پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


ضرورت و اهمیّت تشکیل خانواده


ضرورت و اهمیّت تشکیل خانواده
اگر لازم باشد که انسان، برای رسیدن به کمال از یک نردبان چند پله ای صعود کند، به طور حتم اولین پله این نردبان تشکیل خانواده است.
در محیط خانواده ای که براساس معیارهای اسلامی تشکیل شده باشد، آرامش و آسایش جسم و جان انسان تأمین می گردد و در صفا و صمیمیت و همفکری و همدردی و هماهنگی آن، زنگارهای پریشانی و خستگی های عصبی و جسمی زدوده می شود و دو انسان می توانند با تعاون و تعاضد و یکی شدن، نیرومند تر و مستحکم تر شوند.
انسان نیاز دارد که خود را از تهاجم شهوات و آلودگی ها و هرزگی ها حفظ کند و برای رفع نیاز جنسی به انحراف و فساد کشانده نشود و عمری را با پاکدامنی و عفت سپری سازد.
زن و مرد طوری آفریده شده اند که باید در حوزه جذب و انجذاب یکدیگر قرار گیرند و عمیقاً مجذوب یکدیگر شوند و تمام عمر را در کنار هم بگذرانند و هیچ عاملی نتواند آنها را از یکدیگر جدا گرداند.
سعادت زن و مرد، در این است که از سنت های آفرینش خارج نشوند و تحت تأثیر جذبه های سطحی و زودگذر قرار نگیرند و در پی آن گونه جاذبه ای باشند که تمام وجود آنها را به یکدیگر پیوند دهد و آنها را در اعماق جان و دل، متحد سازد.
زن و مرد، طالب این هستند که با مشاهده ثمره وجود خویش، خود را بر مسند پر افتخار مادری و پدری بنگرند و مسؤولیت تربیت انسان هایی صالح و ارزشمند را بر عهده گیرند و از این رهگذر، به وجود خویشتن، امتداد بخشند.
فرزند، جلوه وحدت پدر و مادر است. زن و مرد باید بدانند که با ازدواج، دارای روح واحدی شده اند در دو پیکر! درست است که ژن های والدین، بعضی به صورت (بارز) اثر خود را بیشتر نشان می دهند و بعضی به صورت (مکتوم) اثر خود را کمتر، ولی به هر حال، فرزند، آمیزه ای است که پاره تن هر دوی آنهاست و زمینه های وجودی آنها را در خود ذخیره دارد و از هیچ یک جدا نیست.
عاشقان دلداده ای که در ادبیات نظم و نثر ما جایی برای خود باز کرده اند، از این جهت روشنگری های بسیار کرده اند؛ به عنوان نمونه، مجنون می گوید:.
من کیم لیلی و لیلی کیست من هر دو یک روحیم، اندر دو بدن!. ظاهراً اینها را دیوانه می نامند، اما فرق است میان دیوانه عشق و دیوانه های دیگر!.
لاف خرد مزن بر دیوانه ای حکیم دیوانگان وادی عشقند موشکاف. چنین جاذبه عمیقی است که نه تنها زن و شوهر را در فراز و نشیب زندگی و حوادث و مصایب، از خطر طلاق و جدایی و متارکه، حفظ می کند، بلکه همواره بر استحکام رشته وحدت آنها می افزاید و اگر روزی به مقتضای سنت غیر قابل تغییر آفرینش، دست اجل میان جسم آنها جدایی افکند، باز پیوند روحی آنها استوار می ماند و در نتیجه، مسؤولیت های مشترک را دیگری (یک تنه) بر عهده می گیرد و این جاست که فرزندان از یتیمی، چندان لطمه ای نمی بینند و آن گونه که باید و شاید، از رشد و تعلیم و تربیت، برخوردار می شوند.
سیّد رضی که یکی از علما و ادبای بزرگ و گردآورنده سخنان مولا در نهج البلاغه است، در سنین کودکی یتیم شد، اما مادر، چنان در تعلیم و تربیت او و برادرِ بزرگوارش سید مرتضی همت گماشت که هر دو سرآمد علمای عصر خود شدند و به همین جهت در رثای وی گفت:.
اگر همه مادرها مانند تو نیکوکار بودند، کودکان از وجود پدر، بی نیاز می شدند. (۱).
حضرت سید الشهدا(ع) که امام و رهبر مسلمین و برای همه انسانها الگوست، از پدیده طبیعیِ دلبستگیِ خانوادگی که نشانی از کمال انسانیت و انسانیت کامل است، این گونه سخن می گوید:.
سوگند که من خانه ای را دوست دارم که دخترم سکینه و همسرم رباب در آن باشند آنها را دوست می دارم و مال خود را به خاطر آنها بذل می کنم و کسی را نرسد که مرا عتاب و ملامت کند. (۲).
همه اینها از نیازمندی های انسان است و بدون تردید، اگر این نیازمندی ها برآورده نشود، انسان، سعادتمند نمی شود.
اگر کسی براساس معیارهای اسلامی، این نیازهای خود را رفع کند، در راه رسیدن به کمال، گام عمده و مهمی برداشته است. بدون رفع این نیازها، دینداری نیز مشکل است.
بی شک، انسان کامل کسی است که خود را زیر پوشش دین خدا قرار دهد و در ترک و فعل خویش، تابع دستورات دین باشد؛ یعنی ترک کند آنچه را دین نخواسته و انجام دهد آنچه را دین خواسته است.
▪ پیامبر گرامی اسلامْ با توجه به اهمیت نقش خانواده در دینداری انسان فرمود:.
مَنْ تَزوَّجَ أحْرَزَ نِصْفَ دینِهِ فَلْیَتَّقِ اللّهَ فیِ النِصْفِ الباقی؛ (۳).
هر کس ازدواج کند، نصف دین خود را حفظ کرده است، باید در مورد نصف باقی، تقوایِ الهی پیشه کند.
دختران و پسران جوانی که می خواهند پاک بمانند و از راه و رسم دینداری خارج نشوند، سعی می کنند با گریز از تشریفات و بهانه های پوچ و براساس معیارهای اسلامی، بنیان خانواده را - که بنیانی است محکم و غیرقابل انهدام - به وجود آورند.
▪ رهبر عالی قدر اسلامْ فرمود:.
ما بُنِیَ بِناء فِی الإسْلامِ أحَبُّ إلی اللّهِ تَعالی مِنَ التَزْویجِ؛ (۴).
در اسلام هیچ بنیانی پیش خدا محبوب تر از بنیان ازدواج نیست.
ازدواج بنیان محبت و عشق است و اگر تابع معیارهای اسلامی باشد، هرگز سست و متلاشی نمی شود. به گفته شاعر:.
خلل پذیر بود هر بنا که می بینی. مگر بنای محبت که خالی از خلل است. عزب بودن، برای انسان یک نقص و ازدواج یک کمال است. مگر جز این است که به واسطه ازدواج بسیاری از جنبه های انسانی متجلی می شود و دینداری آسان می گردد مگر نه این است که زناشویی - از نظر اسلام - در پیشگاه خدا محبوب ترین کارهاست پس چگونه زناشویی کمال و عزوبت نقص نیست!.
از دیدگاه پیامبر گرامی اسلام، بدترین مردگان، آنانی هستند که با عزوبت بمیرند و بیشتر آنانی که گرفتار کیفر دوزخ می شوند، آنانی هستند که با عزوبت (بدون ازدواج) در این دنیا زیسته اند. (بالعکس) دو رکعت نماز افرادی که ازدواج کرده اند از نماز و روزه یک شبانه روز آنهایی که با عزوبت زندگی می کنند، بهتر است. (۵).
پیامبر عالی قدر اسلام به کثرت افراد امت خویش مباهات می کند و از پیروان خود می خواهد که ازدواج کنند و فرزندانی از خود به جای گذارند. فرزند، تنها برای دنیای انسان مفید نیست، بلکه در آخرت هم مفید است. تا آن جا که:.
جنین سقط شده، خشمگینانه بر در بهشت توقف می کند و می گوید: تا پدر و مادرم وارد نشوند، وارد نمی شوم. (۶).
تنها چیزی که به عنوان مانع بزرگ ازدواج، بر سر راه جوانان قرار دارد، نداشتن پول و درآمد است و بسیارند که در برابر این مانع، از بستن پیمان همسری خودداری می کنند، ولی آلوده به گناه نیز نمی شوند؛ اما افرادی هم هستند که نه تنها از آن فضیلت بزرگ محروم می شوند، بلکه آلوده به رذایل هم می گردند.
در این جا باید توجه داشته باشیم که بسیارند جوانانی که به خاطر بالا بودن سطح توقعشان، قادر به ازدواج نیستند، اینها اگر از تشریفات و توقعات زاید و غیر لازم چشم بپوشند، هیچ گونه مانعی بر سر راهشان نیست و می توانند هر چه زودتر، تشکیل خانواده دهند و خود را از خطرات و مهالک تجرد و عزوبت برهانند و از مزایای فراوان زندگی خانوادگی برخوردار گردند.
اما آن جا که واقعاً مانع وجود دارد و به عللی جوان قادر به ازدواج نیست، وظیفه دارد که پاکدامنی خود را حفظ کند و به هیچ وجه دنبال آلودگی و هرزگی نرود.
در شرایط کنونی مسائلی در جامعه مطرح است که موجب تأخیر ازدواج می شوند: جوان باید درس بخواند و در یکی از رشته های فنی و علمی به درجه تخصص برسد. باید دو سالی از عمر خود را در ارتش بگذراند تا هم با فنون نظامی آشنا شود و هم در دفاع از میهن خود سهمی داشته باشد.
اینها همه مانع ازدواجند، اگر جوان، ازدواج خود را به تأخیر بیندازد، برای این که بتواند به این اهداف و مقاصد خود دست بیابد و برای خدمت به اجتماع آماده تر شود، کاری است ارزنده و پسندیده.
برای دخترها نیز درس خواندن و آماده شدن برای خدمات اجتماعی امری ضروری و لازم است. جامعه، برای تعلیم و تربیت و طبابت و پرستاری و بسیاری از کارهای دیگر به وجود آنها نیاز مبرم دارد.
برای سالم ماندن محیط تحصیلی دخترها بهترین راه این است که کادر آموزشی و اداری مدارس را خود خانم ها تشکیل بدهند و از اختلاط پسر و دختر نیز جلوگیری شود.
در دانشگاه ها نیز اگر امکان داشته باشد که چنین برنامه ای پیاده شود، بسیار بهتر و مناسبتر است؛ اما واضح است که در شرایط کنونی چنین امکانی نیست و بنابراین، با رعایت قوانین اسلامی در مورد حجاب و پوشش زن، راهی جز اختلاط وجود ندارد. این را هم باید توجه داشته باشیم که: در دانشگاه، دختران و پسران از رشد فکری و آگاهی بیشتری برخوردارند و حتی برای آنها امکان بیشتری برای ازدواج هست و بنابراین، خطر آلودگی، کمتر وجود دارد.
مسلماً در دنیای قدیم، این گونه مسائل وجود نداشته و به همین جهت، جوانان می توانستند از همان آغاز بلوغ، ازدواج کنند؛ به علت این که: علم و صنعت، پیشرفت زیادی نکرده بود و هر انسانی با گذشتن مدت کوتاهی، با کاری که باید در جامعه انجام دهد، آشنا می شد و رسماً مسؤولیتی را بر عهده می گرفت؛ اما در دنیای کنونی به واسطه پیشرفت علم و صنعت و توسعه آنها، هر انسانی برای آماده شدن، وقت زیادی لازم دارد.
در دنیای قدیم، دوره آمادگی کوتاه و دوره پذیرش مسؤولیت؛ طولانی بود و در دنیای امروز، دوره آمادگی طولانی و دوره پذیرش مسؤولیت، کوتاه است و حتی قسمتی از عمر نیز باید به عنوان دوره بازنشستگی بگذرد.
همین طول دوره آمادگی است که: باعث تأخیر ازدواج شده و اکثر جوانانی که می خواهند برای یک تخصص یا یک نیمه تخصص، خود را آماده کنند، باید مدتی از دوران پرشر و شور جوانی را به تجرد بگذرانند.
قرآن کریم با اینها سخنی دارد. اینها اگر بتوانند، باید ازدواج کنند و اگر نتوانند، باید راه عفاف و پاکدامنی پیش گیرند:.
وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لایَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ (۷).
آنان که قادر به ازدواج نیستند، باید عفاف و پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند، از فضل خود، آنها را بی نیاز گرداند.
پاک بودن محیط اجتماع از آلودگی ها و هرزگی ها، برای پاک ماندن و عفاف این گونه جوانان، بسیار مؤثر است.
اگر زنان از جلوه گری بپرهیزند و در راه عفاف و پوشش، استقامت به خرج دهند، به این گونه جوانانی که به خاطر گذراندن دوران آمادگی ناگزیرند ازدواج خود را به تأخیر اندازند، کمک فراوانی می کنند.
این گونه جوانان نیز باید از نگاه های مکرر و طولانی به جنس مخالف بپرهیزند و حتی با روزه گرفتن و سرگرم شدن به ورزش و مطالعه و فعالیت های مثبت اجتماعی، خود را از وساوس شیطانی و تخیلات شهوانی، محافظت نمایند.
بدون تردید، خداوند نیز آنان را کمک می کند و هر چه زودتر اسباب بی نیازی شان را فراهم می سازد.
شهوت از خوردن بود کم کن زخور یا نکاحی کن گریزان شو زشر. چون بخوردی می کشد سوی حرم دخل را خرجی بباید لاجرم. پس نکاح آمد چو لاحول ولا تا که دیوت نفکند اندر بلا. چون حریص خوردنی زن خواه زود ورنه آمد گربه و دنبه ربود.
اما جامعه و پدران و مادران نیز در مورد این گونه جوانان وظایفی دارند؛ آنان می توانند با چشم پوشی از تشریفات و گرایش به سوی سادگی، برای فرزندان خود وسایل ازدواج را فراهم سازند. جامعه نیز باید در صدد فراهم کردن امکانات برآید و نگذارد جوانانی به واسطه فشار عزوبت، گرفتار مفاسد و مهالک شوند.
باید بانک هایی باشند که به جوانانی که دوران تحصیلات دانشگاهی را می گذرانند، وام ازدواج بدهند و باید مؤسسات خیریه ای باشند که جوانان را برای تشکیل خانواده، ارشاد و کمک کنند.
ما اگر طالب محیط پاک و بی آلایش هستیم و اگر می خواهیم جوانانمان به هرزگی و آلودگی کشانده نشوند، باید از جمیع جهات، امکانات خود را در این راه به کار اندازیم و از هیچ گونه سرمایه گذاری مادی و معنوی، خودداری نکنیم؛ قرآن کریم نیز ما را به این کار تشویق کرده است:.
وَأنْکِحُوا الأیِامی مِنْکُمْ وَالصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَإمائِکُمْ إنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللّهُ واسِع عَلیم؛ (۸).
به افراد مجرد وغلامان و کنیزانی که برای ازدواج شایستگی دارند همسر بدهید، اگر فقیر باشند، خداوند آنان را از فضل خود بی نیاز می سازد و خداوند گشایش دهنده و داناست.
▪ امام صادق(ع) فرمود:.
مَنْ زَوَّجَ أعزباً کانَ مِمّنْ یَنْظرُ اللّهُ إلیهِ یَومَ القیامهِٔ؛ (۹).
کسی که مجردی را همسر بدهد، از کسانی است که خداوند در روز قیامت به نظر لطف به آنها می نگرد.
▪ امیرالمؤمنین(ع) فرمود:.
أفْضَلُ الشفاعاتِ أنْ تشفَعَ بینَ اثْنَیْنِ فِی نِکاحٍ حتّی یجمَعَ اللّهُ بینَهُما؛ (۱۰).
بهترین وساطت ها این است که انسان میان دو کس در راه ازدواج، وساطت نماید تا خداوند میان آنها جمع کند.
اگر انسان دارای طرز تفکر توحیدی باشد و قبول کند که خداوند، مسبب الاسباب است و همه چیز به دست اوست، به توصیه هایی که در قرآن و روایات درباره ازدواج و همسر دادن به افراد مجرد شده است، اهمیت می دهد و بهانه هایی از قبیل: کمی امکانات و مشکلات ازدواج را کم اهمیت تلقی می کند و با امید و اتکای به خداوند، در این راه قدم بر می دارد.
▪ پیامبر خدا می فرمود:.
مَنْ سرَّه ُأنْ یلقَی اللّهَ طاهِراً مُطَهَّراً فلیلقَهُ بزوجهٍٔ، وَمنْ ترکَ التَزویج مَخافَهٔ العیلهِٔ فَقدْ أساءَ الظنَّ باللّهِ عزّوجلّ؛ (۱۱).
کسی که دوست می دارد خدا را پاک و پاکیزه دیدار کند، باید ازدواج کند و کسی که از ترس عائله، از ازدواج خودداری می کند، به خداوند متعال بدگمان است.
در نهاد انسان بعضی از نیروها و استعدادها موجود است که تنها در موارد نیاز و ضرورت به کار می افتد و می تواند به وسیله آنها بر بسیاری از مشکلات و دشواری ها غلبه کند؛ وانگهی، یک زن و شوهری که ازدواج آنها براساس معیارهای صحیح انجام گرفته است دو یار و دو مددکار یکدیگر و دو همفکرند و می توانند با همفکری و کمک هم، بر مشکلات اقتصادی غلبه کنند و زندگی مشترک را با خوشبختی ادامه دهند.
اگر انسان متکی و امیدوار به خدا باشد، یقین می کند که همان خداوند مهربان در تنگناها و گرفتاری ها او را یاری و هدایت می کند تا به کشف استعدادها و امکانات توفیق یابد و در نبرد زندگی، فاتح و پیروز گردد.
آنهایی که ازدواج را همچون قله ای بلند می نمایانند که تنها قهرمان های برجسته می توانند به تسخیر آن توفیق یابند، بزرگ ترین صدمه را به عفاف و اخلاق سالم اجتماع وارد می سازند و اجرای سنت مقدس ازدواج را به تأخیر می اندازند و جامعه را به فساد می کشانند و ارزش زن را هم پایین می آورند، در حالی که اسلام کوشیده است ارزش زن را بالا ببرد. امام صادق(ع) فرمود:.
أکْثَرُ الخَیْرِ فِی النِساءِ؛ (۱۲).
بیشترین خیر در زنان است.
هر اندازه قداست ازدواج را در نظر مردم بالا ببریم و سعی کنیم جوانان را با معیارهای اسلامی آشنا گردانیم، ارزش دارد؛ اما اگر ازدواج را در نظر جوانان، همچون گردنه ای صعب العبور یاغیر قابل عبور جلوه دهیم و به طور مرتب بر نیروی گریز از آن بیفزاییم، باید در انتظار عواقب اجتماعی آن نیز باشیم.
در جامعه ای که گریز از زناشویی شدید باشد، پیوسته بر مراکز فحشا و فساد افزوده می شود و حتی خانواده ها نیز در معرض متلاشی شدن هستند. در نتیجه، فرزندان هم از تربیت صحیح، برخوردار نخواهند شد.
بسیار واضح است که همه این امور، مانند حلقه های یک زنجیر، به هم ارتباط دارند و هیچ کدام جدای از دیگری نمی تواند باشد.
قداست ازدواج، بالا رفتن ارزش زن در جامعه، تربیت صحیح فرزندان، دوام و استحکام خانواده ها، به کار افتادن استعدادها و نیروهایی که به درد خلاقیت و رفع مشکلات مادی و اقتصادی می خورند، از بین رفتن فساد و فحشا، کامگیری صحیح و کامل زوجین در محیط با صفای خانواده از یکدیگر، امیدواری به الطاف خداوندی و خوش بینی و...، همه حلقه های یک رشته اند.
اسلام، جامعه ای می پسندند که همه امور فوق، در آن عینیت و تحقق یافته باشد؛ به همین جهت، فلسفه زناشویی را به بهترین وجه، برای پیروان خود طرح می کند و معیارهای اساسی را ارایه می دهد و به آن قداستی والا می بخشد و ضرورت و اهمیت اجرای چنین برنامه مقدسی را از همه شیفتگان مکتب خویش می خواهد.
بدیهی است، چنین جامعه ای خود مشوق ازدواج است و برنامه ها را طوری تنظیم می کند و قوانین را آن چنان تدوین و اعمال می کند که جوانان، هم بتوانند ترقی کنند و هم پاک و معصوم بمانند و با اشتیاق فراوان به استقبال ازدواج بشتابند.
● مهریه
اگر ازدواج، در یک ارتباط و پیوند فیزیکی و تن به تن خلاصه می شد و وسیله ای برای اتحاد کامل دو انسان و اشتراک همه جانبه آنها در زندگی نبود، جا داشت که مهریه را به عنوان یک رکن بسیار مهم تلقی کنیم و هر چه بیشتر، روی آن تکیه نماییم.
جالب این است: آن جا که ازدواج مقدمه ای برای تشکیل خانواده و ایجاد کانون صفا و محبت و جذب و انجذاب است، مهریه آن قدر کم اهمیت می شود که حتی اگر در ضمن گفت وگوها نامی از آن به میان نیاید و در ضمن اجرای صیغه عقد اشاره ای به آن نشود، عقد صحیح است و اگر زن مایل باشد، می تواند مطابق شؤونات خود مطالبه کند و اگر نخواهد، یا کمتر از آن میزان بخواهد، مانعی وجود ندارد، چنان که اگر مرد هم بخواهد بیشتر از آن میزان، مهریه بدهد، اشکالی نیست، قرآن نیز می گوید:.
اگر پوست گاوی پر از زر به همسر خود داده اید، چیزی از او پس نگیرید. (۱۳).
در این جا ارزش به مال و منال نیست. اصولاً در این پیوند مقدس، مال و منال نه تنها ارزش نیست، بلکه ای بسا ضد ارزش هم هست.
ازدواج، در حقیقت از قوه به فعل رسانیدن آن عشق مقدسی است که در نهاد زن و مرد به ودیعت سپرده شده است تا بقای نسل آدمی را تضمین کند و کانون گرمی از عواطف پدری و مادری برای فرزندان به وجود آورد و غنچه وجودشان شکوفا گردد و بتوانند بر حرکت کمال جویانه انسان سرعت بخشند.
محور فلسفه این عشق هم تنها انسان نیست، بلکه کل جهان است و می شود گفت: اگر جاذبه عشق نبود، جهانی هم نبود.
دور گردونها ز موج عشق دان گر نبودی عشق بفسردی جهان. کی جمادی محو گشتی در نبات! کی فدای روح گشتی نامیات!. روح کی گشتی فدای آن دمی کز نسیمش حامله شد مریمی!. هر یکی بر جا ترنجیدی چو یخ کی بدی پران و جویان چون ملخ!. ذره ذره عاشقان آن کمال می شتابد در علو همچون نهال.
منتظر در غیب، جان مرد و زن مول مولت چیست زوتر گام زن. اگر دیده می شود که خانواده ها روی مهریه فرزندان خود تکیه می کنند، بیشتر به خاطر نگرانی از آینده و متلاشی شدن کانون خانوادگی است. آنها بیم این دارند که دخترشان در آغاز یا نیمه راه زندگی مشترک شکست بخورد و احیاناً با داشتن یک یا چند فرزند، به دریافت طلاقنامه خود گرفتار آید و در صف بیوه های جامعه قرار گیرد. بنابراین، مهریه سنگین، به منزله یک تضمین است تا اولاً شوهر ازترس ادای آن به فکر جدایی و تجدید همسر نیفتد و ثانیاً اگر چنین فکری به سرش افتاد، لااقل برای زن از نظر مالی اعتباری وجود داشته باشد.
این نگرانی بی مورد هم نیست. روابط آزاد و لاابالی گری ها باعث بالا رفتن آمار طلاق در دنیا شده است. اگر در یک دریای متلاطم و توفانی، ملوانان بیم غرق شدن داشته باشند، تعجب ندارد. وقتی جوامع بشری بر اثر بی بندوباری ها و هرزگی ها همچون گرداب های مهلک شده باشند و قربانی آن هم خانواده ها باشند، چرا پدرها و مادرها برای آینده فرزندان دلبندشان دل نسوزانند و مضطرب و نگران نباشند!.
بسیار واضح است که مهریه گزاف، همچون یک ریسمان یا زنجیر محکمی است که می شود به وسیله آن شکل ظاهری خانواده را حفظ کرد و یک انسان آماده فرار را به اسارت گرفت و یک زندگی سرد و تلخ و بی روح و نشاط را که نامش زندگی خانوادگی است، ولی از ویژگی های آن به کلی عاری و خالی است، تداوم بخشید.
خانواده جاذبه می خواهد. این جاذبه باید به قدری قوی باشد که برای حفظ هر یک از زوجین، هیچ گونه نیازی به کند و زنجیر و ایجاد ترس و وحشت نباشد؛ در غیر این صورت، ولو این که زن و مردی عمری را در زیر یک سقف با هم بگذرانند و با یکدیگر پیوند جسمی هم داشته باشند، به خاطر عدم پیوند روحی و انس والفت قلبی، احساس سعادت و خوشبختی نخواهند کرد.
پس زبان بی زبانی خوش تر است همدلی از همزبانی خوش تر است. اگر فرض کنیم که پدران و مادران بتوانند با مهریه گزاف، دخترانشان را از بیوگی و دربه دری حفظ کنند و جلو متلاشی شدن خانواده را بگیرند، تکلیف مردها چیست آخر، همیشه هم مرد در صدد گریز و شانه خالی کردن از زیر بار وظیفه نیست. گاهی زن مقصر است و گاهی هم هر دو!تازه، آن زنی که پای مردی را در دام مهریه بسته و دل او را به رشته مهر و محبت نکشیده، چگونه می تواند خوشبخت باشد!
یا آن مردی که فقط با تکیه به این که اسلام اختیار طلاق را به او سپرده است، زن را برای خود نگاه می دارد و هیچ پیوند روحی میان او و همسرش نیست، چگونه می تواند آسوده و آرام باشد! پس باید فکر دیگری کرد. باید معیارهای اصیل را شناخت و به کار گرفت. باید اخلاق اسلامی را در جامعه زنده کرد. باید موازین اسلامی در معاشرت ها و روابط زن و مرد، مورد توجه اکید قرار گیرد. درمان کردن کاری است منطقی؛ اما منطقی تر از آن، پیشگیری است.
این را هم باید بدانیم که بالا بردن مهریه، اگر بدترین درمان نباشد، بهترین هم نیست. ارشاد کردن زنان و مردان، در تداوم پیوند خانواده نقش بسیار مؤثری دارد. اگر سرگذشت و سرنوشت کودکانی که به خاطر متلاشی شدن خانواده، به فساد و بدبختی و تباهی کشیده شده اند، در رسانه های گروهی برای خانواده ها تشریح شود، روح فداکاری و گذشت در وجود زوجین تقویت می شود و به خاطر هوس های زودگذر و بهانه های پوچ و لغزش های قابل گذشت، یکدیگر را به محکمه طلاق نمی کشانند.
مگر چه مانعی دارد که زن، در برابر هوس خویش زانو نزند و تسلیم خواسته های دل نشود و به حال مردی توجه کند که به او دل داده و خودش را وقف سعادت او و فرزندانش کرده است، یا چه عیبی دارد اگر مردی ملاحظه زحمات همسری را کند که تا نیمه راه زندگی همراه او آمده و صاحب فرزند یا فرزندانی شده و اکنون به وفاداری همسر خود نیاز دارد و نباید او را با تازه تری مبادله کرد.
مولوی در داستان آن پادشاهی که به هوای کنیزکی لشکر کشی ها کرده واو را به دست آورده و سرانجام، به خاطر همسر خویش از کردار خود پشیمان شده بود، چنین می گوید:.
زان سبب کز غیرت و رشک کنیز مادر فرزند دارد صد ازیز. مادر فرزند را بس حق هاست او نه درخورد چنین جور و جفاست. رشک غیرت می برد خون می خورد زین کنیزک سخت تلخی می برد.
بنابراین، دل بستن به مهریه، معقول نیست، زیرا اگر مهریه به خاطر جلوگیری از متلاشی شدن خانواده است، باید فکر دیگری کرد. مهریه برای بنیان خانواده، مانند نقش و نگار است و اگر خانه ای از پای بست ویران باشد، از نقش و نگار آن چه طرفی می توان بست و اگر مهریه به خاطر حفظ ظواهر و تفاخر ومباهات و عناوین خیالی و تشریفات است، که باز بدتر!
مگر یک دختر یا زن، یک انسان نیست! آیا انسانیت را می شود به کمیت و چند و چون سنجید آیا آدمی که ارزش خود را در بالا بودن مهریه جستجو می کند، ارزش حقیقی خود را گم نکرده است! چرا آب را رها کنیم و به دنبال سراب بگردیم! چه فرق می کند که انسان ارزش خود را در پول یا مقام یا خانه مجلل یا لباس گران بها و تجملات بیابد یا در مهر سنگین!.
جامه همان به که بر تن تو کند فخر خواهی ابریشمین و خواهی کتان. بی جهت نیست که پیامبر گرامی اسلامْ، مهریه همسران و دختران خود را پانصد درهم قرار داده است (۱۴) و برای همسریِ دخترِ خویش مردی چون علی را انتخاب کرد که از مال و منال دنیا دستش تهی و از انسانیت و کمالات انسانی عالی ترین بهره را داشت و در همین رابطه به فاطمه فرمود:.
فَوَاللّهِ لَوْ کانَ فی أهلی خَیر منه مازَوّجْتُکِهِ، (۱۵).
اگر در میان کسان خویش، بهتر از علی سراغ داشتم، تو را به علی نمی دادم.
خانواده ای که با پیوند با میمنت زهرا و علیی به وجود آمد، بهترین و کامل ترین الگوی یک خانواده در اسلام است و تمام معیارهای اسلامی در آن متجلی است و آنچه در آن اهمیتی ندارد، مهریه و مادیات است. بد نیست جوان های ما بدانند که امام صادق(ع) فرمود:.
إنَّ عَلیّاً(ع) تَزَوَّجَ فاطِمَهَٔ عَلی بُردٍ وَ دِرْعٍ وَفِراشٍ کانَ مِنْ إهابِ کبشٍ؛ (۱۶).
علی با فاطمه ازدواج کرد، در حالی که سرمایه او یک برد و یک زره و یک پوستین بود.
آیا می شود از این ساده تر زندگی مشترک خانوادگی را آغاز کرد اگر جوانان ما برای بستن پیمان زناشویی، این الگو را در نظر گیرند، به آسانی بر حل مساله ازدواج غلبه می کنند و بدون تردید، می توانند در پرتو سادگی و گریز از تشریفات و تجملات، به سعادت واقعی نیز برسند، چنان که اعضای نخستین خانواده نمونه اسلام رسیدند.
پول زیاد و خانه وسیع و تجملات و تشریفات، ارکان سعادت نیستند. مهریه گزاف، درمان دردهای خانواده ها نیست، بلکه پیوندهای عاطفی و همبستگی و همدلی رکن اصلی است. به جای تلاش کردن در این امور، باید در امر اتحاد و یگانگی تلاش کرد و خلاصه، یار جُست نه رقیب و عاشقِ خود جست، نه عاشق ظواهر مادی و زرق و برق های دنیوی! و چه زیبا گفته است سقراط در جواب آنانی که به خانه کوچک و کج و معوج او ایراد می گرفتند! شعر زیر زیبا و خواندنی است:.
خانه ای می ساخت سقراط حکیم. گردِ وی از خلق غوغایی بخاست. هر کسی از خانه اش عیبی گرفت. این زخردی و کجی و آن کم و کاست. آن یکی می گفت: از این گونه وثاق. کی سزا و در خور استاد ماست!. جملگی همراه گفتند: ای حکیم. این چنین خانه نه درخورد شماست. زانکه از تنگی و خردی اندر آن. کس نمی داند شدن از چپ و راست. فیلسوف از این سخن خندید و گفت:. دوستان، این خرده گیری ها خطاست. کاشکی این کلبه ناچیز من. پرتوانستی شد از یاران راست (۱۷). با اجرای صیغه عقد، نصف مهریه ای که بر سر آن توافق شده، به زن تعلق می گیرد و با هم بستر شدن آنها تمام مهریه متعلق به اوست و به هر حال، دینی است بر عهده شوهر که باید ادا کند؛ اما اگر قبل از این که هم بستر شوند، از یکدیگر جدا گردند و در ضمن صیغه عقد درباره مهریه، سخنی به میان نیامده است، بر مرد است که در حد توانایی خود چیزی به زن بدهد.
قرآن کریم در این باره می فرماید:.
مَتِّعُوهُنَّ عَلَی المُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَی المُقتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَی المُحْسِنینَ؛ (۱۸).
باید به اندازه توانایی خود چیزی به زن بدهید و این حکم حقی است بر نیکوکاران.
به طور کلی، اسلام برای جنبه های اقتصادی خانواده، مقررات خاصی دارد که مسأله مهریه هم باید در کادر همان مقررات، مورد مطالعه قرار گیرد و اگر درنظر بگیریم که زن از مال شوهر و پدر و مادر ارث می برد و نفقه او بر عهده شوهر و قبل از ازدواج، در صورت عدم تمکن، بر عهده پدر است، متوجه می شویم که تکیه نکردن زیاد روی مهریه، هیچ گونه زیانی متوجه زن نکرده، بلکه مقام او را نیز بالا برده است و ما قبلاً از رسول گرامی اسلامْ نقل کردیم که بهترین زنان امت وی آنانی هستند که صورتشان زیباتر و مهرشان کمتر باشد؛ یعنی درصدد این نباشند که جمال و زیبایی خداداد خود را با پول مبادله کنند.
با مطالعه در جنبه های اقتصادی خانواده، در می یابیم که پیوند زناشویی تنها در وحدت و اتحاد جسمی و روحی اثر نمی گذارد، بلکه در جنبه های اقتصادی نیز مؤثر است و ما این مطلب را به بحث مستقلی موکول می کنیم و حال به مطلب دیگری می پردازیم.
در آغاز گفتیم: آن جا که ازدواج، مقدمه ای برای تشکیل خانواده و ایجاد کانون صفا و محبت است، مهریه آن قدر کم اهمیت می شود که اگر در ضمن اجرای عقد، اشاره ای به آن نشود، عقد صحیح است.
مفهوم سخن فوق این است: آن جا که ازدواج، مقدمه تشکیل خانواده نباشد، مهریه آن قدر اهمیت پیدا می کند که اگر در ضمن اجرایِ عقد، اشاره ای به آن نشود، عقد باطل است.
حقیقت این است که: اسلام بنا به مصالحی - که بحث خواهیم کرد - نوعی ازدواج به نام (ازدواج موقت) تشریع کرده است که برخلاف (ازدواج دایم) هدفِ آن، تشکیل خانواده و آثار و نتایج آن نیست، بلکه به خاطر محرم بودن یا رفع نیاز جنسی زن و مرد صورت می گیرد و صد البته که برای جلوگیری از زنا و انحرافات و گناه، تشریع آن بسیار جنبه حیاتی دارد و برای اشخاصی که به خاطر تحصیل یا سربازی یا مسافرت، قادر به تشکیل خانواده نیستند و درعین حال ممکن است به گناه کشیده شوند، بسیار لازم است.
این ازدواج، از نظر تشریفات، بسیار سبک است. زن حق نفقه ندارد و همچنین - در صورت عدم اشتراط - از شوهر ارث نمی برد و آن گونه حقوقی که در ازدواج دایم برای زن و مرد مقرر است، وجود ندارد؛ اما تنها چیزی که در آن اهمیت پیدا می کند، مهریه است.
در صیغه عقد ازدواج موقت، هم باید مهریه ذکر شود و هم مدت ازدواج، اگر اولی ذکر نشود، ازدواج، باطل و اگر دومی ذکر نشود، ازدواج دایم است.
با توجه به این که در ازدواج موقت، زن نه حق نفقه دارد و نه از شوهر ارث می برد، تنها پشتوانه ای که برای زن از نظر اقتصادی باقی می ماند، مهریه است.
نکته دیگری نیز در خور توجه است و آن این که: در ازدواج دایم، اگر کار زن و شوهر به جدایی بکشد؛ درمدتی که در عده طلاق است و نمی تواند شوهر کند، باید نفقه اش تأمین بشود، اما در ازدواج موقت، پس از پایان مدت نیز زن حق نفقه ندارد؛ اگر چه موظف است که در صورت هم بستری و عدم یائسگی، مدتی را که اسلام مقرر داشته است، در عده شوهر باقی بماند.
همین نکته، ما را به اهمیت هر چه بیشترمهریه در ازدواج موقت، واقف می سازد و به همین جهت، باید به تفاوت های ماهوی دو نوع ازدواج و نقش مهریه در هر یک از آنها توجه داشته باشیم.
اگر در ازدواج دایم که پایه یک زندگی مشترک برای همه دوران عمر است، بنابراین است که حتماً مهریه ای در کار باشد، بهتر این است که معادل همان پانصد درهمی باشد که پیامبر بزرگ اسلامْ، برای زنان و دختران خویش قرار داد.
در روایات ما گفته شده است که سنت محمّدیْ در مورد مهریه پانصد درهم است (۱۹) و به همین جهت، در خاندان پیامبر از این مبلغ که به (مهر السنه) معروف است تجاوز نمی شده است و مؤمنان و متدینان نیز از همین سنت، تبعیت کرده و می کنند.
در کتب تاریخ آمده است که معاویه از دختر زینب کبری و عبدالله برای یزید، خواستگاری کرد و به فرستاده خود توصیه نمود: به پدر و مادر دختر بگوید که اگر با ازدواج آنها موافقت کنند، دین آنها را ادا می کند و اختیار تعیین مهریه را هم به دست خود آنها می سپارد و هر اندازه پول بخواهند به آنها می دهند.
پدر و مادر دختر گفتند: اختیار دختر و همه ما به دست دایی دخترحضرت امام حسین(ع) است. هر چه ایشان تصمیم بگیرند، مورد قبول ماست.
اما امام حسین(ع) فرمود: (اگر یزید لایق همسری این دختر بود، مهریه اش همان مهرالسنه بود. ما دخترمان را به پول نمی دهیم و عادتمان این نیست که به وسیله دختر به شوهر دادن، دین خود را ادا نماییم.)
سپس دختر را به عقد پسر عمویش درآورد و قطعه زمینی هم به آنها بخشید. (۲۰).
در عین حال، پذیرش (مهر السنه) از سوی زن به عنوان یک امر مستحب و فضیلت و ارزش اسلامی توصیه می شود و اگر کسی مایل به انجام یک مستحب نباشد، مورد ملامت نیست. به خصوص که انجام این مستحب، باید به عنوان یک سنت، در جامعه جا بیفتد و احیاناً موجب اهانتی نباشد.خوشبختانه، همان طوری که در جامعه ما وجدان مذهبی بیدار شده و تحولات معنوی بسیاری به وجود آمده، زمینه برای پذیرش این سنت نیز در حال گسترش است. می شناسم جوانانی که یک دوره تفسیر المیزان را مهریه قرار داده اند یا به نام چهارده معصوم، با چهارده هزار تومان مهریه، با یکدیگر پیوند زندگی مشترک بسته اند.
خوشبختانه در برنامه هایی که اسلام در زمینه های مختلف به ویژه در مورد خانواده دارد، آن قدر جاذبه وجود دارد که اگر درست عرضه شوند و زمینه های عملی برای آنها فراهم گردد، مردم بسیاری هستند که با آغوش باز استقبال می کنند.
اکنون به برکت جاذبه اسلام، می بینیم که ملت ما روزی نیست که قربانی هایی در راه انقلاب و جمهوری اسلامی ندهد؛ آیا ملتی که این چنین از خود گذشتگی می کند، از چشم پوشی از این گونه تجملات و تشریفات عاجز است یا دریغ می ورزد.
اینک ملت ما به مرحله ای رسیده که وسیله رهایی و آزادی خود را - به حق - اسلام شناخته است. بدون تردید، ملتی که به چنین شناختی رسیده، بدون هیچ گونه مسامحه ای حاضر است قوانین و احکام اسلام را مو به مو اجرا نماید و حتی مستحبات را نیز عمل کند.
اضافه می کنم که زیبایی زندگی و تجلی کامل دینداری، فقط در ترک محرمات و فعل واجبات نیست، بلکه عمل به مستحبات و ترک مکروهات نیز در این جهت مؤثر است.
۱.لوکانَ مثلکِ کلّ أُمٍ ّ برّهٔغنِی البنونَ بِها عنِ الآباءِ. ر.ک: زنان قهرمان، به همین قلم.
۲. لعمرُکَ إنَّنی لأُحِبُّ داراً تکونُ بها سکینهٔ والرُبابُ. أُحبُّهُما وأبذِلُ جُلَّ مالِی ولیسَ لعاتبٍ عندِی عتابُ.
۳.روضهٔ المتّقین، ج ۸، ص ۸۲.
۴.روضهٔ المتّقین، ج ۸، ص ۸۲.
۵.همان، ص ۸۶.
۶.همان، ص ۸۲و ۸۳.
۷.نور (۲۴) آیه ۳۳.
۸.همان، آیه ۳۲.
۹.روضهٔ المتقین، ج ۸، ص ۱۱۱.
۱۰.همان، ص ۱۶۹.
۱۱.همان، ص ۹۴.
۱۲.همان، ص ۹۳.
۱۳.نساء (۴) آیه ۲۰.
۱۴.روضهٔ المتقین، ج ۸، ص ۱۷۳.
۱۵.همان، ص ۱۷۷.
۱۶.همان، ص ۱۷۶.
۱۷.رشید یاسمی (متوفای ۱۳۳۵).
۱۸.بقره (۲) آیه ۲۳۶.
۱۹.السنّهُٔ المحمّدیّهُٔ خمسُمائهِٔ درهم؛ روضهٔ المتقین،ج ۸، ص ۱۷۱.
۲۰.ر.ک: زنان نامدار، ج ۳، ص ۸۷.
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید