جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

ماهیت سلسله پهلوی


ماهیت سلسله پهلوی
با آغاز دوره دوم مشروطیت ، یعنی پس از سقوط استبداد محمدعلی شاه با دخالت های آشکار و پنهان روس و انگلیس و سوء‌ استفاده فرصت طلبان در شرایط انقلابی ، کشور به سرعت به سمت هرج و مرج ، ناامنی ، رعب و وحشت ، ترور و آدم کشی پیش می رفت . این امر از یک سو ، ملت را خسته و مستأصل می کرد و از جانب دیگر ، قدرت های استعماری نیز ایرانی را می خواستند که در آن از امنیت برخوردار باشند و این جز با وجود حکومت مرکزی مقتدر و در عین حال حافظ منافع آنان امکان نداشت ؛ لذا درصدد آمدند تا در ارکان سیاسی کشور تغییراتی ایجاد کنند .
بر همین اساس ، ابتدا ایران را به دو منطقه تحت نفوذ و یک منطقه آزاد تقسیم کردند ، برای بار دوم منطقه آزاد را نیز فقط به پایتخت و اطراف آن محدود کرده و بقیه را بر قلمرو تحت نفوذ افزودند . اقدامات مذکور خشم ملت و علمای ایران و مراجع نجف را بر افروخت ، در گوشه و کنار درگیری هایی با بیگانگان انجام می گرفت . (۱)
● حکومت رضا خان
پس از پیروزی انقلاب مشروطیت و استقرار حکومت های به ظاهر مشروطه و ملی ، مردم ایران انتظار استقلال ، آزادی و رفاه بیشتر مادی و تأمین حداقل زندگی را داشتند ، اما پس از مدتی که از عمر مشروطه گذشت نه تنها چنین وضعی حاصل نشد ؛ بلکه روز به روز بر مشکلات ، گرفتاری ها و تنگناهای آن افزوده شد . با ظهور قدرت تجاری و اقتصادی آلمان در ایران ، کشور ما درگیر مناقشات فزاینده منافع متضاد دولت های روس ، انگلیس و آلمان شد . قبل از شروع جنگ جهانی اول ، اختلاف میان آلمان و روسیه از یک سو و انگلیس و آلمان از سوی دیگر ، ایران را به صحنه رقابت اقتصادی این کشورها تبدیل کرد که مشکلات و گرفتاری های مردم را افزایش داد . (۲) بدین سبب ، دولت بریتانیا به منظور در دست گرفتن کنترل کشور ، رضا خان را برای این کار برگزید .
رضا خان ابتدا به بهانه حفظ امنیت پایتخت ، با کمک انگلیس و وساطت سفیر آن کشور در ایران به همراه نیروی عظیم وارد تهران شد ، پس از آن ، شهر حالت حکومت نظامی به خود گرفته و احمد شاه را وادار کردند در برابر دستورات رضا خان مقاومت نکند . بالاخره در سال ۱۲۹۹ این سرباز بی سواد ، ریاست دولت را با حفظ سمت وزارت جنگ بر عهده گرفت.
رضا خان میرپنج با کنترل اوضاع کشور و تحت فشار قرار دادن نمایندگان مجلس ، برنامه های آینده را طبق دستور سفارت انگلیس به اجرا در می آورد . تا آن که در جریان انتخابات مجلس پنجم با اعمال نفوذ مستقیم و در مواردی با تهدید ؛ کاندیداهای طرفدار او به مجلس راه یافتند و جناح مخالف به رهبری سید حسن مدرس در اقلیت قرار گرفتند . از دوره هفتم به بعد نمایندگان به طور دربست نماینده دولت محسوب می شدند و قوانین اسارت باری – از جمله تمدید قرارداد نفت – را تصویب کردند.
بعد از کودتای ۱۲۹۹ ، هدف رضا خان این بود که قدرت را قبضه کند ، خانواده قاجار را براندازد و تغییر قانون اساسی به مقام سلطنت برسد ؛ لذا ابتدا سید ضیاء الدین طباطبایی – همکار سیاسی کودتا – را تبعید کرد ، در مدت سه سال چندین کابینه تشکیل داد که وزارت جنگ را همواره خود بر عهده داشت و بالاخره با تمهید مقدماتی و طی ماده واحده ای فرماندهی کل قوا را گرفت و با ماده واحده دیگری انقراض دولت قاجار اعلام شد . بدین ترتیب رضا خان سردار سپه رئیس مملکت شد و در سال ۱۳۰۴ با تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر چند اصل از قانون اساسی به مقام سلطنت نائل شد و استبداد رضا شاه نیز تا سال ۱۳۲۰ – که ایران از سوی متفقین اشغال شد – ادامه یافت .
در دوره رضا خان تنها کسی که می توانست مقتدرانه گروه اقلیت را پوشش داده و مانع یکه تازی های او گردد ، شهید سید حسن مدرس بود . وی یک بار در دوره ، ششم مجلس – سال ۱۳۰۵ – به دستور رضا خان و توسط سه نفر مورد سوء قصد قرار گرفت که موفقیت آمیز نبود و سرانجام وی به دستور رضا خان به کاشمر تبعید و به شهادت رسید ؛ البته در زمان رضا خان قیام های دیگری هم کم و بیش صورت گرفته بود ، مانند قیام علمای اصفهان و خراسان از جمله حاج آقا حسینی قمی علیه رضا خان و قیام و تحصن آیت الله بروجردی در حضرت عبدالعظیم علیه رضا شاه . (۳)
گرچه رضا خان در آغاز برای فریب افکار عمومی اقدامات مثبتی انجام داد ، امنیت نسبی را به کشور برگرداند ، کاپیتولاسیون ایران و روس در زمان او ملغی شد . اما در کنار آن ، قرارداد اسارت بار نفت ایران و انگلیس به مدت چهل سال تمدید شد . انگلیس کارگردان اصلی برنامه های او برای مبارزه با اسلام شد . ملت مسلمان ایران در میاناشک و خون روزگار گذراند . مقدسات همواره هتک شدند ، حرمت اسلام پیوسته فراموش گشت ، اسلام به طور کلی از صحنه سیاست کنار گذاشته شد ، علمای اسلامی زندانی ، تبعید یا شهید شدند . وعاظ و طلاب روانه زندان ها شدند مجالس امام حسین (ع) ممنوع گشت و پوشیدن لباس روحانیت ممنوع اعلام شد. مدارس اسلامی بسته گردید ، چادر از سر زنان مسلمان برداشته شد . به پاسبانان عوام و برخی افسران رذل پلیس اجازه داده شد تا با وحشیانه ترین رفتار چادر از سر ناموس مسلمان بردارند و در این راه خون ها ریخته شد و پیکرها بر خاک افتاد . (۴)
در این جا بدون پرداختن به جزئیات عملکرد رضا خان ، تنها به نقل گزارش ارپک بتمان یکی از مبلغان مسیحی که مدت ۲۰ سال در خاورمیانه مأموریت تبلیغی داشت ، می پردازیم او می نویسد :
« با به قدرت رسیدن رضا خان ، در اوضاع ایران تحولی بنیادی پدید آمد و رضا خان که بعدا به رضا شاه پهلوی موسوم شد ، افسری از فوج قزاق بود که در سال ۱۹۲۱ م به قدرت رسید . او با دلاوری به وطن سامان بخشید و نه تنها در راه رهایی کشور از نفوذ سیاسی و اقتصادی بیگانه ؛ بلکه از نفوذ ارتجاعی روحانیت پرقدرت و خرافاتی و کهنه پرست از هیچ اقدامی فروگذار نکرد . وی به تدریج قانون شرع را منسوخ کرد و به این ترتیب قدرت روحانیون را از آنان سلب نمود ، حجاب را مردود اعلام داشت و زنان تا اندازه ای آزاد شدند . تعطیلات مذهبی به نحو چشمگیری کاهش پیدا کرد و دسته های عزاداری محرم که با شور و غوغای مذهبی همراه بود ممنوع اعلام گردید .
هیأت های تبلیغی مسیحی در ایران در زمینه آموزش و پرورش ، کاری بس سنگین و طاقت فرسا انجام داده اند ، امروزه ایران بیش از هر زمین دیگر به روی ما در گشوده است . در ایران امروز تعصب در امر دین از هر کشور دیگر کمتر است . اینک در ایران دری گشوده فرا روی ماست و تساهلی برقرار است که در طول تاریخ این کشور هرگز سابقه نداشته است . مردم بیدار شده اند و در آرزوی چیزی بهتر از آنچه تاکنون داشته اند به سر می برند . بیائید از کنار این در گشوده بی اعتنا نگذریم . » (۵)
● حکومت محمدرضا شاه :
حکومت محمدرضا شاه از لحاظ سیاست خارجی و داخلی به دو دوره اصلی تقسیم می شود :
الف ) دوره اول (۱۳۳۲-۱۳۲۰)
دوره اول که با اشغال کشور توسط متفقین و عزل رضا شاه توسط آنان آغاز شد ، آمریکایی ها فاتح جنگ جهانی دوم ، برای اولین بار و در کنار انگلیس در خط مقدم عرصه سیاسی ایران قرار گرفتند ، سناریوی دو قدرت استعمارگر که به دست محمدرضا شاه اعلام می شد این بود که بر خلاف رضا خان باید با انعطاف بیشتری در مسائل سیاسی به حکومت بپردازد ؛ البته تازه کار بودن شاه ، رقابت دو ابرقدرت و شرایط بین المللی پس از جنگ نیز در این زمینه تأثیر داشته اند در این ایام قیام هایی با ماهیت اسلامی و ملی شکل گرفت ، از جمله قیام فدائیان اسلام به رهبری شهید نواب صفوی ، قیام ملی شدن نفت به رهبری آیت الله کاشانی و دکتر مصدق که در ۳۰ تیر ماه ۱۳۲۹ به پیروزی قاطع نائل آمد و دولت ملی به نخست وزیری دکتر مصدق تشکیل شد که قدرت قانونی شاه نسبت به سابق محدودتر شد .
این پیروزی که می توانست سرآغاز درخشانی برای آینده ملت باشد ، با دخالت های مستقیم آمریکا و انگلیس و فرار تاکتیکی شاه به خارج از کشور و پشت کردن دکتر مصدق به آیت الله کاشانی – که مصدق در این زمینه گفت : « من مستظهر به پشتیبانی ملت هستم » یعنی ، نیاز به حمایت های تو ندارم – و با کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ توسط زاهدی در هم شکست و بی آن که قطره خونی از بینی کسی ریخته شود و کمترین مقاومتی صورت پذیرد دولت مصدق سرنگون شده و شاه مراجعت کرد . (۶)
ب) دوره دوم ، ( ۱۳۵۷-۱۳۳۲)
در دوره دوم که با مراجعت شاه به کشور – مانند افعی زخم خورده – آغاز شد و تا سال ۱۳۵۷ ادامه یافت دوره جدیدی از فلاکت و بدبختی ملت نیز شروع شد ، در این دوره ، آمریکا و صهیونیست ها یکه تاز میدان سیاست ایران شدند .
بدین ترتیب حکومت پلیسی ، کشتار جمعی ، شکار مخالفین ، زندانی و تبعید ، تشکیل سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) ، سلب آزادی در تمام زمینه ها ، ترویج فساد و فحشاء ، مبارزه با اسلام و مظاهر آن ، مبارزه همه جانبه با روحانیت و دهها مورد دیگر از تبعات این دوره بودند . دردآور این است که همه این امور با ماسک ترقی ، تمدن ، مدرنیزه کردن کشور و دفاع از حقوق کارگران و کشاورزان صورت می گرفت . (۷) در این جا برای رعایت اختصار به چند مورد از عملکرد حکومت محمدرضا شاه که جز فلاکت و بدبختی برای ملت ایران به ارمغان نیاورد ، اشاره می شود :
۱) مبارزه همه جانبه با اسلام
همان گونه که قبلا بیان شد برنامه اصلی سلسله پهلوی تثبیت موقعیت غرب در ایران از طریق مبارزه با فرهنگ اسلام ، در تمام ابعاد بود . پهلوی دوم به سیاست اسلام زدایی ، آن چنان دامن زد که حتی برخی از تحلیل گران غربی تغییر تاریخ اسلام توسط شاه را نوعی حماقت او محسوب کرده اند . به هر تقدیر موارد زیر را می توان نمونه ای از این اقدامات به حساب آورد :
دور نگه داشتن دین از سیاست ، عدم اجازه کنترل قوانین توسط فقهای طراز اول کشور ، عدم اجرای قوانین جزایی اسلام ، ممنوعیت استفاده از چادر و روسری در مدارس و محافل علمی و اداری دولتی ، ترویج فساد و بی بند و باری ، به ابتذال کشاندن نسل جوان و به انحراف کشاندن زنان و دختران با ماسک آزادی زنان ، اختلاط زن و مرد در مراکز تفریحی و ورزشی ، کاباره ها ، سینماها، کنار دریا و ... ترویج بی بند و باری به نام فرهنگ و هنر که نمونه ای از آن در تخت جمشید شیراز صورت گرفت که زبان از بیان و قلم از انعکاس آن شرمگین است . (۸)
ترویج مذاهب انحرافی بهائی گری ، نیهلیسم ( پوچ گرایی ) در میان نسل جوان ، بازگرداندن ایران به دوران جاهلیت و احیای شعارهای مجوسی به بهانه احیای فرهنگ اصیل ایرانی و ترویج روحیه شاه پرستی در ایران باستان و به دنبال آن در مراسم جشن ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در شیراز که موجب تغییر تاریخ پرافتخار هجری اسلام به تاریخ ننگین شاهنشاهی گردید ، شاه بر سر قبر کورش گفت : تو بخواب ما بیداریم . امام خمینی ( ره ) به خاطر اقدام اخیر شاه فرمود : « در عین حال که وطن در دست آمریکایی ها بود به کورش خاطرجمعی می دادند که تو بخواب که ما بیداریم ، مسخره را بنگرید ! بیدار برای چه ؟ وطنی که یک گروهبان آمریکایی باید به ارتشبد تو دستور دهد ، چه وطنی ، چه محافظتی از وطن ؟ ».
جلال آل احمد در این خصوص می نویسد : « آخر اسلام را باید کوبید و چه جور ؟ این جور که از نو مرده های پوسیده و رسیده ای را که سنت زردتشتی باشد و کورش و داریوش ، از نو زنده کنی و خدای فروهر را بر تاق ایوان ها بکوبی و سر ستون تخت جمشید را احمقانه بر سر در شهربانی تقلید کنی ... (۹)
شاه در مبارزه علیه اسلام آن چنان بی پروا عمل می کرد ، که در یک نطق رسمی در آغاز بیست و چهارمین و آخرین دوره مجلس در سال ۱۳۵۴ ، شدیدا فرهنگ اسلام را تحت عنوان فرهنگ اجانب مورد حمله قرار داد و یکی از رسالت های خویش را زدودن آن عنوان کرد : « ملت ما مصمم است در این دوران تازه از زندگی خویش ، تمام آثار انحطاط را به دست فراموشی سپرده و فرهنگ ایرانی را از همه آلودگی هایی که ممکن است به دست عوامل بیگانه در این فرهنگ راه یافته باشد دور سازد و هر آنچه که نشان سازندگی و پاکی و نیرومندی ندارد و شایسته فرهنگ ایرانی نیست ، از آن کنار گذارد ! » (۱۰)
پیداست منظور شاه از فرهنگ بیگانه فرهنگ منحط غربی که نبود ؛ چرا که او و اربابانش مصمم به ترویج فرهنگ غرب و هر فرهنگ دیگری که مانع نفوذ فرهنگ غرب بنا شده ، بودند ؛ بلکه منظور او فرهنگ اسلام بود ؛ زیرا در پی آن و در همان سال اقدام به تغییر تاریخ اسلام به تاریخ شاهنشاهی و موارد دیگر که در ادامه بحث به آن اشاره می شود ، مؤید این امر است .
۲) فساد اقتصادی
شاه از اموال این ملت بیچاره آن قدر به حساب های شخصی خود در بانک های خارج واریز کرده که طبق آمار منتشره در سالهای پس از پیروزی انقلاب ، سود خالص سرمایه گذاری های شاه در دنیا در هر دقیقه بیش از شش هزار دلار و سود سالانه او بالغ بر سه میلیارد دلار بوده است ، شمس پهلوی به تنهایی در آمریکا شش میلیارد دلار ذخیره بانکی داشت که بخشی از آن را چندی پیش صرف دکوراسیون ویلای خود در لوس آنجلس کرده است . به عنوان مثال ، فقط در ماههای شهریور و مهر ۱۳۵۷ هفده میلیارد تومان از ثروتهای ملی ایران – با ارزش آن زمان – توسط هیأت حاکمه از ایران خارج شد. (۱۱)
یکی از خیانت های بزرگ شاه به ملت و اموال آن ، مربوط به جشن تاجگذاری رسوای شاه و همسرش بود که بیستم مهر تا بیستم آبان ۱۳۴۶ ادامه یافت ، بخشی از هزینه های این جشن به شرح زیر است : تاج شاه با ۳۳۸۰ قطعه الماس و ۵۰ قطعه زمرد ۳۶۸ حبه مروارید و با وزن دو کیلو و هشتاد گرم و از نظر قیمت غیرقابل تخمین . تاج همسر شاه با ۱۶۴۶ قطعه الماس و تعداد مشابهی از جواهرات دیگر و طلا به تخمینی چهارده میلیون دلار و هزینه درشکه مخصوص ۱۵۰ هزار دلار . (۱۲)
امام خمینی (ره) با اشاره به غارت بیت المال توسط رژیم و به فلاکت کشاندن ملت می فرمایند : « بخش زیادی از پول این ملت را صرف خرید اسلحه از آمریکا می کنند تا برای او در برابر شوروی پایگاه بسازند و بخش دیگری هم به حلقوم محمدرضا خان و عائله و کسان او ریخته می شود . و می افزایند : می گویند شصت هزار نفر عائله سلطنتی هستند ؛ یعنی آنهایی که باید از این سفره بخورند و کار نکنند ، بخورند و بی عاری بکنند . پس عایدات کم نیست ، خورنده زیاد است » . (۱۳)
از سویی دیگر ، به قول خانم کدی ، شاه به بهانه نوسازی ، وابستگی به غرب را به شدت افزایش داد و این وابستگی شدید ، بعضا بدین خاطر بود که تأکید حکومت به انجام پروژه های نمایشی و بزرگ بیشتر بود ، امری که در کشورهای جهان سوم بیشتر به چشم می خورد ، اما در ایران به افراط کشانده شده بود ، خرید تسلیحات فوق مدرن و بسیار پیچیده و کالاهای مصرفی تفننی ، که همه آنها ایران را در موقعیتی قرار می داد که در بلندمدت متکی به کشورهای غربی و به خصوص ایالات متحده آمریکا باشد . و منافع آنها را نیز به جیب شرکت های آمریکایی سرازیر می کرد ، رواج کامل داشت . (۱۴)
بنابر ارزیابی های به عمل آمده ، در سال ۱۳۳۱ صادرات ایران ۱۱ درصد بیش از واردات بود ، میزان تورم و فاصله طبقاتی به طرز بی سابقه ای افزایش یافته بود. (۱۵)
۳) فساد سیاسی
شاه در کنار حیف و میلها و بی کفایتی ها از یکسو ، سعی در جلب حمایت های بیشتر از آمریکا داشت ؛ چرا که بدون کمک او با فرض این که پایگاه مردمی نداشت ، نمی توانست به حیات سیاسی اش ادامه دهد . از جانب دیگر ، با تشکیل سازمان مخوف ساواک و حکومت پلیسی ، در سرکوبی مبارزین و معترضین و شکار آنان از هیچ کوششی دریغ نمی کرد .
قساوت و بی رحمی ساواک در شکار متهمان و شکنجه دادن و زندانی کردن در سیاهچال ها تا به آن جا رسید که دبیر کل سازمان بین المللی عفو در سال ۱۹۷۵ اعلام کرد : کارنامه هیچ کشوری در جهان
سیاه تر از کارنامه ایران در زمینه حقوق بشر نیست ، کارشناسان این سازمان در گزارشهای خود نوشتند : « جلادان ساواک علاوه بر استفاده از شوک الکتریکی و ضرب و شتم ، از انواع وحشی گری ها از آن جمله از فرو بردن بطری های شکسته به نشیمن گاه زندانیان و ... استفاده می کنند و از انعکاس فریادهای دلخراش قربانیان به خارج جلوگیری می کنند ». (۱۶)
فریدون هویدا برادر امیرعباس هویدا می نویسد : « با آن که ساواک اسما وابسته به نخست وزیری بود . اما مستقلا کار می کرد و دستورات خود را مستقیما از شاه می گرفت . ساواک که کلیه فعالیت هایش کاملا جنبه محرمانه و پنهانی داشت ، تمام سعی خود را به کار می گرفت تا محیطی آکنده از ترس به وجود آورد و با این کار چنان جو مسمومی بر تمام جامعه حکم فرما کرده بود که هیچ کس جرئت نداشت در حضور دیگران سخنی به زبان آورد تا جایی که دوستانم هم می خواستند مطلبی را با من در میان گذارند ، مرا به گوشه خلوتی در باغچه منزل می بردند و در آنجا با صدای آهسته حرف خود را می زدند . (۱۷)
خانم کدی می نویسد : « ساواک که توسط سازمان سیا و موساد آموزش می دید ، چهار شاخه داشت ، بخشی از ساواک در زندان به کتک زدن و شکنجه هایی که قبل از انقلاب شهره عام و خاص بود مشارکت داشت . بخشی دیگر از مأموران را افراد تحصیل کرده و خوش لباسی تشکیل می دادند که سعی می کردند مردم را از مخاطرات بیراهه حرف زدن حرف زدن و یا بیراهه عمل کردن آگاه کنند ، علاوه بر این شاه نیروهای امنیتی و اطلاعات دیگری را هم در کنار ساواک حفظ می کرد تا بعضا به کنترل و مراقبت از یکدیگر بپردازند . تعداد زیادی از افراد اطلاعاتی در بین گروه های مخالف نفوذ کرده بودند ، وقتی زندان و شکنجه و حتی مرگ در پیش روی افراد قرار داشت ، دیگر تعجبی ندارد که حتی اعضای گروه های مخالف نیز به دیگر اعضای گروه مشکوک شده و تقلیل یابند . حاصل چنین شیوه مملکت داری چنین شد که ملتزمین شاه پیش از پیش در رساندن اخبار و مطالب ناخوشایند به او تردید به خرج می دادند ، وقتی هیچ کس اجازه نداشت تا در مقابلاو عرض اندام و یا با نظرات او مخالفت کند ، طبیعی است که شاه احتمالا کم کم تصویری را که از خودش در کتابها و یا در سخنانش ترسیم می کرد باور می داشت و مخالفین خود را تحت عنوان مرتجعین سرکوب می کرد .
از طرفی ، شاه برای نهادینه کردن قدرتش پس از روی کار آمدن دوباره ، در سال ۱۳۳۲ مصمم شد تا هرگز نگذارد وضعیتی شبیه به زمان مصدق تکرار گردد. و بخش اصلی قانون اساسی مشروطیت را که مقرر می داشت : حکومت از هیأت دولتی تشکیل می گردد که در مقابل مجلس و با رأی آزاد ملت انتخاب شده ، مسئول می باشد . قدرت شاه به چند مورد معدود محدود می باشد ، به دست فراموشی بسپارد . برای این منظور انتخاب مجلس هیجدهم در اواخر ۱۳۳۲ زیر نظر مستقیم رژیم برگزار شد . رژیم نیز کاندیداهایی را انتخاب می کرد که مانند مجلس های پس از آن مطیع اوامر شاه باشند .
یک بار دیگر در سال ۱۳۴۶ متمم قانون اساسی تغییر داده شد و به موجب آن فرح به عنوان نائب السلطنه انتخاب شد تا ولیعهد به سن قانونی برسد . (۱۸) شاه در راستای نهادینه کردن اقتدار خود ضمن دست کاری کردن در قانون اساسی و دخالتهای مستقیم در سیستم قانون گذاری و تشکیل ساواک ، سرانجام به سیستم تک حزبی در سال ۱۳۵۲ تحت نام حزب رستاخیز مبادرت کرد . با تأسیس حزب رستاخیز توسط شاه و موضع گیری های بعدی او در مورد لزوم حمایت و عضویت در حزب مذکور توسط همه شهروندان ، بسیاری از تحلیل گران به این نتیجه رسیدند که شاه به حکومت مشروطه پشت کرده است ، اما حقیقت این است که او با این کار هویت ملی و شخصیت همه ملت ایران را لگدمال کرده بود . شاه در قسمتی از موضع گیری هایش در این زمینه اظهار داشت : « کسی که در این حزب سیاسی جدید وارد نشود ... یا فردی است که به یک سازمان غیرقانونی تعلق دارد یا به حزب غیرقانونی توده وابسته است و یا به عبارت دیگر یک خائن است ، چنین فردی جایش یا در زندانهای ایران است و یا اگر مایل باشد همین فردا می تواند کشور را ترک کند ؛ زیرا او ایرانی نیست ، وطن ندارد و فعالیت هایش غیرقانونی است و بر اساس قانون می توان او را مجازات کرد.» (۱۹)
پی نوشت ها:
۱. تاریخ سیاسی معاصر ایران ، جلال الدین مدنی ، ج ۱ ، ص ۸۲.
۲. همان مأخذ ، صص ۸۲-۹۰.
۳. تفسیر آفتاب ، محمدرضا حکیمی ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، تهران بی تا ، ص ۹۹-۹۸.
۴. همان مأخذ ، ص ۱۰۸ و کشف الاسرار ، امام خمینی (ره) ، بی جا ، بی تا ، ص ۲۳۹.
۵. پلی به سوی اسلام نوین ، آموزش و پرورش ، سال چهارم ، صص ۱۷۴-۱۷۲.
۶. ریشه های انقلاب ایران ، نیکی کدی ، صص ۲۰۲-۲۰۱.
۷. تفسیر آفتاب ، محمدرضا حکیمی ، صص ۱۰۰-۹۹.
۸. آئین انقلاب اسلامی ، برگزیده ای از اندیشه و آراء امام (ره) ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) ، تهران ، ۱۳۷۳ ، صص ۱۶۶-۱۵۵.
۹. تفسیر آفتاب ، محمدرضا حکیمی ، صص ۱۱۵-۱۱۴.
۱۰. ریشه های انقلاب اسلامی ، عباسعلی عمید زنجانی ، صص ۵۰۰-۴۹۹.
۱۱. تا زمانی که شاهان وجود دارند ، علی اصغر حاج سید جوادی ، ص ۵۷.
۱۲. آئین انقلاب اسلامی ، همان ، صص ۲۶۲-۱۶۱.
۱۳. ریشه های انقلاب اسلامی ، عباسعلی عمید زنجانی ، صص ۵۰۰-۴۹۹.
۱۴. ریشه های انقلاب ایران ، نیکی کدی ، صص ۲۵۴-۲۵۳.
۱۵. تا زمانی که شاهان وجود دارند ، علی اصغر سید جوادی ، ص ۵۷.
۱۶. روزنامه آیندگان ، ۱۸/۱/۱۳۵۸.
۱۷. مجموعه مقالات ، همان ، ج ۲ ، ص ۲۲۰.
۱۸. همان مأخذ ، صص ۲۵۷-۲۵۶.
۱۹. همان مأخذ ، ص ۲۲۱.
۲۰. در تنظیم و دسته بندی مطالب این فصل ، از نکته ها و روش کتاب پژوهشی نو پیرامون انقلاب اسلامی اثر جناب آقای حمید دهقان ، استفاده گردید.
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی


همچنین مشاهده کنید