پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


لطفاً جسورتر باشید


لطفاً جسورتر باشید
«ریل ها و پیوند ها» فیلمی است متاثر از رویکرد محافظه کارانه و محتاط فیلمساز که فاقد جسارت کافی در روایت ماجراهای خود است. به همین دلیل سرانجام ماجراها و بحران های عاطفی ناشی از آنها تا حد زیادی برای مخاطب آشنا به سینما قابل پیش بینی است و او را غافلگیر نمی کند. این فیلم به عنوان اولین فیلم آلیسون ایستوود در مقام کارگردان، فارغ از ضعف در داستان و روایت خود، در کارگردانی و شیوه اجرا ویژگی های قابل بحثی دارد که نمی توان به آسانی از کنارشان گذر کرد. فیلم داستان زن و شوهری از طبقه متوسط جامعه است که به دلیل مشکلات حاد پزشکی زن در آستانه یک تراژدی قرار دارند تا اینکه دست سرنوشت ناگهان پسری را به زندگی آنان وارد می کند که به زندگی آنان تکانی داده و ماجراهای جدیدی را برایشان رقم می زند؛ ماجراهایی که البته کمی دیر در فیلم به وقوع می پیوندند و به همین دلیل کارکرد صحیح خود را بر مخاطب از دست می دهند. ممکن است جشنواره های مشهور فیلم را تحویل بگیرند و در مقابلش تعظیم کنند اما نتیجه در هر صورت فیلمی است بیش از حد احساساتی که درایت کافی در ساخت آن صرف نشده است.
فیلمنامه میکی لوی که فیلم از روی آن ساخته شده بیشتر از آنکه به داستانی امروزی و با حال و هوای این روز ها شبیه باشد، فضای داستانی رایج در دهه پنجاه را به یاد می آورد. مخصوصاً به دلیل حضور شخصیت های متعددی که همگی به قطار علاقه دارند و اتفاقی هم اگر قرار است در فیلم بیفتد ناگزیر باید با قطار و ریل و حواشی آن مرتبط باشد. شخصیت هایی که عموماً کم صحبت می کنند، در ناکجاآباد نا شناخته یی زندگی می کنند و فضای انتزاعی و البته عجیب و غریبی به فیلم می بخشند.
آلیسون دختر کلینت ایستوود است و طبیعی است که در کارگردانی استعداد و مهارت داشته باشد و بتواند فضای مورد نظرش را به خوبی خلق کند. در فیلم وی تام استارک (کوین بیکن) مهندس راه آهنی است که در قطار استارگیزر کار می کند و از لس آنجلس به سمت سیاتل می راند. همسری به نام مگان (مارسیا گی هاردن) دارد که مبتلا به سرطان است و مدت زیادی از عمرش باقی نمانده است. اولین مشکلی که فیلم به آن اشاره می کند ناتوانی تام از مواجهه معقول با همسر بیمارش است و اینکه به لحاظ عاطفی مردی شکست خورده و فرو ریخته است که نتوانسته شریک و همدرد خوبی برای مگان در آستانه مرگ باشد.
نقطه عطف داستان اما جایی است که زنی جوان قصد دارد در همان ابتدای فیلم در حالی که پسرش را به همراه دارد روی ریل قطاری که تام مسوول آن است پارک کند تا از این طریق به زندگی خود و پسرش خاتمه دهد. قطار استارگیزر به ماشین نزدیک می شود و تام برخلاف پیشنهاد همکارش اتیس (یوجین بیرد) مبنی بر توقف، از دستورات و قوانین رسمی تبعیت کرده و تنها سرعت قطار را کم می کند. طبیعی است که قطار با ماشین زن جوان برخورد می کند و وی را می کشد در حالی که پسر به موقع فرار می کند و خود را نجات می دهد.
به رغم اینکه عمل جنون آمیز زن جوان به قصد خودکشی بوده و تام هم به مقررات عمل کرده است اما مسوولان بالادست، وی را تا اطلاع ثانوی از مسوولیتش معلق می کنند تا مجبور شود کل وقت خود را با همسر بیمارش بگذراند. به همین صورت شرایط برای تام بد و بدتر و رابطه اش با مگان هم دستخوش بحران می شود. مگان تام را سرزنش می کند که چرا تا به حال بچه دار نشده اند و در مرحله آخر هم تصمیم می گیرد تامً همیشه خاموش و در خود فرورفته را ترک کند و به سانفرانسیسکو برود.
ماجرا بر این منوال است تا اینکه طی مجموعه اتفاقاتی نه چندان معقول و منطقی همان پسری که از تصادف قطار جان سالم به در برده بود از پرورشگاه وحشتناکی که در آن زندگی می کند فرار می کند و از خانه تام و مگان سر درمی آورد. دیوی دنر (مایلز هیزر) پسری ۹ ساله است که ابتدا تام را متهم به قتل مادرش می کند اما زمانی که با احساسات مادرانه مگان مواجه می شود تغییر رویه می دهد و با هر دو آنها کنار می آید. تام هم در ابتدا از حضور پسر ناراضی است و اما وقتی با بهبود نسبی حال مگان و رابطه خوبش با دیوی مواجه می شود سکوت می کند و چیزی نمی گوید.
«ریل ها و پیوند ها» با چنین داستانی در حد و اندازه خودش فیلم چندان بدی هم نیست. گرچه گرفتار احساسات گرایی مفرط شده و از این جهت آسیب دیده است اما همین احساسات گرایی در کنار دلبستگی آلیسون ایستوود به عناصر سنتی داستانی در آینده می تواند توانایی فیلمسازی وی را ارتقا ببخشد و نوعی جسارت و خلاقیت را به کار وی تزریق کند. آلیسون ایستوود در موقعیت فعلی بیش از هر چیز به فیلمنامه یی قابل اعتماد و قدرتمند نیازمند است که از کلیشه های تثبیت شده پرهیز کرده و شخصیت ها و فضای داستانی منحصر به فردی خلق کند. ایستوود با فیلمنامه یی خوب مسلماً فیلم بهتری می سازد. امتحانش که ضرر ندارد.
تاد مک کارتی
ترجمه؛ هومن نصر
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید