جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

توافق از سراب تا واقعیت


توافق از سراب تا واقعیت
لبنان از اواخر قرن بیستم تاکنون، آبستن تحولا ت سیاسی پیچیده و شتابناکی بوده است. در آخرین مورد، انتخاب رئیس جمهور جدید این کشور که قرار است پس از رینه معوض، الیاس هراوی و امیل لحود، چهارمین رئیس جمهور لبنان پس از جنگ داخلی لقب گیرد، باردیگر فضای سیاسی این کشور رابه بن بست کشانده است.
اولین دوره از جلسات پارلمانی لبنان که به منظور انتخاب رئیس جمهور جدید در ۲۵ سپتامبر (۳ مهر) تشکیل شد، به دلیل آبستر اکسیون نمایندگان مخالف دولت، تنها میزبان ۷۷ نماینده از ۱۲۷ کرسی پارلمان بود تا این جلسه حتی بدون تنظیم صورتجلسه، بی نتیجه پایان یابد. از این رو همگان، نظرسنجی چندی پیش رابه یاد آوردند که طی آن ۷۰ درصد از شهروندان لبنانی بر این باور بودند که رهبران سیاسی این کشور نمی توانند درباره معرفی رئیس جمهوری که مورد قبول همه گروه ها باشد، به توافق برسند.
اکنون این پرسش مطرح است که ریشه های این آچمز سیاسی در کجاست و چه عواملی به این واگرایی سیاسی شتاب می بخشد؟
دوجناح عمده سیاسی لبنان شامل ۱۴ مارس (اکثریت پارلمان و موافق دولت) و ۸ مارس (اقلیت پارلمان و مخالف دولت) نسبت به مهمترین مسایل سیاست داخلی و خارجی، رویکردهای متفاوتی دارند که از جمله مهمترین آنها می توان به نحوه رسیدگی به پرونده ترور رفیق حریری، نوع تعامل با دولت سوریه، حامیان بین المللی و حتی شیوه ارائه خدمات شهری اشاره کرد. در یک طرف، گروه ۱۴ مارس قرار دارد که از حمایت بین المللی گسترده ای، به ویژه از جانب اتحادیه عرب، اتحادیه اروپا، فرانسه و ایالا ت متحده برخوردار است. در اتحادیه اروپا، تکاپوی سیاسی پاریس در دفاع از دولت فواد سنیوره و حل بحران داخلی، محسوس تر از سایرین است و در اتحادیه عرب نیز، فارغ میانجیگری های عمر موسی، دبیرکل اتحادیه عرب، باید از عربستان نام برد که تنها طی کنفرانسی که در پاریس برگزار شد، میلیونها دلا ر از بدهی های بیروت به ریاض را بخشید .
در مقابل اماجریان ۸ مارس (شامل حزب الله، جریان آزاد ملی، جریان المرده و جنبش امل) و در راس آنها حزب الله، از حمایت ایران و سوریه برخوردار است و روسای جمهور این دو کشور، آن را صرفا نوعی حمایت «معنوی» می دانند.
از سوی دیگر پیروزی حزب الله در جنگ ۳۳ روزه تابستان ۲۰۰۶ با اسرائیل، باعث شده تا مخالفان دولت با ارائه توانمندی های نظامی و پایگاه اجتماعی شان، آمادگی خود را برای اداره کشور، تامین منابع مالی و حتی مقابله با تهدیدهای نظامی رژیم صهیونیستی نشان دهند و به تعبیری بهتر، خرج اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک خود را از دولت کنونی جدا کنند.
ترورهای پراکنده اما حساب شده نمایندگان پارلمان، روزنامه نگاران و شخصیت های سیاسی که اکثرا مخالف حضور سوریه در لبنان و منتقد رفتارهای مداخله آمیز دمشق بودند، حوادث خونباری را رقم زده است که از ترور رفیق حریری و بیست تن از همراهانش در فوریه ۲۰۰۵ و روزنامه نگارانی چون سمیر قصیر، جورج حاوی و جبران توینی آغاز شد و در آخرین مورد نیز به کشته شدن آنتوان غانم، نماینده جناح اکثریت پارلمان، انجامید، این ترورها نه تنها سیاست ورزی در لبنان را از حالت رقابت، به «زخمی دردناک» تبدیل کرده است بلکه فواد سنیوره با بین المللی کردن پرونده ترور حریری و ارسال آن به سازمان ملل بدون جلب نظر جریان مخالف دولت، به میزان چشم گیری بر واگرایی میان جناح های سیاسی لبنان افزود. این مساله دلیلی شد برای آنکه مخالفان، همواره سران ۱۴ مارس و به ویژه سنیوره، ولید جنبلا ط و سمیر جعجع را متهم کنند که بدون اجازه غرب، آب نمی نوشند.
مجموعه این شرایط اما شکاف عمیق و فعالی را میان اقلیت و اکثریت پارلمان ایجاد کرده است و تا زمانی که این شکاف به قوت خود باقیست، تعیین تاریخی معین برای پایان بخشیدن به تمامی این مناقشات و انتخاب رئیس جمهور جدید، اندکی خوش بینانه و آرمان گرایانه به نظر می رسد. به همین خاطر است که رایزنی های گسترده نبیه بری، رئیس پارلمان، با سران جناح اکثریت و طرح پیشنهادی وی برای انتخاب رئیس جمهور جدید، علی رغم تمام استقبال و تعریف های اولیه اما بی نتیجه ماند و میانجیگری های سعود الفیصل، وزیر امور خارجه عربستان، و عبدالعزیز خوجه، سفیر این کشور در بیروت، نیز راه به جایی نبرد.
اینک اما تا جلسه بعدی پارلمان، یک ماه فرصت باقیست و علی رغم تمامی مناقشات موجود اما این همه ماجرا نیست و هنوز نیل به اجماع سیاسی را می توان ممکن و عملی دانست.
تجربه تلخ جنگ داخلی که از ۱۳ آوریل ۱۹۷۵ آغاز شد و پانزده سال بعد با توافقنامه طائف پایان یافت، باعث شده که تمامی گروه های سیاسی لبنان از جنگ داخلی به عنوان «خط قرمز» خود یاد کنند که در صورت تکرار دوباره، هیچ کس از آن برنده بیرون نخواهد آمد و لبنان، به راستی اصلی ترین بازنده آن خواهد بود.
از سوی دیگر تهدیدنظامی محسوس رژیم صهیونیستی، آژیر قرمز را برای لبنانیان به صدا درآورده است که ادامه شرایط موجود و ضعف دولت مرکزی، حتی می تواند به بهای به خطر افتادن تمامیت ارضی و جغرافیای سیاسی این کشور بینجامد. این دو تهدید به عنوان دغدغه هایی مشترک، می تواند از اختلا ف و واگرایی های فزاینده به میزان چشم گیری بکاهد.
انتظار می رود که در طی یک ماه آینده شاهد میانجیگری های بازیگران بین المللی باشیم اما نباید بر این واقعیت چشم فروبست که برگزاری هر کنفرانس صلح و ضیافت شام در سفارتخانه ها، بدون حضور تمامی جریان های سیاسی تاثیرگذار لبنان، به حل بحران کمکی نخواهد کرد و گرهی دیگر بر این کلا ف خواهد افزود. اتحادیه اروپا، اتحادیه عرب، سوریه، برنارد کوشنر و کلیه بازیگران جهانی چنانچه به راستی خواهان بازگشت آرامش به بیروت هستند باید میزبان هر دو طیف اقلیت و اکثریت پارلمان این کشور باشند، هر چند شاید با رفتار و عملکرد یکی از آنها چندان موافق نباشند.
در غیر این صورت و با ادامه بن بست کنونی، لبنان گام به گام به سوی خطرهای خانمان براندازی که محمد فنیش، رئیس فراکسیون حزب الله نسبت به آنها هشدار داده است نزدیک می شود: «تشکیل دو دولت موازی و حتی جنگ داخلی».
نویسنده : یوحنا نجدی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید