پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

فرآیند حکمت ایرانی و فلسفه میان فرهنگی


فرآیند حکمت ایرانی و فلسفه میان فرهنگی
هرشخص، اگرچه فردی عادی باشد یک شخص نیست بلکه یک فرآیند است وفهم شخصیت او نیازمند مطالعه این فرآینداست . فرآیندی که از خانواده آغازمی‌شود وسپس به فرضیه ومتن جغرافیایی خانواده وبه پهنه اجتماع اولیه‌ای که شخص درآن تعلیم وتربیت پذیرفته و نیز به مهاجر‌ت‌ها ومسافرت‌های او می‌رسد . چرا که مهاجرت‌‌ها، شکل دهنده شخصیت فرهنگی فرد هستند‌. درآخرین‌مرحله نیز فرآیند هایی مورد مطالعه قرار می‌گیرد که شخص به‌وجودآورنده آن است . برای بررسی این موارد بایداز خاطرات خودنگاشته ودیگر نگاشته وجغرافیای تاریخی واسناد مکتوب و منقوش استفاده کرد.
شهید مظلوم‌مطهری، ازجغرافیای فرهنگی - معرفتی خراسان برخاسته است ودردامان پدری روحانی، عارف وباتقوا،‌تعلیم وتربیت یافته است ؛ ایشان در دوران نوجوانی به فلاسفه وعرفا عشق ‌می‌ورزیده است. پس آرمان او فلسفه بوده که همان آرمان‌های نوجوانی به اهداف دوره جوانی تبدیل می‌شود و با جرح وتعدیل واقعیت گرایانه به مرحله عمل می‌رسد ویک شخصیت جدید فکری تولید می‌شود که می‌تواند فرآیندهای بعدی خود رابه‌وجود آورد . شخصیت استادمطهری شخصیتی است که با آرمان نوجوانی فلسفی آغاز شد ولی با حکمت میانسالی به اتمام رسید؛ یعنی توانست از فلسفه شروع کند وبه حکمت برسد . مطهری پیش ازآنکه فیلسوف باشد حکیم بود وفلسفه رادرجهت حکمت به کار می گرفت . حکمت رامی‌توان به بیان‌های جاودانه‌ای که در زمان ومکان مناسب خود معنا بخشی می‌کنند ،‌تعریف کرد‌.
این بیان را می‌توان در تمامی شاخه‌های دانش بشری همچون ادبیات ، هنر ، فلسفه، علم وفرهنگ عامه یافت؛ پس فقط فلسفه مبنای حکمت نیست بلکه مدخل آن را تشکیل می‌دهد ودانش‌های دیگر بشری از طریق آن وارد حکمت می‌شوند. گزاره‌های حکیمانه ازیک بیان‌جاودانه است چون درهمه زمان‌ها ومکان‌ها اعتبار دارد ، واز طرف دیگر معنا بخشی آن با همه زمان‌ها ومکان‌هااست وهمین حالت پارادوکسیکال ،‌موجب معنا بخشی بیان‌های حکیمانه می‌شود به همین دلیل،‌رابطه دانش‌های بشری باگزاره‌های حکیمانه یک رابطه دیالکتیکی وتعاملی است ؛ یعنی حکمت در دانش‌های بشری معنا بخشی می‌کندو آن را از مشرب خودسیراب می‌کند بنا براین حکمت ما در دانش‌های بشری است . از طرف دیگر، دانش‌‌های بشری ازمدخل حکمت وارد حیات بشری می‌شوند واز این طریق جامعه را ازوجود خودبهره‌مند می‌سازد. مانند علم تجربی که از مدخل حکمت عقلانیت ابزاری وارد زندگی وحیات تمدن غربی شد حیات ایدئولوژیک وفناوری که امروز غرب را این گونه رقم زد .
از همین مدخل ( حکمت و تمدن‌ها بشری ) است که تمدن‌های خاص به‌وجود می‌آیند . چون حکمت‌ها در زمان‌ها و مکان‌های متفاوت،‌ معنازایی متفاوت دارند ، پس وارد حوزه‌های میان فرهنگی شده ، وانسان‌ها برای آنکه بتوانند در زندگی خود به حکمت دست یابند، به دنبال ارتباطات میان فرهنگی هستند . اگر چه در چین یا ثریا ونزد کافر باشد پس “ رمز ارتباطات میان فرهنگی همانا دستیابی به حکمت برای زندگی وحیات متعالی انسانی است.”
چون حکمت درمعنا بخشی تابع زمان ومکان است پس موضوع محور و مسئله محوراست یعنی حکمت انتزاعی نیست ودرزندگی وحیات روزمره وارد می‌شود این بی انتزاعی دلیل بی عمقی آن نیست ،‌بلکه دلیل استدراجی بودن حکمت است . بنا براین حکمت درهمان حال که دارای عمق است ، ولی زبان آن ساده است وبه زبان شهود ، ضرب‌المثل ، نثر ،‌زبان محلی وفلسفه انتزاعی و... می‌آیند .
فلسفه اگر به حکمت تبدیل نشود، به یک بازی زبانی منجر خواهد شد مانند فلسفه غرب. در نتیجه فلاسفه هم به کارشناس‌های عمل ‌گرا واز بعد سیاسی به مفتی‌های جنگ و صلح تبدیل خواهند شد وشهوت زبانی خود را طبق غریزه زبانی، با گفتن ونوشتن ارضا خواهندکرد وکاری به زندگی انسا‌ن‌ها وسعادت آنها نخواهند داشت که از آن به فکر رها شده ویاآزاد یاد می‌کنند . تبدیل فلسفه غربی شده ایرانی، به حکمت ایرانی از سهروردی آغازشد و درملاصدرا به اوج رسید که به حکمت متعالیه وتاله شهرت یافت پس اسفار ملاصدرا حکمت است‌، نه فلسفه به معنای غربی آن ، به همین دلیل گاهی شکل ذوقیات واحساس به خود می‌گیرد وگاهی شکل فلسفه انتزاعی وگاهی شکل فرهنگ ،‌دین وعرفان . به همین دلیل حکمت ملاصدرا درقرن‌های بعدی واردزندگی سیاسی ،‌ اجتماعی وفرهنگی ایرانی می‌شود . مانندوارد شدن ملاصدرا از طریق ملاهادی سبزواری وسپس آخوند خراسانی وایجاد حکمت انقلابی مشروطه وادامه آن توسط عارف واصل وحکیم برجسته آیت‌‌الله شاه آبادی یا شهید آیت‌‌الله مدرس وامام خمینی(ره) وشاخه نجف آن توسط حکیم عارف “‌سید علی قاضی طباطبایی”‌وسپس علامه طباطبایی . حکیم مطهر ،‌حاصل این فرآیند حکمت ایرانی بود که از یک طرف به فرآیند تولید حکمت ایرانی توجه داشت ودرقالب طرح منظومه‌، به مطالعه موضوعات ومسائل موجودجهان امروز درقالب حکمت صدرایی می پرداخت. درحقیقت او حکمت صدرایی سیاسی امام خمینی(ره) را باحکمت صدرایی فرهنگی علامه طباطبایی در خود جمع کرده بود وبا این دو حکمت ، به مواجهه با مسائل و موضوعات روز می پرداخت . حکمت او در “‌فلسفه میان فرهنگی “ مانند علل گرایش به مادیگری ،‌جامعه و تاریخ وشرح اصول ، فلسفه وروش رئالیسم و... ودر تاریخ میان فرهنگی ؛ مثل خدمات متقابل اسلام وایران ودر” نقد روشنفکری چپ مارکسیسم” مثل نقدی بر مارکسیسم ویا “‌روشنفکری چپ مسلمان” مانند گفتارهای معنوی ویا مقدمه‌ای برانقلاب اسلامی ویا تفاسیر سوره‌های قرآن و... نمود می‌یابد.
سارا محمدی نژاد
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید