چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

نقدی بر اندیشه وهابیت در تخریب زیارت گاه ها


نقدی بر اندیشه وهابیت در تخریب زیارت گاه ها
هشتم شوال سالروز تخریب قبرستان بقیع ومرقد مطهر چند تن از معصومین شیعه توسط وهابیون سعودی می باشد. آیت الله سبحانی درباره این اقدام وهابیون می نویسد: وهابیت در تخریب قبور وزیارت گاه ها پیرو پیشوای خود، ابن تیمیه و شاگرد او ابن جوزیه هستند. از این رو آنان در چند قرن گذشته، تا می توانستند مشاهد و زیارتگاه ها را ویران کردند و حتی قبور ائمه بقیع و قبر امام حسین(ع) را نیز استثنا نکردند.وهابیان، ساختن گنبد و ضریح و بقعه و... بر روی قبور را حرام و تخریب آن را واجب می دانند. آنان ساختن این چیزها بر روی قبور را نوعی شرک و کفر می پندارند .به گمان آن ها، ساختمان کردن قبرها، بدعتی است که بعد از عصر تابعین رخ داده و در قرون نخستین اسلامی نبوده است.آنان در تخریب قبور بقیع، استفتایی تنظیم کردند و به نزد یکی از علمای مدینه فرستادند و او در جواب چنین نوشت:«ساختن و بنا کردن روی قبرها به اجماع مسلمین حرام است و در این زمینه احادیث صحیح روایت شده و از این رو بسیاری از دانشمندان به وجوب خراب کردن آن ساختمان ها فتوا داده اند و از جمله احادیثی که راجع به لزوم خراب کردن قبور مورد استناد قرار گرفته حدیثی است که علی(ع) به ابی الهیاج می گوید: من تو را برای کاری می فرستم که رسول خدا مرا برای آن کار فرستاده: اگر مجسمه ای دیدی آن را بشکن و هرگاه قبر بلندی دیدی آن را با خاک یکسان کن.در صحیح مسلم هم این حدیث روایت شده است; اما موضوع مسجد قراردادن قبرستان ها و نماز خواندن در آن ها و روشن کردن چراغ، آن ها نیز به مفاد حدیث ابن عباس ممنوع می باشد... و اما توجه به سوی حجره نبوی(ص) در موقع دعا کردن، بهتر است که از این عمل نیز جلوگیری بشود، چنان که از کتب معتبر استفاده می شود، چون بهترین سمت ها، سمت قبله است و همچنین طواف بر قبور و بوسیدن و به طور کلی دست کشیدن به آن ها اعمالی است حرام و ممنوع! و نیز ذکر خواندن و رحمت فرستادن در مواقع نامبرده همگی بدعت است و این، چیزی است که نظر ما به آن رسیده است.»آنان این فتوا را مستمسک تخریب قبور ائمه در بقیع و نیز تخریب دیگر بقعه ها و زیارتگاه ها قرار دادند; در پاسخ به این فتوا باید گفت:
۱) ادعای اجماع در این باره کاملا بی اساس است; پیروان بیش تر مذاهب اسلامی در اعصار گوناگون این عمل را جایز می دانستند و این سیره مستمره مسلمانان بوده است. مسلمانان بر قبور آنان که از دنیا می رفتند بقعه می ساخته اند و نسبت به عالمان و بزرگان خود در این مساله، حساسیت بیش تری نشان می داده اند.
۲) حدیث ابی الهیاج ، حدیث ضعیفی است; چه این که در سلسله راویان آن، راویان غیر ثقه وجود دارند که از جمله آن ها سفیان ثوری است. دیگر آنکه این حدیث، به فرض صحت سند، نمی تواند مدعای وهابیان را اثبات کند; چون حدیث مذکور، امر به مسطح کردن قبر می کند و این که آن را همانند پشت ماهی نسازند; کلمه مشرف در حدیث به معنای بلندی بیش از حد است. از این رو آن حضرت دستور داده تا قبرهای بیش از حد بلند را مساوی کنند و کوتاه کنند، نه آن که قبر را تخریب کنند! چه این که تمام مذاهب اسلامی اتفاق نظر دارند که می توان، بلکه مستحب است قبر بالاتر از زمین ساخته شود.
۳) درباره برخی از احادیث منسوب به پیامبر(ص) که از ساختمان ساختن بر روی قبرها و گچ کاری قبر نهی فرموده، باید گفت که سند این احادیث ضعیف است و متن آن ها نیز دارای اضطراب است. نیز باید گفت: نهی اعم از کراهت و حرمت است و به فرض که این احادیث ضعف متن و سند نداشته باشند، ممکن است مقصود از آن ها کراهت باشد و کراهت آنجایی است که بر ساختن گنبد و بارگاه، فایده عقلایی مترتب نباشد، وگرنه آنجا که ساختن بارگاه، از شعائر اسلامی باشد و منافع فراوان معنوی را به دنبال آورد، امر بسیار پسندیده ای است.
۴) در آغاز اسلام، مسلمانان بسیار فقیر بودند. برخی از آنان خانه نداشتند و بی سرپناه بودند; شاید نهی از ساختمان بر روی قبر ناظر به آن روزگار بوده که بسیاری بی سرپناه بوده اند، نه در دوره های بعد که مسلمانان تمکن مالی فراوان پیدا کردند و به ثروت بسیار دست یافتند.۵- پیامبر(ص) در خانه خود دفن شد; اما هیچ یک از صحابه نکوشید که خانه پیامبر را ویران کند تا به حدیث پیامبر(ص) مبنی بر نهی از ساختمان بر قبور عمل کند! این نیز دلیل دیگری بر رد سخن وهابیان است.
● وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی
پایه گذار اصلی طرز تفکر وهابیت در قرن هشتم می زیست و پس از خاموشی موج اندیشه های او بار دیگر در قرن دوازدهم فردی احیاگر اندیشه های مرده و متروک او گشت و در قرن چهاردهم اسلامی این مکتب به عنوان کالای سیاسی از نقطه ای به نقطه دیگر صادر می گردید.برای این که خواننده گرامی با پایه گذار و احیاگر اندیشه ها و نتیجه شرک ستیز آنان آگاه شود کمی در این باره سخن می گوییم.احمد تیمیه حرانی دمشقی در سال ۶۶۲ ه. ق. در منطقه ای به نام «حران» دیده به جهان گشود و در سال ۷۲۶ ه.ق. در زندان دمشق دیده از جهان فروبست. از سال ۶۹۸ به بعد به نشر افکار خود پرداخت و چیزی نگذشت که آرای وی به وسیله دانشمندان و محققان معاصر خود مورد انتقاد قرارگرفت. مناظرات علما با وی سبب شد که اندیشه هایش در انزوا قرارگرفته نتواند حرکت چشمگیری را پدید آورد و افکار وی جز در لابلای کتابها او و نوشته های شاگردش ابن قیم الجوزیه(۷۵۱-۶۹۱) در جایی به چشم نخورد. اما با مرور چهار قرن بار دیگر محیط اسلامی با افکار او روبرو گردید زیرا محمد بن عبدالوهاب نجدی(۱۲۰۶-۱۱۱۵) به تجدید حیات این مکتب پرداخت و به اشاعه آن همت گمارد. ولی در عین حال فقط محیط نجد با اندیشه های او آشنا شد و به نقاط دیگر سرایت نکرد.پس از سقوط دولت عثمانی و روی کار آمدن آل سعود و سیطره بر مراکز مهمی مانند مکه و مدینه بار دیگر این مکتب روبه گسترش نهاد. با پیدایش نفت و افزایش توان مالی دولت جدید نویسندگان غیر متعهد خریداری شدند و در اشاعه مکتب نقش بسزایی ایفا کردند. در مقابل موج وهابی گری، دانشمندان سنی و شیعه در عراق و شام و مصر به وظیفه خطیر خود قیام نموده و به نقد این مکتب پرداختند.ویژگی های این مکتب را می توان در سه مساله خلاصه کرد.دعوت به تجسیم: افتخارات اسلام تنزیه حق تعالی از هرنوع جسم و جسمانیات بوده و شعار مسلمانان «لیس کمثله شی» است. فلاسفه و متکلمان اسلامی سالیان درازی به نقد مجسمه پرداخته اند و در نتیجه آنان را به حظیره اسلام راه ندادند.
آنان پیوسته به نقد تورات فعلی(نه تورات واقعی که قرآن آن را هدایت و نور می خواند)،پرداخته که خدا را جسم و جسمانی می داند و احیانا از مقام والای خود به زمین فرود آمده و وارد خیمه یعقوب می گردد و با او کشتی می گیرد.اما متاسفانه توحید مورد نظر ابن تیمیه، توحید جسمانی بود که سرانجام خدا را بر عرش نشانده و احیانا از آن نیز پایین تر می آورد. کاستن از مقامات انبیا و اولیای الهی:پیامبر و اولیای الهی گرامی ترین و عزیز ترین مخلوق روی زمین می باشند. قرآن و روایات بر مقامات معنوی آنان گواهی می دهد و این که مرده و زنده آنان یکسان بوده و همچنین ارتباط آنان هم چنان با امت اسلامی خود برقرار می باشد.در مکتب ابن تیمیه، پیامبر و اولیای پاک الهی به صورت یک انسان عادی در می آید که پس از مرگ رابطه آنان با امت خود گسسته شده و کمترین سودی به حال امت ندارند.تکفیر مسلمین:پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله با تلاش های بی وقفه خود، پیوند اخوت در میان منادیان توحید پدید آورد و همگان را در مقابل کفر جهانی بسیج کرد. مسلمانان در پرتو کلمه توحید و توحید کلمه توانستند در برابر ضربات سهمگین صلیبیان و قساوتهای ثنویان(مغول) ثابت و استوار بمانند.ولی متاسفانه این وحدت کلمه به وسیله پایه گذار مکتب وهابیت درهم شکست و در زیر آسمان افتخار مدال اسلام تنها نصیب گروهی می شود که مکتب وهابیت را دربست بپذیرند و در غیر این صورت از حظیره اسلام بیرون می روند.
● ابن تیمیه: زمان، زندگی و اندیشه
مسلمانان به رغم اختلافی که در برخی مسایل با هم داشتند در ایمان به اصل «توحید» متحد بودند و بین سنن و عقاید مشترک خویش(همچون «شفاعت خواهی از اولیای الهی» و «احترام به قبور پاکان») با این اصل اساسی، هیچ نوع جدایی و تضاد نمی دیدند. بررسی تاریخ زندگی ابن تیمیه و اوضاع اسفبار مسلمین در عصر وی، نکته های بسیاری را برای عبرت از تاریخ در بر دارد.....متاسفانه طرح این مباحث «تفرقه انگیز» از سوی ابن تیمیه، دقیقا در زمان و مکانی صورت گرفت که امت اسلام یکی از بحرانی ترین دوران عمر خویش را طی می کرد و زیر فشار شدید «صلیبیان» و «مغولان» بیش از هر زمان نیازمند «اتحاد» و «همدلی» جهت دفع هجمه دشمن بود.بسیاری از مسلمانان(به ویژه شیعیان) خدا را پیراسته از جسم و جسمانیت دانسته و برتر از آن می شمارند که در مکان خاصی محدود و محاط شود. زیرا آیاتی چون «لیس کمثله شی» و «لم یکن له کفوا احد» با مفهوم روشن خود آنان را از تشبیه خداوند به صفات مخلوقات باز داشته است. اما ابن تیمیه از آیه مزبور تفسیری ارائه داد که مخالف آیات فوق و مستلزم شباهت خداوند به انسانهاست.انتشار پاسخ ابن تیمیه در دمشق و اطراف آن غوغایی به راه افکند و علما از جلال الدین حنفی(قاضی وقت) محاکمه وی را خواستار شدند.
قاضی او را احضار کرد ولی وی از حضور در محکمه سرباز زد.ابن تیمیه پیوسته افکار عمومی را با نظر دادن بر خلاف آرای مشهور و رایج مسلمین، متشنج می کرد تا این که در سال ۷۰۵ در دادگاه محکوم و به مصر تبعید شد.حدود ۵ قرن پس از ابن تیمیه، آرا» وی توسط فردی موسوم به محمد بن عبدالوهاب از زاویه انزوا وگمنامی به درآمد و با ترویج آن به قوه شمشیر، موجی نو از تفرقه و کشتار بین مسلمانان به راه افتادترویج آرا» ابن تیمیه از سوی محمد بن عبدالوهاب(که عنوان مکتب وهابیت را به خود گرفت) و سپس حمله وهابیان با پشتیبانی سیاسی- نظامی شیوخ برخی از قبایل «نجد» به مناطق مسلمان نشین حجاز و عراق و شام و یمن، در دهه های نخست قرن ۱۳ هجری و قرن ۱۹ میلادی صورت پذیرفت.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید