چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


حیات فرهنگی ایران در حکمت خسروانی


حیات فرهنگی ایران در حکمت خسروانی
ایران کهنسال و دیرینه تاریخ، در طول سالیان مورد تهاجم و تاخت و تاز بیگانگان قرار می‌گرفت اما ایرانیان با تکیه بر تمدن و فرهنگ نیرومند، ریشه دار و اصیل خود به حیات فرهنگی خود ادامه دادند. دانشمندان، هنرمندان و فرهنگیان این کهن‌دیار چه در هنگامه‌ هجوم تلخ بیگانگان و چه در زمان صلح به تبادل‌اندیشه و فرهنگ با تمام ملت‌های جهان می‌پرداختند و همواره به پویایی و شکوفایی بیشتر می‌اندیشیدند.
در آن زمان که ایرانیان جسارت‌اندیشه‌ورزی داشتند پیشرفت تاریخی و شکوفایی‌اندیشه و فرهنگ هم حاصل می‌آمد و آن هنگام که رکود بر‌اندیشه آنها حاکم می‌شد، عقب‌ماندگی و توسعه‌نیافتگی بیداد می‌کرد. حکیم توس، فردوسی پاکزاد در شاهنامه به احیای فرهنگ و زبان فارسی همت گماشت و سهروردی با تامل در اساطیر ایرانی به بازسازی‌اندیشه‌های عرفانی و احیای فرهنگ و ‌اندیشه در ایران یاری رساند.
فردوسی و سهروردی هر دو بزرگانی بودند که با ایمان به فردای بهتر ایران زمین به سیر در فرهنگ و میراث گذشتگان پرداختند و رنج پژوهش و جستار را بر خود هموار کردند و به آفرینش مفاهیم و ‌اندیشه‌ها و فرهنگ نو همت گماشتند. در <حکمت خسروانی> پژوهشگر فرهنگ و ادیان ایران باستان‌هاشم رضی به بررسی جریان شکل گیری حکمت اشراق و ‌اندیشه سهروردی پرداخته است.
هاشم رضی در پژوهش خود تاکید دارد که ایرانیان پس از سقوط ساسانیان از بند مغان متعصب رستند و با رهایی از بندهای یک حاکمیت اشرافی که علم و نوشتن را در انحصار یک طبقه خاص می‌دانست به یک رنسانس فرهنگی بزرگ دست زدند.
در این زمینه کتاب <وندیداد> یا کتاب <مغان> از همین پژوهشگر تصویر زنده‌ای از این واقعیت را ترسیم می‌کند. ایرانیان رسوم یک جامعه طبقاتی را نابود کردند و با جهشی بی‌نظیر به در افکندن بنایی دیگر پرداختند. رضی معتقد است که کار سهروردی در فلسفه و حکمت دنباله راه پیشینیان بوده است و حکمت اشراق ادامه جستارهای‌اندیشه ایرانیان در طول تاریخ است. از نظر رضی پس از سقوط ساسانیان، آن چیز شگفتی که پدیدار شد، شکوفایی و از بند رستگی مظاهر فرهنگ و تمدن و هنر و ادبی بود که در بند و اسارت بود.
آن سنت دیرینه و بسیار سخت منع آموزش میان توده مردم و طبقات فرودست و حتی بالا‌دست برداشته شده بود و روزگار نو آموختن را فریضه و حتی عبادت می‌دانست. در چنین دورانی شاعران، نویسندگان، منجمان، پزشکان، معماران، هنرمندان و ... در محیطی آزاد و بدون منع به کار پرداختند. در این رستاخیز، در زمینی مساعد و بارور آن فرهنگ دربند شکفت. ‌
در زمینه زبان فارسی پژوهشگر این کتاب معتقد است که زبانی با آن قدرت و گستردگی و غنا در طول چند سده، آن آثار فراوان منظوم و منثور را به عرصه پهناور جهان آن روزگار ارمغان کرد، زبانی نبود که ساده‌اندیشانه تصور شود در یکی یا دو سه سده شکل یافته، پیدا شده و در آن حد فوق تصور پیش رود که شاعرانی چون رودکی و فردوسی را عرضه کند.
زبان رودکی و فردوسی و دقیقی و... پس از هزار و ‌اندی سال، هنوز برای جامعه فارسی زبان به روشنی مفهوم و بدون ابهام و در حد اعجاز روان و توانمند است. این زبان باید در آن دوران، سابقه بسیار کهنی داشته باشد تا بدین پایه و مایه برسد. مضامین آن نیز بسیار گسترده است. کافی است که در زمینه همه علوم نظری و عملی و علمی آن همه آثار باقیمانده را بررسی کنیم و دریابیم که زبان فارسی سرشار و غنی است.
از جمله این علوم، حکمت و عرفان است که در سده سوم هجری باید عظمت و گستردگی و پیشینه آن را دریافت. ایرانیان در فلسفه، حکمت، عرفان و ریاضی و نجوم و شعر و نگارگری و... آنچنان ورزیده بودند که تنها با کاوشی در آثار معدود و‌اندک بازمانده از اعصار کهن، تنوع و گستردگی آن را درمی‌یابیم. زبانی چون زبان رودکی و دقیقی و فردوسی و کهن ترین تفسیرهای فارسی از متن‌های کهن و تاریخ‌های برجامانده در قرن‌های چهارم تا ششم حاکی از آن است که افزون از هزار سال پیشینه بایستی تا اینچنین زبانی پایدار و کارساز به وجود آمده باشد که پس از هزار و ‌اندی هنوز قابل فهم و روان برای همگان باشد. کار سهروردی در فلسفه و حکمت، دنباله راه پیشینیان است.
حکمت اشراق، خسروانی‌ها، جاویدان خردها و اصحاب نور است. سهروردی میان حلقه‌ای از این زنجیره شگفتی آفرین می‌باشد. او نخستین نیست که پیش از وی حکیمان ایرانی بوده‌اند و پس از او تا به سید حیدر آملی و حاج ملا‌هادی سبزواری نیز راه‌اندیشه‌ورزی ادامه داشته و دارد. ‌ سهروردی این معمار بزرگ فلسفه اسلا‌می ـ ایرانی و پیروان او بنا به مقتضیات زمانی و مکانی خود با شناخت اساطیر حماسی و عرفانی به آفرینش‌اندیشه‌های نو یاری رساندند. سهروردی در حکمت اشراق خود زال، رستم و اسفندیار را از دیدگاهی دیگر نگریست و اسلحه آنها را گرفت و به دست آنها قلمی داد تا بنویسند!
برای مثال او در رساله صفیر سیمرغ که یکی از ستون‌های شاخص و مشترک و بنیادین حکمت خسروانی و حکمت اشراق است به آفرینش دوباره اسطوره سیمرغ در فرهنگ و فلسفه دست زد و بار دیگر ایرانیان را به قله‌های دوردست ‌اندیشه فرا خواند.
در <حکمت خسروانی> در گام نخست‌ هاشم رضی زندگی و‌ اندیشه زرتشت و نمادهایی چون آتش و نور را بررسی کرده و سپس تاثیر‌ اندیشه‌های ایران باستان و نمادهای باستانی را بر حکمت اشراق نشان می‌دهد.
در فصلی دیگر هم ‌اندیشه مثل افلا‌طونی، افکار آذر کیوان و عرفان و تصوف هند و ارتباط آن با حکمت خسروانی مورد پژوهش قرار گرفته است.
خوانندگان می‌توانند در بخش‌های متفاوت چگونگی شکل‌گیری ‌اندیشه‌های اصحاب حکمت خسروانی را با تطبیق مدارک و اسناد ارائه شده در طول تاریخ دریابند. مهم‌ترین رهاورد خوانش <حکمت خسروانی> در یافتن این نکته اساسی است که ایرانیان با نگاه منتقدانه به گذشته به بازآفرینی‌اندیشه با لباس جدید می‌پرداخته‌اند که بهترین نمونه برای این آفرینش، چگونگی پدیدار شدن ‌اندیشه خلق مدام در افکار حکمای حکمت خسروانی با نگاه به گاثاها، سرودهای شاعرانه و کهن زرتشت است.
استفاده از دستاوردهای پزشکی طب کهن، ستاره شناسی ایران باستان و تاریخ ایران باستان نیز در شکل گیری‌اندیشه حکمای حکمت خسروانی به‌ویژه سهروردی بررسی شده است. با تامل در حکمت خسروانی راز پایداری ایرانیان و هوشیاری فرهنگی آنها را دریافته و جسارت‌اندیشه حکمای حکمت اشراق را می‌آموزیم. پرسشی که پس از خواندن این کتاب به ذهن پژوهشگران می‌آید این است که آیا ایرانیان می‌توانند اکنون هم در تبادل فرهنگی با ‌اندیشه غربی به دستاوردهای نوینی دست پیدا کنند و به حیات فرهنگی ایران استمرار بخشند.
[جواد لگزیان]
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید