پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

برخی از ویژگی های اشراف در قرآن


برخی از ویژگی های اشراف در قرآن
اشراف هر قوم، مترفینی هستند که خود برتربینی آنها را احاطه کرده است و حاضر نیستند که در برابر قوانین الهی و سخن حق پیامبران کرنش نمایند.
دوری از اعتدال، غرور و تفاخر، افراط در امور، کفر و فسق و فجور از ویژگی های چنین افرادی است.
در مقاله حاضر نویسنده کوشیده است که به برخی از ویژگی های اشراف در قرآن، نظری اجمالی نماید.
مطلب را با هم از نظر می گذرانیم.
● اشرافی گری در آموزه های قرآن
اشراف هر چند که در زبان تازی به معنای بزرگان و پاک نژادان و خاندان های اصیل و دارای نام و اعتبار آمده است و از این رو به سادات هاشمی و وابستگان به خاندان اهل بیت عصمت طهارت در کاربرد عربی شریف گویند؛ اما در این جا مراد از اشراف و اشراف گری، بزرگان و صاحبان نفوذ قدرت و دارندگان امکانات مادی است که قرآن از ایشان به نام ملا یاد می کند و از ایشان به عنوان رفاه طلبی یاد می کند.
اشراف گری ویژگی است که می توان از آن به طبقات اجتماعی ای یاد کرد که می کوشند تا با قدرت مادی و بهره مندی از امکانات مادی خود را به صاحبان قدرت نظامی و سیاسی نزدیک سازند و از سوی آنان مورد حمایت قرار گرفته و مردمان و جامعه خویش را استثمار و استعمار کنند.
به نظر می رسد که ساختار نظامی گری و حتی دولت های سیاسی نخست برای حمایت این گروه اجتماعی پدیدار شده است. در جوامع ابتدایی روستایی و قبیله حفظ مال و ثروت ایشان را واداشت تاگروهی از جوانان جسور و بی باک را به کار گیرند تا اموال ایشان را مواظبت و از دست برد افراد جامعه و یا جوامع بیرونی حفظ کنند. این گروه نظامی سپس خود در کنار اشراف قرار گرفته و به گونه ای دولت ایجاد شد. در این مراد آن نیست تا با بررسی های تاریخی چگونگی ایجاد دولت ها و قدرت های نظامی به مساله پرداخته شود، بلکه هدف بیان هماهنگی و ارتباط تنگاتنگ میان این دو طبقه اجتماعی یعنی دولت ها (شامل قدرت نظامی و سیاسی) و اشراف است. در بسیاری از آیات قرآنی که به بررسی و تحلیل چگونگی نابودی اقوام و قبایل پیشین بشری پرداخته شده است، به این ارتباط استوار میان دو طبقه اجتماعی جوامع اشاره شده است و این که چگونه این دو طبقه به عنوان نمادهای اصلی مخالفان اصلاح گری پیامبران و دعوت ایشان برای ساخت و بنیاد جوامع ای بر پایه قانون و عدالت و قسط بوده اند. از این رو بازخوانی مساله اشراف گری در جوامع مهم و تاثیرگذار است که بسیاری از جوامع به علت کارکردها و نقش منفی اشراف از میان رفته و دچار عذاب و قهر قرار گرفته اند و به حکم سنت ها و قوانین الهی حاکم بر جوامع و تاریخ، از میان رفته و تنها نامی از ایشان به جا مانده است. بازخوانی بینش و نگرش و کارکردهای این طبقه می تواند به جامعه اسلامی کمک کند تا گرفتار چنین بینش و نگرشی نشده و به پیروی از آموزه های قرآنی از ایجاد و یا نفوذ گروه اشرافی که چشم پرکن های جامعه هستند دوری کند.
● ویژگی های اشراف
پیش از آن که به آثار و کارکردهای اشراف گری در جوامع پرداخته شود با برخی از مهم ترین ویژگی ها و صفات ایشان آشنا می شویم؛ زیرا وجود این صفات می تواند نشان دهد که در جوامع کنونی اشراف و ملا چه کسانی هستند و چگونه می توان آنان را در میان جوامع امروزین جست و جو کرد؛ زیرا از خصوصیات جوامع امروزین نوعی طبقات متغیر است که هر آن افراد و یا طبقات آن دست خوش تغییر می شوند و هیچ چیز از ثبات و پایداری برخوردار نمی باشد. جوامع ای که به ظاهر می توان آن را طبقات شیشه ای و شکننده دانست که برای همگان این امکان وجود دارد تا از طبقه ای به طبقه ای دیگری درگذر باشند. از این روست که شناخت صفات و ویژگی ها ملا و اشراف می تواند کمک کند تا این خصوصیت را در جوامع طبقات شیشه ای نیز پی گیر شویم و افرادی که با خصوصیات و کارکردهای اشرافی خویش اصلاحات را با خطر مواجه می سازند و انسان ها را به بیگاری و استثمار می کشاند شناسایی و از کارکردهای منفی و آسیب زا ایشان در حد امکان جلوگیری کرد.
از جمله مهم ترین خصوصیات و صفاتی که قرآن برای مردمان چشم پرکن و اشراف و ملا یاد می کند، خوی استکبارگری ایشان است. به این معنا که اشراف در هر جامعه ای ولو آن هایی که دارای طبقات شیشه ای باشند، کسانی هستند که کنش و منش ایشان برخاسته از روحیه استکبارگری ایشان است. آنان همانند ابلیس و فرعون خود برتربین هستند و کسی را از خود برتر و شایسته تر نمی یابند. همواره در کلام و رفتارشان این سخن و مطلب را به گوش و یا چشم می توان دید که من از او یا از همگان برتر هستم و بهتر از دیگران می اندیشم و کار می کنم و از استعداد و ظرفیت و توان بیش تر و بهتری برخوردار می باشم. سخن از انا خیرمنک، سخن وجودی ایشان است که به هر شکل و زبانی بیان می کنند. همان گونه که خداوند ابلیس و فرعون را به جهت خودبرتربینی و استکبار مورد سرزنش قرار می دهد، ملا و اشراف را مورد توبیخ قرار داده و آنان را به جهت این نوع بینش و نگرش نسبت به خود و دیگران تهدید می کند. قرآن با بیان مصادیق این گونه افراد در میان اقوام و امت هایی که نابود شده اند می فرماید که در هر جامعه ای که ما آنان را نیست و نابود کرده ایم گروهی از انسان ها بوده اند که به خوی استکباری دیگران را به استضعاف می کشیدند و آنان را خوار و سخیف می ساختند تا از ایشان اطاعت و پیروی کنند. (اعراف آیه ۷۵ و یونس آیه ۷۵ و هود آیه ۲۵ و ۲۷ و مومنون آیه ۲۶) درباره فرعون و استکبار وی به این مطلب به صراحت اشاره می کند که روش خوار و استخاف کردن مردمان از سوی این مستکبر از آن رو صورت می گرفت که شخصیت اجتماعی ایشان خرد و خوار شود تا به سادگی از در اطاعت و پیروی در آیند. (زخرف آیه ۵۴)
● اشراف دور از اعتدالند
افراط کاری از دیگر ویژگی هایی است که اشراف دنیا طلب از آن برخوردارند. در هیچ امری راه اعتدال را نمی پیمایند و همواره در کارها افراط را در دستور قرار می دهند. این روحیه برخاسته از خوی استکباری ایشان است که خود را برتر دیده و هیچ چیزی را سد راه خویش نمی بینند. در مدیریت امور خود و دیگران از زیردستان راه افراط را می پیمایند و به پیروی از هوای نفس مردمان را آزار و اذیت می کنند.
(کهف آیه ۲۸)
از بازتاب ها و پیامدهای طبیعی روحیه استکباری ایشان می توان به خوی جاه طلبی ایشان اشاره کرد که هیچ گاه از مقامات اعتباری سیری نداشته و به هر شکلی می کوشند تا به مقام عالی تر دست یابند. نوع حرص و طمع در ایشان ریشه می دواند به طوری که جاه و مقامات ایشان را ارضا نمی کند و همواره می کوشند تا افزون بر آن چه از مقامات و جاه دنیوی دارند به دست آورند. از این رو می بینیم که اشراف و ملای اسرائیلی از پیامبر خویش می خواستند که پادشاهی را به ایشان دهد و به شخص دیگری واگذار نکند. (بقره آیه ۲۴۶ و ۲۴۷)
غرور و تفاخر در وجودشان موج می زند و همواره به اعتماد به نفس بالا و کاذب خود می بالند. اعتماد به نفسی که برخاسته از ثروت و امکانات مادی بالای ایشان است. چون هر چه را خواسته اند به پول و مال به دست آورده اند حتی به این اندیشه اند که فکر و عشق و محبت دیگران را نیز به پول بخرند و به دست آورند. به نظر ایشان همه چیز را می توان با پول و ثروت و قدرت به دست آورد و برای هر چیزی قیمت و بهایی است و مراد ایشان از این بهانه بها و قیمت معنوی بلکه مادی است. به این معنا که هر چیزی را می شود با پول و ثروت سنجید و ارزش گذاری کرد و خرید. از این رو به دیگران فخر می فروشند و مال و ثروت خویش را به رخ دیگران می کشند. تفاخر بیش از اندازه و غروب بی جا آفتی است که به جان ایشان افتاده و مانند خوره روح و جانشان را می خورد و به اضمحلال می کشاند. (کهف آیه ۳۲ و ۳۴)
از این رو در برابر هر صدای حقی موضع نامناسب می گیرند و به مخالفت و دشمنی با اهل حق و حقیقت می پردازند. هر صدایی که مردمان را به عدالت و حق فرا می خواند خفه می سازند و با امکانات مادی و افراد مستخف و مستضعفی که پیرامون خویش گرد آورده اند حق جویان را سرکوب می کنند. نسبت به حق ناشنوا و کور و کر می شوند و نور حق از دل هایشان رخت بر می بندد.(اعراف آیات ۵۹ تا ۶۴)
این گونه روحیات موجب می شود که دو ویژگی در بینش و منش ایشان رشد کند. در حوزه بینشی و نگرش گرفتار کفر می شوند و از خدا و آموزه های او سرباز می زنند.و به مخالفت با دعوت حق جویان می پردازند. این گونه است که در هر جامعه ای اشراف بزرگ ترین دشمنان وحی و نبوت و دعوت پیامبران بوده و هستند. (اعراف آیات ۶۶ و ۷۵ و ۷۶ و ۹۰ و نیز هود آیه ۲۷ و یونس آیات ۷۵ و ۷۸)
قرآن در آیه ۳۴ تا ۳۵ سوره سبا به این مطلب اشاره می کند و می فرماید: و ما ارسلنا من قریه من نذیر الاقال مترفوها انا بما ارسلتم به کافرون و قالوا نحن اکثر اموالا و اولادا و ما نحن بمعذبین در هر قریه و آبادی که نذیر فرستادیم مترفان و اشراف آن ده و آبادی گفتند که ما به آن چه به عنوان رسالت فرستاده شده اید کافر هستیم و گفتند که ما از نظر مال و فرزند از شما بیشتر و فزون تریم و ما هرگز عذاب نخواهیم شد.
این بینش و نگرش موجب شده است تا در منش رفتار فاسقانه در پیش گیرند و سنت ها و رسوم اجتماعی را به تمسخر گرفته و بر خلاف سنت ها و آداب عقلانی و عقلایی به فسق و فجور بپردازند و از حد و اندازه خود تجاوز کرده و راه افراط بپیمایند. از این رو فسق و فجور خصلت و ویژگی اساسی مترفان و اشراف است که از آن دست بر نمی دارند؛ زیرا بینش و نگرش آنان کفر است و به این که معاد و رستاخیزی است و پاداش و کیفری ایمان نداشته و تنها ماده و دنیا را اصل می دانند. (اسراء آیه ۱۶)
● آثار و کارکردهای اشرافی گری
این روحیه و صفات پیش گفته موجب می شود تا اشراف درمنش و کنش و واکنش های خویش راهی خلاف راه عاقلان و خردمندان در پیش گیرند. قرآن بیان می کند همین موضوع موجب شده است تا ایشان در ارزش گذاری راه غلط و اشتباهی را در پیش گیرند وملاک های ارزش گذاری در نزد ایشان تغییر کند. (بقره آیه ۲۴۶ و ۲۴۷)
خودکامکی و استبداد در حوزه عمل اجتماعی و سیاسی بازتاب طبیعی روحیه استکباری و کفر ایشان است. از این روست که به سادگی دیگران را شکنجه کرده و آزار می رسانند و از هیچ چیزی در دنیا و آخرت باکی ندارند. (یونس آیه ۸۳)
در برابر حق و حقیقت استکبار می ورزند و راه مصلحان و اصلاح گران واقعی جامعه را سد می کنند و نمی گذارند که اهل حق و عدالت مردم را به آن دعوت کنند؛ زیرا نتایج این دعوت برای ایشان گران تمام خواهد شد و راه سوء استفاده و بهره کشی بر ایشان سد خواهد شد. بنابر این دیده می شود که بزرگ ترین و مهم ترین دشمنان پیامبران، اشراف مستکبری هستند که قوای نظامی و سیاسی را در اختیار گرفته و قوه قضائیه را بازیچه دست خویش می سازند. (اعراف آیات ۷۵ تا ۸۸ و نیز یونس آیه ۷۵ و سبا آیه ۳۴ و ۳۵)
آنان برای کسی ارزش و اعتباری قایل نیستند بلکه با سرمستی استکباری و غرور و تفاخر دروغین مردمان را به تمسخر می گیرند و آنان را بازیچه دستان خویش می سازند. (بقره آیه ۲۱۲)
همه امتیازات اجتماعی و اقتصادی و مانند آن را برای خود می خواهند و حاضر به پذیرش غیرخود نیستند و اگر در دست دیگری امتیازی بیابند آن را به ظلم و ستم غصب می کنند. از این رو حتی خواهان آن هستند که امور معنوی چون رسالت و پیامبری نیز از آن آنان باشد و کسی دیگر در این مساله شریک آنان نباشد و یا وارد نشود. این گونه است که در برابر پیامبران موضع می گیرند و می گویند اگر رسالتی باید باشد می بایست در اختیار بزرگان و اشراف قرار گیرد. (زخرف آیه ۳۱)
این مسایل موجب می شود که در منش اجتماعی و کنش های سیاسی و واکنش های سیاسی انسان های فخرفروش و متکبر و خودپسند (قصص آیات ۷۸ و ۷۹) حسادت (ص آیه ۶ و ۸) تحقیر و خوارکردن دیگران (انعام آیه ۵۳ و هود آیه ۲۵ و ۲۷ و نیز شعرا آیه ۱۰۷ و ۱۱۱) و عیب جویی از دیگران (قلم آیه ۱۱ و ۱۴ و همزه آیه ۱ تا ۳) و هم چنین فریب کاری افکار عمومی جامعه و توطئه و دسیسه چینی (مومنون آیات ۲۳ و ۳۳ و ۳۴) باشند و به مقابله با هر سخن حق و اصلاحی برخیزند. (اعراف آیه ۷۵ و ۷۶ و ۸۸) و در صورت مخالفت دیگران آنان را تهدید به اخراج از خانه و کاشانه و یا قتل نمایند. (اعراف آیه ۸۸)
این ها نمونه هایی از خصوصیات و بینش و نگرش اشرافی است که جز مخالفت با عدالت و قسط و حق راهی را در پیش نمی گیرند و جوامع را به فساد و تباهی می کشانند چنان که جوامع پیشین را این گونه نیست و نابود کرده اند؛ زیرا جوامع بر پایه اصول همدلی و همکاری و عمل به قانون شکل می گیرد وقوام آن همراهی و هماهنگی همه افراد آن است.
نتیجه طبیعی جوامع ای که اجازه می دهند که اشراف زمام امور را در دست گیرند چیزی جز نابهنجاری در حوزه اجتماعی و تجاوز از حد و حقوق و قانون در امور سیاسی و معاملاتی نخواهد بود. این گونه است که زمام امور اجتماعی از حالت اعتدال خارج شده و گرفتار نیستی و نابودی درونی می گردد. هر کسی راهی را می رود که خود می خواهد و نتیجه آن افزایش ظلم و ستم و نابودی همبستگی و اتحاد و همدلی و در نهایت اضمحلال و نیستی جامعه است.
حسین ظرافتی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید