پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


بچه دار شدن


بچه دار شدن
یکی از اموری که گاهی باعث اختلاف زن و شوهر می شودموضوع بچه دار شدن است.این اختلاف گاهی در اصل بچه دار شدن است یا زن بچه می خواهد لیکن مرد به طور کلی مخالف است یا به عکس.این اختلاف سلیقه گاهی به قدری شدید می شود که به لجبازی و کشمکش وحتی طلاق منجر می شود.
خانمی به نام...در دادگاه حمایت خانواده میگوید:من در ۲۷سالگی با مرد دلخواهم که تازه تحصیلاتش را تمام کرده بود و در یکی ازدانشگاههای ایران به تدریس مشغول شده ازدواج کردم.با تمام وجود خودرا خوشبخت می دیدم.اما مخالفت شوهرم با بچه دار شدنمان مرا دیوانه کرده است.
اصولا نمی فهمم در صورتی که ما هر دو سالمیم و می توانیم بچه داشته باشیم،پول بقدر کافی داریم و خلاصه از هر جهت آماده ایم که حداقل ۲ بچه با ادب و درس خوان داشته باشیم چرا با تمام قوا با بچه دارشدن مخالفت میکند در صورتی که از بچه بدش نمی آید و با بچه های خواهرش و دوستانمان چنان آرزومندانه رفتار میکند که هر کس او را ببیندفکر میکند جای یک بچه شیرین چقدر در زندگیش خالی است.
حالا من سی ساله شده ام و هیچ زنی در عالم از آرزوی مادر شدن رهایی ندارد.اومرا کاملا می فهمد ولی با وجود این میگوید:بچه خسته مان خواهد کرد ومزاحم خواهد بود.و خلاصه از این دلائل کاملا غیر منطقی.خانم...بشدت از گریستن خودداری میکند اما پیداست که همین غصه چطور پایه مشکلات گوناگون آنان شده بطوری که توافق کرده اند جدا شوند تا خانم شوهر کند و مادر شود و آقای دکتر به تحقیقات علمیش برسد (۱) .
علاقه بفرزند و تولید مثل آرزوی طبیعی هر انسان.بلکه هر حیوان دیگری است.وجود فرزند ثمره دوران ازدواج و بهترین یادگار انسان است.اگر انسان فرزند داشته باشد با مردن،دفتر عمرش بسته نمی شودبلکه گویا با عمری بسیار دراز آفریده شده است.
شخص بی فرزند خویشتن را غریب و تنها و بی پناه میداند و این احساس غربت در دوران پیری شدیدتر میگردد.وجود بچه کانون خانوادگی را گرم و با صفا میگرداند.خانه بی بچه ویرانه ای بیش نیست،حرکت و جنب و جوش ندارد.اسباب سرگرمی و صفا ندارد.ازدواج بی فرزند سند رسمی و پشتوانه ندارد.و همیشه متزلزل و در معرض انحلال است.
▪ امام صادق علیه السلام فرمود:سعادت انسان در داشتن فرزندشایسته است. (۲)
▪ پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:زیاد فرزند بیاورید زیرا من در قیامت به وسیله شما به سایر امم مباهات میکنم. (۳)
آری حب فرزند یک امر غریزی است لیکن بعض انسانها از آئین فطرت منحرف بوده به یک نوع بیماری ابتلا دارند.گاهی فقر و تنگدستی را بهانه قرار میدهند.با اینکه خدا ضامن روزی است و هر جنبنده ای راروزی میدهد.
▪ بکر بن صالح میگوید:به حضرت ابو الحسن علیه السلام نوشتم پنج سال است که از بچه دار شدن جلوگیری میکنم،زیرا عیالم از بچه دار شدن کراهت داشته میگوید:تربیت فرزند بر من دشوار است چون تهیدست هستیم عقیده شما در این باره چیست؟
حضرت بمن نوشت:مانع فرزند نشو زیرا خدا آنان را روزی میرساند (۴) .
حتی گاهی خدا به برکت وجود بچه در روزی پدر و مادر توسعه میدهد.بسیارند افرادی که قبل از بچه دار شدن در شدت و سختی بوده اندلیکن بعدا زندگی مرفه و آبرومندی پیدا کرده اند.
گاهی وجود فرزند را مانع آزادی و اسباب مزاحمت می شمارند.درصورتی که بچه نه تنها مزاحم نیست بلکه برای پدر و مادر بهترین تفریح و سرگرمی محسوب می شود.
درست است که نگهداری و تعلیم و تربیت بچه بی دردسر نیست لیکن چون بر وفق ناموس آفرینش است تحمل آن دشوار نیست و در مقابل منافعش ارزش دارد.راستی یک زن و شوهر چقدر باید خودخواه و کوتاه فکر و لجباز باشند که بخاطر بچه دار شدن پیمان مقدس زناشویی را برهم زنند؟!
آیا از یک مرد آن هم دانشمند تعجب نیست که با بچه دار شدن که آرزوی طبیعی هر پدر و مادری است مخالفت کند و آن قدر استقامت بخرج بدهد که حاضر شود بنیاد زناشویی را متلاشی سازد؟!
گاهی در اصل بچه دار شدن اختلاف ندارند لیکن در دیر و زود آن اختلاف دارند.
زن یا شوهر میگوید:دوران جوانی را باید خوش و آزاد بود ووجود فرزند مانع آزادی است.در ایام جوانی باید از بچه دار شدن جلوگیری کرد و به خوشگذرانی پرداخت اما یک یا دو فرزند در آخر عمرضرر ندارد.لیکن دیگری خلاف این موضوع را عقیده دارد.و همین اختلاف سلیقه سبب نزاع و کشمکش و گاهی باعث طلاق و جدایی می شود.
در اینجا باید یادآور شد که اگر بنا باشد انسان بچه دار شود هر چه زودتر بهتر زیرا فرزندان دوران جوانی از جهاتی بر فرزندان دوران پیری ترجیح دارند.
ـ اولا معمولا سالم تر و نیرومندتر خواهند بود.
ـ ثانیا چون مدت بیشتری با پدر و مادر خواهند بود بهتر می توانند به تعلیم و تربیتشان بپردازند و به سامانشان برسانند.بر خلاف فرزندان دوران پیری معمولا از تعلیم و تربیت کامل محروم می شوند و بعد از مرگ یا ازکار افتادن پدر یا مادر یا هر دو،غالبا بدبخت و زیردست میگردند.
ـ ثالثا فرزندان دوران جوانی،تا پدر و مادرشان پیر و فرسوده شوندبه مقام و منصبی خواهند رسید.بدین جهت پدر و مادر در روزگار پیری ودرماندگی می توانند از کمک آنان برخوردار گردند.به هر حال در این جهت تردید نیست که در ایام جوانی بچه دار شدن بهتر از ایام پیری است،لیکن مطلب آن قدر اهمیت ندارد که باعث نزاع و کشمکش و جدایی شود.
بالاخره بهتر است یکی از دو طرف تسلیم شود و نزاع را فیصله دهد.
گاهی اختلاف سلیقه در تعداد فرزندان است.مرد میل دارد زیادبچه داشته باشد اما زن مخالفت میکند یا بعکس.
زن در حالی که دو کودک خود را در بغل داشت گفت:بعد از چهارسال ازدواج از شوهرم دارای دو فرزند دختر شدم ولی چون شوهرم دلش پسر میخواست یکبار دیگر حامله شدم این بار نیز بر خلاف میل شوهرم دختر به دنیا آوردم.و تعداد فرزندانم به سه دختر رسید.
شوهرم کارمند بانک است و درآمدش برای تامین زندگی من و سه فرزند بیشتر نیست.مدتی است پایش را در یک کفش کرده که باید آنقدروضع حمل کنم تا یک پسر به دنیا بیاورم.
من زیر بار نمی روم زیرا در یک خانواده طبقه سه با درآمدی که بیش از هزار تومان نیست داشتن فرزندان زیاد باعث می شود پدر و مادرآنطوری که باید و شاید نتوانند آنها را تامین کنند و به تربیتشان برسند.
بارها به او گفتم پسر و دختر فرقی ندارد ولی او زیر بار نمی رود. می ترسم باز حامله شوم و دختر به دنیا بیاورم.آن وقت است که شوهرم پنجمین بچه را به بهانه داشتن پسر دست و پا میکند.این اختلاف عقیده کار ما را به مشاجره و آنگاه به دادگستری کشاند (۵) .
در اینجا باید خاطرنشان ساخت که تامین مخارج فرزندان زیاد واداره و تعلیم و تربیتشان کار بسیار دشواری است،آن هم در این زمان وبرای افراد کم درآمد.
بدین جهت بهتر است زن و شوهر دست از لجبازی بردارند وامکانات مالی و اوضاع شرائط خودشان را در نظر بگیرند و بر طبق آن،درتعداد معینی از فرزند توافق نمایند.به هر حال، لجبازی و پافشاری کاردرستی نیست.باید مرد و زن عقل و تدبیر و گذشت داشته باشند ومشکلاتشان را در بین خودشان حل کنند.و اگر یکی از آنان لجبازی بخرج داد،دیگری حالت تسلیم بخود بگیرد تا کار به نزاع و جدایی نکشد.
اصلا موضوع آن قدر مهم نیست.خانواده های کثیر الاولاد یا کم بچه زیادند.این هم یکی از آنها. این موضوع کوچک آن قدر اهمیت نداردکه بخاطر آن پیمان مقدس زناشویی منفسخ گردد و زن و شوهر به دردسربیفتند.
گاهی موضوع اختلاف دختر و پسر است.زن و مرد هر دو غالبافرزند پسر را بر دختر ترجیح میدهند و از دختردار شدن خوششان نمی آید.
اگر دختر پیدا کردند زن چون چاره ای ندارد سکوت میکند لیکن مرد غالبااظهار نارضایتی می نماید.
در اینجا مردها مختلفند.بعضی گر چه قلبا ناراحتند لیکن خودداری می نمایند و عکس العمل شدیدی نشان نمی دهند.فقط اظهار انزجار وتاسف می کنند.رویشان را در هم میکشند. در ایام زایمان توجه کاملی به همسرشان نمیکنند.تا مدتی اندوهگین و غمناکند.بعضیها عکس العمل شدیدتری نشان میدهند.با همسر بیگناهشان اوقات تلخی و نق و نق میکنند. بهانه میگیرند،قهر و دعوا و اعتراض میکنند.بعضیها از این حدتجاوز نموده حتی به کتک کاری و طلاق نیز حاضر می شوند.
زنی در دادگاه گفت:پانزده ماه پیش ازدواج کردم و شش ماه بعدباردار شدم.در این اواخر که نزدیک وضع حملم بود شوهرم میگفت:بایدپسر به دنیا بیاورم ولی من احساس میکردم که به جای یک فرزند شاید دویا سه فرزند در شکم داشته باشم.
چند روز پیش در بیمارستان دو دختر دو قلو به دنیا آوردم.هنگامی که پرستار بیمارستان خبر تولد دو قلوها را به من داد به قدری خوشحال شدم که در پوست خود نمی گنجیدم.
موقعی که شوهرم به دیدنم آمد و خبر تولد دو نوزاد را به او دادم ناراحت شد و پس از چند لحظه به بهانه ای از اتاق خارج شد و دیگربازنگشت.شب که شوهرم بازگشت به او گفتم به بیمارستان برود و دودخترش را بیاورد.او از کوره در رفت و شروع به داد و فریاد کرد و گفت:
زن نباید دختر دو قلو به دنیا بیاورد و از من خواست که او را ترک کنم.من هم به خانه پدرم رفتم و اینک تقاضای طلاق دارم (۶) .
خانمی به نام...در دادگاه به خبرنگار اطلاعات میگوید:بعد از ۲۱سال زندگی زناشویی و نج بچه،از زندگی که با خون دل و اشک دیده از هیچ ساخته ام باید جدا شوم،باید همه سعادت و راحتی خیالم را دو دستی تقدیم زنی کنم که تنها هنرش باید پسر زاییدن باشد.و چون حیرت مرامی بیند با حسرت سرش را تکان داده میگوید:حق دارید گناه من اینست که به اصطلاح دخترزا هستم.پنج دختر دارم همه شان خوشگل و باهوشندهیچوقت از درس عقب نیفتاده اند و هرگز مزاحم پدرشان نبوده اند.چه کنم خدا نخواست که من هم صاحب یک پسر شوم تا امروز شوهرم با این همه اصرار بخواهد که من اجازه دهم همسر دیگری اختیار کند (۷) .
این خوی زشت که متاسفانه عمومیت یا اکثریت دارد از عصرجاهلیت به عنوان یادگار برای ما باقی مانده است.همان عصری که مردمش در اصل انسان بودن زن تردید داشتند.از دختردار شدن احساس شرمندگی و حقارت میکردند.دختران بیگناه را زنده زنده بگور میکردندقرآن مجید احوالشان را بیان کرده میفرماید:
هنگامی که خبر دختردار شدن به یکی از آنان می رسید از خجالت رویش سیاه شده خشمناک میگشت.و در اثر آن خبر از مردم پنهان می شد.
مردد بود که آیا با خواری و خفت او را نگهداری کند یا در زیر خاک پنهانش سازد.آگاه باشید که بد قضاوتی دارند (۷) .
اما اسلام با این افکار غلط مبارزه میکند.زن و مرد را یکسان وبرابر قرار میدهد.
▪ پیغمبر اسلام (ص) فرمود:بهترین فرزندان شما دختران هستند (۸) .
▪ پیغمبر اکرم فرمود:علامت خوشقدمی زن اینست که اولین فرزندش دختر باشد (۹) .
▪ رسول خدا (ص) فرمود:هر کس سه دختر یا سه خواهر را اداره کند بهشت برایش واجب است (۱۰) .
اگر دختر بد بود خدا نسل پیغمبرش را در حضرت زهرا علیهاالسلام قرار نمی داد.
آقای محترم که مدعی تمدن و روشنفکری هستی این افکار غلط رادور بریز.آخر دختر و پسر چه فرقی دارند؟
هر دو فرزند و یادگار پدر ومادر هستند.هر دو انسان و قابل ترقی و تکامل هستند.دختر نیز اگر با تعلیم و تربیت صحیح پرورش یابد فرد برجسته ای خواهد شد که می تواند نسبت به اجتماع خدمات ارزنده ای انجام دهد و پدر و مادرش را سرافرازگرداند.بلکه دختر از جهاتی بر پسر مزیت دارد.
ـ اولا نسبت به پدر و مادر مهربان تر و دلسوزتر می باشد.پسر وقتی بزرگ شد و استقلال پیدا کرد غالبا به پدر و مادر چندان توجهی ندارد واگر آزارشان نرساند نفعی هم به حالشان نخواهد داشت.لیکن دختر درهمه حال نسبت به آنان مهربان و دلسوز خواهد بود.مخصوصا اگر پدر ومادر بین دختر و پسر فرق نگذارند و حقوق دختران را پایمال نسازندهمیشه محبوب و محترم خواهند بود.
ـ ثانیا: از نظر اقتصاد دختر کم خرج تر از پسر است.زیرا غالبامدت توقفش در خانه پدر کمتر است.مدت کمی در خانه میماند سپس با مختصر جهازی به خانه شوهر می رود و دیگر کاری با پدر و مادر ندارد.
لیکن پسر مدتهای مدید بلکه تا آخر عمر سربار پدر و مادر است.ناچارندمخارج تحصیلاتش را بپردازند،شغل مناسبی برایش پیدا کنند،مخارج دو سال خدمت سربازیش را بدهند،آنگاه برایش عروسی کنند.خانه وفرش و خرج عروسی و مهر زن میخواهد.بعدا هم هر وقت محتاج شد بازسربار آنها خواهد بود.
ـ ثالثا: اگر پدر و مادر بین دختر و پسر فرق نگذارند و با دامادشان خوشرفتاری کنند و ده یک محبتهایی را که نسبت به پسرشان دارند به دامادشان داشته باشند در گرفتاریها و مشکلات داماد زودتر به یاریشان می شتابد و غالبا با صفاتر و با وفاتر از پسر خواهد بود.
اصولا مگر دختردار شدن تقصیر زن است که شوهر به او ایرادمی گیرد.زن و مرد هر دو در این باره شریکند.ممکن است زن به شوهرش اعتراض کند که چرا دختر درست کردی؟واقع مطلب اینست که هیچکدام تقصیر ندارند.بلکه این مطلب به خواست خدا بستگی دارد هر کس راخواست دختر میدهد و هر کس را خواست پسر.البته دسته ای ازدانشمندان عقیده دارند که دختر و پسر آوردن بستگی دارد به نوع غذای مادر در دو ماهه اول بارداری.و مدعی هستند که با استفاده از برنامه مخصوص غذایی می توان مطابق دلخواه فرزند آورد.
بنابراین کسانی که خیلی علاقه به پسر دارند بهتر است بامتخصصان فن در این باره مشورت نمایند.و بیخود و بی جهت اسباب ناراحتی خودشان و همسرشان را فراهم نسازندیک مرد روشنفکر و خردمند وقتی شنید دختردار شده نه تنهااندوهگین نمی شود بلکه اظهار شادمانی میکند.برای اینکه همسرش ودیگران خیال نکنند از دختردار شدن ناراحت است، بیش از حد معمول اظهار فرح و خوشحالی میکند.نسبت به همسرش نوازش و دلجویی بیشتری بعمل می آورد.و حتی در صورت امکان هدیه ای تقدیمش میکند.
تولد نوزادش را جشن میگیرد.اگر همسرش از دختردار شدن ناراحت است دلداریش میدهد و با برهان و منطق برایش اثبات میکند که دختر و پسر فرقی ندارند.در رفتارش بین دختران و پسران فرق نمیگذارد،هیچگاه پسران را بر دختران ترجیح نمی دهد.از دختر و دختردار شدن مذمت نمی کند.و بدین وسیله با افکار پوچ و غلط عصر جاهلیت مبارزه میکند.
مردی نزد رسول خدا (ص) بود که اطلاع یافت دختری پیدا کرده است.از این خبر رنگش تغییر کرد.پیغمبر فرمود:چرا رنگت متغیر شد؟
عرض کرد:هنگامی که خارج می شدم همسرم در حال وضع حمل بوداکنون خبر رسید که دختری به دنیا آورده.رسول اکرم فرمود:زمین جایش میدهد و آسمان سایه بر سرش می افکند و خدا روزیش میدهد و گل خوشبویی است که از آن استفاده میکنی (۱۱) .
۱-اطلاعات ۲۸ بهمن ماه ۱۳۵۰.
۲-وسائل ج ۱۵ ص ۹۷
۳-وسائل ج ۱۵ ص ۹۶
۴-وسائل ج ۱۵ ص ۹۹
۵-اطلاعات ۲ مرداد ماه ۱۳۵۱
۶-اطلاعات ۱۴ تیر ماه ۱۳۴۹
۷-اطلاعات ۱۶ اسفند ماه ۱۳۵۰
۸-سوره نحل آیه ۵۸
۹-مستدرک ج ۲ ص ۶۱۵
۱۰-مستدرک ج ۲ ص ۶۱۴
۱۱-وسائل ج ۱۵ ص ۱۰۰
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید