جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


جنایات جنسی


جنایات جنسی
قبل از بررسی عواملی که منجر به خشونت می شود باید به این نکته توجه داشته باشیم که مردها به لحاظ جسمانی قویترند و این را خود آنها به خوبی می دانند، مقررات و قوانینی قضایی هم سببی بوده اند که مردان به هر شکلی که می خواهند با زنها رفتار کنند.
این مطلب از دوران اجرای قوانین ناپلئونی که زنها حق رای و حق امضاء قرارداد به تنهایی و حق شکایت از شوهرانشان را نداشتند گرفته تا قوانین انگلیس که در اغلب زمینه ها از مرد حمایت می کرد و قوانین کشور آمریکا که به قول مارگریت راوالت در قرن نوزده، صرف شکایت مرد کافی بود تا زنی را به بیمارستان روانی بیاندازد، صادق بوده است تا می رسد به قوانین زن ستیز و شکل گرفته بر اساس دین اسلام در ایران که به ندرت بحث از زنان به میان می آید و اگر هم بحثی باشد تنها در چهارچوب دگماهای ذهنی و محدود نظام حاکم و مردسالارانه خودشان. تنها نیم نگاهی به قوانین ضد و نقیض تصویب شده در ایران بر علیه زنان و همچنین وضع موجود ثابت کننده این ادعا است.
اگر هم در این قوانین اشاره ای به زنان شده باشد در قانونی دیگر ضد آن به چشم می خورد جملاتی از قبیل به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد، به شرط آنکه موازین اسلامی را نقض نکند و آنرا نفی اصل سیستم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ندانند، به عنوان مثال در یکی از ماده های قانون اساسی اشاره می گوید همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی-سیاسی- اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند و اینکه اسلام تا چه اندازه زنان را حتی کمتر از نصف انسان هم در نظر گرفته باشد یا اینکه تنها به عنوان یک جنس برای راحتی مرد آفریده شده یا دهها موارد دیگر در بحث این مقاله نمی گنجد بلکه در این مقاله تنها به بررسی عوامل منجر به خشونت در جامعه و قوانین حاکمه بر اساس اسلام و قرآن می پردازیم.
کسی که از تهاجم جسمانی برای برای مجازات دیگران استفاده می کند می خواهد آنها را به تغییر خود وادار سازد. شخصی با این خصوصیت میل به مصالحه ندارد و به جای آنکه مصرانه بخواهد از قدرت خود به عنوان وسیله ای برای حل اختلافات استفاده کند نداشتن تحمل ناراحتی از کنترل تکانشها می کاهد و در نتیجه اقدامات پرخاشگرانه را به دنبال می آورد.
کسانی که بیماران با شخصیت مرزی و یا عقب مانده هستند و یا به طور کلی از بلوغ برخوردار نیستند بیشتر اقدام به تجاوز و پرخاشگری می کنند.
دکتر موری استراوس می گوید که: کتک خوردن زن از همسرش می تواند به سه عامل نسبت داده شود:
۱) ویژگیهای انفرادی زن و شوهرها
۲) هنجارهای فرهنگی و ارزشهای مرتبط با خانواده
۳) سازمان خانواده و جامعه
خشونت علیه زنان موضوعی بحث برانگیز است که نه تنها به حدس و گمان مربوط می شود بلکه در کنار آن به مسائلی در زمینها های جامعه شناسی، روانشناسی و روانپزشکی مطرح می شود.
از جنبه روانشناسی و روانپزشکی مردانی که زنان را کتک می زنند پرخاشگر هستند و توان کنترل خود را ندارند به عبارت دیگر بیمار روانی محسوب می شوند. بعضی از مردان که همسران خود را می زنند روان پریش هستند و یا از آسیبهای مغزی رنج می برند به همین دلیل نمی توانند خشونت خود را کنترل کنند، در بحث بر سر این موضوع از دید جامعه شناسی نیز می توان گفت که ساختار جامعه تا چه اندازه روی ضرب و شتم زنان به دست مردان اثر می گذارد .
در هیمن رابطه می توان به دو جنبه عمده از ساختار اجتماعی توجه کرد:
۱) جنبه اول مجموعه مقررات و ارزشهای فرهنگی است که رفتار اعضای جامعه را هدایت می کند.
۲) جنبه دیگر ساختار اجتماعی است که جامعه بر اساس آن سازمان می یابد حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که دولتهایی که برای حفظ قانون مرتکب خشونت می شوند نمی توان پذیرفت که میزان استافده از زور جسمانی مطلوب و یا حتی ضروری است ضرورت اقدامات خشونت آمیز دولتی موضوعی است که باید عمیقاً مورد بررسی قرار گیرد عملیات خشونت آمیز پلیس هم یکی از مسائل تاثیرگذار بر خشونت علیه زنان است.
رفتارهای خشونت آمیز در بخش دولت در حکم الگوی رفتاری بسیاری از شهروندان است. بنابراین می توان گفت که خشونت در خانواده متاثر از خشونت در جامعه است جوامع ما مبتنی بر سلسله مراتبی است که در آن مردسالاری حاکمیت دارد و حق استفاده از زور دلیلی است تا ساختارهای موجود حفظ شود اگر کسانی در سلسله مراتب اجتماعی در رده های پایین تر قرار دارند اعتراضی داشته باشد اعتراضشان با قوه قهریه پاسخ داده می شود.
احتمالاً اصولی ترین عوامل ضرب و شتم زنان با ساختار جنسی خانواده و جامعه ارتباط دارد در واقع تا حدود زیادی هنجارها و ارزشهای فرهنگی خشونت مردان نسبت به زنان را مجاز شناخته و آن را تشویق می کنند. حتی اگر بگوییم که در روزگاران گذشته شرایط فیزیکی و اقتصادی برتری مردان را ضروری یا منطقی می نمود امروزه به روشنی این شرایط وجود ندارد و وضع فرق کرده است به همین دلیل برای حفظ سلطه مردان دیگر نیازی به رفتارهای خشونت آمیز نداریم از این رو لازم است که در مقررات و نگرشهای قانونی و حقوقی در زمینه باور برتری مرد تجدید نظر کنیم. دکتر ناتالی شاینس در یک سخنرانی در دانشکده پزشکی دانشگاه کلمبیا می گوید: عجیب است در حالیکه در سالهای اخیر بصیرتر و آگاه تر شده ایم اما کتک خوردن زنان از مردان کاهش نیافته.
در ایران از مقامات رتبه بالا گرفته تا قوانین تصویب شده تا مسئولان اجرایی و طرز برخورد پلیس و مقامات قضایی و سایر ددست اندرکاران وافراد عادی نیز که مستقیم یا غیر مستقیم تاثیر پذیرفته از همین قوانین و نظام هستند به شکل علنی و غیر علنی ضرب و شتم زنان و حتی قتل و کشتن آنان جدی گرفته نمی شود و همین باعث می شود که محدود قوانینی که در این رابطه وجود دارند ارزش و کارآیی خود را از دست بدهند چون در جامعه ما مرد رئیس خانواده و حتی جامعه است از سوی دیگر قوانین قضایی را نیز مردها نوشته اند و بدین لحاظ نه تنها امکانات چندانی برای زنان در نظر نگرفته اند بلکه کوچکترین اعتراضات و نافرمانیهای آنان نیز به شدیدترین شیوه سرکوب می گردد و برای برداشتن خشونت علیه زنان باید اقدامات جدی صورت پذیرد.
از آنجایی که قوانین قضایی ما معتقد به حفظ خانواده به هر قیمتی است حتی اگر این خانواده سالم نباشد و درآن مهر و عشقی نباشد طوریکه در آن زن قربانی مرد می شود امکان بروز خشونت در آن زیاد می شود از سوی دیگر تهاجم و حمله در خانواده جرم و جنایت محسوب نمی شود به همین دلیل به ندرت خاطی مجازات می شود اما بیشترین خشونتهای روا شده بر بر زنان جدای از ضرب و شتم جسمانی، خشونت جنسی و تجاوز که میتوان نام جنایت را بر آن نهاد صورت می گیرد و اکثر این جنایتها در خفا انجام شده و ناشی از فرهنگ جامعه و نحوه نگرش افراد جامعه به جنسیت زن بوده، هیچ وقت آشکار نمی گردند و مجرم به اعمال ناپسند خود و سوء استفاده از آن ادامه داده (که این مجرم می تواند از یک کارگر ساده تا وزیر یک کشور باشد) و کسی که مظلوم واقع شده نیز هر روز بیشتر زیر چنگال فساد و خشونت خرد می شود تا اینکه او را به ورطه نابوده می کشاند جنایت جنسی به مراتب بیشتر از تجاوز جنسی صورت می گیرد جنایتی نه فقط از گونه تجاوز بلکه جرمی که یک جنس نسبت به جنس دیگر مرتکب می شود. این جنایت جنسی ممکن است در اتاق خواب ، خیابان، روی پشت بام، زیر شیروانی یا ... اتفاق افتد به هر حال این جرم و جنایتی است که در سراسر دنیا و اکثراٌ در کشورهای جهان سوم به لحاظ محدودیتشان از هر لحاظ بیشتر است و مشمول طبقه خاص و قوم و نژاد خاصی نیست بلکه جنایتی است که در آن قربانی پیوسته در معرض ظلم ظالم و اغلب وابسته به اوست جنایتی که میان ظالم و مظلوم قراردادی امضاء شده است مهم این نیست که زن چگونه و در چه موقع مورد خشونت جنسی و تهاجم قرار می گیرد مسئله این است که وقتی قربانی (زنان) مورد تهاجم واقع شود چه انتخاباتی دارد و چه می تواند بکند؟
خشونت علیه زن یک مسئله فراگیر و تا حدی نهان است به همین دلیل نمی توان یک آمار مشخص از آن به دست آورد و زنان کتک خورده و مورد تجاوز قرار گرفته به همان اندازه که مورد تهاجم قرار می گیرند میلی به مراجعه به مقامات ذیربط ندارند چرا که ترس از بی آبرویی ، برخورد اطرافیان و ترس از نداشتن چاره ای مانع از این اقدام زن می شود قوانین دادگاهها به سود منافع واحد خانواده و مرد عمل می کند هر چند که این به زیان زن تمام می شود طرز برخورد و نگرش قانون گذار و پلیس و قاضی این است که آنها با جرم و خلاف و جنایت روبرو نیستند.
بلکه به جای آن نشانه های زندگی زناشویی مسئله دار است.
قانون در جامعه طوری برخورد می کند که انگار از دارائی و اموال شخصی و خصوصی حرف می زنند از این رو می بینیم زنان به هیچ وجه نتوانسته اند از حمایت قانون برخوردار باشند وقتی زن به اداره پلیس شکایت می کند و از انها کمک می خواهد کارکنان پلیس که مرد هستند پس از دخالت مختصر اولیه می خواهند زن شاکی را هر طور شده قانع کنند که از شکایت خود دست بکشد و خواهان مجازات همسرش نشود و در توجیه دلایلشان از این توصیه ها استفاده می کنند اگر شوهرت به زندان بیافتد چه کسی از تو و فرزندانت حمایت می کند؟ خرجی ات را از کجا درخواهی آورد؟ باید مدتی به دادگاه رفت و آمد داشته باشی، اگر او را به دردسر بیاندازی بعداً او هم به تلافی تو را به زحمت می اندازد و از همه قابل توجه تر اینکه چرا کاری می کنی که دستش را روی تو بلند کند؟
و در نهایت نیز این زن است که با اینکه مظلوم واقع شده بدتر مجازات می شود و به جای اینکه برای شکایت خود به جایی مراجعه کرده خود نیز شریک جرم می باشد و احساس خجالت، گناه، وابستگی اقتصادی و عاطفی و این باور که جنگ و مشاجره با همسر نیز بخشی از مسائل ازدواج است برای زن باقی می ماند.
در نزاع میان زن و مرد این مظلوم است که باید برود- بعد از رفتنش نیز پناهگاهی ندارد و برای در امان ماندن از چنگال تبعیضات جنسی ار هیچگونه حمایتی از جانب جامعه و قانون و دولت برخوردار نمی شود حتی طرد می شود به همین دلیل مرحله اولیه از اقداماتی که لازم است برای زنان بخصوص در کشورهای جهان سوم انجام گیرد احداث خانه هایی برای پناه دادن به زنان که قربانیان اصلی خشونت و طردشدگان از جامعه و خانواده می باشند تصویب و اصلاح قوانین و حتی باطل کردن بعضی از قوانین که به نفع زنان نیستند و دهها موارد و راه حلهای دیگر از سوی خود زنان و نهادهای مدنی و ... برای پرکردن شکافهای ایجاد شده ناشی از تبعیضات جنسی و ... که برآمده از دگماها و قوانین مردسالاری چندصد ساله امری لازم و ضروری می باشد جهت نیل به اهداف انساندوستانه.
ئه وین روژهه لات
منبع : روژهه لات


همچنین مشاهده کنید