جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


وقتی آنها دوست ندارند کتاب بخوانند


وقتی آنها دوست ندارند کتاب بخوانند
دغدغه خوانش و سواد آموزی از همان روزهای آغازین مدرسه همواره ذهن کودک را به خود مشغول می دارد. او پس از رفع اضطراب و نگرانی های اولیه ناشی از قرار گرفتن در محیطی جدید و جدایی از خانواده برای مدتی طولانی و ساختار مند، به فراخور محرک های مستتر در امر سواد آموزی و آموزش، درصدد ارضای نیاز ذاتی خود به دانستن بر می آید. او می خواهد هر چه سریع تر بخواند، بنویسد و خود را عضو جمعیت فعال باسوادان بداند. او در کنار محرک های دیگری چون قرار گرفتن در گروه همسالان به استقلالی ابتدایی دست می یابد.
با توجه به اهمیت این موضوع در زندگی فردی و نیاز عمومی جامعه به تحرک و پویایی و رشد فرهنگی در کشورهای مختلف، به موازات برنامه های آموزشی رسمی که سهم عمده تدریس و یادگیری را بر عهده دارند، توجه اختصاصی به مراکز کمک آموزشی و کتابخانه یی در راستای تحقق اهداف خردمندانه آموزشی، تربیتی و پرورشی رنگ و لعاب تازه یی بر پیکره آموزش و پرورش رسمی زد. محیط هایی که سعی در ایجاد رابطه یی شفاف، ملموس و عاطفی با خیل عظیم مشتاقان امر یادگیری دارند. مراکزی که مفری برای رهایی از چارچوب خشک و انعطاف ناپذیر مدرسه است. کودکانی که می بایست خود را به تخیل داستان ها و کتاب ها بسپارند و گامی هرچند تعلیقی در جهت شکل گیری وجوه مختلف شخصیتی خصوصاً شخصیت اجتماعی بر دارند. توجه کشورها به اهمیت این دوره از زندگی کودک ( کودکی دوم؛ ۱۶ - ۱۲ سالگی ) آنها را بر آن داشت تا تحقیقات و پژوهش های ویژه یی در این راستا انجام دهند و به فراخور آن در ایران نیز این اتفاق خوشایند رخ داد. کتابخانه های کوچک و بزرگ با محیط های کاملاً متفاوت از دیگر مکان های آموزش رسمی شکل گرفت. این تفاوت در نگاه اول در رنگ آمیزی، چیدمان وسایل و کلاس ها به چشم می خورد. در درجه اول شاکله این مراکز هدف قابل تقدیری چون استفاده از ابزارهای مختلف برای جذب هرچه بیشتر مخاطب را شامل می شد.
اما سوال اساسی این جاست که آیا با تمامی تلاش های صورت گرفته در دهه های اخیر و متفاوت نشان دادن این مراکز از فضاهای آموزشی رسمی این مراکز توانسته اند باعث آشتی میان کودکان و کتاب شوند و به عنوان حداقل توقع، رشد فرهنگی مطلوبی را در جامعه ایجاد کنند؟ آیا تکثر مراکز آموزشی و کتابخانه یی می تواند به تنهایی منجر به ایجاد شیوه یی کار آمد در امر کتابخوان کردن کودکان شود ؟ آیا شیوه سازماندهی این مراکز به گونه یی اثر گذار بوده است که با در نظر گرفتن پیشرفت های بی حد تکنولوژی جذابیت مکفی را برای مخاطبان داشته باشد ؟ آیا آمار امانت کتاب در این کتابخانه ها نشانگر خوانده شدن این کتاب هاست و این مراکز افرادی کتابخوان را تربیت می کنند ؟ آیا مربیان و کتابداران که نزدیک ترین سطح تماس با مخاطب را دارند، توانسته اند در خدمت اهداف سازمانی مشخص سطوح این ارتباط را تمام و کمال به فعلیت برسانند ؟
آمار های مایوس کننده در این زمینه در واقع پاسخی به تمام سوال هاست. عدم برنامه ریزی طولانی مدت و هدف دار به صورت گسترده، ایجاد اجبارهای موکد و مشی یک سویه در سطوح مدیریتی، توجه ناکافی به نیاز های فردی مخاطبان، کمبود سطح کیفی نظارتی بر ارتباط کودک - مربی - کتاب، استفاده نا کار آمد از تکنولوژی روز، نظارت نا صحیح بر انتشارات، مضامین داستان ها و تصویر سازی کتاب های منتشره ( روند رو به افزایش انتشار برخی کتب سال های اخیر که مضامینی چون یأس، پوچی و مرگ را در بر می گیرند نشان دهنده عدم نظارتی صحیح است )، توجه بیش از اندازه به کمیت ها در این رابطه که منتج به تولید حجم بالای فعالیت های موازی و بدون کیفیت مطلوب در این مراکز است، چیدمان غلط کتاب ها به دلایل متفاوت از جمله کمبود فضا ی کافی و مطلوب، نا مرتب بودن قفسه ها به دلیل استفاده نوع مخاطبان و موکول کردن سازماندهی آنها به آینده یی دور (اگرچه در برخی از موارد این نامرتب بودن به مخاطب هم بر نمی گردد به عنوان مثال آماده نبودن قفسه های کتاب کودک و نوجوان کتابخانه ملی در سال گذشته بنا به اظهارات مسوولان این مرکز از مدت زمانی پیش تر از آن و اظهار عدم اطلاع از زمان سامان دادن آنها )، کمبود طرح های جامع عملیاتی مانند طرح های مشترک مدارس با این مراکز.
آمار کتاب ها ی امانت گرفته شده نه تنها در این کتابخانه ها بلکه به طور کل گویای کتاب های خوانده شده نیست. اگر چه جدی گرفته شدن انجام تحقیق در مدارس باعث بالا رفتن آمار کتابخوانی درکتابخانه های کودک و نوجوان شده است اما بنا به اظهارات بسیاری از مربیان، اعضا صرفاً کتاب ها را برای رفع تکلیف امانت می گیرند و بعضاً خیلی از آنها ۱۰ صفحه از کتاب را هم نمی خوانند که البته قسمت عمده آن به شیوه ناصحیح تحقیق در مدارس بر می گردد.
تمامی این موارد در کنار یکدیگر به موانعی تبدیل شده است تا نتوان استعداد ذاتی کتابخوانی کودکان کشف و جهت دهی شود؛ اتفاقی که می توانست از طریق پرورش خیال، انگاره های ذهنی و حواس کودک همچنین تحریک آگاهانه ادراک و مشاعیر، دادن ایده های جدید و نگاهی سرشار از امید و تعمیم زیبایی شناسی ادراکی در خلق جهانی ناممکن به فعالیت مداوم و لذت بخش کتابخوانی منجر شود. اینها مهمترین رویدادهایی است که می بایست جایگزین خلق و خو و عادات و رویه های غلط حاکم بر این سازمان ها شود و آن هنگام است که هیچ لذتی برای کودکان ما فراتر از آن نخواهد بود به جای همذات پنداری با جنگجویان خونریز بازی های کامپیوتری بال های خیال را به سمت آسمان بی وسعت امید و نشاط باز کنند.
بهاره مهرجویی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید