جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


فلسفه علم در قرن بیستم


فلسفه علم در قرن بیستم
▪ نویسنده: وانلد کنیلیس
▪ مترجم: حسن میانداری انتشارات: سمت
این کتاب مبنای خود را عنوان علم دقیق، فیزیک قرار داده و سعی کرده است هم به شیوه‌ای تاریخی و هم به صورتی گفتمانی سیر تطور اندیشه از دیدگاه‌های مختلف را در آن مورد تدقیق قرار دهد. فیزیک علمی مبناست که می‌تواند الگوی سایر علوم از لحاظ دقت قرار گیرد‌ چرا که از سویی رابطه‌ای تنگاتنگ و خواهرانه با ریاضیات برقرار می‌سازد و به تعبیری جهان را به عنوان نظامی‌عددی می‌بیند و از سوی دیگر این الگوی عددی ریاضیات (و جهان به مثابه معدود) را در دنیای انضمامی‌به کار می‌بندد و نتایج کاربردی بسیاری هم بر آن مترتب می‌شود. بدین ترتیب فلسفه علم به تعبیری عبارتست از سیر تحول و تطور علوم بر پایه علم مبنایی به نام فیزیک و البته باید دانست که فلسفه علم، فلسفه است و نه علم. فلسفه علم از آن حیث که با منشا مشکلا‌ت علم ارتباط دارد، در اینجا به عنوان امری مستقل مطرح می‌شود نه طفیلی خود علم. نیروی محرک فلسفه علم، از درون فلسفه سرچشمه می‌گیرد نه از درون علم، و هدف آن تنها هدفی سلبی نیست که برای تحصیل معرفت علمی بیشتر موانع را از سر راه بردارد بلکه هدفی است ایجابی برای افزایش فهم فلسفی نسبت به آنچه در مفهوم قابلیت فهم مندرج است. تفاوت این دو تصور، بیش از یک تفاوت لفظی است.
از این‌رو فلسفه علم به خصوص فلسفه علم ماقبل کم معنی که فلسفه علمی ایجابی، پیشینی، مطلق نکرد غیرتاریخی است توانایی تاسیس علم دارد. اما بعد از کرمن، از آنجا که فلسفه علم وابسته روایت تاریخی پیشرفت‌های علم فیزیک می‌شود و این پیشرفت‌ها می‌توانند زمینه‌ای را برای توصیف تطور گفتمانی علوم فراهم آورند، اما قادر نیستند دیدگاهی ایجابی برای تاسیس دانش فراهم آورند. اولین نگره در علوم دقیقه که مبتنی بر تجربه‌گرایی است، روش استقراست. استقراگرایی عبارتست از مشاهده موارد متعدد در طبیعت تحت شرایط مختلف که این شرایط برآورنده تنوع و تکثر مورد نیاز شرایط آزمایش باشند و براساس‌آنها بتوان قانونی کلی استخراج کرد. در واقع تعداد کثیری آزمایش در شرایط اولیه متفاوت و بر روی اشکال مختلف یک ماده انجام می‌شود و اگر همه آنها بدون استثنا از خاصیتی بهره‌مند باشند، نتیجه می‌گیریم که آن ماده از خاصیت مذکور بهره‌مند است. البته استقراگرایی خود دارای پاشنه‌آشیل‌های متعددی است. اولا‌ باید متمرکز شویم آزمایش‌های متعدد یعنی چه! آیا گرم کردن یک سیم فلزی برای چند بار به منزله آزمایش‌های متعدد است؟ با دیدن یک انگلیسی مست که اتفاقا همیشه مست است.
همیشگی بودن مستی او به مثابه متعدد بودن موارد مشاهده است.
می‌توان گفت که همه انگلیسی‌ها دائم‌‌الخمر محسوب می‌شوند؟ و آیا اصولا‌ همواره شرایطی برای تعدد آزمایش‌ها وجود دارد؟ به تعبیری آیا امکان دارد برای اثبات خطرناک بودن بمب اتمی بگوییم باید به تعداد زیادی این آزمایش انجام شود تا ثابت شود که این بمب برای هستی بشر خطرناک است و یا همان دو بار کاربرد بمب در جنگ ژاپن هم تعداد زیادی محسوب می‌شود؟
اینها تنها یک سویه از عدم کاربرد استقراگرایی در حوزه علم محسوب می‌شوند. از سوی دیگر استقراگرایی ایرادهای منطقی متعددی نیز دارد؟ چرا که اگر بخواهیم استقراگرایی را بر حسب اینکه تا بحال تعداد متعددی از آزمایش‌ها برحسب آن صحت یافت، ثابت کنیم، باید بگوییم کیفیت این صحت خود وابسته به نوعی استقرا است; چرا که فرض کنیم استقراگرایی در موارد ۱ تاn همواره درست از کار درآمده باشد; برای آنکه نتیجه بگیریم، همواره استقرا در علم درست از کار در خواهد آمد، باید از استقرا استفاده کنیم. از دیگر سو استقرا دارای یک ایراد منطقی نیز هست. در این مورد راسل مثالی می‌آورد که به‌اندازه کافی گویای مطلب است. مثال او معروف به «بوقلمون راسل» است.
فرض کنید بوقلمونی به خانه آورده‌اید و هر روز دانه‌های لذیذی را به او می‌خورانید. این بوقلمون، به‌اندازه کافی منطقی است و سعی می‌کند در روزهای اول به نتیجه‌گیری نپردازد و سعی می کند تعداد موارد مشاهده تعدد مناسب خود را بیابد. چند ماه به همین منوال سپری می‌شود. بوقلمون شما کم‌کم به این نتیجه می‌رسد که هر روز ساعت ۹، دانه خواهد خورد; چرا که تا به حال همواره وضع به همین منوال سپری می‌شود. بوقلمون شما کم‌کم به این نتیجه می‌رسد که هر روز ساعت ۹، دانه خواهد خورد; چرا که تا به حال همواره وضع به همین منوال بوده و هیچ مورد خطایی نیز در این میان سر نزده است. اما از بعد حادثه، روز عید شکرگزاری، بوقلمون نگون‌بخت استقراگرا که عادت کرده هر روز ساعت ۹ دانه بخورد، ساعت ۹ صبح با چاقوی تیز قصاب روبرو می‌شود و گلویش را به تیغ خواهد سپرد. این مثال خشونت‌آمیز نشان‌دهنده ایرادات منطقی و تجربی مترتب بر استقراگرایی است; ضمن آنکه بقول هیوم هیچ دلیل منطقی مبنی بر تایید استقرا وجود ندارد; چنانچه ما می‌توانیم با قوانین ریاضی و یا از تعاریف ثابت کنیم. اندازه زاویه محاطی در دایره همواره نصف زاویه مرکزی است; اما اگر فردا صبح خورشید بالا‌ نیاید، هیچ ایراد منطقی ایجاد نمی‌شود; به عبارت دیگر ما براساس هیچ قانون منطقی و ذهنی نمی‌توانیم استقرا را امری الزامی‌و گریزناپذیر در نظر آوریم.
مرحله بعدی، ابطال‌گرایی پوپری است. قاعده ابطالگرایی بر آن است که هر چقدر یک قانون ابطال‌پذیرتر باشد‌ یعنی شرایط بالقوه و نه بالفعل برای رد آن بیشتر وجود داشته باشد ‌- آن قانون، قانون بهتری محسوب می‌شود.
مثلا‌ هنگامی‌که ما بگوئیم سیارات در مداراتی بیضی شکل به دور خورشید می‌گردند; این قانون ابطال‌پذیرتر از قانونی است که بگوید سیارات در مداراتی بسته به دور خورشید می‌چرخند; یا مثلا‌ هنگامی‌که بگوییم همه سیارات به دور خورشید می‌گردند، این قاعده ابطال‌پذیرتر از موقعی است که بگوییم سیاره مریخ به دور خورشید می‌چرخد; چرا که رابطه این دو رابطه عموم و خصوص کلی است و اگر حتی یک سیاره بدور خورشید بچرخد، قانون اول ابطال می‌شود. لذا نسبت به قانون دوم ابطالپذیرتر است; البته ملا‌ک‌هایی هم برای علمی بودن یک قضیه وجود دارد که از جمله عبارتند از: شفافیت، دقت، انسجام، قطعیت، کلیت و زیبایی شناختی که این ملا‌ک‌ها گاهی رو در روی یکدیگر قرار می‌گیرند که البته به سلیقه دانشمند و یا اقتضائات دانش برمی‌گردد که کدام را بر دیگری ترجیح دهد و قانون عام از پیش نوشته نیست; بلکه میانجی وضعیت انضمامی‌خاص با قانون کلی عام‌ -فرونسیس-‌ است.
امین فیروزگر‌
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید