جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


نشانه‌ای به رهایی


نشانه‌ای به رهایی
▪ نویسنده: والتر بنیامین
▪ مترجم: بابک احمدی
▪ نشر: تندر
والتر بنیامین نامش بدون تردید با نام مکتب فرانکفورت پیوسته است. یهودی سرگردانی که از ترس نازی‌ها به مرز اسپانیا فرار کرد و در آنجا چون امکان گذرش از مرز فراهم نشد، با خودکشی به زندگی‌اش پایان داد. سرگذشت بنیامین که عده‌ای او را عمیق‌ترین فرد محله فرانکفورت به حساب می‌آورند، می‌تواند تاثیری عمیق بر جای بگذارد. تاثیری از دورانی که انسان‌ها ‌ به جرم یهودی بودن ‌ دسته‌دسته راهی گورستان‌ها می‌شوند و صدالبته کسی اهمیت نمی‌داد که این انسان‌ها چقدر فرهیخته‌اند تا چه‌اندازه می‌توانند زمینه‌ تغییرات بنیانی تفکر را فراهم آورند.
بنیامین معتقد بود که معنا در زبان تحقق می‌یابد و نه به وسیله زبان. بدین‌سان زبان مفهومی‌گوهری است که چون مثال آفرینش در تورات، همپای هستی مطرح می‌شود پدیده‌ای عارضی نیست. این نظر بنیامین راه را بر فهم نظریه اساسی او در مورد زبان می‌گشاید. به عقیده او زبان تنها محدود به بیان گستره ذهن آدمی‌نیست بلکه به تمامی‌موزه‌های هستی مرتبط می‌شود: «آن هستی که هیچ‌گونه ارتباطی با زبان نداشته باشد، تصوری بیش نیست.» و از این رو زبان را نمی‌توان تنها دستگاه علا‌یم و نشانه‌های قراردادی دانست. بلکه از حد محتوای کلا‌می‌فراتر می‌رود. به تعبیری دیگر برج بابل را به تصویر می‌کشد که در تورات آمده است. این برج قرار بود راه به آسمان‌ها بپیماید و زمین را به آسمان متصل کند; اما دقیقا این همان زمانی بود که زبان نزد خداوند ‌ بالطبع نزد انسان ‌ یگانه بود و می‌شد رابطه‌ای ایجابی بین دال و مدلول متصور شد.
‌ شاید این زبان یگانه همان زبان عبری بود ‌ اما بعدها بواسطه تکثر زبان‌ها و پیدایش صورت‌های دالی متعدد برای مدلول واحد، برج بابل نیز فرو ریخت یا حداقل به قول ژاک سکان به جای آنکه مسیر سر راست و مستقیمی بپیماید، دچار پیچ در پیچی رانحنا گشت و از این رو زبان نتوانست آنگونه که در ابتدا تصور می‌شد، زمین را به آسمان متصل کند. انسان تنها با نام بردن از چیزها به یاری واژه و نام‌ها ارتباط برقرار می‌کند و ماهیت زبانی خود را می‌سازد اما تنها در دوران کیهانی (در هنگام آفرینش آنجا که مفهوم زمان فاقد معناست) نیرویی می‌تواند با نام بردن هر چیز آنرا بیافریند. بنابراین نخست انسان به جای آنکه صحبت از جوهر کند، به تفسیر عرض می‌پردازد; لذا نخست فیلسوف دیگر سقراط، افلا‌طون یا دورتر، تالس و پارامیندوس محسوب نمی‌شوند، بلکه آدم است که این ردا را بر دوش می‌کشد.
پس بنیامین برای خواندن آنچه هرگز نوشته نشد منش بیانگری زبان را همچون اصل و منش ارتباطی آن را همچون فرع در نظر می‌گیرد. شاید این گفته او برآمده از آراء هایدگر و ویتگنشاین است; آنجا که دیگر زبان را به شکل ابزار رابطه نمی‌بینند; زبان قدرت کهکشان هستی در نزد انسان است.
در نخستین نوشته‌های بنیامین بارها به این اندیشه توراتی اشاره شده است که پس از هبوط، کلا‌م بهشتی از یاد آدم رفت میان او و نام، میان نام و چیزها فاصله و جدایی افتاد. از آن پس نشانه‌گذاری تنها اثبات و بیان یگانگی است. با جدایی از زبان ناب نام‌ها، انسان از زبان یک ابزار ارتباطی ساخت. یعنی از کف رفتن ارتباط گوهری با هستی چیزها، آدمی‌نیازمند ارتباطی نشانه شناسنامه شد. حضور طبیعی جای خود را به پیمان و قرار داد ‌ که خود نشانی از بیگانگی بود نام‌گذاری جز نمایش بیگانگی نیست که به خطا نفی آن دانسته می‌شود و ترجمه زبان اشیاء به زبان انسان تنها ترجمه زبانی خاموش به زبانی گویا و صدادار نیست. چنانچه در سفر پیدایش عهد عتیق نیز آمده است: «و تمام جهان را یک زبان و یک لغت بود.» و یگانه راه جدایی آنان ‌ تا برجی که سر به آسمان می‌زند را بنا نکنند ‌ مشوش کردن زبان آنها بود و چون مردمان سخن یکدیگر را نفهمیدند، پراکنده شدند. از این‌رو نام نهادن به عنوان واسطه‌ای برای شناخت اشیاء نیز چیزی جز بیگانگی محسوب نخواهد شد; چرا که شیء در زبان عهد عتیق رابطه‌ای جاودانه و غیرقابل گسست با واژه موردنظرش خواهد داشت. چنانچه در زبان ناب آغازین «نام تنها جنبه ناب وجودی هرچیز را نشان می‌داد.» اما اکنون دیگر این شکل آغازین که در آن واژه‌ها حقیقت خود را چونان نام بدون هیچ مشکل از ارتباط معنا حفظ می‌کردند، از میان رفته و اکنون نام‌ها دارای معنا شده‌اند.
شاید بی‌ارتباط نیست که در افراد شیزوفرنیک یا دیوانگان که بقول فوکو رندی معصومانه‌ای در رابطه با حقیقت برقرار می‌کنند، گوهر واژگان بسیار اساسی می‌نماید; چنانچه از نظر آنان واژگان دارای سرشتی متعالی و دارای ارتباطی غیرقابل گسست و فارغ از مدلولشان با یکدیگر به حساب می‌آیند; چنانچه ممکن است دو واژه «با دو مدلول کاملا‌ متضاد و تنها براساس شباهت لفظی یا کلا‌می‌یکسان، به سرشتی مشابه از حقیقت هستی وعده داده شوند که البته این کار نزد افراد عادی ‌ و با مقدار متنابهی اغماض، سالم ‌ عملی بازیگوشانه، خنده‌آور و گاها خطرناک به حساب می‌آید.
امین فیروزگر
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید