جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

جوانه های اسلام خواهی در قاره سبز


جوانه های اسلام خواهی در قاره سبز
در بلند مدت، مهمترین تحول سرنوشت ساز قاره اروپا، چگونگی روابط این قاره با اقلیت درحال افزایش مسلمانان خواهد بود که به ناچار باید یکی از گزینه های زیر را انتخاب کند: ادغام، اخراج مسلمانان و یا به قدرت رسیدن اسلام.
حال این سؤال مطرح است که کدام یک از این سه گزینه محتمل تر است ؟
آینده اروپا اهمیت فراوانی هم برای ساکنان آن و هم برای مهاجران این قاره دارد. درپانصد سال یعنی از سال ۱۴۵۰ تا سال ،۱۹۵۰ هفت درصد از سطح زمین برای تاریخ جهان تصمیم گیری کردند و خلاقیت و توان این بخش از زمین در ادامه مدرنیته را بوجود آورد. اما این منطقه، موقعیت تاریخی خود را از شصت سال پیش از دست داد ولی هنوز اهمیتی حیاتی در زمینه های اقتصادی، سیاسی و فکری برای خود نگه داشته است. بدین ترتیب سمت و سویی که این منطقه در پیش خواهد گرفت تأثیرات گسترده ای بر روی بقیه بشریت و بویژه بر روی ملت هایی که خواهر خوانده آن به شمار می آیند خواهد گذاشت؛ از جمله آمریکا که همواره اروپا را در تمامی زمینه ها به عنوان منبع الهام خود قرار داده است.
حال به نقد و بررسی احتمال سه گزینه پیش روی اروپا که در بالا عنوان شد می پردازیم:
● قدرت یابی مسلمانان
یکی از صاحبنظران به نام «اوریانا فالاچی» معتقد است که با گذشت زمان، اروپا بیش از پیش به قلمرو اسلام تبدیل خواهد شد. تاریخدان دیگری به نام «بت یئور» نیز عنوان «اورابیا» را به این قلمرو آینده اسلام یعنی اروپا اطلاق کرده است.
والتر لاکور در اثر خود به نام «آخرین روزهای اروپا» پیش بینی کرده است که در آینده و با حضور گسترده مسلمانان، این قاره مجبور خواهد شد تغییراتی را در خود ایجاد کند. «مارک استین» نیز در اثر خود به نام «آمریکای تنها؛ پایان جهان همانطور که آن را می دانیم» پا را باز هم فراتر نهاده و گفته است: بخش بزرگی از جهان غرب در قرن بیست و یکم نخواهد توانست به حیات خود ادامه دهد و بخش بزرگی بجز کلیت کشورهای اروپایی طی نسل ما دگرگون خواهد شد.
سه عامل به نام های ایمان، جمعیت شناسی و میراث فرهنگی نشان دهنده آن است که اروپا در حال اسلامی شدن است.
● ایمان
نوعی لائیسیته افراطی در اروپا بویژه درمیان نخبگان آن غلبه یافته است تا حدی که مسیحیان در ظاهر معتقد همچون جورج بوش در آنجا به عنوان افراد بدون تعادل ذهنی و ناتوان از بر عهده گرفتن وظایف دولتی تلقی می شوند. این لائیسیته در اروپا تا آنجا پیش رفته است که در سال ۲۰۰۵ یک سیاستمدار ایتالیایی متفاوت و کاتولیک معتقد برای این که یکی از اعضای کمیسیون اروپا شود به شدت با مخالفت روبه رو شد و علت آن عقاید مذهبی وی در مخالفت با همجنس بازی بود. با این وضع می توان گفت نوعی لائیسیته انعطاف ناپذیر در حال عجین شدن با کلیساهای خالی است به طوری که در لندن، محققان به این نتیجه رسیده اند که تعداد مسلمانانی که روزهای جمعه به مساجد می روند بسیار بیشتر از مسیحیانی است که راهی کلیساها می شوند. این در حالی است که تعداد مسیحیان در این شهر که دارای والدین مسیحی هستند هفت برابر بیشتر از مسلمانانی است که دارای والدین مسلمان می باشند.
به همان اندازه که مسیحیت در حال رنگ باختن است به همان اندازه نیز اسلام جذاب تر می شود. به احتمال فراوان اروپا در آینده بیشتر شاهد افرادی خواهد بود که به دین اسلام گرایش پیدا می کنند زیرا لائیسیته اروپا کلام خود را در قالب هایی بیان می کند که نه تنها برای ساکنان این قاره بلکه برای آمریکایی ها نیز کاملاً غیر عادی و غریب است.
به یاد ماندنی ترین اظهارات و سخنرانی های رؤسای جمهور آمریکا، تقریباً همیشه حاوی عباراتی از انجیل بوده است که به راحتی قابل استناد هستند. انجیل که منبعی بلیغ به حساب می آید در فوریه سال ۲۰۰۳ در جریان انفجار سفینه فضایی «کلمبیا» به کمک مقام های آمریکایی آمد. اما اگر این سفینه منفجر شده، غیر آمریکایی و به عنوان مثال فرانسوی بود و اگر در آن زمان یعنی سال ،۲۰۰۳ ژاک شیراک، رئیس جمهور وقت مجبور بود یک سخنرانی درباره آن ایراد کند شاید هفت فضانورد کشته شده در این انفجار را به هفت شاعر بزرگ دوران باستان فرانسه تشبیه می کرد. اما رئیس جمهور آمریکا در مراسم یادبود باشکوه این هفت فضانورد آغاز و پایان سخنانش را به مطالبی از انجیل اختصاص داده و این اتفاقات را به نحو دیگری نشان داد.
ایمان مسلمانان با حس جهاد گری و برتری اسلامی با صفات مسیحیان اروپایی که به فرایض دینی خود عمل نمی کنند، قابل مقایسه نیست. این تفاوت باعث می شود تا بسیاری از مسلمانان، اروپا را به عنوان قاره ای مناسب برای گرایش به اسلام تلقی کنند. به همین خاطر است که مطالبات غیر منتظره، همچون اظهارات عمر بکری محمد مطرح می شود که گفته بود: «من می خواهم پرچم اسلام را بر فراز ساختمان شماره ده داونینگ استریت(ساختمان نخست وزیری) افراشته ببینم.» یا این سخن یک امام مسجد بلژیکی که هشدارداده بود: «ما مسلمانان بزودی قدرت را به دست خواهیم گرفت. کسانی که امروز ما را تضعیف می کنند در آن روز افسوس خواهند خورد. خودتان را آماده کنید زیرا آن روز نزدیک است.»
● جمعیت
زوال جمعیتی مسیحیان اروپا نشان می دهد که این قاره در حال اسلامی شدن است. در حال حاضر نرخ بارداری در اروپا حدود ۱‎/۴ برای هر زن است در حالی که برای حفظ یک جمعیت، نرخ بالای دو فرزند برای هر زوج یا همان ۲‎/۱ بارداری برای هر زن لازم است. نرخ واقعی در اروپا تنها دو سوم نرخ لازم برای حفظ جمعیت است و این یعنی این که یک سوم جمعیت لازم در این قاره به دنیا نمی آیند.
برای جلوگیری از زوال جمعیتی انتقاد آور، با تمام مشکلاتی که این قضیه به همراه دارد بویژه نبود نیروی کار برای تأمین مالی نسل در حال بازنشستگی، اروپا نیازمند مهاجران است. این یک سوم افزوده شده به جمعیت اروپا بیشتر مسلمانان هستند و تا حدی علت آن این است که مسلمانان به اروپا نزدیکترند و فاصله میان الجزایر با اروپا چندان چشمگیر نیست یا آن که فاصله مراکش و اسپانیا تنها سیزده کیلومتر است. علت دیگر آن این است که روابط تاریخی از دوره استعمار همچنان جنوب آسیا را به انگلیس و یا مغرب را به فرانسه پیوند می دهد. علت سوم آن نیز تا حدی خشونت و استبداد و فقری است که از دوره استعمار در دنیای اسلام کنونی بسیار شایع است همین عوارض به دنبال خود موج بیداری و یا امواج مهاجرت بی وقفه ای را باعث می شود.
رشد جمعیت مسلمانان نیز برای اروپا مایه نگرانی است. برپایه تازه ترین آمار هرچند نرخ زاد و ولد در میان مسلمانان نیز در حال کاهش است اما این نرخ به طور مشهودی از نرخ زاد و ولد در میان مسیحیان بیشتر است. در بروکسل (بلژیک) طی چند سال گذشته «محمد» محبوب ترین نامی است که برای نوزادان پسر انتخاب می شود.
آمستردام و روتردام هلند احتمالاً تا سال ،۲۰۱۵ بزرگترین شهرهای اروپایی با اکثریت مسلمانان خواهد شد. میشل گورفینکیل، تحلیلگر فرانسوی معتقد است بزودی شمارکودکان مسلمان در فرانسه باشمار کودکان مسیحی برابری خواهد کرد. همچنین پیش بینی می شود تا سال ۲۰۱۵ اکثریت نیروهای ارتش روسیه و تا سال ۲۰۵۰ اکثریت جمعیت خود روسیه مسلمان باشند.
● میراث فرهنگی
آنچه که معمولاً به عنوان سیاست در اروپا توصیف می شود بازتاب پدیده ای بسیار عمیق است و آن از خود بیگانگی اروپائیان از تمدنشان است که در میان بسیاری از آنان دیده می شود؛ زیرا احساس می کنند فرهنگ تاریخی شان ارزش دفاع و حتی حفظ کردن را ندارد و از این لحاظ اختلاف موجود میان اروپائیان بسیار تضعیف کننده است. شاید کشوری که این از خود بیگانگی فرهنگی در آن کمتر وجود دارد فرانسه باشد که ناسیونالیسم سنتی هنوز پایدار مانده است و فرانسوی ها هنوز به هویت ملی خود افتخار می کنند.
اما انگلیس بیشتر از سایر کشورهای اروپایی با معضل از خود بیگانگی فرهنگی دست و پنجه نرم می کند و برنامه های دولتی زیادی برای مقابله با این پدیده تدوین شده است از جمله برنامه «چهره ای از انگلیس» که به طرز ناشیانه ای سعی دارد میهن پرستی انگلیسی ها را با آشتی دادن آنان با میراث ملی شان دوباره زنده کند.
این کمبود خود باوری پیامدهای مستقیمی نیز برای مهاجران داشته است.
مسلمانان مهاجر عمیقاً نسبت به تمدن غرب، بویژه فرهنگ جنسی آن مانند هرزه نگاری، طلاق و همجنس بازی بدگمان هستند و از این نظر مسلمانان به هیچ بخشی از ساکنان اروپا شبیه نیستند.
خلاصه این که این دلایل نشان می دهد که اروپا در مسیر اسلامی شدن قرار دارد. زیرا آنچه اروپا ندارد و بدان محتاج است درست همان چیزهایی است که در اسلام وجود دارد: مانند ضعف مذهبی اروپا و قدرت مذهبی اسلام، پویایی جمعیتی و هویت فرهنگی که اروپا بدان نیازمند است همگی در اسلام جمع است. اروپا اکنون دروازه مفتوحی است که مسلمانان با آزادی می توانند وارد آن شوند.
● سناریوی اخراج مسلمانان
چه زمانی دروازه اروپا به روی مسلمانان بسته خواهد شد ؟ رالف پیترز، مفسر آمریکایی معتقد است: «مسلمانان به دور از روزی که به فکر تصاحب اروپا بودند، زندگی شان در این قاره با مخاطراتی روبه رو است.» بر این اساس وی با توصیف اروپا به سرزمینی که نسل کشی و پاکسازی قومی آن کامل شده است، پیش بینی می کند که مسلمانان اروپا در آینده با چالش های نژادپرستانه در این قاره روبه رو خواهند شد. کلیر برلینسکی در اثر خود به نام «تهدید در اروپا: چرا بحران اروپا همان بحران آمریکاست؟» با اشاره به درگیری های قدیمی و شمای فکری مسلمانان که به آرامی ابهام های تاریخ اروپا را از بین می برند این اعتقاد را به طور ضمنی تأیید کرده است.
موارد مذکور می خواهد نشان دهد که اروپایی های بومی که همواره ۹۵ درصد جمعیت این قاره را تشکیل داده اند، روزی با مهاجران مسلمان وارد ستیز خواهند شد اما این انتظارات و ادعا ها بیشتر از آن که به واقعیت نزدیک باشد، از روی خوشبینی و گاه تعصب قومی سرچشمه می گیرند.
مطمئناً این موارد امور جزئی هستند اما احزابی که آشکارا در مقابل مهاجران قرار دارند تاکنون در برخی از کشورهای اروپایی ظهور کرده و خود را نشان داده اند. این گروه های افراطی نه تنها کنترل شدید مرزها بلکه اخراج مهاجران غیر قانونی را خواستار هستند و به دست این گروه ها جریانی مهاجر ستیز در سراسر اروپا بدون این که جلب توجه کند، درحال شکل گیری است.
اگر چه مسیر این جریان همچنان مخفیانه و با احتیاط پیموده می شود اما سروصدای آن بسیار زیاد است. عناصر مخالف مهاجرت و اسلام، معمولاً ریشه در نئوفاشیسم دارد. این گروه ها با گذر زمان و با کنار نهادن ایده یهود ستیزی، اغلب بر مسأله ایمان، جمعیت شناسی و هویت اسلام و مسلمانان تمرکز کرده اند. احزابی همچونBritish National Party و Vaalams Belang بلژیک از جمله احزابی هستند که چنین مرامی را دارند.
احزاب دیگری نیز از این دست بوده اند که قبلاً طعم قدرت را چشیده اند. Jorg Haider و Freiheitliche Partie اتریش که مدتی قدرت را در کشورشان در دست داشته اند. همچنین در ایتالیا نیز Lega Nord، سال های طولانی عضو ائتلاف قدرت بوده است. این احزاب برای این که پیام های ضد اسلامی شان مورد استقبال قرار گیرد، وارد ائتلاف های سیاسی با گروه های دیگر می شوند و احزاب حاکم، این احزاب ضد اسلامی را در جمع خود می پذیرند. مثال حزب محافظه کار دانمارک که پس از ۷۲ سال حاشیه نشینی در سال ۲۰۰۱ به قدرت بازگشت نمونه عینی این جریان است. این احزاب بدون شک، زمانی که سیل مهاجرت به نسبت غیر قابل کنترل در اروپا برسد، با ستیز و رقابت خشن با مهاجران مسلمان آفریقایی، از شرایط بوجود آمده بهره خواهند برد.
احزاب ناسیونالیست به محض رسیدن به قدرت، پدیده تکثر و چند فرهنگی را طرد خواهند کرد و برای استقرار ارزشهای سنتی، تمام تلاش خود را به کار خواهند بست. تنها چیزی که اکنون می توان درباره آن اندیشید ابزارهای مورد استفاده برای این امر و نیز پاسخ و واکنش های احتمالی مسلمانان به آن است.
از سال ها پیش مسلمانان، به حق نگران چنین فضای تنگ و بی رحمانه، اخراج شدن و حتی قتل عام هستند.
در سال های ،۱۹۸۰ کلیم صدیقی، مدیر وقت انستیتوی مسلمانان لندن، درباره خطرات نئو فاشیسم برای مسلمانان هشدار داده بود. شبیر اختر، در سال ۱۹۸۹ در کتابی به نام « Be Careful With Mohammad» هشدار داد «بار دیگر که اتاق های گاز در اروپا بوجود خواهند آمد، در هویت کسانی که آماج این اتاق ها قرار خواهند گرفت تردیدی وجود نخواهد داشت و حتماً هویت این افراد، اسلامی خواهد بود.» اما محتمل تر این است که اروپایی ها اقدام های خود را از راه های صلح آمیز و در سایه قانون انجام خواهند داد.
● ادغام شدن مسلمانان
اما شادی بخش ترین نظریه برای قاره اروپا این است که اروپائیان بومی و مسلمانان مهاجر به نوعی سازش رسیده و در کنار هم زندگی کنند. شاید بهترین شاهد برای این چشم انداز خوشبینانه، مطالعه ای باشد که دو محقق فرانسوی به نام های ژن هلن و پیر پاتریک کالتنباش در سال ۱۹۹۱ تحت عنوان «فرانسه، شانسی برای اسلام» ارائه کردند. در این اثر آمده است: برای نخستین بار در تاریخ، امکان فعالیت و بیداری برای اسلام در کشوری دموکراتیک، ثروتمند، لائیک و صلح دوست فراهم شده است. همچنین مقاله ای که در اواسط سال ۲۰۰۶ در اکونومیست منتشر شد بر این نکته تأکید داشت که «حداقل در حال حاضر چشم انداز اروپای اسلامی به نظر مناقشه بر انگیز می نماید.»
در همان روزها یکی از اساتید دانشگاه هاروارد متعادل تر به موضوع نگریسته و گفت: «به همان اندازه که اسلام اروپا را تغییر می دهد، اروپا نیز مسلمانان را تغییر می دهد.» وی همچنین مدعی شد: «مسلمانان نمی خواهند اساس حکومت های اروپایی را تغییر دهند و منتظر هستند تا خود را با بافت اروپا تطابق دهند.»
اما چنین خوش بینی متأسفانه توجیه پذیر نیست. اروپائیان شاید دوباره ایمان مسیحی خود را به دست آورند و زاد و ولد هم در میان آنان بیشتر شود و همچنین بتوانند میهن پرستی خود را افزایش دهند. و باز شاید بتوانند مهاجرت غیر مسلمانان را به اروپا تشویق کنند اما این تغییرات هم اکنون در جریان نیست و احتمال آن نیز در آینده بسیار ضعیف به نظر می رسد. به جای آن مسلمانان روز به روز خواسته ها و فاصله خود را از همسایگان مسیحی شان افزایش می دهند.
هر نسل از مسلمانان به نظر می رسد که نسبت به نسل قبل از خود بیشتر پایبند به اسلام است. هوگ مک لینان، رمان نویس کانادایی با توصیف فاصله و اختلاف موجود میان فرهنگ فرانسه و انگلیس که کانادا را به دو بخش تقسیم کرده است، می گوید: پدیده مشابه این جریان در اروپا ظهور کرده و در حال گسترش است. اما جریان موجود در اروپا بسیار برجسته تر می باشد. مسلمانان انگلیس به اختلاف هویتی خود با مسیحیان این کشور پی برده اند و خواستار استقرار قوانین اسلامی در آنجا هستند.
احتمال این که ببینیم مسلمانان محدودیت های اروپایی را پذیرفته و بدون دردسر در چارچوب اروپا ادغام شوند شاید عملاً غیر ممکن باشد.
بسام طیبی، چهره سکولار در دانشگاه Gottingen آلمان که بارها درباره آینده اروپا سخن گفته است، شخصاً هرگونه امیدواری برای اروپا را برای ادغام کردن مسلمانان در خود رد کرده است. مفسر آمریکایی، دنیس پراگر معتقد است گزینه دیگری برای اروپای غربی غیر از اسلامی شدن یا چالش قومی غیر ممکن است. در واقع این دو گزینه به نظر می رسد به خوبی انتخاب های پیش روی اروپا را تعریف می کنند که میان دو نیروی متضاد قرار دارد. دو نیرویی که یکی مسلمانان را به قدرت می رساند و دیگری زندگی آنان در اروپا را به چالش می اندازد. از سوی دیگر انتخاب یکی از این دو گزینه روابط اروپا با آفریقای شمالی را که بیشتر مهاجران مسلمان از آن خطه آمده اند دگرگون می کند.
حال اروپا کدام یک از این دو راه را انتخاب خواهد کرد ؟ عوامل تعیین کننده که پاسخ این سؤال را ارائه می دهند هنوز در حال دگرگون شدن هستند. به طوری که هیچ کس نمی تواند قضاوتی درست در این باره داشته باشد؛ اما بزودی موقع تصمیم گیری برای انتخاب راه برای اروپا فرا خواهد رسید. شاید دهه آینده طفره رفتن های کنونی اروپا پایان یابد و معادله اسلام و اروپا پیچیده تر شده و راهی که آینده اروپا را تعیین خواهد کرد، ظاهر شود. همچنین پیش بینی این تغییرات که سابقه تاریخی ندارد نیز به همان اندازه مشکل باشد. هیچ سرزمین وسیعی همچون اروپا، هرگز اینگونه به علت زوال جمعیتی، دینی و هویتی از تمدنی به تمدن دیگر تمایل پیدا نکرده بود. همچنین هیچ ملتی همچون مسلمانان، تاکنون در چنین مقیاسی برای ستایش میراث تاریخی خود قد علم نکرده بود.
مشکل اروپا چنان بدیع و گسترده است که فهم آن بسیار مشکل و پیش بینی تحولات آن نیز تقریباً غیر ممکن است و می توان گفت که اروپا همه را در سرزمینی ناشناس به دنبال خود کشیده است.
دانیل پایپس
ترجمه: حسین قنبری گرمی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید