نخبگان و فرهیختگان جامعه و تاثیرات آن بر مقوله امنیت ملی هم باشیم.
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی به عنوان یکی از نهادهای استراتژیک کشور اخیرا با انتشار گزارشی ضمن تاکید بر نقش اینترنت در پیشرفت کشورخواستار توسعه زیرساختها، فرهنگ ‌سازی، آموزش و اقتصادی شدن قیمت اینترنت در کشور شد.
این مرکز اعلام کرده است : " ایران در بین کشورهای هدف در چشم‌انداز از لحاظ ضریب نفوذ اینترنت در جایگاه نامناسب و در رتبه دهم قرار گرفته است . هم اکنون بیش از یک میلیارد و ۱۷۳ میلیون نفر کاربر اینترنت در جهان وجود دارند که قاره آسیا به تنهایی ۳۷ درصد کاربران اینترنت جهان را در خود جای داده است ".
بر اساس این گزارش، از لحاظ تعداد کاربر اینترنت در منطقه، ایران پس از کشورهای ترکیه و پاکستان در رده سوم قرار دارد لکن از لحاظ ضریب نفوذ اینترنت کشورها در رده دهم و البته در جایگاهی بالاتر از عربستان، پاکستان، مصر و سوریه قرار گرفته است.
نکته قابل توجه ای ناست که بخشهای غیردولتی مذهبی بسیار زودتر و بهتر با دنیای مجازی به تعامل رسیدند و چیستی و ماهیت آزاد آن را به رسمیت شناختند. رجوع به سایتهای پاسخ به سئوالات و رفع شبهات، فعالیت قابل قبول سایتهای مراجع تقلید، سایتهای مناظرات دینی و حتی همسریابی ایتنرنتی که توسط برخی روحانیون برپا شد نمونه ای از این مواجهه فعال با دنیای مجازی است. بنابراین می توان گفت فرهنگ ایرانی، از نظر ظرفیتها و استعدادها، مشکل چندانی برای مواجهه با دنیای بیکران دیجیتالی ندارد و صرفا سیاستگذاریهای درست می تواند ایران را به یکی از تولیدکنندگان برتر محتوای دیجیتالی در خاورمیانه و حتی جهان تبدیل کند.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی ITanalyze


همچنین مشاهده کنید