جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


عروسی به سبک ترکمنی


عروسی به سبک ترکمنی
عروسی های محلی اقوام مختلف ایران گنجینه ای از سنت های گرانبهاست که بخشی از میراث فرهنگی بی نظیر ایران زمین را تشکیل می دهد. میراث متنوعی که هر ایرانی اصیل به ارزش های برجای مانده از آن برخود می بالد.
حفظ و حراست از این میراث گرانبهای جهانی که در جامه عروسی چهره ای گوناگون دارد و البته سخت در معرض فراموشی قرار گرفته در صورتی امکانپذیر است که هر قومی با دل و جان این گونه سنت ها را بشناسد و سعی در انتقال آن به نسل های آینده داشته باشد.
عروسی ترکمن ها در استان گلستان هم یکی از مراسم های سنتی ازدواج در نزد اقوام مختلف است، مراسمی به یادگار مانده از روزگاران کهن که هرچند نسل به نسل از دامنه آن کاسته می شود اما هنوز مراسم اصیلی به حساب می آید که مردم ترکمن بعضاً با عمل به آن، گوشه ای از فرهنگ خود را حفظ می کنند.
پارچه ای که بر آن به ترکمنی نوشته شده «عزیز دوسلار خوش گلدینگیز» خوش آمدی است که جلو خانه داماد وصل شده و در باد تاب می خورد. حیاط خانه داماد که جشن در آن برپاست هنوز از باران شدید شب گذشته گل آلود است و پای میهمانان با هر گام در گل فرو می شود و بر می آید اما در شادی پرهیاهویشان کسی به فکر گل آلود شدن گل های رنگین جامه های هزار رنگ نیست.
عروس و داماد هنوز نیامده اند. خانه عروس دور است، او را از یک آبادی بسیار دور می آورند. داماد او را در روستای همجوار دیده و خواسته و به خواستگاری رفته، حالا ۶ ماهی از خواستگاری می گذرد که عروسی سرگرفته است. اینجا در ترکمن صحرا، همه عروسی ها به این سرعت سر نمی گیرد. سنت حکم می کند که داماد «مهریه» را نقد و در روز عروسی به پدر عروس بپردازد. داماد بیست و چند ساله این عروسی، مرد خوش اقبالی است؛ او عروس ۱۷ساله اش را هم انتخاب کرده است.
سنت پیشین، اجازه انتخاب هم نمی داد، در افسانه های تاریخی پدر ترکمن به پسر می گفت؛ «با دختر آن مرد ازدواج کن» در حالی که پیشتر بدون اطلاع داماد، موافقت پدر و مادر عروس را جلب کرده است. رسمی که «سورآتمک» نام داشت. بعد از این دسته ای از زنان طایفه داماد باید با بقچه های نان به خانه عروس می رفتند و خانواده عروس با کشتن گوسفند یا بز و پختن آبگوشت موافقت خود را اعلام می کردند.
بعد از آن نوبت به مشکل ترین مرحله می رسید که تعیین مهریه یا شیربهای عروس از سوی «یاشولی» یا همان ریش سفید طایفه داماد بود. این مهریه قبلاً به صورت مال یا رمه پرداخت می شد و امروز پول نقد است که به پدر عروس می رسد و مقداری از آن با نام پول اندرونی یا «آتاقه بوریک» برای مادر عروس است.
اگر عروس بیوه بود مهریه اش بیشتر می شد، چون زن در جامعه ترکمن از طریق قالی بافی چرخه امور اقتصادی خانه را در دست دارد و زنان بیوه در کار سابقه و تخصص بیشتری دارند. اینها همه مربوط به گذشته بود؛ عروس و داماد امروز از این که حق انتخاب یافته اند، شادمانند.
هلهله جماعت چشم را به سوی راه گل آلود می گرداند، پسرکی دوان دوان به حیاط آمده و مژده رسیدن عروس را می دهد و مشتلقش را هم می گیرد. ماشین سرخ رنگی، تزیین شده با چل تکه پارچه های رنگارنگ سر می رسد. عروس در میان دوستانش که «ینگه» نامیده می شوند، عقب ماشین نشسته است. بر صندلی جلو، دختری نشسته و زنگوله ای بزرگ را بیرون از پنجره ماشین تکان می دهد تا صدای مداوم زنگوله، یادآور زنگ شتری باشد که در قدیم عروس ها بر آن می نشسته اند.
عروس پیاده می شود، پارچه ای چهارخانه به رنگ های سرخ و سفید که تا کمرش می رسد سر و رویش را کاملاً پوشانده، ینگه ها دورش را می گیرند و زیر بارش سکه ها تا اتاق عمومی داماد همراهی اش می کنند. زنی جلوی در مانع ورود عروس می شود اما هدیه ای می گیرد و راه عبور می دهد، مانند همین رسم در خانه عروس هم هست.
موقع بیرون آوردن عروس از خانه پدرش زنی راه را بر او می بندد و نمی گذارد برود. این رسم که «آیاق الماق» نام دارد، تنها مانع آوردن عروس نیست، هنگام راه افتادن ماشین عروس هم، برادرعروس باید راه ماشین که قدیم اسب یا شتر بود و مرکب عروس یا کجاوه نام داشت را بگیرد و نگذارد عروس را ببرند. حتی خود عروس معمولاً تا ۳ بار از گذاشتن چادرشب یا روسری خاص عروس بر سرش خودداری می کند.
با ادای همه این رسوم، اجازه رفتن عروس جای دیگری داده می شود، در اتاقی که تنها ریش سفیدان ۲ طایفه به آن راه دارند، یاشولی طایفه عروس می گوید: «هرچه با خود آورده اید بدهید و خیرپیش!» بعد داماد چند صد هزار تومان به عنوان مهریه اهدا می کند و پس از آن، کسی به میان زنان طایفه داماد می رود و خبر می دهد: «اجازه گرفتیم، می توانید عروستان را ببرید.»
ماشین حامل داماد و دوستانش که برای آوردن عروس به خانه او رفته بودند هنوز نرسیده است. این سوی حیاط، پدر داماد میان میهمانان می چرخد و دستمال هایی رنگین به آنها هدیه می کند و آن طرف میهمانان «پول کشتی» جمع می کنند. در عروسی ترکمن ها این بازمانده آئین قوم ترکمن، هنوز کشتی سنتی مرسوم است. اما در جشن عروسی امروز، گل و لای زمین مانع از انجام کشتی است، با این حال پولی جمع می شود. شاید کشتی روز دیگری برگزار شود.
در این عروسی از پایکوبی مردانه خنجر هم خبری نیست، سراغ می گیریم می گویند: پایکوبی خنجر هم دارد از مد می افتد. دل و دماغ می خواهد و رخت و لباس که این روزها کمیابند. پایکوبی خنجر لباس ویژه ای می خواهد که دوخت هر کدامش هزینه زیادی دارد و کم اجرا می شود. برای این اجراهای دیر به دیر چنین پولی صرف نمی کند...
ماشین داماد می رسد، سفید رنگ است و با گل نخ های رنگین. انتظار دیدن هر ظاهری از داماد می رود جز با ظواهر بسیار شهری با کت و شلوار مد روز و کراوات، داماد مدام لبخندزنان میان میهمانان می چرخد و دست می دهد و تنها وقتی دمی در گوشه ای می ایستد، حس می کنی چقدر خجول و حتی دستپاچه است.
در یک سوی دیگر حیاط، پخش کردن شیرینی و نقل و آجیل ادامه دارد، جوانان ازدواج نکرده، این خوراکی ها را پیش از خوردن به شوخی برپیشانی می گذارند به نیت این که زودتر ازدواج کنند. گوشه دیگر حیاط در دیگ هایی بر آتش، غذای ظهر میهمانان آماده شده است. غذا را که شامل برنج است و خورشتی شبیه آبگوشت از گوشت، سیب زمینی پخته و لوبیا میان میهمانان پخش می کنند.
عروس و داماد، اما از این غذا نمی خورند، غذای مخصوص آنها «یورک» نام دارد و آن دل گاو و یا گوسفند است که برای عروس قربانی شده و قلبش تنها برای عروس و داماد بریان می شود. خوردن این دو از یک قلب واحد، ارزش تمثیلی دارد. «یورک» را فقط عروس و داماد باید بخورند و هیچ کس نباید به آن لب بزند، حتی اگر عروس و داماد نتوانستند یورک را تمام کنند آن را باید در زمین چال کنند تا کسی آن را نخورد.
پس از صرف غذا وقت بستن نکاح رسید، ۲ یاشولی هریک به نمایندگی از عروس و داماد وکیل شدند و در حضور همه از آن ۲ جوان جداگانه وکالت گرفتند. بنابراین «بله» گفتن عروس در اینجا نزد یاشولی طایفه خود انجام شد. ۲ وکیل همراه روحانی ترکمن به اتاق نکاح جایی که در تمام مدت جاری شدن عقد کسی از داخل یا خارج نباید به دیوارهای آن تکیه دهد یا تماسی با دیوار داشته باشند وارد می شدند.
درون اتاق در چهارسوی کنج آن ۴ نفر هرکدام یک قیچی را تند تند و با سرو صدا به هم می زنند تا مانعی برای نکاح پیش نیاید و سخت بسته نشود. ناگهان وکیل عروس به وکیل داماد اشاره کرد و گفت: من از این مرد مقداری پول طلب دارم. وکیل داماد با عصبانیت جواب داد: من از کجا به تو بدهکارم. در این میان دعوایی لفظی هم پیش آمد که به سرعت به آشتی منجر شد و این بازمانده رسمی قدیمی بود که بازی می شد و به شکل نمایشی اختلاف بین ۲ طایفه هنگام نکاح را به آشتی می رساند. سپس روحانی گفت: «بولدرم» و یاشولی ها هم تکرار کردند بولدرم یعنی «تمام شد» و عقد نکاح عروس و داماد جوان بسته شد.
اما جشن عروسی آنها پایان نیافته و ۳ روز به طول می انجامد. فردای عروسی، مراسم «اوجه آش» برگزار می شود. در این مراسم گوشت راسته گوسفند برای عروس و داماد طبخ و بعد از صرف ناهار آنها، بقیه غذا را به سایر میهمانان می دهند. پس از پایان مراسم، عروس و داماد به دیدن مادر عروس (مادرزن سلام) می روند و آنجا خانواده عروس هدیه ای به داماد می دهند. این هدیه که در قدیم اسب، قالی، پشتی و... بود؛ امروزه ضبط صوت، تلویزیون رنگی، یخچال یا دیگر لوازم زندگی های جدید است.
شیرین اخوان هزاوه
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید