جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

ابومازن در یک نگاه


ابومازن در یک نگاه
● مقدمه :
ویژگی های شخصیتی یک رهبر ومیزان تاثیر ان بر سرنوشت کشور یا تاریخ، از مباحث جدل برنگیز در روانشناسی سیاسی است.در این زمینه ،اندیشمندان دیدگاههای متفاوتی دارند.این دیدگاهها ،طیف وسیعی از افراط تا تفریط را در بر می گیرد.بدین معنا که عده ای از صاحب نظران ،شخصیت را در امور سیاسی و تاریخی بی تاثیر و برخی دیگر تاریخ را ساخته شخصیت ها می دانند.بین این دو دیدگاه افراطی ،دیدگاههای دیگری نیز وجود دارند که کمابیش نقش شخصیتها را مهم تلقی می کنند.
به همین دلیل ، امروزه معمولا از شخصیت های مهم کشورها ارزیابی روانشناختی به عمل می آید.لازم به یاداوری است که در تحلیل روانشناختی شخصیت ،به طور کلی ، رفتارهای یک فرد در شرایط گوناگون مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد و در نهایت با استفاده از این روش ،واکنش ها و رفتارهای آینده آن شخصیت قابل پیش بینی می شود.نکته دیگر اینکه هریک از شیوه های تحقیق و تحلیل در علوم سیاسی کاربردها و کارویژه های خاصی دارند که بکارگیری انها در غیر از جایگاه خود نتیجه ی مطلوبی را به دنبال نخواهد داشت.
در تحلیل روانشناختی افراد ، ضمن توجه به رفتارهای فرد یا شخصیت ، ضرورت دارد که این رفتارها بطور کامل بررسی شود. می توان گفت رفتارهای فرد ، به ویژه در زمانی که به عنوان شخصیتی سیاسی یا ملی مطرح است، نشان دهنده ی انگیزه های او برای رسیدن به اهداف مشخصی است . در حقیقت آنچه موجب بروز رفتار می شود ،اهداف است. بنابراین ،رفتارهایی که از یک شخصیت ظاهر می شود ، در راستای رسیدن به اهداف است که به تناسب تغییر و تحول شرایط و فشارهای محیط ممکن است بدون آنکه اهداف تغییر کند ، آن رفتارها متحول گردد.
بنابراین شرایط محیطی واجتماعی ، در بروز نوع رفتار یک شخصیت بسیار نقش دارند. تحلیل رفتارهای سیاسی یک شخصیت در صورتی می تواند به نتایج مطلوب نایل شود که:
▪ اولا ،اهداف و انگیزه های او به دقت شناخته شده باشد،
▪ ثانیا: شرایط و ویژگی های محیطی و دشواری های رهبر برای رسیدن به آن اهداف به دقت بررسی شود؛
▪ ثالثا : با توجه به اهداف و شرایط ، رفتارهای فرد تجزیه و تحلیل شود تا بدین وسیله بتوان از وضعیت رفتاری او در شرایط خاص توصیف کاملی ارائه کرد و این مطلب به ویژه در ارتباط با اتخاذ تصمیمات سیاسی حساس در شرایط گوناگون بسیار حائز اهمیت است ؛زیرا بدین وسیله با تحلیل و رفتارهای فرد و شناخت وی ،قدرت پیش بینی رفتارهای آینده او میسر می شود.
لذا از این رو در تلاشیم تا در این مقاله در حد وسع خود با استفاده از شواهد و قرائن و منابع موجود به شناختی کلی اما صحیح از شخصیت ابومازن به عنوان فرد اول تصمیم گیرنده در اوضاع داخلی فلسطین نایل شویم .
● بایوگرافی ابومازن:
محمود عباس که به ابومازن هم شهرت دارد در سال ۱۹۳۵ در شهر صفد در دوران قیمومیت انگلستان بر فلسطین دیده به جهان گشود و آموزش ابتدایی را در همانجا فرا گرفت. خانواده اش در زمان جنگ ۱۹۴۸ و با تولد اسرائیل، به سوریه فرار کردند و دوره متوسطه را در آنجا گذراند. تحصیلات عالی خود را در رشته حقوق در دانشگاه دمشق دنبال کرد. آنگاه به شوروی رفت و از فرهنگستان خاورشناسی مسکو به دریافت مدرک دکترا در رشته تاریخ نائل شد. وی متاهل است و دارای سه فرزنده بوده که فرزند ارشدش مازن به دلیل حمله قلبی در سال ۲۰۰۳ جان خود را از دست داد.
فعالیت سیاسی را از ۱۹۵۴ در سوریه آغاز کرد و به کمک یوسف نجار و کمال عدوان هسته اولیه سازمانی را بنیاد نهاد که در ۱۹۶۱ به جنبش فتح پیوست. در آغاز تشکیل ارتش آزادی بخش فلسطین برای تامین نیاز مالی آن به تکاپو برخاست.
وی در سیزدهمین نشست شورای ملی فلسطین به عضویت کمیته اجرایی ساف در آمد. او که مسئولیت امور عربی و بین المللی ساف را برعهده داشت، به کشورهای مختلف جهان سفر کرد. محور اصلی این مسافرت ها، دریافت کمک، تحکیم روابط دو جانبه و تحقق صلحی عادلانه و پایدار بود.
با تلاش او ملاقاتهایی میان نمایندگان ساف و سران صهیونیستی در کشورهای اروپایی ترتیب یافت. همچنین نخست بار زمزمه صلح با اسرائیل از سوی وی در شورای ملی فلسطین مطرح شد. او به عنوان کارشناس بررسی تجمع یهودیان در سرزمین های اشغالی شهرت دارد و در این راستا معتقد است که با واداشتن یهودیان مهاجر به ترک فلسطین، مقدمات فروپاشی جامعه اسرائیل از درون فراهم می آید.
آنچه بیش از همه در شخصیت سیاسی ابومازون جلب توجه می کند، روحیه محافظه کارانه اوست. شاید به این سبب بود که توانست تا ۱۹۹۵ عضویت خود را در کمیته اجرایی ساف حفظ کند. وی به منظور اطلاع از موضع امریکا در قبال فلسطین و ارائه راه حلهای مسالمت جویانه بارها با مقامات امریکایی دیدار و گفت و گو کرد. در این ملاقات ها در برابر نقض برخی تعهدات دو جانبه از سوی امریکا واکنشی از خود نشان نداد.
او در خصوص برپایی دولت مستقل فلسطین در کرانه باختری رود اردن و نوار غزه، محرمانه با مقامات اسرائیلی به گفت و گو نشست. وی سرانجام با هدایت و طراحی امریکا به امضای توافق نامه اسلو تن داد. پس از روی کار آمدن تشکیلات خودگردان فلسطین وی به این کشور بازگشت. و در سمت دبیر کل کمیته اجرایی ساف انجام وظیفه کرد.
در هنگام منعقد گردیدن توافق نامه اوسلو وی سرپرست تیم مذاکره کنند با اسرائیل و امریکا بود . پس از بازگشت از نزدیکان اصلی عرفات به شمار می رفت و نهایتا به عنوان جانشین عرفات سکان سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) را در دست بگیرد.همچنین وی در سال ۲۰۰۵ در یک انتخابات که تنها نزدیک به ۳۰ درصد واجدان شرایط رای در آن شرکت کردند، به عنوان ریاست تشکیلات خودگردان فلسطین انتخاب شد.
وی تا قبل از آن نخست وزیر تشکیلات خودگردان بود. پس از انتخابات اخیر مجلس قانونگذاری فلسطین و پیروزی حماس در انتخابات به عنوان رقیب جدی فتح در عرصه سیاسی فلسطین عباس که اصالتا به جریان فتح وابسته بوده سعی کرد تا با اعمال فشار بر جنبش حماس ، آنرا وادار به شناسایی اسرائیل کند و در این زمینه از همکاری با هیچ کشور و کمیته و سازمانی دریغ نکرد اما نهایتا با مقاومت حماس در برابر این خواسته و همچنین ایستادگی در مقابل تحریمهای بین المللی ، شکاف ها و اختلاف نظرها میان این دو گروه شدت یافت تا جایی که نهایتا حماس ناچار به اجرا گذاشتن طرح امنیتی در نوار غزه گردید تا این منطقه را از لوث مزدوران کودتاگر به رهبری محمد دحلان از نزدیکان عباس پاک کند و عباس در واکنش به این حرکت ، با کودتا خواندن آن برعلیه تشکیلات خودگردان و انحلال دولت اسماعیل هنیه به تشکیل دولت انتصابی به رهبری سلام فیاض مبادرت ورزید تا کرانه باختری را طبق مدل دلخواه خود در راستای کسب استقلال در قبال چشم پوشی از خاک و آرمان قدس طراحی و به اجرا بگذارد.
اگر عرفات را یک مارز خیابانی در نظر بگیریم که از شخصیت کاریزماتیک خوبی برخوردار بود ، عباس را بایستی یک رونشفکر تحصیل کرده در نظر بگیریم که علاوه بر فقدان شخصیت کاریزما اصولا به پی گیری خط مشی مبارزه اعتقادی ندارد و آنرا مخل تحقق صلح با صهیونیستها می پندارد و در یک کلام می توان وی را یک شخصیت روشنفکر پراگماتیک توصیف کرد.
وی داری تالیفات بسیاری است که عبارتند از استثمار الفوز (بیروت، ۱۹۸۲)؛ افلاس النظریه الصهیونیه (دمشق ۱۹۸۱)؛ ترجمه ثلاثه حروب و سلام واحد از آلون ایگال (ناصره، ۱۹۷۰)؛ بین التهویل و التقلیل (بیروت، ۱۹۸۲)؛ الصهیونیه بدایه و نهایه (بیروت، ۱۹۷۶)؛ طریق اسلو (بیروت، ۱۹۹۵)؛ القضیه: آفاق جدید (بیروت، ۱۹۷۸)؛ الوجه الاخر: العلاقات السریه بین النازیه و الصهیونیه (امان، ۱۹۸۴).
وی درکتاب روابط پنهانی میان نازیسم و صهیونیسم (۱۹۸۴) مدعی گردیده که صهیونیستها از هولوکاست بهره های فراوان برده اند و در این راستا به مبالغه و زیاده روی دست زده اند تا از آن به عنوان توجیهی برای تشکیل اسرائیل بهره برداری کنند و همچنین با رد رقم ۶ میلین قربانی یهودی و پذیرفتن تنها چند صدهزار نفر به جای آن خود را در زمره تجدیدنظر طلبان و منکران این واقعه قرار داده است.اما بعدها از موضع خود عقب نشینی اشکار کرده و در طی مصاحبه ای که در سال ۲۰۰۳ با روزنامه عبری زبان هاآرتص انجام داده عنوان نموده که فقط در آن کتاب به جمع آوری نظرات گوناگون در مورد هولوکاست پرداخته و هولوکاست را یک واقعه دردناک در تاریخ بشری می داند که بر ملت یهود گذشته و همچنین اذعان می دارد که هیچ کس حق ندارد منکر این واقعه دردناک شود .هچنین وی کتابی ۳۰۰ صفحه ای در مورد توافق نامه اوسلو نوشته که در ان یک بارهم از لفظ اشغالگری برای تهاجم اسرائیلی ها استفاده نکرده است.
همانطور که در مقدمه گفته شد برای بررسی صحیح یک شخصیت بایستی ابتدا هدف اورا خوب بشناسیم ، عباس هم از معتقدان اصولی صلح با اسرائیل و پایان منازعه فلسطینی اسرائیلی به شمار می رود و تمامی رفتارهای سیاسی خود را برای دستیابی به این هدف برنامه ریزی می کند ، به عبارت دیگر اگر دستیابی به صلح و کسب استقلال مستلزم درگیری با گروه های جهادی فلسطینی از جمله حماس و جهاد اسلامی باشد وی از برخورد مستقیم با آنها ابایی ندارد و در این راستا حتی قائل به برقراری مذاکرات فشرده با سران رژیم صهیونیستی می باشد و این درحالی است که شهروندان فلسطینی روزانه بدست سربازان این رژیم به قتل می رسند. از این منظر می توان وی را یک پراگماتیست به تمام معنی دانست هرچند در انتخاب هدف دچار اشتباه شده است.
به هرحال به نظر می رسد که کنفرانس صلح امریکایی آخرین فرصت عباس برای دستیابی به صلح نیم بند با اسرائیلی ها باشد و بعد از آن وی قصد بازنشستگی و کناره گیری از سیاست را دارد.
● جمع بندی و نتیجه گیری:
در مجموع عباس فردی عملگرا، فاقد شخصیت کاریزماتیک و پایگاه مردمی ، سازشکار و مصالحه کار، عدم اعتقاد به خودباوری در عرصه داخلی و اتکا به قدرت های بزرگ وعدم اعتقاد به پیروزی جنبش های جهادی و خط مشی مبارزاتی بر ضد اسرائیل،عدم شناخت درست محیط پیرامونی و ایزوله شدن توسط اطرافیان می باشد. وی دارای شخصیت متزلزلی هست وبارها شاهد تغییر در مواضع او بوده ایم .
به نظر می رسد با روی کار آمدن شخصیتی چون عباس، شمارش معکوس برای انحلال ساف و فتح آغاز گردیده است و بحث اصلاح ساختاری در تشکیلات خودگردان و ساف به طور جدی در دستورکار دولتمردان فلسطینی قرار گرفته است
نویسنده: کسری صادقی زاده
منبع : مرکز اطلاع رسانی فلسطین


همچنین مشاهده کنید