جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

کلمات فارسی در قرآن مجید


کلمات فارسی در قرآن مجید
از جمله مباحثی که از دیرباز تا کنون اندیشه قرآن پژوهان و زبان شناسان عالم را به خود واداشته است مساله وجود یا عدم وجود واژگان قرآنی برگرفته از زبان فارسی است. پاره ای انگیزه ها و زمینه های اعتقادی موجب گردیده که عده ای از محققان و صاحبنظران در عرصه علوم قرآنی، خصوصا قدما، پا را از گلیم تعصب دراز کرده و در این وادی، موضعی جزمانه اخذ نموده و گفته اند در قرآن حتی یک کلمه غیر عربی نمی توان یافت و بدینسان مساله ای را که امروزه کاملا علمی می نماید به چوب غیر قابل تحقیق بودن می رانند. البته این سخن بدین معنا نیست که بتوان نتیجه هر تحقیق آزاداندیشانه ای را به سادگی بر قرآن تحمیل نمود که این خود خالی از رخنه نیست بلکه منظور، فراهم ساختن فضای مناسبی برای تحقیق و پژوهش در حوزه مسائل گره خورده با این کتاب مقدس آسمانی باعنایت به حریم ملکوتی وحی و پاسداشت ساحت قدسی قرآن است. دیگر اینکه شرط گام نهادن در این جاده باریک و سخت لغزنده، فرونگذاشتن جانب احتیاط علمی و پرهیز از اظهار نظرهای شتابزده و زود هنگام است.
▪ تنور: [ ۲ بار در قرآن به کار رفته است، از جمله: هود، ۴۰ ].
جوالیقی آن را فارسی معرب می داند ( المعرب، ص ۸۴ ) سیوطی هم می نویسد که جوالیقی و ثعالبی [ در فقه اللغهٔ، ص ۳۱۶ ] برآنند که فارسی معرب است ( اتقان، ۲/۱۳۱؛ المهذب، ص ۵۰ ). ادی شیر چنین مدخلی در کتابش ندارد. آرتـور جـفـری از قول مزهر سیوطی و معرب جوالیقی برمی آورد که اصمعی و ابن درید هم آن را فارسی معرب می دانسته اند.
با تقدیم این مقدمه، اینک موضوع سخن و اصل مدعا این است که عـده ای از مـحـقـقـان اعـم از قرآن شناسان و لغویانی چون طبری، امام شافعی، ابوعبیده معمر بن مـثـنـی، قـاضـی ابـوبکر باقلانی و ابن فارس، در مقام انکار وجود واژگان غیر عربی در قرآن برآمده اند(۱).استناد ایشان به آیاتی است که در آنها، بحث از نزول قرآن به زبان عربی مبین است. ( یوسف، ۲؛ نحل، ۱۰۳، شعراء، ۱۹۵، فصلت، ۴۴ ). "امـا مجوزان و قائلان به وجود لغات غیر عربی در قرآن برآنند که بودن چند فقره لغت غیر عربی، قرآن را از صفت عربی نمی اندازد. چنانکه قصیده و غزل فارسی هم با آنکه لغات عربی بسیاری دارد، ولی این واژگان عربی اش، آن را غیر فارسی یا عربی نمی گرداند. و امروزه زبانشناسان همه پیرو این نظریه اند و برآنند که هیچ زبانی از زبانهای زنده و حتی مهجور جهان نیست که در آن کم یا بیش لغات دخیل از زبان دیگر وجود نداشته باشد. سیوطی در المهذب ۱۴۰ واژه قرآنی را معرب - یعنی غیر عربی الاصل که سپس عربی شده است - شمرده است."(۲)
بررسی ادله موافقان و مخالفان این نظریه را باید به وقتی دیگر و مجالی فراختر واگذارد. ما در اینجا تنها به ذکرنمونه هایی از این طرح مقدماتی و پیشنهادی که توسط قرآن پژوه فرهیخته بهاء الدین خرمشاهی فراهم آمده است بسنده می کنیم باشد که مقبول نظر علاقمندان افتد. ( جهت سهولت، کلمات به ترتیب الفبایی آورده شده است.)
۱ ) اباریق
[ واقـعـه / ۱۸ ] سـیوطی در المتوکلی ( ص ۷ )، و المهذب ( ص ۳۳ )، و اتقان ( ۲/۱۲۹ )، و آرتور جـفـری ( واژه هـای دخیل در قرآن مجید، ترجمه فارسی، صص ۱۰۱ ـ ۱۰۲ ) و ادی شیر در الالفاظ الـفـارسیهٔ المعربهٔ ( ص ۶ ) آن را فارسی می دانند و دو منبع اخیر تصریح دارند که معرب آبریز است. ویدن گرن آن را معرب آبریغ می داند. ( واژه های دخیل ص ۳۴ ).
۲ ) ابد
[ ۲۸ بار در قرآن به کار رفته است، به صورت ابدا، از جمله: بقره، ۹۵؛ نساء ،۵۷ ].
شرط گام نهادن در این جاده باریک و سخت لغزنده، فرونگذاشتن جانب احتیاط علمی و پرهیز از اظهار نظرهای شتابزده و زود هنگام است
منابع اساس کار ما درباره این کلمه خاموشند. فـقـط ادی شیر به اشتباه آباد را که جمع این کلمه است، از آباد فارسی به معنای معمور و آبادان می گیرد. ( الالفاظ الفارسیهٔ المعربهٔ، ص ۶ ). راغب نیز در مفردات آن را کلمه ای مولد ( غیر عربی اصیل، به نوعی معرب ) می داند. احتمال دارد که ابد،‌ متخذ از پت [ پد ] فارسی میانه مانوی باشد به معنای زوال، پایان، تمام شدن و نظایر آن ( ـ فرهنگ پهلوی مکنزی )، که بر سر آن حرف نفی ا درآمده است. در هر حال این مساله شایان تحقیق و بررسی بیشتری است.
۳ ) الاریکهٔ
[ که فقط جمع آن به صورت الارائک، ۵ بار در قرآن به کار رفته است: از جمله در کهف، ۳۱ ].
ادی شیر ( در الالفاظ الفارسیهٔ المعربهٔ، ص ۹ ) آن را معرب اورنگ فارسی می داند. که خود تلفظی از آورند است. جفری می نویسد که به نظر نمی آید که این سخن درست باشد. اما قائل به اصلیت ایرانی آن است.
۴ ) استبرق
[ چهار بار در قرآن به کار رفته است، از جمله در کهف , ۳۱ ].
جوالیقی ( در المعرب، ص ۱۵ )، سیوطی در المتوکلی ( ص ۷ )، و اتقان ( ۲/۱۳۰ )، و المهذب ( ص ۳۹ ). هـمچنین ادی شیر ( در الالفاظ الفارسیهٔ المعربهٔ، ص ۱۰ ) همه آن را فارسی معرب و به معنای الدیباح الغلیظ دانسته اند. ادی شیر آن را معرب استبر [ ستبر ] می داند. آرتـور جفری در واژه های دخیل ( ص ۱۱۶ ـ ۱۱۸ ) این نظر را تایید و آن را صورت استبرک پهلوی می داند. ( نیز ـ تعلیقه ویدن گرن درباره این کلمه در آغاز کتاب واژه های دخیل، ص ۳۵ ).
۵ ) اسوهٔ
[ ۳ بار در قرآن به کار رفته است؛ از جمله در احزاب، ۲۱ ].
از میان همه منابع، فقط ادی شیر آن را ماخوذ از آسای فارسی می داند. در اعتبار این قول، جای تردید هست.
۶ ) برزخ
[ ۳ بار در قرآن به کار رفته است، از جمله در المؤمنون , ۱۰۰ ] ادی شیر آن را معرب پرزک فارسی می داند , و آرتور جفری نظر او را رد می کند. و خـود معتقد است که برزخ ( یعنی مانع و حائل یا فاصله میان دو چیز ) صورتی از فرسخ است که همان پرسنگ یا فرسنگ فارسی است ( واژه های دخیل، ص ۱۳۹ ). اما ویدن گرن در تعلیقه ای که بر این کلمه نوشته است رای و نظر جفری را به دلایل زبانشناختی رد کـرده است و این واژه را مرکب از برز + اخو که جزء اولش به معنای بلند و رفیع و جزء دومش از ریشه آهو به معنای هستی است. لذا برزخ مجموعا به معنای هستی برتر است در مقابل دوزخ که به معنای هستی بد می باشد، و بهشت به معنای هستی برین ( واژه های دخیل، ص ۳۶ ).
۷ ) برهان
[ ۸ بار در قرآن به کار رفده است، از جمله در نساء، ۱۷۴ ].
ادی شیر برهان را که به معنای حجت و دلیل است، معرب کلمه پروهان فارسی ( روشن و آشکار و معروف ) می داند. ( الالفاظ الفارسیهٔ المعربهٔ، ص ۲۱ ). اما آرتور جفری می نویسد این امر تا حدی بعید می نماید. ( واژه های دخیل، ص ۱۴۰ ) و به پیروی از نولد که آن را متخذ از اصل حبشی برهان می داند ( به معنای روشن و روشنایی ). دکـتر فریدون بدره ای در تعلیقه ای که بر این کلمه نوشته شده است، می نویسد که معلوم نیست قول نولدکه بر قول ادی شیر ترجیح داشته باشد. ( واژه های دخیل، ص ۳۷ ).
پاره ای انگیزه ها و زمینه های اعتقادی موجب گردیده که عده ای از محققان و صاحبنظران در عرصه علوم قرآنی، خصوصا قدما، پا را از گلیم تعصب دراز کرده و در این وادی، موضعی جزمانه اخذ نموده و گفته اند در قرآن حتی یک کلمه غیر عربی نمی توان یافت و بدینسان مساله ای را که امروزه کاملا علمی می نماید به چوب غیر قابل تحقیق بودن می رانند
۸ ) تنور
[ ۲ بار در قرآن به کار رفته است، از جمله: هود، ۴۰ ].
جوالیقی آن را فارسی معرب می داند ( المعرب، ص ۸۴ ) سیوطی هم می نویسد که جوالیقی و ثعالبی [ در فقه اللغهٔ، ص ۳۱۶ ] برآنند که فارسی معرب است ( اتقان، ۲/۱۳۱؛ المهذب، ص ۵۰ ). ادی شیر چنین مدخلی در کتابش ندارد. آرتـور جـفـری از قول مزهر سیوطی و معرب جوالیقی برمی آورد که اصمعی و ابن درید هم آن را فارسی معرب می دانسته اند. و بـر آن اسـت کـه این کلمه هم در زبانهای سامی ( آرامی و اکدی و غیره ) سابقه دارد، و هم در زبانهای ایرانی ( از جمله اوستایی ). (۳)
منبع : سازمان تبلیغات اسلامی استان خوزستان


همچنین مشاهده کنید