شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

نکاتی پیرامون مرحله انقلاب


نکاتی پیرامون مرحله انقلاب
«عمل انقلابی اگر کورکورانه باشد، قواعد درست و قوانین رشد اجتماعی را مراعات نکند، نه تنها به هدف خود نمیرسد بلکه به جامعه نیز زیان میرساند...لذا پیش از دست زدن به عمل انفلابی، ما ناگزیر با مرحله آگاهی و بررسی تئوریک روبرو هستیم. یعنی باید بینش انقلابی داشته باشیم و چارچوب تاریخی عمل خود را بشناسیم»**در شرایطی که جهان یکبار دیگر مستعمره شدن توسط امپرالیسم متجاوز به سرگردگی امپریالیسم آمریکا را تجربه می کند و نیروهای انقلابی در شرایط بسیار بغرنجی مبارزه می کنند؛ در شرایطی که همه کشورهایی که از پذیرش دیکتات امپریالیستی خودداری کنند - خواه کوبا، کره شمالی، ونزوئلا، سوریه باشند یا ایران- مورد تهدید قرار میگیرند، باید با انتخاب سیاست و شعار درست و علمی، برای تشکیل یک جبهه گسترده از نیروهای ملی و دموکرات (جبهه متحد ملی) مبارزه کرد. هر گونه چپ روی و یا انحراف براست در طرد استبداد میتواند پیامد های فاجعه باری برای زحمتکشان داشته باشد و کشور را از نظر تاریخی چند گام بزرگ به عقب برگرداند. طرد استبداد باید گامی به جلو در راستای انجام وظایف دموکراتیک انقلاب باشد، بدون اینکه جامعه را در سیری قهقرایی (از نظر خصلت ملی مرحله انقلاب) به شرایط پیش از انقلاب بهمن برگرداند.
«عمل انقلابی اگر کورکورانه باشد، قواعد درست و قوانین رشد اجتماعی را مراعات نکند، نه تنها به هدف خود نمیرسد بلکه به جامعه نیز زیان میرساند...لذا پیش از دست زدن به عمل انفلابی، ما ناگزیر با مرحله آگاهی و بررسی تئوریک روبرو هستیم. یعنی باید بینش انقلابی داشته باشیم و چارچوب تاریخی عمل خود را بشناسیم» ۱
جامعه ایران در کدام مرحله از انقلاب اجتماعی قراردارد؟ پاسخ به این سئوال گام نخست برای ورود به بحث پیرامون سیاستهای درست و موثر مبارزاتی، برخورد به امر اتحاد نیروها و همچنین انتخاب تاکتیکهای مناسب روز به شمار میرود. نیروهای مترقی و پیشرو پس از تعیین مرحله انقلاب است که می توانند بر اساس یک ارزیابی دقیق و همه جانبه از شرایط مشخص عینی و ذهنی، داخلی و خارجی، و با در نظر داشتن آرایش طبقاتی و توازن نیروها، اهداف کوتاه مدت و بلند مدت جنبش را نشان داده و مناسب ترین سیاست ها و شعار ها و اتحاد ها، و شیوه های مبارزه را برای دستیابی به آن اهداف، تعیین و پیشنهاد کنند.
مفهوم مرحله مبارزه، یکی از اساسی ترین مفاهیم عمل انقلابی است که گامهای مشخص در یک روند رو به جلو را نشان میدهد. مرحله بندی یک روند مبارزاتی هدفمند به معنی جدا سازی مکانیکی مراحل گوناگون از یکدیگر نیست. بلکه هر مرحله خود همزمان یک مقصد و یک نقطه عزیمت است؛ مقصد برای مرحله و فاز پیشین و نقطه آغازین برای مرحله بعد. منطق عمل انقلابی ایجاب می کند که در چارچوب حرکت متداوم در هر مرحله، مدارج گوناگون و متمایزی نیز تعیین گردند که در هر کدام از آنها بر اهداف مشخصی تمرکز و تاکید شود، اهدافی که تحقق آنها برای گذشتن از آن مرحله و گذار به سوی مرحله بعد، ضروری است. چالش اصلی در مرحله و درجه بندی عمل انقلابی بویژه در ارتباط با امر انقلاب، تضمین تداوم « مراحل» و «درجات» است. یعنی اینکه چگونه میتوان وظایف یک مرحله یا درجه را به انجام رسانید، بدون آنکه مسیر و راه رسیدن به مقصد بعدی ما دشوارتر شود و یا مسدود گردد. موفقیت در این زمینه عمدتاً به عمل انقلابی نیروی پیشاهنگ بستگی دارد. بر اساس دیالکتیک حرکت، بذرهایی که رسیدن به مرحله بعد را تضمین می کنند باید در بطن مبارزه مرحله کنونی کاشته شوند.
مرحله کنونی انقلاب ایران کدام است؟ بورژوا –دموکراتیک یا ملی- دموکراتیک؟ این پرسش از آن جهت حائز اهمیت است که نامی که برای توصیف مرحله انقلاب بکار گرفته میشود، نشانگر اهداف اصلی آن مرحله است. بکارگرفتن مفاهیم نادرست برای توصیف یک مرحله، میتواند به خطا در انتخاب سیاستهای مبارزاتی، سکتاریسم در برخورد به امر اتحاد نیروها، و ولونتاریسم در انتخاب تاکتیکهای مبارزاتی شود.
برای نمونه، اینروزها ارزیابی نزد برخی نیروهای سیاسی به چشم میخورد که مرحله کنونی انقلاب را « مرحله بورژوا – دموکراتیک» و یا « مرحله انقلاب دموکراتیک» میداند. این ارزیابی نادرست از جانب سه گرایش گوناگون، اما در عمل همسو در درون طیف چپ آپوزیسیون جمهوری اسلامی تبلیغ و دنبال می شود:
▪ نخست، گرایش موسوم به «چپ دموکرات»: فعالین وابسته به این گرایش کمی بیش از سه دهه پیش مرحله انقلاب ابران را « دموکراتیک خلق» میدانستند. آنها در آنزمان از موضع چپ افراطی بر سرگردگی طبقه کارگر پا فشاری می کردند؛ هر نوع دوران گذار را مردود دانسته و خواهان ورود مستقیم به مرحله سوسیالیستی بودند، تا جایی که حتا تاب تحمل بحث پیرامون راه رشد غیر سرمایه داری بعنوان یک مرحله گذار را نداشتند؛ و هر گونه استفاده از روند مبارزات پارلمانی و همکاری جبهه ای با نمایندگان دیگر طبقات و اقشار را سازشکارانه و غیر انقلابی می دانستند و غیره. این گرایش پس از ایدئولوژی زدایی در یک دهه و نیم گذشته، و طرد اصول و مبانی مارکسیسم – لنینیسم و پذیرش اصول نظری و سازمانی سوسیال دموکراسی، به تبع این تغییرات، مرحله کنونی انقلاب ایران را، دموکراتیک ارزیابی می کند.
▪ دوم، گرایش «چپ» عامیانه، که مبلغین آن بدون توجه به مضمون دوران کنونی که دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم است، در توجیه مواضع خود به مقایسه مرحله کنونی انقلاب ایران با انقلاب های ۱۹۰۵ و فوریه ۱۹۱۷ روسیه متوسل می شوند.
سوم، گرایش التقاطی، این گرایش ظاهراً میپذیرد که مرحله کنونی انقلاب ایران ملی- دموکراتیک است؛ اما به دلائلی که دانسته نیست، سیاست ها، تاکتیک ها و تبلیغات خود را نه متناسب با مضمون و محتوا و چشم انداز مرحله ملی – دموکراتیک، بلکه همسو با گرایشات « دموکراتیک» یا « بورژوا دموکراتیک» تعیین می کند.
● مرحله «ملی- دموکراتیک»
در ارتباط با مفهوم « انقلاب ملی – دموکراتیک» و تعیین وظائف عمده این مرحله توجه به نکات زیر ضروری است:
۱) پیش از انقلاب بهمن، متکی بر جهان بینی مارکسیستی - لنینیستی و با بکارگیری اسلوب علمی و پس از بررسی های دقیق ساختار اقتصادی کشور و ویژه گیهای عمده جامعه ایران، مرحله انقلاب ایران ملی- دموکراتیک تعیین شده بود. ناموزونی رشد سرمایه داری در ایران در نتیجه نفوذ سیاستهای امپریالیستی و ناهنجاریهای ناشی از آنها باعث شد که رشد اجتماعی در ایران روند طبیعی خود (شبیه آنچه که اروپا تجربه کرد) را طی نکند و همزمان با آن، بخشی از جامعه با سرمایه داری خارجی و جهانی پیوند خورد و به پیدایش ساختارهای استعماری انجامید. این روند به شکل گیری جامعه ای با سرشت مرکب و ساختارهای گوناگون انجامید که اجزای آن عبارت بودند از: ساختارهای استعماری ناشی از سرمایه داری برونزاد و یا کژدیسگی رشد سرمایه داری تحت تاثیر سلطه مستقیم و غیر مستقیم استعماری امپریالیسم ۲ ؛ ساختار سرمایه داری بومی (ملی) و ساختار های کهن و کم و بیش دست نخورده ماقبل سرمایه داری (و عدم رشد کمی و کیفی طبقه کارگر). ۳
۲) این شرایط، منشاء بروز تضادهای آشتی ناپذیری در جامعه ایران شده بود: تضاد ملی – میهنی مردم ایران با امپریالیسم، که در چارچوب خواست و شعار « استقلال» تعریف می شد؛ و تضاد مردم با دیکتاتوری سرمایه داری بزرگ وابسته و زمینداران بزرگ که در شکل استبداد سلطنتی تجلی یافته بود. از این جهت بدرستی نتیجه گرفته میشد که انقلاب ملی- دموکراتیک ایران وظیفه داشت آن دو تضاد عمده جامعه را بطور قطع حل کند: یعنی دست انحصارهای امپریالیستی را از منابع کشور و اقتصاد آن کوتاه کند، و به سخن دیگر استقلال کامل اقتصادی و سیاسی ایران را تامین نماید؛ و از سوی دیگر بقایای مناسبات ماقبل سرمایه داری را از میان برداشته و راه را برای دموکراتیزه کرده حیات سیاسی کشور بگشاید. همچنین این شناخت که دموکراتیزه کردن حیات سیاسی کشور ارتباط تنگاتنگی با بهبود شرایط زندگی اقشار زحمتکش جامعه دارد، در خواست و شعار « عدالت اجتماعی» در مبارزه علیه رژیم تبلور یافته بود.
۳) در حقیقت تشخیص عمده بودن دو تضاد نامبرده و قراردادن حل آنها در صدر دستور کار جامعه ایران، مضمون مرحله انقلاب و خصلت ملی و دموکراتیک آنرا نیز نشان میداد.
۴) اصولا در دوران تاریخی کنونی یعنی دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم (با پیروزی انقلاب اکتبر، دوران تاریخی گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم آغاز شد. شکست تجربه ساختمان سوسیالیسم در اتحاد شوروی سابق و اروپای شرقی تغییری در ماهیت دوران تاریخی ایجاد نکرده است. اگر چه توازن نیروها در شرایط گذار کنونی به نفع نیروهای امپریالیستی است)، انقلابهای کشور های در حال رشد چه آنها که جنبه رهایی بخش ملی داشته و دارند و آمال آنها بیرون آمدن از یوغ سلطه امپریالیسم و کسب حاکمیت ملی است و چه آنها که هدف شان برانداختن سلطه انحصار های سرمایه داری، سلطه رژیمهای استبدادی و سرکوبگر بمنظور کسب دموکراسی و یا ترکیبی از هر دو است؛ برای انجام وظایف خود از لحاظ مضمون و نیروهای محرکه دارای خصلت دموکراتیک و ملی هستند و از جهت وظایف تاریخی خود مرحله ای از انقلاب سوسیالیستی بشمار میروند (یعنی زمینه وقوع آنها را فراهم میسازند).
۵) خصلت ملی مرحله انقلاب در ایران ناشی از ویژگی رشد سرمایه داری در آن، یعنی وابستگی به سرمایه داری انحصاری خارجی و همپیوندی با سیستم جهانی سرمایه داری بود. در دوران شاه این رشد ناموزون بطور عمده در جهت منافع انحصار های خارجی و بخش معینی از بورژوازی بزرگ داخلی بمثابه دستیار امپریالیسم صورت میگرفت. وظیفه انقلاب ملی- دموکراتیک در این زمینه ایجاد استقلال کامل سیاسی- اقتصادی بود .
۶) «دو مفهوم جنبش رهایی بخش ملی و انقلاب رهایی بخش ملی دارای معانی متفاوتی هستند. جنبش رهایی بخش ملی روند طولانی است که میتواند شامل مدارج و پله های متعددی باشد که قیامها و حرکتهای سیاسی گوناکونی را دربر بگیرند. انقلاب رهایی بخش ملی یکی از پرده های جنبش رهایی بخش ملی است. «در نتیجه جنبش رهایی بخش ملی میتواند فراتر از یک انقلاب سیاسی باشد بدین معنی که یک انقلاب کامل، ضرورتاً بمعنای پیروزی جنبش انقلابی نیست. زیرا هدف یک جنبش انقلابی از میان بردن مناسبات اجتماعی- اقتصادی است که با یک حرکت انقلابی نمیتوانند از میان برداشته شود. یک انقلاب سیاسی اصولا معطوف به حل مسایل سیاسی است و در صورت پیروزی، موانع سیاسی را از سر راه برداشته و موازنه نوینی را میان نیروهای سیاسی برقرار میسازد. یک انقلاب سیاسی در شرایط آرایش مناسب نیروها میتواند ژرفتر شده و به یک انقلاب تمام عیار اجتماعی- اقتصادی فراروید. بدیگر سخن رابطه میان جنبش رهایی بخش ملی و انقلاب رهایی بخش ملی همسنگ رابطه میان مفاهیم خیزش اجتماعی و انقلاب سیاسی است.»۴
این رابطه از آن جهت دارای اهمیت است که برخی بقول لنین: « ... یا از راه خوشبینیهای ساده لوحانه و یا پنداربافیهای چپ روانه، صرف سرکردگی پرولتاریا را در انقلاب اجتماعی با انقلاب سوسیالیستی یکی میگیرند در واقع خصلت و مضمون انقلاب را با نیروی محرکه آن اشتباه میکنند...در حقیقت اینان نه تنها خصلت انقلاب را با نیروی محرکه آن اشتباه میکنند بلکه انجام وظایف انقلاب را با پیروزی انقلاب یکی میشمرند...» ۵
۷) یک مرحله مشخص از انقلاب قبل از آنکه دور کامل خود را طی کند و به اهداف مورد نظر دست یابد، می تواند درجات و فازهای گوناگونی را پشت سر بگذارد. در نظر گرفتن تداوم مراحل، درجات و فازهای مختلف یک مرحله می تواند مانع ارزیابی های پندارگرایانه از شکست یا پیروزی مرحله انقلاب شود. لنین در مورد پایان یافتن انقلاب (بورژوا دموکراتیک) ارزیابی علمی و دقیقی دارد: « اگر آن به معنای وسیع بکار رود، منظور تحقق یافتن وظایف عینی تاریخی انقلاب بورژوایی است. پایان یافتن آن انقلاب یعنی از میان برداشتن زمینه تاریخی که میتواند به یک انقلاب بورژوایی بیانجامد، یعنی پایان یافتن دور کامل انقلاب بورژوایی. با این مفهوم، مثلا انقلاب بورژوا - دموکراتیک فرانسه تنها در سال ۱۸۷۱ (کمون پاریس) پایان یافت، هر چند که در ۱۷۸۹ آغاز شده بود. اما هر گاه این اصطلاح به مفهوم محدود بکار رود، بمعنی یک انقلاب ویژه، یکی از انقلابهای بورژوایی، یکی از "امواج" است که میتوان گفت نظام کهنه را میکوبد اما آنرا ویران نمیکند و آن شالوده ای را که ممکن است انقلابهای بعدی بورژوایی را بوجود آورد از میان برنمیدارد. با این مفهوم انقلاب ۱۸۴۸ آلمان در ۱۸۵۰ یا سالهای ۱۸۵۰ پایان یافت، اما زمینه ای را که تجدید حیات انقلابی سالهای شصت را موجب شد از میان نبرد. انقلاب سال ۱۷۸۹ در فرانسه، بگیریم در سال ۱۷۹۴ پایان یافت بدون آنکه زمینه انقلابهای ۱۸۳۰ و ۱۸۴۸ را از میان ببرد.» ۶
۸) برای درک بهتر ارزیابی فوق، لازم است تفاوت میان مرحله انقلاب و مدارج و دوره های اعتلاء و فروکش جنبش انقلابی در نظر گرفته شود: « در حالیکه مرحله انقلاب به روند تام انقلاب معینی اطلاق میشود، که در مقام مقایسه با انقلاب اجتماعی دیگر از لحاظ درجه پیشرفت تاریخی سنجیده شده است، دوره ها و مدارج جنبش انقلابی عبارت از پله های تکامل همان روند انقلابی واحدی هستند که در جریان است و لذا با طی شدن هر یک از این مدارج هنوز انقلاب رخ نداده است، بلکه فقط جزیی و یا اجزایی از روند انقلاب مشخص انجام شده است» ۷
۹) بنابراین، انقلاب در معنای محدود آن، به انقلاب سیاسی که یک رویداد تاریخی در روند یک انقلاب فراگیر اجتماعی بشمار میرود، اشاره دارد. از اینرو، در تحلیلهای تاریخی- سیاسی باید پیروزی و یا شکست را در ارتباط با مفهوم مورد نظر بوضوح روشن کرد.
۱۰) مادام که وظایف یک مرحله یا یک فاز به طور کامل انجام نیافته باشند زمینه برای گذار به مرحله یا فاز بعدی آماده نیست. این نکته جهت تشخیص درست مرحله کنونی انقلاب و نقش نیروهای گوناگون جامعه و همچنین ارزیابی سرنوشت انقلاب بهمن پنجاه و هفت حائز اهمیت بسیار است.
۱۱) در اینجا پرسش گرهی دیگری مطرح میشود: آیا انقلاب سیاسی که به درجه تمام عیار اجتماعی نرسیده است را میتوان شکست خورده و یا ناتمام دانست؟ زنده یاد نیک آیین در تعریف انقلاب مینویسد: « انقلاب یک طبقه حاکم را سرنگون میکند و طبقه دیگری را که معرف مناسبات تولیدی پیشروتری است به قدرت میرساند. مسله اساسی در هر انقلاب عبارت است از مساله قدرت سیاسی» ۸ با توجه به آن چه تا اینجا گفته شد، مشکل بتوان در مورد انقلابهای رهایی ملی که هدف اصلی آنها حاکمیت سیاسی است از شکست آنها سخن گفت.
یکی از اصلی ترین اهداف انقلاب بهمن کوتاه ساختن دست غارتگر امپریالیسم ازطریق سرنگون کردن رژیم ارتجاعی و وابسته شاه و پایان دادن به سلطه سرمایه داری بزرگ کمپرادور و زمینداران کلان و استقرار جمهوری ملی و دموکراتیک بود. هر گاه معیار ناکامی انقلاب بهمن را عدم دست یافتن به مجموعه اهداف بالا بدانیم، نمیتوان انقلاب را شکست خورده تلقی کرد ( اگر چه آن به بطور همه جانبه به درجه اجتماعی خود فرا نرویید).
۱۲) حکومت برآمده از انقلاب مسیری را طی کرده است که در آن ما شاهد قدرت گرفتن سرمایه داری بوروکراتیک و تجاری بوده ایم. حرکت محافل معینی در حکومت در صدد آمیزش با سرمایه جهانی و امپریالیسم است. همزمان در سطح جهان، احیا و تحکیم سلطه امپریالیسم آمریکا در دستور کار سرمایه داری انحصاری قرار دارد و همه کشورهایی که از پذیرش دیکتات امپریالیستی خودداری کنند مورد تهدید قرار میگیرند. در نتیجه، بیست و هفت سال پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، مرحله انقلاب ایران، هنوز مرحله ملی – دموکراتیک است و جامعه ما هنوز درگیر نبردی است که ریشه در دو تضاد عمده زیر دارد:
الف) تضاد مردم و نیروهای مردمی با دیکتاتوری سیاسی سرمایه بزرگ تجاری و بوروکراتیک که در شکل استبداد ولایت مطلقه فقیه که عمدتاً از دیدگاههای بنیادگرایانه خرده بورژوازی سنتی سرچشمه می گیرد، تجلی یافته است. این تضاد در خواست و شعار « آزادی» بازتاب می یابد. در ارتباط با این تضاد همانطور که در بالا اشاره شد حرکت محافل معینی در حکومت در جهت آمیزش با سرمایه جهانی و امپریالیسم است.
ب) تضاد ملی – میهنی مردم ایران با امپریالیسم، که در چارچوب خواست و شعار « استقلال» تعریف میشود. با توجه به شرایط جهانی و منطقه ای و گسترش فاصله دولت- ملت، استقلال سیاسی کشور که از دستاوردهای مهم انقلاب بهمن است در معرض تهدید جدی قرار گرفته است. با این وصف، بخش هایی از هیات حاکمه نیز از زاویه منافع طبقاتی خود، با امپریالیسم و نمایندگان سرمایه داری کمپرادور قبل از انقلاب که در رابطه با ایران، منطقه و جهان، کاملا همسو و همنوا با امریالیسم عمل می کند، دارای تضادهای جدی است.
۱۳) از آنجا که انقلاب ملی دموکراتیک بطور کلی، منافع عینی وسیع طبقه کارگر و دیگر طبقات و اقشار ملی-مردمی را نمایندگی می کند، آن طبقات نیروی محرکه آن هستند و مبارزه برای منافع طبقه کارگر و دیگر طبقات ذینفع شالوده بسیج نیرو را تشکیل می دهد. بسیج این نیرو و عمل سیاسی متکی بر آن، باید بدون تزلزل و ابهام، همزمان مبارزه برای حل هر دو تضاد اصلی، یعنی تضاد ملی – میهنی مردم ایران با امپریالیسم و تضاد مردم و نیروهای مردمی با دیکتاتوری سیاسی را به پیش ببرد. عدم توجه به این ضرروت و جدا کردن سیاست ها از شرایط مشخص داخلی و خارجی مشخص می تواند گمراه کننده و فاجعه بار باشد.
● پایان سخن
در شرایطی که جهان یکبار دیگر مستعمره شدن توسط امپرالیسم متجاوز به سرگردگی امپریالیسم آمریکا را تجربه می کند و نیروهای انقلابی در شرایط بسیار بغرنجی مبارزه می کنند؛ در شرایطی که همه کشورهایی که از پذیرش دیکتات امپریالیستی خودداری کنند - خواه کوبا، کره شمالی، ونزوئلا، سوریه باشند یا ایران- مورد تهدید قرار میگیرند، باید با انتخاب سیاست و شعار درست و علمی، برای تشکیل یک جبهه گسترده از نیروهای ملی و دموکرات (جبهه متحد ملی) مبارزه کرد. هر گونه چپ روی و یا انحراف براست در طرد استبداد میتواند پیامد های فاجعه باری برای زحمتکشان داشته باشد و کشور را از نظر تاریخی چند گام بزرگ به عقب برگرداند. طرد استبداد باید گامی به جلو در راستای انجام وظایف دموکراتیک انقلاب باشد، بدون اینکه جامعه را در سیری قهقرایی (از نظر خصلت ملی مرحله انقلاب) به شرایط پیش از انقلاب بهمن برگرداند.
پی نویس ها:
۱- احسان طبری، منطق عمل، انتشارات حزب توده ایران.
۲- احسان طبری، فروپاشی نظام سنتی و زایش سرمایه داری در ایران. انتشارات حزب توده ایران. ۱۳۵۴
۳- بهمن آزاد، تاثیرات سلطه امپریالیسم در ساختار اجتماعی _ اقتصادی و طبقاتی جامعه ایران؛ بخش یکم، دنیا، آذر ۱۳۷۳.
۴- ن. آ. سیمونیا، سرنوشت سرمایه داری در خاور، ترجمه برزگر. انتشارات ارانی. ۱۳۶۷ ۵- لنین، مجموعه آثار، انتشارات پروگرس، جلد ۱۶، ص. ۲۰۲.
۶- لنین، آثار منتخب بزبان فارسی، جلد اول قسمت دوم. دو تاکتیک سوسیال دموکراسی در انقلاب دموکراتیک.
۷- ایرج اسکندری، جامعه ایران در کدام مرحله از انقلاب اجتماعی است؟ دنیا، بهمن ۱۳۵۶.
۸- امیر نیک آیین، واژه نامه سیاسی- اجتماعی، انتشارات حزب توده ایران. ۱۳۵۸
منبع : دنیای ما


همچنین مشاهده کنید