جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

سوره حمد


سوره حمد
▪ بسم الله الرحمن الرحیم -به نام خدای رحمان و رحیم.
به نام خداوندی که دارنده رحمتی همگانی و بخشنده رحمتی همیشگی است.
این جمله، سرآغاز همه سوره های قرآن، سرآغاز نماز، سرآغاز همه کارها و فعالیتهای یک مسلمان است.یعنی شروع همه کارها فقط به نام خداست، همه چیز انسان، آغاز زندگی اش و تمامی جلوه های زنده بودنش به نام خداست.
مسلمان به نام خدا روزش را شروع می کند و به نام او بر تلاش روزانه خود نقطه پایان می گذارد.با یاد او به بستر می رود و با استعانت او سر از بستر برمی دارد و فعالیت روزانه خود را از سر می گیرد و سرانجام با نام او و یاد او چشم از این جهان برمی گیرد و رهسپار سرای جاویدان می شود.
▪ الحمد لله رب العالمین: ستایش و سپاس مخصوص خداست که مدبر جهانیان و جهانهاست. همه ستایشها و سپاسها مخصوص اوست، چون همه عظمتها از آن او و همه رحمتها از سوی اوست.او مجمع همه خصلتهای ستوده است و همه نیکیها و نیکوکاریها از سرچشمه وجود اوست.پس ستایش او ستایش نیکی و نیکوکاری است و جهت دهنده به همه کوششهایی که به هوای نیکی و نیکوکاری انجام می گیرد.
هر کس در خود چیزی از خصلتها و رفتارهای قابل ستایش می بیند باید آن را از فیض رحمت و لطف خدا بداند، زیرا خداست که در انسان، مایه های نیکی را به کار برده و ذات و سرشت او را آماده و جویا و پذیرای نیکی و فضیلت ساخته و به او قدرت تصمیم-که ابزار دیگری است در راه نیکو شدن و نیکویی کردن-بخشیده است.
این بینش راه خودبینی و خودشگفتی را بر انسان می بندد همچنان که از بی مصرف گذاردن یا بیهوده مصرف کردن خصلتهای نیک و توانهای نیکی آفرین در وجود آدمی جلوگیری می کند.
در عبارت رب العالمین (پروردگار و مدبر جهانیان و جهانها) هم وجود عوالم و جهانهای دیگر و هم خویشاوندی و پیوستگی این همه باهم احساس می شود.
نمازگزار در می یابد که بجز این عالم و در ماورای نظرگاه تنگ و محدود او و پشت این حصاری که او برای زندگی خود فرض کرده، گیتیها و گردونها و عالمها و جهانهای دیگر هست و خدای او خداوندگار سراسر این پهنه عظیم است.این احساس، تنگ نظریها و کوته بینیها را در او از بین می برد، به او جرئت و حس تکاپو می بخشد، از عبودیت خدا احساس غروری در او پدید می آورد و در بندگی خدا عظمت و شکوهی عجیب بدومی نمایاند.
از سوی دیگر می بیند که همه موجودات، انسانها و حیوانات و گیاهان و جمادات و آسمانها و عوالم بیشمار هستی، بندگان خدایند و رب و مدبر و پروردگار این همه، اوست.می فهمد که خدای او تنها خدای نژاد او یا ملت او یا خدای انسانها نیست، خدای آن مورچه خرد و آن گیاه ضعیف نیز هست، خدای آسمانها و کهکشانها و اخترها نیز هست.
با درک این حقیقت احساس می کند که تنها نیست، می فهمد که با تمام ذرات عالم و با تمام موجودات ریز و درشت خویشاوند است، با همه انسانها پیوسته و مرتبط است. همگان برادران و همسفران اویند و این کاروان عظیم یکسره راهی یک هدف و در رکت به سوی یک جهت است.
این رابطه و پیوستگی او را نسبت به همه موجودات مکلف و متعهد می سازد.نسبت به انسانها تعهد هدایت و کمک، و نسبت به دیگر موجودات تعهد شناختن و در راه درست و مناسب با هدف آفرینششان به کار افکندن.
▪ الرحمن الرحیم : خدای رحمان و رحیم.
رحمت عام او-به صورت نیروهای پدیدآورنده و قوانین حیاتبخش و انرژیهای ادامه دهنده-بر سر همه موجودات گسترده است و همه چیز و همه کس تا دم مرگ و نابودی از این رحمت برخوردار است (رحمان) .و از سویی، رحمت اختصاصی اش، رحمت هدایت و اعانتش، و رحمت پاداش و عطوفتش بندگان شایسته و انسانهای صالح را شامل می شود.
این رحمت از همین نشاهٔ، مانند خط روشنی در مد وجود این موجودات ارزنده و شریف تا مرگ و از پس مرگ تا رستاخیز و تا سرمنزل نهایی وجود انسان با آنها هست (رحیم) .پس خدا بخشنده رحمتی همگانی و موقت، و رحمتی همیشگی و اختصاصی است.
یاد کردن از صفت رحمت پروردگار در دیباچه قرآن و در آغاز نماز و در آغاز هر سوره نشانه آن است که مهر و رافت پروردگار، نمایانترین صفت او در عرصه آفرینش و وجود است و برخلاف قهر و نقمت او که مخصوص است به معاندان و لجوجان و مفسدان و تبهکاران، رحمت او شامل و همه گستر و همه گیر می باشد (۱) .
▪ مالک یوم الدین : خدایی که مالک و صاحب اختیار روز جزاست.
روز جزا، روز پایان و فرجام و عاقبت است.همه تلاش برای عاقبت می کنند.مادی بی خدا و خداپرست در این شریکند که هر دو در راه فرجام و عاقبت به تکاپویند.تفاوت در این است که هر یک عاقبت را به نوعی فهمیده اند.
مادی، عاقبتش ساعتی دیگر، روزی و سالی و چند سالی دیگر، پیری و فرسودگی و سالخوردگی است، اما خداپرست دیدش وسیع و مد نگاهش بسی از این دورتر است.از نظر او دنیا بسته و محدود و حصاردار نیست.
جهان او وسیع و آینده ای نامحدود است و این مستلزم امیدی بی پایان و تلاشی خستگی ناپذیر است.کسی که مرگ را موجب قطع امید نداند و انتظار پاداش و نتیجه کار را با مردن از دست ندهد، می تواند تا آخرین لحظه زندگی نیز با همان شور و تحرک آغاز کار به عمل و تلاش خداپسند خود ادامه دهد.
یادآوری اینکه در هنگامه رستاخیز و جزا مالک و صاحب اختیار خداست به نمازگزار توان جهت گیری درست می بخشد، به اعمال و تلاشهای او جهت و سمت خدایی می دهد.زندگی و همه جلوه های زنده بودنش برای خدا و در راه خدا می شود، همه چیز و همه کار او در راه تکامل و تعالی بشریت-که تنها راه خداپسند است به کار می افتد.از سوی دیگر تکیه بر پندارهای بیهوده و امیدهای بی اساس را از او باز می گیرد و امید راستین به عمل را در او تقویت می کند.
اگر در این نشاهٔ، رویه ها و نظامهای غلط و منحرف کننده به سست عنصران و فرصت طلبان اجازه داده است که با لاف و ریا و دروغ و فن و فریب، سامانی برای خود فراهم آورند و بی عمل و بی تلاش، پاداش عمل و تلاش را غاصبانه تصرف کنند، در آن نشاهٔ و آن عالم که همه کاره و سررشته دار همه امور، خدای دانا و عادل است دغلکاری و فریب ممکن نیست و کس را بی عمل مجال بهره و پاداش دست نخواهد داد.
در اینجا نیمه اول از سوره حمد که متضمن ستایش پروردگار جهانهاو جهانیان، و ذکر برخی از مهمترین صفات خدا بود سپری شد.نیمه دوم که مشتمل بر اظهار عبودیت و طلب هدایت است به برخی از مهمترین خطوط اصلی ایدئولوژی اسلام اشاراتی رسا می کند.
▪ ایاک نعبد: فقط تو را عبودیت می کنیم.
یعنی همه وجود ما و تمامی مقدورات جسمی و روانی و فکری ما در اختیار خدا و در جهت فرمان او و برای اوست.
نمازگزار با این جمله، بند عبودیت غیر خدا را از دست و پا و گردن خود می گسلد، و داعیه های خداوندگاری را رد می کند، مدعیان ربوبیت را-که در طول تاریخ همواره عامل طبقه بندی جامعه ها بوده و اکثریت بشر را در زنجیر عبودیت و استضعاف، اسیر و مقید می داشته اند-نفی می کند.خود را و همه مؤمنان به خدا را از مرز اطاعت و فرمانبری هر کس جز خدا و هر نظامی جز نظام الهی فراتر می برد.خلاصه با پذیرش بندگی خدا، بندگی بندگان را به دور می ریزد و از این طریق خود را در سلک موحدان واقعی قرار می دهد.
اعتراف و قبول اینکه عبودیت منحصرا باید در برابر خدا و برای خدا باشد یکی از مهمترین اصول فکری و عملی اسلام و همه آیین های الهی است که از آن تعبیر می شود به «الوهیت انحصاری خدا».یعنی اینکه فقط خداست که می باید اله (معبود) باشد و هیچکس جز خدا عبادت و عبودیت نشود.
همیشه کسانی بوده اند که این حقیقت را درست نفهمیده اند و از آن برداشتهای غلط و محدودی کرده اند و از این رو ناآگاهانه به عبودیت غیر خدا دچار شده اند.آنان گمان برده اند که «عبادت خدا»تنها به معنای تقدیس و نیایش اوست و چون فقط درگاه خدا را نماز و-نیایش می برده اند مطمئن می شده اند که جز خدا را«عبادت »نمی کنند.
آگاهی از معنای گسترده عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث بی پایگی این پندار را روشن می کند.عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث تعبیری است از:اطاعت و تسلیم و انقیاد مطلق در برابر فرمان و قانون و نظامی که از سوی هر مقام و قدرتی به انسان ارائه و بر او تحمیل شود، خواه این انقیاد و اطاعت با حس تقدیس و نیایش همراه باشد و خواه نباشد.
بنابراین، همه کسانی که نظامها و قانونها و فرمانهای هر قدرت غیر الهی را از سر طوع و تسلیم پذیرا می شوند عابدان و بندگان آن نظامها و پدیدآورندگان آن می باشند.اگر با این حال جایی برای مقررات الهی نیز باز گذارده و در بخشی و منطقه ای از زندگی فردی و اجتماعی به قانون و فرمان خدا عمل کنند«مشرک » (کسی که با خدا کس دیگر را نیز عبادت می کند) خواهند بود و اگر همین بخش و منطقه را نیز به خدا ندهند«کافر» (کسی که حقیقت نمایان و درخشان وجود خدا را ندیده می گیرد و اعتقادا یا عملا آن را انکار می کند) می باشند.
با اطلاع از این شناخت اسلامی به آسانی می توان دریافت که ادیان الهی که نخستین شعار دعوت خود را کلمه «لا اله الا الله » (۲) (هیچ معبودی جز خدا نیست) قرار می داده اند، چه می گفته و چه می خواسته و با چه و که طرف می شده اند.
این حقیقت-حقیقت معنای عبادت-در مدارک اسلامی، در قرآن و حدیث، چندان متواتر و روشن است که برای تدبر کنندگان و هوشمندان جای کمترین تردیدی باقی نمی گذارد.برای نمونه به ارائه دو آیه از قرآن و یک حدیث از قول امام صادق علیه السلام، بسنده می کنیم.
اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا لا اله الا هو.. (۳)
عالمان و زاهدان کیش خود را-و نه الله را-به خداوندگاری و صاحب اختیاری پذیرفتند با آنکه موظف بودند فقط خدای یگانه را عبودیت کنند. و الذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها و انابوا الی الله لهم البشری. (۴) و کسانی که از عبودیت طاغوت (سلطه های غیر الهی) اجتناب ورزیده به خدا بازگشتند، بشارت باد ایشان را.روی ابو بصیر عن ابی عبد الله علیه السلام انه قال.انتم هم، و من اطاع جبارا فقد عبده. (۵)
▪ ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت (خطاب به شیعیان راستین زمان خود) فرمود:شما هستید آنان که از عبادت طاغوت سر باز زده اند، و هر آن کس که ستمگری را فرمان برد، او را عبادت کرده است. و ایاک نستعین-و فقط از تو مدد می خواهیم.
از رقیبان تو و از مدعیان الوهیت، توقع هیچ گونه یاری و کمک نداریم.
آنان به همان علت که زیر بار الوهیت خدا نرفته اند، به بندگان و پویندگان راه خدا نیز کمکی نخواهند کرد.راه خدا راه پیامبران خداست، پویشی است در جهت حق و عدل و برادری و همبستگی و همزیستی میان همه افراد بشر و ارزش دادن به انسان و نفی تبعیضها و ستمها و نابرابریها.
رقیبان خدا و مدعیان خداوندگاری که شالوده حیات ننگین و برخورداری های غاصبانه خود را بر نابود کردن همه این ارزشهای اصیل نهاده اند ، چگونه ممکن است بندگان خدا را یاری و مدد دهند؟آنان با بندگان خدا جنگی آشتی ناپذیر و قهری بی امان دارند.پس فقط از خدا مدد می جوییم، از نیروی هوشمندی و اراده ای که در ما نهاده، از ابزارها و اسبابی که برای زنده بودن و زندگی کردن به ما داده، ازسنتها و قانونهای طبیعی و تاریخی اش که چون شناخته شوند راهگشای اندیشه و عمل می توانند شد، و از همه فرآورده های قدرتش که سپاهیان مقتدر او هستند و در خدمت بشرند.
▪ اهدنا الصراط المستقیم: ما را به راه راست هدایت کن.
اگر آدمی نیازی برتر و حیاتی تر از«هدایت »می داشت، بی شک آن نیاز در سوره حمد-که دیباچه قرآن و بخش مهم نماز است-به زبان دعا، ذکر می شد و از خدا درخواست می شد.
از طریق هدایت الهی است که عقل و تجربه در جریان درست و سودمند و راهگشا قرار می گیرد و بدون آن است که همین عقل و تجربه به چراغی در دست راهزنی یا تیغی در کف دیوانه ای بدل می گردد. را ه راست همان برنامه فطری است، برنامه ای که بر اساس برآوردی صحیح از نیازها و کمبودها و امکانات و مقدورات طبیعی انسان برای او در نظر گرفته شده است. راهی است که پیامبران خدا به روی مردم گشوده اند و خود اولین پویندگان و پیشاهنگان آنند.راهی است که چون بشر در آن قرار گیرد ، همچون آبی که در بستری هموار و مستقیم جاری باشد، خود به خود و بی دخالت هیچ قدرت نمایی و زور به سوی سرمنزل خویش که همان دریای بی کران تعالی انسانی است پیش می رود.
برنامه ای است که اگر در قالب یک «نظام اجتماعی »در زندگی انسانها پیاده شود و عینیت یابد برای آنان رفاه و امن و آزادی و تعاون و تکافل و محبت و برادری به ارمغان می آورد و به همه شوربختیهای دیرین بشریت پایان می دهد.
لیکن این راه و این برنامه چیست؟همه کس در این بازار آشفته مدعی است و هر گروهی، گروههای دیگر را بر خطا می داند.باید به اشاره ای فراخور این دیباچه کوتاه، راه راست از نگاه قرآن، مشخص شود.
▪ صراط الذین انعمت علیهم: راه آنان که مورد انعام خود قرارشان دادی.
چه کسانی مورد انعام خدا قرار گرفته اند و نعمت خدا به ایشان داده شده است؟تردید نمی توان داشت که منظور نعمت مال و مقام و عشرت مادی نیست که برجسته ترین دارندگانش همواره درنده ترین دشمنان خدا و خلق بوده اند.بلکه منظور نعمتی فراتر از این بازیچه هاست.نعمت، لطف و عنایت و هدایت خداست.نعمت بازشناختن ارزش واقعی خویشتن و بازیافتن خویشتن است.در جای دیگری از قرآن، برخورداران از این نعمت معرفی شده اند. و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین... (۶)
کسانی که از خدا و پیامبر فرمان می برند در کنار کسانی می باشند که خدا به آنان نعمت ارزانی داشته است، یعنی پیامبران، صدیقان (۷) ، شهیدان و شایستگان...
پس نمازگزار در این جمله از خدا درخواست می کند که او را به راه پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان هدایت کند و این خطی روشن است در تاریخ.راهی است نمایان، با هدفی معین، و با پویندگانی معروف و معلوم.
در برابر آن خط دیگری هست که آن نیز مشخص و دارای رهروانی شناخته شده است.با یادآوری آن راه و پویندگانش نمازگزار به خود نهیب می زند که در آن گام ننهد و به آن سمت کشانیده نشود و این را در ادامه دعای پیشین چنین بیان می کند.
▪ غیر المغضوب علیهم: نه راه کسانی که مورد خشم[تو]واقع شده اند.
چه کسانی مورد خشم خدایند؟آنان که در جهت مقابل راه خدا، به راهی دیگر گام نهاده اند و انبوه خلق بی خبر و بی اراده و سست عنصر یا باخبر و با اراده ولی ست بسته و اسیر را نیز با خود بدان سو کشانیده اند.
کسانی که در طول تاریخ سررشته کار و بار انسانها را به قهر و جبروت یا به رنگ و فریب در دست گرفته اند واز آنان موجوداتی بی اختیار و آلت فعل و دنباله رو (مستضعف) ساخته اند.کسانی که از راه تحمیق انسانها و تحمیل بر آنها، مجال عشرتهای پلید و رذیلانه خود را فراهم آورده اند.به بیان دیگر آن کسانی مورد خشم خدایند که راه باطل را، نه از سر جهالت و بی خبری، بل از روی عناد و خودپرستی و خودکامگی پیموده اند.
در واقعیت تاریخ، این گروه را طبقات عالیه و قدرتمندان دنیوی-که همواره هدفهای دینی بر فلسفه وجود آنان خط بطلان می کشیده و اولین قدم متعرضانه را به سوی ایشان برمی داشته است-تشکیل می داده اند.بجز این دو گروه-گروه هدایت یافتگان و گروه غضب شدگان-دسته سومی نیز هست که راه آن نیز در نهایت به همان نقطه ای می رسد که راه مغضوبان ختم می شود. (۸) جمله بعد به این دسته از مردم اشاره می کند: و لا الضالین-و نه راه گمشدگان و گمراهان.
آنان که از سر بی خبری و ناآگاهی، و به تبعیت از پیشوایان گمراه ساز، در راهی غیر از راه خدا و حقیقت روانه شده اند و حال آنکه گمان می کردند در راه درست و راست گام می زنند، اما به درستی که در بیراهه ای خطرناک و به سوی عاقبتی تلخ قدم برمی داشته اند.
این گروه را نیز در تاریخ به وضوح می توان دید:همه کسانی که در نظامهای جاهلی، چشم بسته و سر بزیر، دنباله رو خواست و اراده آن پیشوایان بوده اند و به سود آنان منادیان حق و عدل و پیام آوران آیین خدا را تخطئه کرده اند و حتی گاه رو در روی آنان ایستاده اند، و حتی یک لحظه نیز به خود اجازه نداده اند که در این موضع نابخردانه تجدید نظری کنند.
این موضع را از این نظر نابخردانه می نامیم که یکسر به سود طبقات بالا و به زیان خود این گمرهان است.و به عکس، دعوت پیامبران که ریشه کن ساز حیثیت و هستی گروه مغضوبان می باشد طبعا به سود طبقات محروم و مستضعف و از جمله همین تحمیق شدگان گمراه است.
نمازگزار با یادآوری و تذکار این دو روش و منش (روش مغضوبان و گمراهان) در خود، حالت حساسیت و دقت و مراقبتی نسبت به راهی که باید پیمود و موضعی که در برابر صلای نجاتبخش پیامبران باید گرفت پدید می آورد.و آن گاه اگر در سلوک زندگی خود نشانه ای از رشد و راهیابی دید بار دیگر به شکرانه نعمت بزرگ، زبان به شکر و ستایش خدا می گشاید و می گوید:الحمد لله رب العالمین (۹) و بدین گونه بخش مهمی از نماز را به پایان می برد.
این سرآغاز قرآن بود که خوانده شد (فاتحه الکتاب) .
دیباچه قرآن-مانند دیباچه هر کتابی-نشاندهنده طرحی کلی از مجموعه معارف این کتاب است.همان طور که نماز، خلاصه ای و تصویر کوچکی است از اسلام و بسیاری از جوانب و نقاط برجسته ایدئولوژی اسلام، که به اشاره ای در آن بازگو شده است. فاتحه الکتاب نیز فهرست گونه ای است از نقاط برجسته و خطوط اصلی معارف قرآن و مشتمل است بر خلاصه ای از راهنماییهای مهم آن.بدین قرار:
جهانیان و جهانها، واحدی پیوسته اند و یکسره از آن خدا:
رب العالمین ، همه چیز و همه کس مورد مهر و عطوفت خداست و مؤمنان مورد رحمت و لطف ویژه اویند.
الرحمن الرحیم ، زندگی انسان پس از این جهان همچنان متداوم و مستمر است و حاکمیت مطلق در آن نشاهٔ از آن خداست:مالک یوم الدین، انسان باید از بند عبودیت غیر خدا برهد و در سایه تدبیر خدا، با ویژگیهای انسانی و در راه انسانیت، آزادانه و با اختیار زیست کند:ایاک نعبدو ، باید برنامه سعادت آفرین راه راست زندگی را از خدا بخواهد و بستاند:اهدنا الصراط المستقیم ، باید جبهه دشمنان و دوستان و موضع هر کدام و انگیزه هایشان را بشناسد و در برابر هر جبهه موضع فراخور ایمان خویش انتخاب کند:صراط الذین.
۱.و رحمتی وسعت کل شئ.سوره اعراف، آیه ۱۵۶ یا من سبقت رحمته غضبه (دعای ماثور) .
۲.رجوع شود به سوره اعراف، آیات ۵۹ تا ۱۵۸ و سوره هود، آیات ۵۰ تا ۸۴ که از زبان چند تن از پیامبران بزرگ در طلیعه دعوتشان این شعار نقل شده است.
۳.سوره برائت، آیه ۳۱
۴.سوره زمر، آیه ۱۸
۵.تفسیر نور الثقلین، ج ۵، ص ۴۸۱.ذیل آیه ۱۸، سوره زمر
۶.سوره نساء، آیه ۶۹.
۷.کسانی که در عمل ادعای ایمان خود را به اثبات رسانیده و خدا و پیامبر را عملا تصدیق کرده اند.
۸.این موضوع در چندین آیه از قرآن، با لحنی بس پر معنا به مناسبتهای گوناگون ذکر شده است.از جمله:
سوره شعراء، آیات ۹۱-۱۰۲ سوره ص، آیات ۵۸-۶۱ سوره ابراهیم، آیات ۲۱-۲۲ سوره غافر، آیات ۴۷-۴۸.
۹.گفتن این جمله در پایان سوره حمد مستحب است.
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید