پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

جایگاه تفکر و تعقل در قرآن کریم


جایگاه تفکر و تعقل در قرآن کریم
مقاله حاضر گذری دارد اجمالی و در عین حال مقدماتی به بررسی تفکر که محصول تعقل است و تعقل که مبنای بسیاری از واژه های مرتبط با اندیشیدن در قرآن کریم می باشد.
همچنین تلاش بر آن بوده تا با استفاده از منابع و مأخذ لازم، اطلاعات مفیدی متناسب با شرایط حاکم بر نگارش مجموعه، ارائه گردد و اذعان می دارد که به طور قطع و یقین اشاره ای است اندک به گستره عظیم قرآن کریم، که امید می رود با تأئیدات الهی در عمل محقق شود. اینک مطلب را با هم از نظر می گذرانیم.
● اهمیت تفکر
تعقل دارای مفهومی است که آن را می توان چنین توصیف کرد: تفکر هدف دار با انطباق بر قوانین یا به عبارت صحیح تر با انطباق قوانینی که صحت آن ها اثبات شده است بر آن. این ماده در قرآن کریم با عبارات گوناگون مکرراً مورد تذکر قرار گرفته است.
با کلمه تفکر در ۸آیه: «به آنان بگو آیا نابینا و بینا یکی است؟ آیا فکر نمی کنید۱»
با کلمه عقل در ۴۹ آیه: «وپلیدی را برای کسانی قرار می دهد که تعقل نمی کنند۲»
با کلمه تدبیر در ۴آیه: «آیا آنان که در گفتار الهی (که عین حق است) نیندیشیده اند، آیا برای آنان چیزی آمده است که برای پدران گذشته آنان نیامده بود۳»؟
به کلمه «لب» که به معنای عقل ناب و تعقل عمیق است، در ۱۶آیه. (البته این کلمه در شکل جمع الباب) و با کلمه «اولوا» به معنای صاحبان (صاحبان عقول)، در آیات مذکور آمده است. قطعا در آفرینش آسمان ها و زمین اختلاف (تعاقب) شب و روز، آیاتی است برای عقلا (خردمندان۴) بدان جهت که خداوند متعال اکیداً دستور به تقویت عقل می فرماید، لذا باید گفت: در آیاتی که ماده لب آمده است، در حقیقت تحریک و تشویق شدید برای تفکر و تعقل می نماید.
با کلمه شعور در ۲۸آیه: «آنان که در صدد نیرنگ زدن به خدا و به کسانی که ایمان آورده اند، برمی آیند؛ آنان نیرنگ نمی زند، مگر به خودشان و نمی فهمند.»۵
با کلمه فقه در ۲۰آیه: «بنگر که چگونه آیات را برای کسانی که خوب می فهمند مورد تصریف (گرداندن) قرار می دهیم.»۶
همان طور که ملاحظه می شود، ۱۳۵ آیه در قرآن درباره تحریک به «تفکر»، «تعقل»، «تدبر»، «تحصیل عقل ناب»، «شعور» و «فهم عالی» وارد شده است.
اگر بخواهیم از کلماتی که با دلالت غیرمستقیم، به ضرورت تقویت پدیده های مذکور تأکید دارند، استفاده کنیم، (مانند تذکر)، تعداد آیات مربوط از سی صد فراتر می رود.
به همین جهت، منابع اسلامی با تذکر فراوان به لزوم آشنایی با قوانینی که تفکر هدفدار و تعقل باید برطبق آن ها حرکت کنند، آن مواد ضروری و مفید را که اداره کننده حیات معقول انسان ها می باشند، بیان نموده و طرق پیدا کردن این مواد را گوشزد می کنند. در تبیین بیشتر معنای تفکر، تعقل و خردمندی علماء بسیاری تعاریف متعددی را ارائه کرده اند که در این بخش به گزیده ای از آن ها اشاره می شود:
راغب تعریفی زیبا در اندیشیدن دارد که آن جا که می گوید: «تنها در زمانی که تصویری در قلب حاصل می شود، به آن فکر گفته می شود و لذا روایت شده است، در نعمت های خداوند بیندیشید نه در ذات خداوند؛ زیرا خداوند برتر از آن است که به تصویری توصیف شود.» راغب همچنین معتقد است فکر به پیراستن می پردازد تا به حقیقت معنا برسد، همان که حضرت علی(ع) از آن به «جولان فکر» تعبیر می کنند.
ابوحیان توحیدی در «المقابسات» تعریفی از فکر ارایه می کند بدین مضمون که:
«فکر همان سلوک نفس ناطقه است به تبیین معانی و شناخت ماهیت آن»
جرجانی در تعریفی دیگر می گوید: «تفکر چراغ قلب است که نیکی و بدی ها و سودها و زیان هایش به واسطه آن دیده می شود و هر قلبی که در آن اندیشه ورزی نباشد، در حقیقت در تاریکی ها غوطه ور است.
همچنین گفته شده است: «تفکر همان احضار معرفت اشیا در قلب است، تفکر تصفیه قلب از سرچشمه فایده هاست. تفکر چراغ پند گرفتن و کلید آزمون است. بستان حقایق و بهره انور دقایق است، کشتزار حقیقت و راه ورود به شریعت است. بقای دنیا و زوال آن و میزان بقای آخرت و نعمت های آن است و دام پرنده حکمت است.»
همچنین حکیم سلطان محمد گنابادی می گوید: «فکر، تفکر و نظر همان انتقال نظر از معلوم به مجهول است و این فکر همان غایت غایت ها و نهایت مطلوب هاست و همان آرامش مقرون به یاری و تأیید است.»
و در نهایت می توان گفت: «فکر به معنی اندیشیدن و فعالیت عقل است» و به گفته راغب استناد مجدد می کنیم که فکر نیرویی است که معلم را به سوی معلوم می برد و به عقیده جمعی از فلاسفه حقیقت تفکر و اندیشیدن مرکب از دو حرکت است: حرکتی به سوی مقدمات هر مطلب، سپس حرکتی از آن مقدمات به سوی نتیجه و مجموعه این دو حرکت که سبب شناخت و معرفت اشیاء است «فکر» نام دارد.
سرزنش های مکرر قرآن به کسانی که تفکر نمی کنند
قرآن کریم در جایی می فرماید: «افلا تتفکرون؟» «آیا اندیشه نمی کنید۷»؟
و گاه بعد از تبیین آیات مختلف الهی اعم از تکوینی و تشریعی می فرماید: «یعلمهم یتفکرون» «این ها به خاطر آن است که شاید اندیشه کنند۸».
و گاه می گوید: «اولم یتفکروا» «آیا آن ها فکر و اندیشه خود را به کار نمی گیرند۹»؟
همه این تعبیرات دعوتی است به لزوم اندیشه و لزوم اندیشه دلیلی است بر امکان شناخت.۱۰
هدف از نزول قرآن تدبر و اندیشه است. این کتابی است پربرکت که بر تو نازل کردیم تا در آیات آن تدبر کنند و صاحبان اندیشه متذکر شوند.۱۱
آیا آن ها در قرآن تدبر نمی کنند یا بر دل هایشان قفل نهاده شده است؟!
«لیدبرو» از ماده دبر «بر وزن شتر» به معنی پشت هر چیز است، سپس به معنی تفکر و عاقبت اندیشی به کار رفته چرا که با اندیشه، عواقب و نتایج و پشت و روی مطالب روشن می شود. در سوره مبارکه(ص) که در بالا ذکر شد، هدف از نزول قرآن را تدبر بیان کرده تا مردم تنها به خواندن آیات به عنوان یک سلسله کلمات مقدس قناعت نکنند و هدف نهایی را به دست فراموشی نسپارند.
و هم در سوره محمد(ص) که ترجمه آن در بالا ذکر گردید، ترک اندیشه را یک دلیل بر وجود قفل بر دل ها و از کار افتادن حس تشخیص می گیرد و در هر حال این آیات دعوتی است عام به اندیشه، دعوتی که امکان شناخت را به وضوح ثابت می کند.
و این ها آیاتی هستند که به اندیشیدن تأکید دارند تا با تأمل و دقت نظر به هر آن چه که حواس ظاهر و باطن به آن برخورد می کنند، بنگرد برای این که از اسرار آفرینش آن طور که می خواهد آگاه شود و نظام آفرینش را درک کند و حکمت آفرینش اشیاء را بفهمد و آن گاه دریابد که خود اندیشه چگونه عمل می کند؟ و از کجا ناشی می شود؟ زندگی بدون تفکر و تدبر نه می پاید و نه می ماند. زندگی آن گاه گسترش می یابد که قدرت اندیشیدن گسترش یابد و عکس آن نیز در محدودیت زندگی صادق است و تجربیات و مشاهدات هر انسانی گواه این مدعاست. خداوند انسان را بر حیوانات به سبب نعمت اندیشه برتری داده است و اگر قدر و منزلت آن را دریابد و با به کار بستن و رعایت به آن، بزرگش دارد، به بالاترین مراتب ترقی و تکامل می رسد.
آن چنان که هرچه نظر به قرآن کریم معطوف می گردد، به آیاتی برمی خوریم که اندیشه را ارج می نهد و انسان ها را وامی دارد که آن را همراه و راهنما و رهبر خود گیرند و به آن تکیه کنند. از جمله آیات ذیل:
«این داستان را (برای آنان) حکایت کن شاید که آنان بیندیشند».۱۲
«آیا درخودشان به تفکر نپرداخته اند، خداوند آسمان ها و زمین را آفریده است».۱۳
«آن چه در آسمان ها و آن چه در زمین است، همه از اوست...، بی گمان در این مایه های عبرتی برای اندیشه ورزان است».۱۴
● ارزش خرد در قرآن کریم
نخستین آیه مورد بحث، هدف از نزول آیات الهی را تعقل و اندیشه مردم ذکر می کند و یا با تعبیر به «لعل» که در این گونه موارد برای بیان هدف است این حقیقت را آشکارمی سازد. بعضی از آیات قرآن، مطلب را از این فراتر برده و با لحن سرزنش باری مردم را به خاطر عدم تفکر و تعقل، مورد مؤاخذه قرار داده می فرماید: «افلا تعقلون»۱۵
و در آیات دیگری، همین معنی را به صورت جمله شرطیه ذکر کرده، می فرماید: «قد بینا لکم الایات ان کنتم تعقلون»، «ما آیات را برای شما تبیین کردیم، اگر تعقل کنید»۱۶ این سه تعبیر مختلف (لعلکم تعقلون، افلا تعقلون، ان کنتم تعقلون) به وضوح این حقیقت را روشن می سازد که خداوند نیروی تعقل را در اختیار انسان ها نهاده که برای درک واقعیت ها از آن استفاده کند و اگر غیر این باشد در خورد ملامت و توبیخ است.
در دومین آیه با اشاره به نشانه های خدا، در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز می فرماید: درک این آیات، برای اولوالالباب، میسر است و چنان که در تفسیر مفردات آیه گفتیم؛ اولوالالباب: اندیشمندانی هستند که از حقایق نظام آفرینش آگاه می شوند و در ورای آن، جمال دل آرای خدا را می بینند و این خود اهمیت عقل و خرد را در طریق شناخت حق روشن می سازد.
در سومین آیه: پس از اشاره به، دنیا آمدن انسان در حالی که هیچ نمی دانست، ابزار معرفت و شناخت را شرح می دهد، نخست سمع (نیروی شنوایی) که با آن «علوم نقلی» و تجارب دیگران را می شنود، سپس نیروی «بینایی» که با آن «امور حسی» و قابل مشاهده را در پهنه جهان درک می کند و سپس افئده (دل ها و خردها) که با آن واقعیات ماوراء حس را ادراک می نماید و چنان که گفتیم: «فؤاد» عقل برافروخته و پخته است و مفهومی والاتر از عقل دارد.
در آیه چهارم، پس از اشاره به اقوام نیرومندی که قبل از این در کره خاکی زندگی داشتند و براثر طغیانگری و فساد نابود شدند و راهی برای فرار پیدا نکردند، می فرماید: «سرنوشت آن ها باعث تذکر و بیداری است، برای آن ها که قلب (عقل) دارند و گوش شنوا».
در پنجمین آیه، پس از اشاره به زنده شدن زمین های مرده و روییدن گیاهانی که غذای انسان و چارپایان را که در اختیار انسان است، تشکیل می دهد، می فرماید: در این ها نشانه های خدا برای صاحبان «نهی» است و نهی (بر وزن شما) به عقل گفته می شود، از این نظر که انسان را از قبایح و زشتی ها باز می دارد.
در ششمین آیه، پس از اشاره به آیات با عظمت و روشنگر قرآن، می فرماید: این ها در سینه های کسانی است که علم و دانش به آن ها اعطا شده است و چنان که می دانیم «صدر» (سینه) در اصل به معنای بخش مقدم و اعلای هر چیز است و نشان می دهد که گوهر عقل که از منابع مهم شناخت است، برترین بخش وجود انسان را تشکیل می دهد.
در آیه هفتم، ضمن اشاره به آفرینش آدم از خاک می فرماید: «هنگامی که خلقت او موزون شد، از روح خود در آن دمیدم، شما ای فرشتگان برای عظمت او سجده کنید. این «روح الهی» همان «گوهر عقل» است که بخاطر اهمیتش به خداوند اضافه شده (این اضافه را اضافه تشریفی می نامند) وگرنه خداوند نه روح دارد و نه جسم، و درست به خاطر همین روح الهی بود که تمام ملائکه، مقربین و فرشتگان با عظمت بارگاه حق می بایست برای آدم سجده کنند، والا خاک و گل هرگز چنین ارزشی را نداشت و این تأکید مهمی است بر ارزش عقل وخرد.
در هشتمین آیه، به آفرینش «نفس» (روح و عقل) انسان و آفریدگار نفس قسم یاد می کند و می افزاید بعد از آن که خداوند این روح را آفرید و موزون ساخت، طرق فجورو تقوی (راه های کجی و راستی) را به او الهام کرد، که این خود اشاره لطیفی است به ادراکات فطری انسان که از روز نخست در درون جان او از طریق تعلیم الهی نهاده شده است.
مجموعه هشت عنوان مختلف است که در قرآن مجید برای اشاره به گوهر عقل و خرد از آن ها استفاده شده است. اما در مورد فعالیت های آن نیز تعبیرات متعددی در قرآن مجید آمده است که هر یک از این تعبیرات یکی از ابعاد و زوایای آن را روشن می سازد. به این ترتیب که: در نهمین آیه مورد بحث سخن از تذکر است می فرماید: خدا به این منظور آیاتش را برای مردم تبیین می کند که متذکر شوند، تذکر به معنی حفظ و یادآوری مطالب، یکی از کارهای مهم عقل است که اگر نبود انسان از علوم هیچ بهره ای نمی برد.
باز در این جا به تعبیرات مختلفی در قرآن برخورد می کنیم: گاه مطلب را مانند آیه قبلی که با «لعل» در این گونه موارد برای بیان هدف به کار می رود، مطرح می کند و گاه به صورت توبیخ و سرزنش «افلاتتز کرون۱۷» و گاه به عنوان سرزنش از افرادی که اندیشه خود را به کار نمی اندازند و حقایق را حفظ و یادآوری نمی کنند «قلیلا ماتز کرون ۱۸» سخن به میان می آورد. در دهمین آیه، سخن از «تفکر» است و بعد از آن در یک استفهام انکاری می پرسد آیا «نابینا» و «بینا» یکسان است؟ با لحن سرزنش آمیزی می فرماید: «آیا فکر نمی کنید» و همان گونه که اشاره کردیم «فکر» در واقع به معنی «تجزیه و تحلیل» مسایل مختلف برای راه یابی به عمق آن هاست و طریقی است برای فهم بهتر و بیشتر.
باز در این جا تعبیرات متفاوت است گاه می فرماید: «شاید شما اندیشه کنید ۱۹». گاه می گوید: «برای جمعیتی که تفکر می کنند ۲۰» و گاه می فرماید: «آیا آن ها دردل خود نیندیشیدند ۲۱»؟
در یازدهمین آیه سخن از «نقد» به معنی فهم و درک عمیق است، می فرماید: «ببین ما چگونه آیات خود را برای آن ها با انواع مثال بیان ذکر می کنیم، شاید آن ها بفهمند و درک کنند» و در این جا نیز گاه «لعلهم یفقهون» آمده است و گاه «لقوم یفقهون» برای گروهی که می فهمند .۲۲
و در جای دیگر «لوکا نوایفقهون: اگر آن ها می فهمیدند ۲۳» که همه بیانگر اهمیت فوق العاده مساله تفقه و ادراکات عقلی است و همان گونه که اشاره شد، «فقه» به معنای «درک مسایل پنهانی از طریق مشاهده مسایل آشکار است» که این یکی از ابعاد درک عقلی است.
در دوازدهمین آیه، بحث از «شعور» است که پس از نهی مؤمنان از این که شهیدان راه خدا را مرده نگویند: می فرماید: «آن ها زنده گانند ولی شما درک نمی کنید».
البته «شعور» گاه به معنی احساس ظاهری می آید وگاه به معنی احساس درونی که همان درک عقلی است و در قرآن کریم به هر دو معنی به کار رفته است. قرآن در آیات زیادی گروهی را که «شعور» خود رابه کار نمی گیرند با تعبیراتی مختلف مورد مذمت قرارداده است. ۲۴
در سیزدهمین آیه، گفتگو از «بصیرت» است، ضمن اشاره به یکی از آثار تقوا می فرماید: «افراد متقی هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان می شوند، ناگهان به یاد خدا می افتند و بصیرت می یابند و حقیقت را درک می کنند و از دام وسوسه های شیطان رهایی می یابند».
«بصیرت» و «ابصار که به معنی بینایی است گاه با چشم ظاهر صورت می گیرد و جنبه حسی دارد و گاه با چشم درون وعقل و خرد و به معنی ادراکات عقلی است و آیه مورد بحث از آیاتی است که این واژه در آن به معنی دوم به کار رفته است.
قرآن مجید گاه می گوید: انسان نسبت به خویشتن بصیرت و آگاهی دارد. «بل الانسان علی نفسه بصیره ۲۵» و گاه به پیامبر اکرم(ص) می گوید:«به مردم بگو، این راه من است که من و پیروانم با بصیرت کامل همگان را به سوی خدا دعوت می کنیم».
«و قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی ۲۶»
مسلماً درتمام این موارد بصیرت به معنی آگاهی هایی است که از طریق خرد برای انسان پیدا می شود.
و سرانجام درچهاردهمین و آخرین آیه سخن از «درایت» است، درایت به معنای هوشیاری و آگاهی برمسایل پنهان یا غیرمحسوس می فرماید: «هیچکس نمی داند فردا چه می کند؟ و هیچکس نمی داند در کدام سرزمین از دنیا می رود»؟ قابل توجه این که ماده «درایت» در قرآن مجید همواره به صورت منفی به کار رفته، یعنی در مواردی که صحبت از عدم درایت انسان است و این نشان می دهد که درایت مفهوم عمیقی از درک و فهم دارد که برای همه کس حاصل نمی شود.
از مجموع آیات چهارده گانه بالا نتایج زیر به دست می آید:
۱) قرآن «عقل و خرد» انسان را به عنوان یکی از منابع اصیل، معرفت شناخته و اهمیت فوق العاده ای برای آن قایل شده است.
۲) قرآن همگان را به تعقل و تفکر بیشتر در همه مسایل دعوت می کند.
۳) قرآن به ابعاد گوناگون روح آدمی، توجه خاصی کرده و روی هریک از آن ها تاکید می کند.
۴) قرآن فعالیت های روح را در زمینه ادراک واقعیات با تعبیرات مختلفی ذکر کرده و روی هریک در جای خود تکیه می کند.
● عقل در روایات اسلامی
در حدیثی از پیامبراکرم(ص) آمده است «یک ساعت اندیشیدن از هفتاد سال عبادت بهتر است» چون عبادت ریاضتی است نفسانی و تجربه ای روحانی است که خیر آن ها تنها به عابد برمی گردد؛ اما تفکر علاوه براین که ریاضت و تجربه است، بهترین تکیه گاه رشد قوه درک و گسترش عقل و روشن کردن مجهول است و نفع سرشار آن به همه مردم بازمی گردد؛ مثل آن همچون چراغی است که نور را درهر مکانی منتشر می سازد.
از امام علی(ع) در نهج البلاغه است که فرمودند: «فکر آیینه شفاف است» و یا هرکس بیندیشد، بصیرت پیدا می کند و یا «اندیشه ورزی تو، به تو بصیرت و اعتبار می بخشد، هرکس که چشم اندیشه او بیدار شد به کنه همتش خواهد رسید، عبادتی چون اندیشیدن در آفرینش خداوند نیست. اندیشه آدمی آیینه ای است که علم نیک را از زشت به او می نمایاند». در کافی آورده شده که امام صادق(ع) فرمودند: «بهترین عبادت اندیشه ورزی است در خداوند و قدرت وی». همچنین فرمودند: «عبادت به زیادی نماز و روزه نیست، بلکه عبادت، اندیشیدن در امر خداوند است».
با مقدمه بالا متذکر می شویم که در روایات اسلامی بیش از آن چه تصور شود به گوهر عقل و خرد بها داده شده است و به عنوان اساس دین، بزرگ ترین غنا، برترین سرمایه، راهوارترین مرکب و بهترین دوست و بالاخره معیار و میزان برای تقرب الی الله و کسب پاداش معرفی گردیده است. از میان ده ها و صدها روایت پرارزش که در منابع مختلف در این زمینه از پیغمبر اکرم(ص) و ائمه هدی و سیره است تنها به ذکر دوازده روایت نمونه علاوه بر مقدمه فوق تمسک می جوئیم:
پیامبر اکرم فرمودند: اساس موجودیت انسان عقل او است و آن کس که عقل ندارد، دین ندارد ۲۷!
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: هیچ بی نیازی چون عقل نیست و هیچ فقری چون جهل۲۸!
همچنین ایشان می فرمایند: خداوند متعال مردم را به مقدار عقلشان در دنیا، محاسبه می کند.۲۹ در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: پاداش و ثواب عمل به نسبت عقل است.۳۰
در حدیث دیگری از پیامبر گرامی اسلام(ص) می خوانیم: «خدا درمیان بندگانش نعمتی برتر از عقل تقسیم نکرده است و بندگان فرایض الهی را به جا نمی آورند تا آن ها را با عقل خود دریابند و تمام عابدان در فضیلت عبادتشان به پایه عقل نمی رسند. ۳۱
در حدیثی می خوانیم که امام موسی بن جعفر(ع) به هشام بن حکم فرمودند: «خداوند پیامبران و رسولانش را به سوی بندگان خود نفرستاد مگر به این منظور که درباره خداوند عاقل تر شوند» و بنابراین بهترین بندگانی که دعوت آن ها را اجابت کردند، کسانی هستند که معرفت بهتر داشته باشند و آن ها که از کار خدا آگاه ترند، عاقل ترند و آن ها که عقلشان کامل تر است، مقامشان در دنیا و آخرت برتر است.» ۳۲
درحدیث دیگری از پیغمبر گرامی اسلام (ص) آمده است که فرمودند: برای هرچیز ابزار و وسایلی است و ابزار و وسایل مؤمن عقل است و برای هرچیز مرکبی است و مرکب راهوار انسان عقل است و برای هرچیزی هدفی است و هدف از عبادت، عقل است ۳۳».
درحدیثی از امام صادق (ع) آمده است:«هنگامی که خداوند بخواهد نعمتی را از بنده اش (به خاطر ناسپاسی) بگیرد، اولین چیزی که از او دگرگون می سازد، عقل او است ۳۴».
درحدیث دیگری از حضرت علی (ع) آمده است:«عقل فرمانده لشکر خدای رحمان است و هواپرستی فرمانده لشکر شیطان و نفس انسانی در میان این دو کشمکش است، هرکدام غالب آیند، انسان در قلمرو او قرار می گیرد. ۳۵»
همچنین درحدیث دیگری ایشان می فرمایند:«عقل ها پیشوایان افکارند و افکار پیشوایان عواطفند و عواطف پیشوایان حواسند و حواس پیشوایان اعضائند (۳۶)». (به این ترتیب اعضای انسان برحواس او تکیه می کنند و حواس او از عواطف کمک می گیرند و عواطفش بر افکار تکیه می کنند و افکار برعقل ها»!
درحدیثی هم از حضرت رسول (ص) آمده است:«انسان ممکن است اهل جهاد باشد و نماز روزه و از امرکنندگان به معروف و نهی کنندگان از منکر باشد، اما در روز قیامت تنها به اندازه عقلش به او پاداش داده می شود. (۳۷)»
و حدیث پایانی را نیز از امام محمدباقر(ص) نقل می کنیم که می فرمایند:«هیچ مصیبتی مانند بی عقلی نیست». امید می رود بکوشیم تا دچار مصیبت و خسران نشده ایم، محروم از پاداش نباشیم و تا می توانیم به این عبادت بیشتر پرداخته و در رأس امور خود هدایت و آگاهی نسبت به آن را افزایش دهیم تا انشاء ا... به رشد و تعالی و کمال مطلوب دست یابیم.
درپایان این مقاله بی مناسبت نیست که تقسیم بندی سه گانه از بهره مندان از قرآن کریم و دیدگاه نغز مولانا دراین باب را یادآور شویم.
دریک تقسیم بندی کلی قاریان قرآن سه گروهند:
یکی آنان که قرائت قرآن را سرمایه معاش می کنند و به واسطه آن از ملوک حقوق و شهریه می گیرند و بر مردم تقدم می جویند.
دیگر آنان که قرآن را قرائت کنند و حفظ حروف و صوت قرآن کنند و تضییع حدود آن نمایند و آن را پشت سراندازند؛ که خداوند فراوان نکند این گروه را.
وطایفه دیگر آنان که قرآن را قرائت کرده و بادوای قرآن دردهای خود را علاج کرده پس به واسطه آن شب را بیدار و به عبادت بگذرانند و روز را روزه گیرند و به تشنگی گذرانند و درمساجد حاضر شوند و اقامت کنند و از فراش خواب ناز برخیزند، پس خداوند عزیز جبار به واسطه این ها دفع بلیات فرماید و باران از آسمان فرو فرستد، به خدا قسم که این قسم از قاریان قرآن از کبریت احمر کمیاب ترند.۳۸
لیلا قبرانی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید