جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

می‌بری یا می‌میری؟


می‌بری یا می‌میری؟
از آن اولینش تا چند روز آینده که قرار است شصت و سومین دربی سرخ و آبی تهران را ببینیم، دربی، دربی بوده با قاعده هایی که خودش برای خودش ساخته و پرداخته است. آن قدر هم ویژه هست که توانسته سال ها خودش را به همه فوتبال ما تحمیل کند و همیشه خدا هم، چیزی بوده بین احساس و فن فوتبال. عشق مفرط رو در روی منطق تاکتیک ها! چه می شود کرد؟ دربی، دربی است.
● دربی احساسی
استقلالی هستی یا پرسپولیسی؟ قرمز یا آبی؟ سرخی خود را به رخ می کشی یا نیلگونی آسمان را؟ این شصت و سومین باری است که رو در روی هم می ایستند سرخابی ها از طرفدارانشان گرفته تا مدیران ۲ باشگاه مربیان و بازیکنان. جادوی فوتبال ماست انگار این دربی، دوئل سرخابی ها. روح فوتبال ما هم هست. شاه بازی لیگ، سوگلی همه بازی های این سرزمین از جنس باشگاهیش. تیم مقابل تیم. سر به سر، تن به تن، نفس در نفس.
دربی است دیگر! فرهنگستانی ها را هم اسیر خودش کرده این جدال گلادیاتورها! «شهرآوردش» نامیده اند. به اندازه عبارت دربی «اسپرت» نیست اما خب کم کم یادمان می دهند با شنیدنش به همان حسی برسیم که باید برسیم که قبل تر می رسیدیم. شهر آشوبی است این شهر آورد سرخابی! از اتلوچی های شرکت واحد گرفت تا تخمه فروش های سیار شهر و حتی گدایانی که شغل تخصصی شان دریوزگی است، بسیج می شوند برای دیدن توپی که قرار است جمعی را گریان کند و جمعی دیگر را ببرد تا اوج آسمان ها.
برای دیدن مشت و لگد و خون هم هستند کسانی که رنج به تن می خرند. کمی فرهنگ را چاشنی اش کرده اند و کمی دیگر قواعد جوانمردانه فوتبال را وگرنه به اندازه همان جنگ های گلادیاتوری خشونت دارد و ضرب و زور! داور از خارج می آورند و ناظم از داخل تا بشکنند شاخ این غول سرخابی را، مبادا که سر به ناخلفی بگذارد و تن بدهد به آشوب شهر. از غول ها باید ترسید.
از هر غولی باید ترسید. این حکم اول منطق محتاط انسانی است و دربی برای فوتبال ما غول است. نه بی شاخ و دم و غیر قابل مهار اما خب غول، غول است دیگر. از بین تمام دربی های دنیا فقط دربی خودمان را عشق است. اینتر و میلان، چلسی و آرسنال هم سرخابی می جنگند اما کجا دربی تهران می شوند؟ سطحشان هم که بالاتر باشد و فوتبالشان دیدنی تر باز دربی خودماننمی شوند. دربی پروین ها، حجازی ها، پیوس ها، مرفاوی ها و خیلی های دیگر. خوش به حال همه ما که از فریاد زدن نمی ترسیم، عارمان نمی آید.
می رویم وسط یک لشکر مثل خودمان، می شویم یکی از ۱۰۰ هزار نفر دیوانه ای که گاهی گریانند و گاهی خندان. گاه بی خیال و گاه آنقدر طوفانی که تو گویی همین الان است که بگذرند از همه چیز و بزنند به قلب «فنس»های پیش رویشان تا بر سند به توپی که مردان محبوبشان نتوانستند آن را وارد دروازه حریف کنند. پس عشق است، دربی عشق است همه سینه چاکان سرخابی!
● دربی فنی!
یک قانون در مورد دربی رد خور ندارد. هیچ کارشناسی هم «نه» توی کارش نیاورده و نخواهد آورد. این تک قانون هم مربوط می شود به بعد فنی دربی. دربی قبل از دربی قابل تحلیل و پیش بینی نیست. دربی در دربی رقم می خورد. در لحظه لحظه این شهرآورد بی همتا. استقلال بحران زده میانه جدول باشی یا پرسپولیس قدر قدرت صدر جدول تاقبل دربی هستی.
این صفات، این ویژگی ها و خیلی اینهای دیگر تا ثانیه ای دوام دارد که سوت دربی به صدا درمی آید. بعد از آن، لحظه ها همه چیز را پیش می برند مثل فیلمنامه ای می ماند که سر صحنه نوشته می شود. کسی نمی داند قرار است سانتر فلان بازیکن با ضربه سر به پای بهمان بازیکن وارد دروازه شود یا نه؟ این قانون اول و آخر دربی است. «ناصر حجازی» نه چندان موفق در دربی قاعدتاً این قاعده را می شناسد اما «افشین قطبی» چطور؟ می داند که در دربی روان ها بازی می کنند نه تن ها؟ باید بداند وگرنه سر صحنه نسخه اش را می پیچند.
در فیلمنامه ای که همان موقع نوشته می شود نقش افشین خان خیلی زود تمام می شود، اگر ندانسته باشد خاک این صحنه از طوفان شن هم سرنوشت ساز تر است. تازه واردها چطور؟ از برهانی و خلیلی پاس و سایپا گرفته تا بقیه. آنهایی که تا دیروز پای تلویزیون دست زیر چانه می گذاشتند و به تماشای دربی می نشستند حالا مرد سرنوشتند.
از پای تلویزیون تا وسط زمین یک شیشه چند سانتی متری فاصله است. صدای قلب ۱۰۰ هزار نفر عاشق را خوب باید بشنوند این تازه واردها و صداهای خاموشی که فریاد شده اند؛ «آهای غریبه می بری یا می میری؟» و چه دارد پاسخ جوان سر درگریبانی که تا به حال صابون دربی به تنش نخورده است؟ این هم از فن دربی که جز این، نکته فنی ندارد که اگر هم بشنوی از دیگران حکم خاطرات شبانه را دارد، چون دربی را نباید تحلیل کرد بلکه دربی را باید دید و با دیدنش عشق کرد.
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید