شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


زنان کارگر در چنگال انواع خشونت


زنان کارگر در چنگال انواع خشونت
وقتی صحبت از زنان کارگر به میان می آید، بیشتر، بحث هایی چون تفاوت میزان کار و دستمزد زنان کارگر نسبت به مردان به ذهن خطور می کند و خشونتی که گاه مانند خشونت های خانوادگی در پشت درهای بسته اتفاق می افتد و نه هیچ ناظری شاهد آن است و نه هیچ دادگاهی دادرسش، از نظرها پنهان می ماند.
در حال حاضر یکی از مشکلات جامعه جهانی، خشونت در محیط کار است. سازمان بین المللی کار، طی تحقیقاتی صاحبان برخی از مشاغل از جمله رانندگان تاکسی، کادر بیمارستانی، معلمان، مددکاران، صندوقداران بانک یا فروشگاه ها، افرادی که در کشورهایی غیر از کشور خود کار می کنند، افرادی که به تنهایی کار می کنند و به خصوص ساعت کارشان شب است را بیشتر در معرض خطر خشونت دانسته و تاکید کرده که در این میان خشونت، زنان را بیشتر تهدید می کند. همچنین یافته های این سازمان حاکی از این واقعیت است که خشونت روانی یکی از جدی ترین انواع رایج خشونت در محیط کار است. برای آغاز مبحث خشونت، تعریفی از آن لازم است که بتواند ابعاد گسترده این رفتار ضد اجتماعی را در بر بگیرد. اما چنین تعریف جامعی به ندرت یافت می شود. به طور کلی خشونت مجموعه رفتاری است که یک فرد در مورد شخص یا اشخاصی اعمال می کند و باعث آسیب جسمی، جنسی، روانی، فرهنگی و اقتصادی قربانی یا قربانیان می شود. آسیب های شدید جسمی، معمولاً نماد خارجی دارند مثل سوختگی، شکستگی، پارگی اما رفتارهایی چون فریاد زدن صاحب کار، شکستن یا پرتاب شیئی به نشانه عصبانیت و به طور کلی آسیب های روانی، آثار مخرب مخفی و درونی دارند. البته ضرب و شتم و آزارهای جسمی و جنسی نیز به همراه خود ویرانگری روانی دارند که درمان آنها زمانبر و نیازمند مشاوره های طولانی مدت است از جمله افسردگی، اضطراب، انزجار از خود ناشی از توهین، تحقیر و....
در حال حاضر، یکی از اشکال رایج خشونت که متوجه کارگران است خشونت کلامی و در نتیجه روانی است. اگرچه خشونت کلامی امکان دارد به صورت تحقیر یا توهین توسط صاحبان کار نسبت به هر دو جنس اعمال شود اما این توهین ها در رابطه با زن ها سمت و سوی دیگری گرفته و دلایل مختلفی را شامل می شود. علاوه بر این، خشونت تنها از سوی کارفرمایان اعمال نمی شود بلکه بخش عمده یی از آن مربوط به همتایان مرد زنان کارگر است. بنا بر سطوح مختلف کارگری و محیط های کار، کارگران زن، غالباً مورد تحقیر واقع شده و در صورت بروز اشتباهی، از اولین نقطه یی که تحقیر می شوند زن بودن شان است. تفکر مردسالار که سعی بر ناتوان جلوه دادن زن دارد سعی می کند به شکل تحقیرهای کلامی، زن را وادار به خانه نشینی کرده و با از بین بردن اعتماد به نفس وی نشان دهد که جامعه زنان، یک جامعه مصرفی وابسته است. چنین تفکری با بزرگ نمایی اشتباهات زنان کارگر و استفاده از الفاظ خاص، تصور ناتوان و نیازمند بودن را در زنان درونی کرده و به نوعی آنها را شرطی می کند، بدین نحو که حتی برای انجام کوچک ترین کار، خود را نیازمند تایید مردان کارگر یا کارفرما می دانند. گاه این زنان دچار تردیدهای فراوان نسبت به نحوه کارشان شده و تا آنجا پیش می روند که دچار وسواس فکری می شوند و هیچ گاه از کار خود راضی نیستند و حتی بهترین کار خود را از معمولی ترین کار همکار مردشان ضعیف تر دانسته و خود را توانا نمی بینند.
شکل دیگر خشونت کلامی، شوخی های جنسی کارگران مرد است. چنین شوخی هایی عموماً در جمع های چند نفره مردان و نزدیک به جایگاه زنان به صورتی که قابل شنیدن باشد صورت می گیرد. آنها با تعریف شوخی های جنسی، دست به دست گرداندن تصاویر مبتذل و به کار بردن الفاظ رکیک، سعی بر ایجاد تنش و در نتیجه برانگیختن واکنش زنان دارند. به قول کیت فیگز «نسبت به جوک های جورواجور می شود بی اعتنا بود و انتظارش را داشت اما تکرار متلک ها و دشمنی، تحقیرکننده و منزوی کننده است»۱. در این میان، زنان که جامعه در مقابل عیش ورزی مردان همیشه آنها را مقصر می داند اگر برایشان مقدور باشد از موقعیت خارج می شوند و در غیر این صورت مجبور به تحمل فشار روانی مضاعف هستند زیرا در صورت اعتراض، اولین پاسخ، متوجه خود زن است که چه رفتاری نشان داده که مردان به خود اجازه چنین اعمالی داده اند. در حقیقت به دلیل تفکر کهنه و بدون پشتوانه علمی که مردها موجودات غریزی هستند همیشه زن ها باید حذف شوند و البته در ظاهر، این کار به مصلحت خود زن است در حالی که در باطن مرد است که با ادامه حضور در شغلش نفع اصلی را می برد. زن همیشه دور نگه داشته می شود یعنی می رود به قرنطینه؛ اوست که باید از محیط خارج شود. در این میان حتی اگر زنی به خود اجازه اعتراض بدهد و شهامت شکایت داشته باشد برای اثبات گفته هایش نیازمند شاهد است. در وضعیتی که امنیت شغلی در حداقل است، چه همکاران زن و چه مرد حاضر به پذیرفتن چنین کاری نمی شوند و نمی خواهند با شهادت دادن به نفع قربانی، کار خود را از دست بدهند. از این رو، عدم نظارت کارفرما و گاه مشارکت وی در بسیاری مواقع موجب تحقیر جنسی زنان و گاه بیزاری آنها می شود.
خشونت های کلامی و جنسی بیش از همه متوجه زنان و دختران مجرد، مطلقه، بیوه یا بسیار فقیر کارگر است. این قشر به دلیل نوع تعریف جامعه از جایگاه شان، آسیب پذیر هستند و در معرض پیشنهادهای همکاران یا کارفرمایانشان قرار می گیرند.
موارد گزارش شده توسط قربانیان چنین خشونت هایی بسیارند ولی با توجه به فرهنگ جامعه، اغلب زنان قربانی از گزارش خشونت متحمل شده اجتناب می کنند. اما با کمی جست وجو در روزنامه ها و حوادث گزارش شده ردپایی از انواع حاد مطرح شده چنین خشونت هایی در محیط کار دیده می شود.
از طرفی اغلب زن ها به صورت پاره وقت استخدام موقت می شوند و به هنگام تعدیل نیرو جزء اولین کسانی هستند که در معرض خطر اخراج قرار دارند. البته تفکر غالب بر سیستم سرمایه داری مرد گردان اقتصاد، زنان کارگر را قشر سرخورده و نیازمندی می داند که به هر قیمتی حاضر به کار است و به همین دلیل در صورتی نشانه پیکان اخراج از وی برداشته می شود که به کار مضاعف و حقوق کم رضایت دهد.
به هر حال آنچه مشهود است خشونت همه جانبه یی است که نسبت به زنان به ویژه زنان کارگر اعمال می شود و به پشتوانه سنت، فرهنگ و کاستی های قانون این خشونت از موضع قدرت در مورد ضعیف ترین اقشار یعنی کودکان و زنان فقیر، نمود بیشتری دارد. برای کم رنگ کردن این مشکل زنان باید از سطوح مختلف اجتماعی در تشکل های زنان شرکت کنند، بدین ترتیب آنها می توانند با بیان تجارب و مسائل شان، راه های مقابله را نیز یافته و به سایرین بیاموزند.
منابع؛
۱- زنان و تبعیض، کیت فیگز، ترجمه اسفندیار زندپور و به دخت مال امیری، نشر گل آذین، ۱۳۸۴، ص ۵۰
۲- NewsViolence on the Job - GENEVA (ILO)
پریسا کاکایی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید