جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


چیزهایی که در آتش از دست دادیم


چیزهایی که در آتش از دست دادیم
فیلم جدید «چیزهایی که در آتش از دست دادیم» که بتازگی در آمریکا و کانادا و بخشی از اروپای غربی اکران شده است، داستان رنج و رستگاری است و اضافه بر آن نوعی افشای حقایق تلخ زندگی نیز به طور پیوسته در آن رؤیت می شود.
نوع کار سوزان بی یر کارگردان دانمارکی این فیلم، مانند برخی همگنان و همفکران او، شبیه به روش «دوگما ۹۵» است که قریب به ۱۵ سال پیش باب شد و تعاریف خاص خود را دارد و واقع گرایی صرف، تا حد نزدیک شدن یک فیلم فیچر به یک کار مستند، از مشخصه های عمده آن است. این فیلم جدید به طور مستقیم از این روش برنمی خیزد، اما «بی یر» با پرهیز از بزرگ نمایی و اغراق و تکیه روی احساس صرف کاراکترهایش، نوعی از واقع گرایی را سلاح و وسیله کارش قرار داده که فقط در سبک دوگما و به عنوان مثال در کارهای لارس فون تری یر دانمارکی می توان آن را نشان کرد.
دیگر مشخصه فیلم «چیزهایی که در آتش از دست دادیم» بازی های قوی هنرپیشه های اصلی شامل هالی بری و بنی چیو دل تورو است و تکیه و امید این بازیگران به سناریویی بوده است که آلن لوب نگاشته است و در آن عناصر و رویکردهای نابی دیده می شود که بنیادهای آن انسانی و مبتنی بر احساسات پیچیده آن است. شاید چنین رویکردی با احتساب تم و موضوع فیلم جای تعجبی نداشته باشد، اما بی یر با استفاده از روش های کار مرسوم در سیستم دوگما و به تبع آن سود جستن از دوربین های مستقر برشانه، کلوزآپ های متعدد و مفرط و نورپردازی های غیرعادی توانسته است کاری کند که بیننده ها و تعقیب کنندگان ماجرا در عین سردرآوردن از موضوع و توانایی در تعقیب ماجرا، نوعی سرگشتگی را در خود حس کنند و این چیزی است که در کاراکترهای فیلم هم می توانید حس کنید.
نوع تصویربرداری خاص این فیلم که پیش تر نیز وصف آن را آوردیم و ویژه سبک «دوگما» است، موجب شده احساسات کاراکترها و بویژه آدم های اصلی قصه جلوه فزون تری بیابد. یکی از آنها زنی به نام آدری برک (با بازی هالی بری) است که ازدواج کرده و صاحب ۲ فرزند است، اما همسرش برایان (دیوید دوچوونی) یک شب در برخوردی خونبار در سطح شهر و بر اثر تیراندازی کشته می شود. در سناریوی لوب و براساس فلاش بک هایی که در آن هست، ما می توانیم دریابیم که زندگی «اینک متلاشی شده»ی آنها درگذشته چه بوده است و یکی از مواردی که در این روند بر بیننده ها روشن می شود، واقعه ای است که موجب مرگ کاملاً بی منطق و تأسف بار برایان می شود. مشکلی که در این قسمت دیده می شود، ترسیم چهره ای ایده آل از کاراکتر برایان است و این تصویر چنان کم نقص است که نمی تواند حقیقی و واقعاً موجود باشد و در دنیای کنونی بتوان آن را ممکن و حقیقی دانست.
در متن فیلم و در رجعت بی یر به گذشته برایان درمی یابیم که او با جری سان بورن (دل تورو) از سال ها پیش دوست بوده و سان بورن مردی است که سابقه آشنایی اش با برایان به سال های کودکی شان بازمی گردد، اما اینک یک فرد معتاد بیش نیست. آدری طبعاً از ارتباط همسرش با جری راضی نبوده و معتقد است که جری می خواسته از مهربانی ذاتی و فراوان برایان سوءاستفاده و مثلاً از محل پول و درآمد وی زندگی کند. با این حال پس از مرگ برایان در واقعه ای که به آن اشاره کردیم، آدری مجبور است بیش از پیش جری را ببیند و او را یاور خود در ایام عزای مرگ همسرش بینگارد.
آدری طبعاً با ۲ فرزندش در خانه مسکونی اش در شهر سیاتل زندگی می کند. یکی از آنها پسری است به نام دوری (میشا بری) و دیگری دختری به اسم هارپر (الکسیس لـله وین) و شاید باور تمام آنها این باشد که در غیاب برایان و پس از مرگ تلخ وی به کسی نیاز دارند که مانند یک پدرخوانده مراقب آنان باشد و آن فرد شاید از دید بچه ها جری جلوه کند و وی که هرگز مورد تأیید آدری نبوده، در زندگی بچه های وی رل مهمی را برعهده گیرد و به آنها کمک برساند تا همه چیز را از نو آغاز کنند.
با این حال چطور می توان سابقه او و معتاد بودنش به مواد مخدر را از یاد برد و نادیده گرفت در چنین فضا و در رلی که برای شما توصیف کردیم، بنی چیو دل تورو باز هم بازی چشمگیری را ارائه کرده است و سوابق او نیز به ما می گویند که درانتخاب و اجرای رل هایش دقت و سلیقه خاصی دارد و از این دست نقش ها کم ایفا نکرده است و «ترافیک» (قاچاق) کار سال ۲۰۰۰ استیون سودربرگ و «۲۱ گرم» فیلم سال ۲۰۰۳ «ایناریتو»ی مکزیکی نمونه های روشنی در این خصوص هستند.
ویرانی درونی که آثار آن بر روی چهره جری هم نشسته، کاملاً قابل رؤیت و حس کردن است و او طوری حرکت می کند که انگار سنگین ترین بارها را بر دوش خود می کشد. او می کوشد در شرایط جدیدی که برایش به وجود آمده، زندگی خوب و سالمی داشته باشد و روشی متفاوت با گذشته را در پیش گیرد و همین مسأله بر جذابیت های کاراکتر او و بهتر بگوییم تضادهای وی می افزاید.
بی یر در مقام کارگردان به ما می گوید که این فرد تلاش در حل و رفع مشکل اعتیادش هم دارد، اما بدیهی است که کارش بسیار سخت باشد و هر شوک روحی و جسمی ای که به او وارد می شود، می تواند پایانی بر اشتیاق او به ترک اعتیاد باشد. امید او به ارتباط پدر و فرزندی است که میان وی و ۲ فرزند آدری به وجود آمده است و این امر یک تکیه گاه برای ۲ کودک «پدر از دست داده» نیز محسوب می شود.
بی یر به خلق و ترسیم همین کاراکترها اکتفا نکرده و ما شخصیت هایی جنبی مانند کاراکتر آلیسون لومان را نیز در فیلم می بینیم و او یک معتاد دیگر همچون جری و در خط و مایه های اوست و مانند وی در مسیر بهبودی قرار دارد و بهتر بگوییم می کوشد که اعتیادش را رفع کند. شاید هم هر دو خودشان را گول می زنند و کاراکتر لومان نخستین کسی است که درمی یابد جری دوباره و بر اثر فشارهای روانی به مواد مخدر روی آورده است و کسی نمی داند که آیا آلیسون نیز چنین کرده است یا خیر.
جری اکثر مدت روز را در خانه آدری و در اطراف آن و با بازی بسکتبال در کنار کودکان وی و تلاش برای شاد کردن آنها می گذراند و در کارهای خانه نیز به آنها یاری می رساند. خانه ای که در یک آتش سوزی آسیب زیادی به آن وارد شده (ارجاع و اشاره به عنوان فیلم) و چند همسایه را هم در مسیر قصه و فراروی بیننده ها می گذارد. یکی از آنها جان کارول لینچ است که آنقدر ساده دل است که یک شغل روزانه را به جری پیشنهاد می کند، غافل از این که او هنوز مشغول مبارزات درونی و پس زدن امیالی است که وی را به سمت اعتیاد مجدد سوق می دهد، سکانس های پایانی فیلم، سرنوشت جری، آدری و بچه ها را تا حدی مشخص می کند، اما قدرمسلم این که واقع گرایی صرف و «دوگما»یی بی یر که رهاورد سکانس های قبلی فیلم او و محصول قصه انتخابی است، در این سکانس ها و نمادها کامل نمی شود و از آغاز هم به نظر می رسیده که رستگاری در انتظار این افراد نیست و آنها قطعاً سرخوردگانی هستند که از زندگی طرفی نمی بندند. آنها به کدام سو می روند مانند این می ماند که بپرسید برایان به کدام سو رفته است و آیا این خانه سوخته می تواند پیام آور زندگی برای خانواده ای ویران شده و از نو شکل گرفته باشد و جری را در سایه مسئولیتی که توان تحمل آن را ندارد، به یک آدم قابل و توانا بدل کند
این سؤال ها بی جواب می ماند، اما «چیزهایی که در آتش از دست دادیم»، این محصول ۱۱۳ دقیقه ای شرکت مشهور دریم وورکز در مجموع فیلمی قابل اعتنا و از آثار قابل ذکر پائیز ۲۰۰۷ است.
وصال روحانی‎/منبع: Film Comment
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید