شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


تورم


تورم
برخلاف دیدگاهی که در ایران غالب است، مکاتب گوناگون اقتصادی درباره علت اصلی تورم اختلاف نظر دارند و به همین دلیل سیاست های متفاوتی را برای مقابله با آن پیشنهاد می کنند. در آنچه می خوانید من بخش هایی از کتاب «تئوری کلان مابعد کینزیون» نوشته پروفسور پاول دیویدسون، ۱۹۹۴، صفحات ۱۵۱ - ۱۴۶ را با ترجمه آزاد ارائه می دهم.
● دیدگاه پول باوران
این دیدگاه به طور عمده براساس پژوهش های میلتون فریدمن استوار است که معتقد بود «تورم همیشه و همه جا یک پدیده پولی است». اساس این ادعا هم این معادله مبادله است که؛ MV=PY
در این معادله M عرضه پول، Y هم تولید ناخالص داخلی، P هم معیاری از قیمت کالاها وخدمات در اقتصاد و V هم سرعت گردش پول است.
از دیدگاه پول باوران تورم وقتی و تنها وقتی اتفاق می افتد که نرخ رشد عرضه پول از نرخ رشد اقتصاد بیشتر باشد. البته این دیدگاه بر این باور است که سرعت گردش پول نه فقط مستقل از این رابطه تعیین می شود بلکه در کوتاه مدت نیز باثبات است. تولید ناخالص داخلی نیز اگر در سطح اشتغال کامل نباشد به آن سو تمایل دارد و ثابت فرض می شود. در نتیجه هرگونه افزایشی که در عرضه پول اتفاق بیفتد موجب می شود سطح قیمت ها افزایش یابد. سیاست پیشنهادی برای کنترل تورم نیز کنترل عرضه پول- یا نقدینگی- در اقتصاد است.
‌● کینزباوران نئوکلاسیک
نظام اولیه کینزی یعنی منحنی های IS-LM هیچ رابطه یی برای تعیین قیمت نداشت. مبادلات اولیه کینزی بر این پیش گزاره استوار بود که میزان پولی مزد ثابت است و تغییرات قیمت نیز در سطوح قبل از اشتغال کامل به خاطر بازده نزولی صورت می گیرد. نظر به اینکه در اقتصادهای صنعتی، مقوله بازده نزولی چندان مهم نیست، می توان به اشاره گذشت که مدل اقتصادی کینزی قدیمی به واقع مدل های فاقد تورم است. یعنی تا سطح اشتغال کامل به خاطر پیش گزاره یی که شکل عرضه کل را مشخص می کند، با افزایش قیمت ها روبه رو نخواهیم بود. وقتی اقتصاد به اشتغال کامل می رسد، هرگونه افزایشی در تقاضای کل، موجب افزایش قیمت ها خواهد شد.
در سال ۱۹۵۸ شواهد آماری نادرستی این دیدگاه غیرهوشمندانه کینزی اولیه را اثبات کرد. در آن سال قیمت های مصرف کننده ۷/۲ درصد افزایش یافت و میزان بیکاری نیز از ۳/۴ درصد به ۸/۶ درصد ثابت افزایش یافت. ماهیت غیرعادی این رکود اقتصادی با رکودهای دیگر اقتصادی پس از جنگ دوم جهانی، برای نمونه سال های ۱۹۵۴-۱۹۴۹ که در طول این دوره همراه با کاهش میزان بیکاری، سطح قیمت ها یا ثابت ماند یا اندکی کاهش یافت. تجربه سال ۱۹۵۸ موجب شد کینزگرایان نئوکلاسیک به دنبال توضیحات تازه یی باشند که چه شده است که با وجود افزایش بیکاری، سطح قیمت ها نیز افزایش یافته است. از خوش شانسی شان در همین سال فیلیپس مقاله معروفش را منتشر کرد که نشان داد بین نرخ تغییر در میزان پولی مزد و میزان بیکاری یک رابطه معکوس وجود دارد. از آنجایی که تغییر در بیکاری به تغییر در سطح تولید ناخالص داخلی ربط پیدا می کند و تغییر در میزان پولی مزد هم می تواند به تورم مربوط باشد، پژوهش فیلیپس یک توضیح «رضایت بخشی» از تورم ارائه کرد. در سال ۱۹۶۰ کینزگرایان نئوکلاسیک ساموئلسون و سولو در بررسی شان شواهد بیشتری در تایید رابطه فیلیپس منتشر کردند. سال ۱۹۷۰ برای این گروه از کینزگرایان سال بدی بود چون آمارهای موجود خبر از پیدایش منحنی فیلیپس با شیب مثبت می داد یعنی به جای اینکه تورم و بیکاری درجهت متفاوت تغییر کنند، بیکاری بیشتر با تورم بیشتر همزمان شد. کینزگرایان اعلام کردند معادله فیلیپس دیگر ضمانت اجرایی ندارد و ناتوان از توضیح تورم افزاینده، دیدگاه این گروه از کینزگرایان بی اعتبار شد.
گفتن دارد که زمینه بی اعتبار شدن این نظریه با پژوهش های میلتون فریدمن پایه گذاری شده بود. به عقیده فریدمن همین که کارگران به این باور برسند که احتمال دارد در آینده تورم افزایش یابد، این انتظار تورمی در تقاضایشان برای افزایش مزد منعکس می شود. به عقیده فریدمن منحنی درازمدت فیلیپس به واقع در سطح نرخ بیکاری طبیعی، یک خط عمودی است و اگر سیاست پردازان بخواهند براساس منحنی کوتاه مدت فیلیپس بیکاری را با تورم تاخت بزنند، نتیجه اش بیشتر شدن انتظارات تورمی شده و سطح بالاتری از بیکاری را ضروری می سازد تا بتوان جلوی تقاضای کارگران برای افزایش مساله ساز مزد پولی را گرفت. با رابطه مثبتی که بین بیکاری و تورم در سال های ۱۹۷۰ به دست آمد، پیش گزاره فریدمن درباره نرخ طبیعی بیکاری اثبات شد و به عوض منحنی فیلیپس به صورتی که مورد بهره برداری کینزگرایان نئوکلاسیک قرار می گرفت از حیز انتفاع افتاد.
● دیدگاه مابعد کینزیون
مابعد کینزیون شکلی از ادعای اساسی فریدمن که تورم پدیده یی پولی است را می پذیرند. به عقیده مابعد کینزیون تورم فقط در اقتصادی اتفاق می افتد که در آن از پول و قراردادهای پولی برای ساماندهی تولید و مبادله استفاده می شود. در نتیجه، تورم همیشه نتیجه کوشش برای تغییر در توزیع درآمدهای پولی موجود در یک کشور یا درمیان مناطق مختلف و حتی در سطح بین المللی است. به سخن دیگر، تورم نشانه مبارزه بر سر توزیع درآمدهاست. در۱۹۷۰ واینتراب یک سیاست زیرکانه ضدتورمی هم تدوین کرد که به اختصار آن راTIP یا یک سیاست درآمدی براساس مالیات نامید. منبع؛وبلاگ نیاک
احمد سیف
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید