جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


رفاقت گرمابه و گلستان


رفاقت گرمابه و گلستان
عباس احمدی مطلق در نخستین فیلم بلند سینمایی خود، تکیه اصلی را بر پیشینه ذهنی مخاطب از نوع کمدی خاص ‌طهماسب - جبلی قرار می‌دهد؛ به گونه‌ای که نمی‌تواند هویت مستقل خود را در این فیلم به اثبات برساند.
‌از اولین فیلم بلند سینمایی عباس احمدی مطلق نمی توان کاراکتر او را به عنوان فیلمسازی ‌مستقل با دغدغه های خاص در عرصه سینمای کمدی مورد بررسی قرار داد. چرا که او در اولین کار مستقل خود به ‌نوعی بر سابقه ذهنی مخاطب از زوج موفق ایرج طهماسب و حمید جبلی تکیه دارد. ‌زوجی که در عرصه برنامه های کودک (کلاه قرمزی)، فیلم های کودک و نوجوان "(کلاه قرمزی و پسرخاله" و "کلاه ‌قرمزی و سروناز)" و سینمای کمدی (زیر درخت هلو) و ... هویتی خاص برای خود کسب کرده اند و به نوعی کارهای ‌آنها امضاء خاص خودشان را بر پیشانی دارد.‌‌"رفیق بد" از یک وجه مهم دیگر هم به زوج طهماسب - جبلی تکیه می کند: اینکه جز هنر، بازیگری این زوج ، بر فیلمنامه ‌ای استوار شده که نوشته طهماسب است. در واقع می توان این فیلم را اثری در راستای مجموعه فعالیت های این ‌زوج دانست که عباس احمدی مطلق هم بدل به جزئی از این مجموعه شناسنامه دار و در این مجموعه حل شده ‌است.‌
وقتی به تحلیل فیلم در راستای مجموعه کارهای طهماسب - جبلی می پردازیم، این نکته به شدت برجسته می شود ‌که جنس کار آنها آرام آرام از کمدی صرف و خلق لحظه های مفرح به سمت کمدی - تراژیک حرکت می کند. نوع کمدی ‌که در "زیر درخت هلو" هم خودنمایی می کرد ولی هنوز کمیت عمده شوخی های خاص آنها جا برای عمیق تر شدن ‌این مفاهیم و ته نشین شدن تلخی زیرلایه فیلم باقی نگذاشت. هر چند کمدی "زیر درخت هلو" تفاوتی عمده با ‌کمدی‌های سهل‌الوصول باب شده در این روزها داشت.‌‌"رفیق بد" از الگوی روایتی ساده بهره می برد که از کارهای این زوج برمی آید. روایتی که مخاطب را دچار سردرگمی ‌نکند و ارتباطی بی واسطه با مخاطب برقرار کند.
فیلم از جایی آغاز می شود که حبیب رئوفی (ایرج طهماسب) برای ‌ملاقات با رفیق سابقش عزیز دره سنگی (حمید جبلی) به ایران می آید و او را در آسایشگاه روانی پیدا می کند.‌فیلم ابتدا سعی می کند معرفی کوتاهی از حبیب ارائه دهد با خودرو مدل بالایی که می خرد، هتل گرانقیمتی که می ‌رود و خیلی سریع در همان سکانس های اولیه هدف او از سفر را مشخص می کند. هنگامی که حبیب در گفتگوی ‌تلفنی از عوض شدن همه چیز در تهران می گوید و عکس قاب گرفته عزیز (حمید جبلی) یک کد به مخاطب می دهد ‌که او در جستجوی کسی به ایران آمده است.
‌کمی بعد وقتی حبیب به آسایشگاه مراجعه می کند و به خانم می گوید: "نه، اومدم رفیقمو ببینم" کد بعدی در ‌امتداد قاب عکسی که از عزیز نشان داده شده، ارائه و مساله قهرمان فیلم و نیاز دراماتیکش آشکــــــــــار می شود. هـــــــــــر ‌چـــــــــند نــــــــویسنــــــــــده تـــــلاش کرده اطلاعات دادن در این خصوص، بطئی و قطره چکانی صورت بگیرد و در بازگشت به زمان حال در ‌انتهای فلاش بک میانی فیلم، هنوز اطلاعات تازه برای ارائه داشته باشد.‌هر چند ظاهر حبیب، حاکی از پولدار بودن اوست، ولی نوع حرف زدن او هم کدگدازی برای گذشته پنهان اوست که قرار ‌است به آن در بخش میانی فیلم و فلاش بکی که حبیب برای خانم دکتر در حضور عزیز روایت می کند، پرداخته شود. ‌گذشته ای که تصویر یک نگهبان بانک - تا حدی لمپن - را از او ترسیم می کند که با عزیز که تحویلدار بانک بوده، رفاقت ‌نزدیکی داشته است.‌بخشی از فیلم صرف شوک وارد کردن به عزیز برای بازگشت او به زمان حال می شود و در این مقطع به درخواست ‌خانم دکتر، حبیب به شرح ماوقع تا لحظه جدایی از رفیقش می پردازد. فلاش بکی که بخش عمده فیلم را به خود ‌اختصاص می دهد و در بازگشت به زمان حال طبق الگوی آشنای همیشگی، اطلاعات تازه یافته مخاطب نگاهی جدید ‌به کاراکترها و موقعیت را موجب می شود.‌ فیلم بر مبنای یک رفاقت مردانه استوار شده که یک دزدی طراحی شده از بانک، آنها را وارد ماجراهای جدیدی می کند ‌و در واقع بخش های پنهان این دو کاراکتر را برای یکدیگر آشکار می کند و در نهایت آنها را به تقابل وامی دارد و تراژدی ‌را وارد رابطه این دو رفیق می کند.‌ یک توقع از پیش تعیین شده در کارهای طهماسب - جبلی که کارهای قبلی آنها در مخاطب آثارشان ایجاد کرده، انتظار ‌خندانده شدن در هر لحظه و با هر حرکت هر یک از این دو بازیگر در موقعیت کاراکترهای نمایشی است. انتظاری که به ‌نظر می آید برآورده نشدن آن در بخش عمده فیلم "رفیق بد" مخاطب را پس بزند.‌
این روند به گونه ای در فیلم پیش می رود که مخاطب هر لحظه را در انتظار آن لحظه توفانی برای انفجار خنده می ‌گذراند و این انتظار وقتی حوصله بر می شود که اندک لحظه های کمیک فیلم چیزی نیستند که پاسخ این انتظار شود. ‌این چنین است که مخاطب بالاجبار به آوازخوانی عزیز در ماشین حمل پول های بانک می خندد، در حالی که این صحنه ‌فقط لحظه ای مفرح برای لبخند زدن است نه خندیدن.‌فیلم "رفیق بد" در حالی که در چنین فضایی ناملموس برای مخاطب دست و پا می زند، تلاش می کند گوشه چشمی ‌هم به تراژدی و تلخی ته موقعیت آدم های به تصویر درآمده داشته باشد و اینجاست که این خلاء و تغییر لحن در جنس ‌کمدی خاص آنها بیشتر خودنمایی می کند.‌هر چند در فیلم تلاش شده از نوع کمدی خاص تری که بیشتر متکی بر موقعیت است تا کلام، بهره ببرد و تک ‌موقعیت های طراح شده خود را در ذهن مخاطب ماندگارتر کند.
مانند شوخی ظریفی که با ناشنوایی موقت عزیز بر اثر ‌انفجار در مخفیگاه دزدان می شود. هر چند این موقعیت، مقطعی و کوتاه است، ولی نوع استفاده از آن موقعیت ‌هایی جدید و بکر را در این سینمای آشنای این زوج رقم می زند.‌فیلم در بازگشت به زمان حال دچار مشکل عمومی فیلم های اینچنینی می شود که در جمع بندی و ترسیم سرانجام ‌ماجرا دچار مشکل است. همین که مخاطب در چند سکانس قبل از پایان فیلم، انتظار تمام شدن فیلم را می کشد ‌اما کلاف پیچیده ماجرا هنوز به سرانجام خود نرسیده، خود نشان دهنده مشکل فیلم در این بخش است.
‌به همین دلیل است که وقتی عزیز خوب می شود، همراه با حبیب به محل مخفی کردن پول ها در لب مرز می روند تا ‌با اسکورت ماموران، پول را برای تحویل به بانک بیاورند و پایان خوش و نتیجه گیری اخلاقی که در فیلم های این زوج ‌همواره لحاظ می شود، در این فیلم هم حضور داشته باشد.‌هر چند تجربه عرصه های مختلف در حیطه کمدی به خصوص جنس کمدی خاص زوج طهماسب - جبلی نوعی ریسک ‌جسورانه محسوب می شود، ریسکی که باید به جهت تجربه گرایی این زوج با دیده اغماض به آن نگریست. ولی باید ‌این نکته را مورد توجه قرار داد که فرمول موفق و جواب پس داده آنها در جلب نظر مخاطب و منتقدان نیاز به حرکتی با ‌تامل بیشتر دارد تا در عین حفظ مولفه‌های موفق کارهای گذشته حرکتی تدریجی را به سوی نوعی جدید و خاص از ‌کمدی رقم بزند. حرکتی که به هر حال میزان خطا در آن چندان قابل پیش بینی نیست.‌
منبع : روزنامه آفتاب یزد


همچنین مشاهده کنید