شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


درباره رسانه


درباره رسانه
رسانه ، در مفهوم ارتباطاتی آن ، عاملی است که می تواند پیامی را به مخاطب انتقال دهد این عامل از شکل های ابتدایی نمادین آغاز می شود و در جامعه مدرن به شکلی نهادمند ، تحت عنوان رسانه های تصویری ، شنیداری و مطبوعات تعریف می گردد . بنابراین در فهم ارتباطاتی رسانه ، درکی ایزوله از مفهوم رسانه در فرهنگ ارائه می شود .
با وجود آنکه در درک ارتباطاتی رسانه ، به رسانه شخصیتی نسبتاً مستقل داده می شود ، با این حال در این مفهوم، فرهنگ ، و یا به عبارتی عناصر فرهنگی دیگر، که با تعاریف ارتباطاتی رسانه همخوانی ندارند ، نادیده گرفته می شوند . برای پاسخ به این سئوال که رسانه چه تاثیری بر فرهنگ بشری دارد ، از منظر انسانشناسی فرهنگی باید به رسانه توجه کرد .
از دیدگاه انسان شناسی ، رسانه ، محدود به ابزارها یا نهادهای ارتباطی مصوب رسمی نمی شود . در واقع وقتی از رسانه بحث می شود ، ضروری است تا به عناصر دیگر فرهنگی از جمله نمادها و نشانه های که به روزانه در زندگی وجود دارند و نظمی نمادین را در تجربه روزمره شکل می دهند ، توجه کنیم . آسیب شناسی امر رسانه ای نیز از این بعد باید مورد توجه قرار گیرد و از این جهت میزان تاثیری را که رسانه ها بر سطوح ذهنی و مادی فرهنگ به جای می گذارند بررسی کنیم .
همانطور که از نظریات منتقدان ( از جمله پستمن ۱۳۷۲-۱۳۷۸) رسانه ها و تکنولوژی های مدرن بر می آید، این رسانه ها بیشترین تاثیر را بر ابعاد ذهنی فرهنگی می گذارند و این در حالی است که بیشترین رضایتمندی را از حیث مادی فرهنگ به ارمغان می آورند . رسانه های مدرن ، به لحاظ سرعت بخشی به چرخه گردش اطلاعات و به روز نمودن آگاهی عمومی از جریان های روزانه زندگی بشری ، با اقبال بالایی از سوی جامعه روبه رو می شوند . بنابراین توجیهی منطقی به نظر می رسد که در حفظ و استفاده و هستی این رسانه ها شکی وجود نداشته باشد .
بشر امروز ، مجبور است خود را به سیستم رسانه ای مدرن ، متصل سازد . این تصمیم ، نه ارادی است ، نه گزینشی . واقعیت بیرونی ، یعنی آنچه زندگی فرهنگی بشر را شکل می دهد ، به ناچار باید از مجرای رسانه ها خود را به فرد فرد ، جامعه بنمایاند . تعبیری که مک لوهان از رسانه ها می دهد ، این است که رسانه همان پیام است . زمانی که مرز بین رسانه و پیام از هم می پاشد ، دیگری هیچ تضمینی از سوی این رسانه ها وجود ندارد که واقعیت واقعی جهان ، چه واقعیت های مادی ، ملموس و دیداری و چه واقعیت های ذهنی و فهمی ، بتوانند در اختیار مخاطب رسانه قرار گیرند .
بودیار اندیشمند نو مک لوهانی است . در پی نظریات مک لوهان ، بودیار بسیار بدبینانه تر از وی ، به مساله نگاه می کند . بودیار در کتاب " در سایه اکثریت های خاموش " از توده بی شکلی سخن می گوید که در قبال رسانه های مدرن ، خاموشی فعال را اختیار کرده اند . همانطور که گفتیم ، این خاموشی ، انفعال و بی شکلی در آغاز ارادی نیست .
این فریب مکرر که جامعه مدرن در قبال تکنولوژی مدرن و رسانه های آن از خود نشان داده ، و آنها را رهایی بخش و شاید آرامشی بر نا موزونی های روانشناختی خود دانسته است ، در واقع آغاز استثمار رسانه ای بشر رقم خورده است . زمانی که جامعه مدرن به هستی رسانه های مدرن پاسخ آری داد، دیگر این خاموشی فعال در قبال شبکه اطلاعاتی لجام گسیخته رسانه ای ، از سوی جامعه انتخاب شد و بازتولید این خاموشی فعال خارج ، اکنون به دست رسانه هاست بی آنکه بشر امروزی توان مقابله با آن را داشته باشد . این دیدگاه ، معتقد است که رسانه ها با تولید انبوه اطلاعات و داده ها ، فضایی را به وجود می آورند که تک تک افراد جامعه ، همیشه حس می کنند یک گام از دیگران عقبند .
در واقع هر کسی گمان می کند نسبت به دیگری از حجم کمتری از اطلاعات برخوردار است و لذا این استیصال اطلاعاتی دامن گیر تک تک افراد جامعه مدرن می شود . از این جهت که همه افراد جامعه فکر می کنند دچار استیصال در امر آگاهی اطلاعاتی هستند ، همه شبیه هم اند . این در واقع همان توده بی شکلی است که رسانه های مدرن در ساختن آن دست دارند . وقتی همه افراد جامعه ، احساس کردند که باید بیشتر بدانند ، لذا تمام انرژی خود را مصروف این می کنند که به شکلی کاملاً کمّی بر اطلاعات خود بیافزایند . اینکه چه میزان از این اطلاعات رسانه ای اعتبار دارد مهم نیست .
مهم این است که در مواجهات اجتماعی ، افراد ، حرفی برای گفتن داشته باشند که رفرنس آ ن رسانه های مدرن باشند . این رسانه های مدرن نیز ، دو نوع اطلاعات را انتقال می دهند . دسته اول اطلاعات ژورنالیستی است . در اینجا منظور از اطلاعات ژورنالیستی ، دقیقاً مفهوم امروزی آن مد نظر نیست . اطلاعات ژورنالیستی ، اطلاعاتی را شامل می شود که بر درکی کاملاً سطحی از واقعیت های اجتماعی استوار است . به زبان ساده تر اطلاعاتی هستند که یا فهم آنها به سهولت انجام می گیرد و یا اصلاً نیازی به فهم ندارند .
یعنی آنقدر پیش پا افتاده اند که برای مخاطب ، محلی برای تفکر یا تمرکز ندارند . ممکن است این سئوال مطرح شود که اگر این اطلاعات پیش افتاده و بدیهی اند ، چه ضرورتی وجود دارد ، یا به عبارتی چه اتفاقی می افتد که مخاطبانِ توده ای برای خود دست و پا می کند ؟ چرا مخاطبان این رسانه خود را ملزوم به پی گیری این داده های رسانه ای می دانند ؟ پاسخ این است که اگر چه این اطلاعات سطح نازلی از اعتبار واقعی را می پوشانند ، به سبب آنکه از زبانِ رسانه انتقال می یابند ، مشروعیت بالایی را کسب می کنند . در واقع چون رسانه رفرنس قدرت اطلاعاتی است ، لذا مهم این اطلاعات نیستند که انتقال می یابند ، بلکه این اطلاعات تحت الشعاع رسانه ، اهمیت می یابند .
دسته دوم اطلاعات رسانه ای ، مربوط به تکنولوژی علم است . این دسته از اطلاعات نیز مشروعیت خود را بنا به اصل علم زدگی در جامعه مدرن که پستمن به آن اشاره می کند کسب می کنند . این اطلاعات تنها به اعتبار اینکه " دانشمندان گفته اند " یا " پژوهشگران گفته اند " کسب مشروعیت می کنند و صد البته این مشروعیت زمانی به اوج خود می رسد که از زبان رسانه ای منتقل شود .
از دیگر تاثیرات مخرب رسانه ای که پستمن به آن اشاره می کند ، تاثیر رسانه تلویزیون ، بر زوال دوران کودکی است . پستمن باور دارد که قبل از اختراع خط و نوشتار و علی الخصوص دستگاه چاپ ، میان کودکی و بزرگسالی مرز مشخصی وجود نداشت . چرا که عامل غیر بیولوژیکی دیگری در کار نبود تا بزرگسال از غیر بزرگسال تشخیص داده شود و بیشتر واقعیت های دوران بزگسالی برای کودکان اگر نه روشن ، بلکه آشکار بود . اما پس از اختراع خط و چاپ ، کودک باید آموزش می دید تا بتواند بنویسد و بخواند و سپس با استفاده از این توانمندی به دنیای بزرگسالی قدم نهد .
در ادامه این جریان پستمن معتقد است که رسانه ی تلویزیون ، به دلیل آنکه هیچ گونه محدودیتی در ارائه اطلاعات تصویری و ... نسبت به مخاطبان خود ندارد ، لذا این امر سبب شده است تا دیگر دنیای بزرگسالی برای کودکان راز آلود نباشد . این واقعیت ، مساله ای با عنوان بچه های بزرگسال یا بزرگسالان کودک صفت را به وجود آورد که هیچ تناسبی با تقسیم بندی های و تفکیک های سنی جامعه مدرن ندارد .
از طرف دیگر گسترش رسانه های الکترونیکی که ملازم با فراوانی در سطح جهانی و گشوده شدن مرزهای ملی به روی فرآیندهای تجاری و اشاعه تولیدات فرهنگی بود ، موجب آن شد که ارتباطات اجتماعی از مفهوم مطلق و همه جانبه اجتماع خوب دور شود وبه مفهوم نسبی اجتماع خوب که به واسطه مطلوبیت فراگیر ابزار انگاری تجاری ایجاد شده است ، سوق یابد . به علاوه ، امور تجاری که به واسطه تحول در ویژگی و نیز کاربرد فن آوری های ارتباطی هم آسانتر و هم ضروری تر شده است ، موجب افزایش تقسیم و طبقه بندی افراد در چهارچوب بازارهای قابل شناسایی شده که در آن افراد ، بار می آیند ، پذیرفته و تایید می شوند و با ظرافت فریب می خورند .
این بازارها از طریق فرآیند بازار یابی ، شناسایی و یا حتی ایجاد می شوند و در نتیجه به واسطه بسط یافتن از طریق رسانه ها مشروعیت و اعتبار می یابند و چنان که ذکر شد ، در فرآیند تولید و توزیع تولیدات تقویت می شوند و تاثیر فرهنگی گسترده آنها این است که مردم ، از لحاظ جامعه شناختی ، به غیر از داشتن عضویت و هویت در این اجتماع تکامل یافته ، با شیوه تربیتی عمومی به سوی هویت یابی و عضویت در مجموعه بازارهای گوناگون سوق می یابند . ( هوور،ا،لاندبای ،ن ، ۲۲۰: ۱۳۸۲ ) .
رسانه های گروهی صرفاً ابزارهای فریبکاری تجاری یا ایدولوژیک نیستند ، بلکه پدیده ای فرهنگی اند که به واسطه آن انسان شناسی و سایر علوم فرهنگی قابل فهم می شود . رسانه های گروهی ابزاری هستند که بسیاری از مردم ( به یقیین تعداد کثیری از مردم ) با آن به زندگی خویش معنا می دهند . رسانه ها به مردم مجال و امکان تجمع به قصد شناختن مسائل اساسی و اصلی زندگی خود را می دهند – از معنای هنر گرفته تا معنای مرگ، بیماری ، زیبایی ، شادی ، رنج – بنابراین ، باید فرایند راز آمیز شدن دوباره جهان را در اجرای مستمر مناسک که در جشن های اجتماعی و سایر موارد و در شیوه هایی که رسانه ها مردم را دور هم جمع می کنند ، بجوییم . ( هوور،ا،لاندبای ،ن ،۱۳۷ : ۱۳۸۲ ) .
بحث دیگر بحث رسانه های گرم و سرد است .
مک لوهان از رسانه های گرم و سرد بحث می کند . در اینکه در بحث از تاثیر رسانه ها نمی توان از یکسانی این تاثیر بحث کرد ، شکی نیست . در واقع تاثیری را که رسانه های سرد بر فرهنگ می گذارند مخربترازتاثیر رسانه ی گرم است . مک لوهان درباره رسانه های گرم این نظررا دارد که رسانه های گرم تشریک مساعی کمتری را از مخاطب طلب می کنند و در عوض یکی از حواس انسانی را تداوم بخشیده و حساسیت زیادی را نصیب آن می سازند . درست مانند یک کنفرانس ، در برابر یک جلسه مذاکره و یا یک کتاب در برابر یک گفتگو.
بنابراین رسانه های چون رادیو و سینما را در مقابل رسانه سرد تلویزیون قرار می دهد . رسانه های سرد ، به خوبی می توانند برای مخاطبان کم سواد ، جذابیت خود را اثبات کنند ولی رسانه های گرم به دلیل آنکه نیاز به اندیشه و خلق معانی بالایی از سوی مخاطب را طلب می کنند ، لذا در جوامع کم سواد با عکس العمل مواجهه می شوند . آسیب شناسی این بحث ، بر این نکته تاکید دارد که از نظر فرهنگی هر اندازه جامعه ای به سوی رسانه های سرد حرکت کند ، اندیشه ورزی فردی در آن جامعه کمتر خواهد ولذا معیارهای زندگی اجتماعی توده ای و بی شکل می گردند که رسانه ها به آنها جهت می دهند .
اولین بار در اروپای غربی در سال ۱۹۷۹ سمیناری بین المللی از جامعه ناشران و دانشمندان رسانه های جمعی برگزار گردید .
موضوع سمینار این بود:
تماشا کردن ، شنیدن و خواندن ، چه دگرگونی هایی را در شخصیت فرد ، اعم از خرد و بزرگ ، و صرف نظر از این که تنها به سر می برد یا در گروه های کوچک و یا بزرگ تر اجتماعی و حتی جمعیت های انسانی شرکت دارد ، باعث می گردد ؟ آن چه در چند جمله می توان ماحصل این سمینار را بیان کرد عبارت است از :
۱) رشد روز افزون بی سوادی عمومی ؛ در اثر تماشای تلویزیون قدرت تمرکز در انسانها کاهش می یابد ، به طوری که عاجز از خواندن یک مطلب بوده و به دلیل عدم توانایی درک پیام نهفته در آن و ناتوانی در تحلیل و استنتاج عبارات ، حوصله مطالعه را به مرور از دست داده و مالاً قدرت قرائت و کتاب خوانی را از دست می دهد . بر اساس آمار منتشره از سوی کنگره ملی آمریکا در سال ۱۹۸۴ ، ۴۰ درصد از جوانان ۱۷ سال و ۴۴ درصد از بزرگسالان آن سرزمین را کسانی تشکیل می دهند که علیرغم تحصیلات دبیرستانی ، قدرت درک و فهم یک کلام مکتوب را ندارند .
۲) فضای آموزشی دبستانی و دبیرستانی روز به روز تنگ تر می گردد و دانش آموزان قدرت تمرکز و فراگیری را به مرور از دست داده اند .
۳) ارتباط انسانها با یکدیگر و دادو ستد های عاطفی و اجتماعی رو به کاهش گذارده است .
۴) شعور اجتماعی و محتوای گپ عامیانه رو به ابتذال گذارده است .
۵) فرهنگ وهنر به نازل ترین حد خود تنزل کرده است .
۶) نظام اخلاقی و نظام اندیشه و مبانی شکل گیری آرا و عقاید متلاشی شده است .
۷) ارزشهای انسانی و باورهای مذهبی و نمادهای ملی و میهنی رنگ و شکل باخته است .
۸) واژه ها و مفاهیم معیارها ، دگرگون شده اند .
۹) بی تفاوتی عمومی نسبت به رخدادها و حوادث و مسائل اجتماعی به مرحله خطرناکی رسیده است .
۱۰) در نتیجه همه این ها ، خطر سقوط فرهنگ و اجتماع بیش از هر زمان دیگر نمودار است ، و نه تنها جامعه آمریکا و کشورهای متمدن غرب بلکه سراسر جوامع را در معرض تهاجم و تلاشی قرار داده است . (طباطبایی ، ۱۳۷۸:۱۱) .
میان خشونت رسانه ای با خشونت واقعی ، همبستگی وجود دارد . " کارل پوپر " نیز تلویزیون را خطری اساسی برای دموکراسی و آزادی می داند. هر آنچه را که تلویزیون ارائه می دهد ، همزمان برای همه است . گروه بندی ها و طبقات اجتماعی و سنین متفاوت بینندگان و تفاوت های درک و شعور و سلائق متفاوت انسانها در شکل و محتوایی برنامه تاثیری ندارد و به علت اینکه برنامه های تصویری اغلب بایستی عامه پسند و همگانی باشد فاصله و مرز میان عالم وجاهل و دارندگان فرهنگ و شعور برتر با افراد عامی از میان برداشته می شود .
در حالی که کتاب و کتابخوانی بر دانش و قدرت فهم ونیز اطلاع افراد دارنده فرهنگ و شعور برتر می افزاید ، تلویزیون او را به مرحله پایین و پایین تر آورده و توجه او را به مقولات مورد توجه عوام معطوف می سازد . (طباطبایی، ۱۳۷۸:۲۴ )
تلویزیون ، برداشت و استنباط ما را از " واقعیت " ها نیز مخدوش می سازد . هر واقعه و هر ماجرایی امروز دو بار رخ می دهد ؛ یک بار در عالم واقع و بار دیگر بر روی صفحه تلویزیون . صرف نظر از وجوه اختلافی که میان تبیین این ماجرا در عالم واقع و عالم تلویزیون وجود دارد ، همین دوگانگی معنا ، اثرات بیشماری بر ذهن واندیشه و عواطف ما می گذارند ... از طرفی در عمل اینگونه مشاهده می شود که واقعیتِ تلویزیونی دارای تاثیری مضاعف نیز می باشد .
زیرا بهتر طراحی می شود ، عنصرِ تحریک و تهییج در آن فراوانتر به کار گرفته می شود و با تکرار نمایش – امری که در واقع امکان وقوع مکرر ندارد – بر اثر گذاری آن در جهت اهداف مورد نظر افزوده می گردد ( همان ، ۲۴ ) .
رادیو و پیام رسانهای سمعی ، - نظیر استماع سخنرانی – به نسبت تلویزیون از امتیازات بیشتری برخوردار است . به هنگام استماع یک پیام نیز ذهن شنونده فعال است و ناچار است همزمان و به موازات کار گوش کردن ، به خلق تصورات ذهنی بپردازد و با فعال نگهداشتن حافظه های کوتاه و بلند مدت به ذخیره سازی و ثبت داده های وارده همت گمارد .
وجه دیگر اختلاف یا امتیاز رادیو و تلویزیون آن است که سکون وخیره شدن به سوی جعبه نور افشان و رنگ پاشی ضرورتی ندارد . انسان می تواند در حال حرکت ، در حال اشتغال به کاری عملی و نظایر آن به رادیو گوش دهد و تا حدودی پیام های شنیده شده را پردارش کند . استماع مکرر یک مطلب نیز در تقویت حافظه نقشی مضاعف دارد ( طباطبایی ، ۱۳۷۸ : ۵-۷۶ ) .
در حالی که رسانه های تصویری و الکترونی و یا برنامه های تفریحی و سرگرم کننده و شوهای تجاری در دراز مدت ، یکسان سازی سلائق و ذائقه های قشرهای عظیمی از جامعه را باعث خواهد شد و از این طریق دادو ستدهای فکری را در افکار عامه و گفتگوهای مردمی به حداقل رسانده ، و مالاً قدرت تفکر و اندیشه را کاهش داده و نظام شکل گیری آراء و عقاید بیننده را مخدوش می سازد ، از سوی دیگر این رسانه ها هم باعث پیدایش شکاف های جدید طبقاتی شده و هم شکاف های موجود اجتماعی را که ریشه در سطح دانش عمومی و قدرت فهم و اندیشه و نیز توانایی درک و فراگیری مسائل جدید دارد ، عمیق تر می سازد ( طباطبایی ، ۱۳۷۸ : ۸۳ ) .
در افسانه های قدیم ایران شنیده ایم که مکتب دار بی سواد ده ، زمانی که با رقیب باسواد خود روبرو شد ، مردم را جمع کرد و در حضور آنان از رقیب باسواد خود خواست روی دیوار کلمه مار را بنویسد و آنگاه خود خطی معوج کشید و بعد از مردم پرسید ، کدام یک به مار شبیه تراست ؟ طبیعی است که مردم بی سواد عکس مار را بر کلمه مار ترجیح دادند و در نتیجه رقیب با سواد از میدان به در شد . این چنین است تاثیر شکاف های طبقاتی حاصله از تاثیر رسانه های تصویری در تصمیم گیری های سیاسی و رفتار مردم یک جامعه ( طباطبایی ، ۱۳۷۸ : ۸۷ ) .
درجمع بندی ، می توان گفت که آسیب شناسی رسانه ها و اینکه تاثیر مثبت بر فرهنگ بشری دارند یا نه ، منوط به تفکیک انواع رسانه ها از هم می شود . به عبارت دیگر در عین حال که باید به ماهیت مشترک رسانه در تاثیرشان بر فرهنگ تو جه کرد و تاثیرات منفی آنرا که در بالا ذکر شد کنترل نمود ، از طرفی باید این واقعیت را که میزان تاثیر سوء این رسانه ها ، با توجه به نوع آن رسانه تفاوت دارد در نظر داشت . این نکته باعث می شود تا به عنوان مثال میان تاثیرات تلویزیون و رادیو و فضای سایبرنتیک تفاوت گزارده و سیاستهای کنترلی مناسبی را در پذیرش و مدیریت مصرف رسانه ای اتخاذ کنیم .
ارجاعات ؛
۱- پستمن ، نیل ، تکنوپولی ( تسلیم فرهنگ به تکنولوژی ) ، ترجمه صادق طباطبایی ، نشر سروش ، ۱۳۷۲ .
۲- پستمن ، نیل ، زوال دوران کودکی ، ترجمه صادق طباطبایی ، تهران ، انتشارات اطلاعات ، ۱۳۷۸ .
۳- طباطبایی، صادق ، طلوع ماهواره ها و افول فرهنگ( چه باید کرد؟) ،انتشارات اطلاعات ، تهران ، چاپ دوم ، ۱۳۷۸ .
۴- هوور، استوارت ام ، لاندبای ،نات ، رسانه ، دین و فرهنگ ، ترجمه مسعود آریایی نیا ، تهران ، سروش ( انتشارات صدا و سیما ) ، ۱۳۸۲
(رضا خسروی)
منبع : انسان شناسی و فرهنگ


همچنین مشاهده کنید