جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


وظائف بانوان


وظائف بانوان
● وظائف بانوان
▪ محبت
همه مردم تشنه دوستی و محبتند.دوست دارند محبوب دیگران باشند.دل انسان به محبت زنده است.کسیکه بداند محبوب کسی نیست خودش را بیکس و تنها میشمارد.همیشه پژمرده و افسرده است.خانم محترم،شوهر شما نیز از این احساس غریزی خالی نیست.او هم تشنه عشق و محبت است.قبلا از محبتهای بی شائبه پدر و مادر برخوردار بوداما از آنهنگام که پیمان زناشویی بستید خودش را در اختیار تو قرار داد.
انتظار دارد محبتهای آنها را جبران کنی و از صمیم قلب دوستش بداری.
رشته دوستی را از همه بریده و به تو پیوند کرده انتظار دارد تو تنها،باندازه همه دوستش بداری.شب و روز برای آسایش و رفاه تو زحمت میکشد وحاصل دسترنج خویش را در طبق اخلاص نهاده تقدیم تو میکند.
شریک زندگی و مونس دائمی و غمخوار واقعی تو است.حتی از پدر و مادرت بیشتر به سعادت و خوشی تو عنایت دارد.قدرش را بدان و از صمیم قلب دوستش بدار.اگر او را دوست بداری او هم بتو علاقه مند خواهد شد.زیرامحبت یک پیوند دو طرفی است و دل به دل راه دارد.مهربانی و اظهارمحبت واقعا اعجاز میکند.یک پسر بیست ساله شهرستانی که برای درس خواندن به تهران آمده بود عاشق صاحب خانه که بیوه ۳۹ ساله ای بود شد.
زیرا این زن با مهربانیهای خود جای مادر را در قلب او گرفته بود و خلاءدوری از مادر را پر کرده بود. (۱)
اگر محبت دو طرفه شد بنیان زناشویی استوار میشود و خطرجدایی برطرف میگردد. مغرور مشو که شوهرم با یک نگاه دوستم داشت و عشق او همیشه پایدار خواهد ماند،زیرا عشقی که با یک نگاه بیاید دوامی نخواهد داشت.
اگر میخواهی عشق او پایدار بماند با رشته محبتهای دائمی آنرا نگهداری کن.اگر شوهرت را دوست بداری همیشه دلش شاداب و خرم است.درکسب و کار دلگرم و به زندگی علاقه مند است.و در همه کارها موفقیت خواهد داشت.اگر بداند محبوب واقعی همسرش میباشد حاضر است برای تامین سعادت و رفاه خانواده اش تا سر حد فداکاری کوشش کند،مردیکه کسری محبت نداشته باشد کمتر اتفاق میافتد به امراض روحی وضعف اعصاب مبتلا گردد.خانم گرامی اگر شوهرت بداند دوستش نداری از تو دلسرد میشود،به زندگی و کسب و کار بیعلاقه میگردد،به پریشانی وبیماریهای روانی گرفتار میشود،از خانه و زندگی فرار میکند،و در میدان زندگی سرگردان میگردد.ممکن است از ناچاری به مراکز فساد پناه ببرد.
پیش خود فکر میکند چرا زحمت بکشم و حاصل دسترنجم را بافرادی تقدیم کنم که دوستم ندارند.بهتر است دنبال عیاشی و خوشگذرانی بروم وبرای خودم دوستهای واقعی پیدا کنم.
خانم محترم رشته محبت را بگردن شوهرت بینداز و بدینوسیله بخانه و خانواده جلبش کن. ممکن است شوهرت را قلبا دوست بداری لیکن اظهار نکنی اما این مقدار کافی نیست.باید آنرا به زبان بیاوری بلکه باید از رفتار و گفتار و حرکاتت آثار عشق و علاقه نمایان باشد.چه مانع دارد گاه گاه بگویی:عزیزم واقعا ترا دوست دارم؟اگر از سفر آمد لباس نویا دسته گلی تقدیمش کنی و بگویی:خوب شد آمدی دلم برایت تنگ شده بود.
وقتی در سفر است برایش نامه بنویس و از فراق و جدایی اظهار دلتنگی کن.اگر در محل کار شوهرت تلفن هست و در منزل نیز تلفن داریدگاهی بوسیله تلفن احوال پرسی کن اما نه زیاد.اگر از موقع معمول دیرتر به خانه آمد اظهار کن:در انتظار مقدمت بودم و از دیر آمدنت ناراحت شدم.
در غیاب او نزد دوستان و خویشان از او تعریف کن.بگو:واقعا چه شوهر خوبی دارم،دوستش دارم.اگر کسی خواست بدگویی کند دفاع کن،هر چه بیشتر اظهار عشق و علاقه کنی بیشتر به تو علاقه مند میشود.درنتیجه پیمان زناشویی شما استوارتر و خانواده خوشبخت تری خواهید بود.
▪ شکسپیر میگوید:چیزیکه در زن قلب مرا تسخیر میکند مهربانی اوست نه روی زیبایش.من زنی را بیشتر دوست دارم که مهربانتر باشد.
▪ خداوند بزرگ در قرآن شریف به محبت و علاقه ایکه در بین زن وشوهر وجود دارد اشاره فرموده آنرا یکی از آیات قدرت خویش شمرده میفرماید:
یکی از آیات خدا اینست که همسرانی برایتان آفریده تا بدانهاآرامش پیدا کنید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد. (۲)
▪ حضرت رضا علیه السلام فرمود:بعض زنها برای شوهرشان بهترین غنیمت هستند:زنانیکه به شوهرشان اظهار عشق و محبت کنند. (۳)
▪ پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:بهترین زنان شما،زنهایی هستند که دارای عشق و محبت باشند. (۴)
▪ امام صادق علیه السلام فرمود:وقتی کسی را دوست داری باو خبر بده. (۵)
● احترام شوهر
هر کسی به شخصیت خویش علاقه مند است.خودش را دوست دارد.دلش میخواهد دیگران به شخصیت او احترام بگذارند.هر کس شخصیت او را محترم بشمارد محبوبش واقع میشود.از توهین کنندگان متنفر است.خانم محترم حب ذات و علاقه به احترام یک امر غریزی است لیکن همه کس حاضر نیست احساس درونی شوهر شما را اشباع کند و به وی احترام بگذارد.
در خارج منزل با صدها افراد گوناگون و بی ادب برخورد میکند و بسا اوقات مورد توهین قرار میگیرد.و به شخصیتش لطمه وارد میشود.از شما که یار و غمخوارش هستید انتظار دارد اقلا در خانه احترامش کنید و شخصیت تحقیر شده اش را زنده گردانید. بزرگداشت اوشما را کوچک نمیکند لیکن به او نیرو و توانایی می بخشد و برای کوشش و فعالیت آماده اش میگرداند.خانم گرامی به شوهرت سلام کن.همیشه بالفظ شما او را مخاطب قرار بده.موقع سخن گفتن کلامش را قطع نکن. جلو پایش برخیز و به او احترام کن.با ادب حرف بزن.بر سرش داد نزن.
اگر با هم به مجلسی میروید او را مقدم بدار.او را با اسم صدا نزن بلکه بانام فامیل و لقب مخاطب قرار بده.در حضور دیگران از او تجلیل و تعریف کن.
به فرزندانت سفارش کن از پدرشان احترام کنند.و اگر بی ادبی کردندتوبیخشان کن.در حضور مهمانها نیز احترامش بگذار و باندازه آنها بلکه زیادتر از او پذیرایی کن.مبادا در مجلس مهمانی وجود شوهرت را نادیده بگیری و تمام توجهت به مهمانها معطوف باشد.وقتی درب منزل را میزندسعی کن خودت درب را باز نموده با لب خندان و چهره باز به استقبالش بروی.آیا میدانی همین عمل کوچک چه اثر نیکویی در روح شوهرت خواهد گذاشت؟شاید در خارج منزل با دهها مشکل مواجه بوده و با روح پژمرده وارد منزل شود.استقبال کردن شما با لب خندان روح تازه ای درکالبد خسته او دمیده دلش را آرامش میدهد.ممکن است خانمها از این سخن تعجب نموده بگویند:چه پیشنهاد عجیبی!زن باستقبال شوهر برود وخوش آمد بگوید!شخص بیگانه و غریبی نیست تا احتیاجی باستقبال وخوش آمد داشته باشد.
تسقط الآداب بین الاحباب.البته این طرز تفکر از تربیت غلط ماپیدا شده،کی گفته که دوستان و خویشان لازم نیست ادب و احترام رارعایت کنند.مهمانی بمنزل شما وارد میشود از او استقبال میکنید،خوش آمد میگوئید،احترام میکنید،پذیرائی مینمائید.
و این عمل را یک رفتار عقلائی و یکی از اداب و رسوم زندگی میشمارید.البته چنین است،از مهمان باید احترام کرد لیکن از شماانصاف میخواهم مردی که از صبح تا شب برای تامین زندگی و رفاه وآسایش شما تلاش میکند،و در این راه با صدها مشکل روبرو شده،آنگاه حاصل دسترنج خویش را در طبق اخلاص نهاده درب خانه را میکوبد که برایگان در اختیار شما بگذارد،آیا ارزش آنرا ندارد که برای خوشنودی واحترام او تا درب خانه قدم رنجه فرمایید و با لب خندان یک خوش آمد گفته دلش را شاد گردانید؟
نگو:چون با هم مانوس و خصوصی هستیم انتظار احترام ندارد، بلکه از شما بیشتر از دیگران انتظار احترام دارد.اگر احترام نکردید وسکوت کرد دلیل آن نیست که توقع ندارد،بلکه برای رعایت شما ازخواسته درونی خویش صرف نظر نموده است.
خانم محترم،اگر به شوهرت احترام نمودی او هم در مقابل به شمااحترام خواهد گذاشت. رشته محبت در میانتان استوارتر و پیمان زناشویی با دوام تر خواهد شد.به خانه و زندگی و کسب و کار دلگرم میشود،ونتیجه اش عائد شما می گردد.
▪ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:وظیفه زن این است که تادرب خانه به پیشواز شوهرش برود و به وی خوش آمد بگوید. (۶)
▪ امام صادق علیه السلام فرمود:هر زنی که از شوهرش احترام کند وآزارش نرساند خوشبخت و سعادتمند خواهد بود. (۷)
▪ پیغمبر اسلام فرمود:زن موظف است برای شوهرش طشت و حوله حاضر کند و دستهایش را بشوید. (۸)
مواظب باش به شوهرت توهین و بی ادبی نکنی،ناسزا نگوئی،دشنام ندهی،بی اعتنائی نکنی، بر سرش داد نزنی،نزد دیگران آبرویش رانریزی،با لقبهای زشت صدایش نزنی.اگر به او توهین کردی او نیز به توتوهین خواهد نمود.قلبا از هم مکدر میشوید،عقده روحی و کینه پیدامیکنید،صفا و محبت از میانتان برطرف میشود،دائما در حال نزاع وکشمکش خواهید بود.اگر به زندگی ادامه بدهید بطور یقین زندگی خوشی نخواهید داشت.کینه های روحی و عقده های روانی ممکن است تولید خطرکند و باعث جنایت شود.از داستانهای زیر عبرت بگیرید:
▪ مرد ۲۲ ساله ای بنام...همسر ۱۹ ساله خود را به علت اینکه وی راخر کور خطاب کرده بود با ۱۵ ضربه چاقو بقتل رسانید.وی در دادگاه گفت:یکسال پیش با...ازدواج کردم.در آغاز زندگی مرا شدیدا دوست میداشت.ولی بزودی تغییر رویه داد و بنای ناسازگاری را گذاشت.بر سرهر مساله کوچکی به من فحاشی میکرد و حتی مرا بخاطر اینکه یکی ازچشمهایم کمی چپ است «خر کور»خطاب میکرد.در روز حادثه شوهرخود را خر کور خطاب میکند.او چنان خشمگین میشود که به جان همسرش افتاده او را با ۱۵ ضربه چاقو از پای در میآورد. (۹)
▪ مرد ۷۱ ساله ای که زنش را کشته در علت قتل او میگوید:ناگهان رفتار...نسبت به من تغییر کرد.بی اعتنا شد.یک بار هم مرا پیرمرد غیرقابل تحمل صدا کرد.با این حرف نشان داد که دوستم ندارد.دچارسوءظن شدم و با دو ضربه تبر او را کشتم. (۱۰)
● شکایت و درد دل
هیچکس نیست که ناراحتی و گرفتاری و درد دل نداشته باشد.
هر کسی دوست دارد غمخوار و محرم رازی پیدا کند،گرفتاریهای خویش را برایش شرح بدهد.حس ترحمش را تحریک نموده دلش را کباب کند.
و بدینوسیله غمی از دل خودش برداشته آرامش خاطری بدست آورد.لیکن هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد.برای درد دل نیز موقعیت مناسب لازم است.در هر جا و هر زمان و با هر شرایطی نباید شکایت را شروع کرد.
خانمهاییکه نادان و خودخواهند و از رموز معاشرت و آداب شوهرداری بی اطلاعند آنقدر ظرفیت و حوصله ندارند که مشکلات را تحمل نمایند ودرد دلها را تا موقع مناسب به تاخیر بیاندازند.هنگامی که شوهر بیچاره باتن خسته و اعصاب ناراحت وارد منزل میشود تا دمی بیاساید از همان ساعت اول با شکایتها و درد دلهای همسر نادانش مواجه میشود و از خانه وکاشانه بیزار میگردد:
مرا با این بچه های جوانمرگ شده رها کردی و رفتی،احمدجوانمرگ شده شیشه درب اتاق را شکست.منیژه با پروین دعوا کردند.ازسر و صدای بچه ها و مردم،ضعف اعصاب گرفتم،دیوانه شدم.تکلیف مرابا این بچه های شیطان معلوم کن.آخ از دست بهرام.جوان مرگ شده اصلادرس نمیخواند.امروز کارنامه اش را از مدرسه فرستادند چند نمره تک داشت.حیف از من که برای اینها زحمت میکشم.از صبح تا حال بقدری کار کردم که از حال و کار افتادم.کسی بفریادم نمیرسد.
این بچه ها هم که دست به سیاه و سفید نمیگذارند.کاش اصلا بچه نداشتم.راستی امروز خواهرت آمد اینجا.نمیدانم چرا با من سر دعواداشت،خیال میکرد ارث پدرش را خورده ام. امان از دست مادرت،رفته اینطرف و آنطرف پشت سرم بدگویی کرده.من از دست اینها به تنگ آمده ام.حیف از من که در یک چنین خانه ای زندگی میکنم.وای دستم راببین رفتم غذا بپزم کارد آشپزخانه دستم را برید.راستی دیروز رفتم مجلس عروسی سهراب.کاش اصلا نرفته بودم.آبرویم پاک رفت.خانم حسن آقا آمده بود با چه سر و وضع و لباسهایی!!خدا بخت و شانس بدهد.مردم چقدر زنهایشان را دوست دارند.چه لباسهایی برایش خریده بود.
اینها را میگویند شوهر.وقتی وارد مجلس شد همه باو احترام کردند.بله مردم فقط به لباس نگاه میکنند.آخر چی چی من از او کمتره که باید اینقدر افاده کند.بله بخت و اقبال داره شوهرش دوستش میداره،مثل تو نیست.من که دیگر نمیتوانم در خانه خراب شده برای تو و بچه هایت جان بکنم هر فکری داری بکن.
خانم محترم،این رسم شوهرداری نیست.تو خیال میکنی شوهرت برای تفریح و خوشگذرانی از خانه بیرون رفته است.برای کسب و کار وتهیه روزی خارج شده است.از صبح تا حال با صدها گرفتاری مواجه بوده که تو تاب تحمل یکی از آنها را نداری.از گرفتاریهای اداری یا کسبی اواطلاع نداری.نمیدانی با چه اشخاص بدجنس و حیله باز و موذی برخوردنموده و چه عقده هایی در روحش گذاشته اند.از روح پژمرده و اعصاب خسته او خبر نداری.اکنون که از گرفتاریهای خارج فرار کرده و به خانه پناه آورده شاید دمی استراحت کند،به جای آنکه غمی از دلش بر داری هنوز نرسیده در شکایت و نق نق را باز میکنی.آخر این بدبخت چکند که مرد شده،در خارج منزل با آن همه گرفتاریها مواجه است در خانه هم باشکایتها و ایرادها و بهانه جوئی های تو مواجه میشود.انصاف خوب است.
قدری هم به فکر او باش.در این حال جز این چاره ای ندارد که یا داد وفریاد راه بیندازد تا از شکایتهای بیجا و زخم زبانهای تو نجات پیدا کند یااز خانه فرار کند و به یک قهوه خانه یا مهمانخانه یا سینما یا جای دیگرپناهنده شود.یا واله و سرگردان در خیابانها پرسه بزند. خانم گرامی،برای رضای خدا و برای حفظ شوهر و خانواده ات از این شکایتها و نق و نق های بیجا دست بردار،زیرک و دانا باش وقت شناس باش.اگر هم واقعا درد دل داری قدری صبر کن تا شوهرت استراحت کند،اعصابش راحت شود.آنگاه که سر حال آمد.و موقعیت مناسبی پیدا شد میتوانی مطالب لازم و ضروری را به عنوان مشورت نه اعتراض،با او در میان بگذاری و در صدد چاره جویی بر آیید.اما اگر به شوهر و خانواده ات علاقه داری از ذکر وقایع و حوادث جزئی و غیرضروری بهر حال خودداری کن.و با نق نق های دائمی اعصاب شوهرت راخسته نکن.بگذار به کار خود برسد.او هم به قدر کافی گرفتاری دارد.به داستان زیر توجه فرمایید:
خانمی به نام...میگوید:من از اول زن نق نقویی بودم.هر روزنق نق های من بیشتر و شدیدتر می شد.تا آنجا که پس از هشت سال زندگی مشترک با...چند جمله بود که تقریبا هر شب با اندکی تغییر بین ما رد وبدل می شد.آن هم از وقتی که شوهرم وارد خانه می شد تا وقتی شام بخوردو توی رختخواب برود:وای خسته شدم.پدرم در آمد.چرا؟از بس کارکردم.کارهای این خانه بی صاحب مانده هم که تمام نمی شود.هر طرفش رابگیری باز یک طرفش روی زمین است.
-آخر این کارهای تو چیست که تمام نمی شود؟
-آه چه میدانم همین کارهای لعنتی است.آب،جارو،ظرفشویی،رختشویی،غذا پختن،راست و ریس کردن اوضاع خانه،تر و خشک کردن بچه ها.
-عزیزم این کارها که تو میگویی همه جا هست توی همه خانه ها همه زنها این کارها را میکنند.تو چرا سر من منت میگذاری؟
-وای منت،چه منتی؟جانم به لب رسیده پدرم در آمده تو چه می فهمی؟همین میروی و پشت میز اداره می نشینی و پول میگیری و می آیی خانه.دیگر چه میدانی خانه چطور مرتب شده چطور نظافت شده؟
-ای وای خانم جان بس کن.
-خوب بله آقا حوصله شنیدنش را هم نداری.من پدرم در آمده مریض شده ام دارم می میرم.
-عزیزم مریض شده ای برو دکتر.
-با کدام پول؟
-ای ناشکر این همه پول از من میگیری باز هم...
-کدام پول،چه پولی؟همه اش خرج زندگیت میشود.آن هم چه زندگی همه اش پر از بدهکاری، قسطهای عقب افتاده.امروز مجبور شدم از کسبه سر محله نسیه کنم.
و بعد شوهر بیچاره ام وقتی از این همه نق نق جانش به لب می آمدلحاف را روی سرش می کشید و می خوابید.مادرم غالبا در جریان زندگی مابود و بارها مرا نصیحت میکرد که دست از این نق نق ها بردارم.و من گوش نمیدادم تا یک روز وقتی شوهرم سر کار رفته بود به من گفت:هر چه نصیحت کردم گوش ندادی حالا بکش که سزایت همین است.شوهرت...
من مثل دیوانه از جا پریدم.نه باور نمی کنم.
بسیار خوب حالا که باور نمی کنی تحقیق کن تا بدانی.تا ساعت دو بعد از ظهر که شوهرم...از سر کار بیاید خونم خونم را می خورد.وقتی آمد اول با عصبانیت بعدا با گریه موضوع را در میان گذاشتم.گفت:میدانی تو زندگی را برای من کوفت میکردی.هیچوقت فکر نمی کردی که من روزی دو سرویس کار میکنم تا چرخ زندگیمان بگردد.شب خسته و کوفته به خانه می آیم، حوصله نق نق ندارم،آن قدر خسته هستم که تو دیگر حق نداری با حرف زدن از کارهای خانه مرا از زندگی بیزار کنی.ولی تو این کار را میکردی و هنوز هم میکنی.واقعا مرا از زندگی بیزار کرده ای.گاهی فکر کرده ام که اگر صاحب بچه نبودیم بهتر بود از هم جدا شویم.از این جهت تصمیم گرفته ام در جایی آرامش پیدا کنم و پیدا کردم.
-من درست شش ماه زحمت کشیدم تا مجددا شوهرم را به زندگی علاقه مند کنم ولی این برایم تجربه ای شد که دیگر شوهرم را که در خارج به اندازه کافی خسته می شود در خانه با شرح ملال خودم خسته تر نکنم.
حالا فهمیده ام که خانه جای استراحت مرد است نه جای عذاب (۱۱)
▪ پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:هر زنیکه به وسیله زبان شوهرش را اذیت کند نمازها و سایر اعمالش قبول نمیشود،و لو هر روزروزه باشد و شبها را برای تهجد و عبادت برخیزد،و بنده هایی آزاد کند وثروتش را در راه خدا انفاق نماید.زنیکه بد زبان باشد و بدینوسیله شوهرش را بیازارد نخستین کسی است که داخل دوزخ میشود. (۱۲)
▪ رسول خدا فرمود:هر زنیکه شوهرش را در دنیا اذیت کندحور العین به او میگویند:خدا ترا بکشد.شوهرت را اذیت نکن.این مرد ازشما نیست و لیاقت او را ندارید بزودی از شما مفارقت نموده به سوی مامیآید. (۱۳)
نمیدانم منظور خانمها از این غرغرها چیست؟اگر میخواهند توجه شوهر را جلب نموده خودشان را محبوب و زحمتکش و خیرخواه جلوه دهند،مطمئن باشند که نتیجه معکوس خواهند گرفت.نه تنها محبوبیتی پیدانمیکنند بلکه مبغوض شوهر واقع خواهند شد.و اگر منظورشان اینست که اعصاب شوهرشان را ناراحت کنند تا از کار و زندگی سیر شود و به بیماریهای اعصاب مبتلا گردد و از خانه فرار کند و برای تخدیر اعصاب به اعتیادهای خطرناک گرفتار شود و به مراکز فساد قدم بگذارد و بالاخره دق کش شود البته بدانند که موفقیت و پیروزی آنها حتمی است.
خانم محترم،اگر به شوهر و زندگی علاقه داری از این رفتار زشت و غیر عقلائی دست بردار.آیا احتمال نمیدهی که شکایتهای بیجای توباعث قتل و جنایتی شود یا کانون خانوادگی شما را متلاشی سازد؟به داستان زیر توجه کن:
«وقتی...به خانه آمد همسرش در حالیکه دختر سه ساله اش را دربغل داشت به شوهرش گفت: دو نفر از همکاران او به منزل آمده ناسزاگفتند.مرد سخت ناراحت شد و در اثر جنون آنی چاقویش را در شکم فرزند خردسالش فرو کرد و به قتل رسید.مرد به چهار سال زندان محکوم شد. (۱۴) »
یک پزشک در دادگاه میگوید:«در تمام مدت زندگی ما،همسرم حتی یکبار رفتاری که شایسته یک زن خوب و کدبانو است نداشت.خانه ما همیشه نامرتب و درهم است.فریادها و بهانه جوئیها و دشنامهای زننده او مرا بستوه آورده است.آنگاه حاضر میشود با پرداخت پنجاه هزار تومان پول از شر او خلاص شود.و با خوشحالی میگوید راستش را بخواهید اگرتمام ثروت و حتی مدرک پزشکی ام را میخواست میدادم تا زودتر خلاص شوم.» (۱۵)
● شوهرداری
شوهرداری یعنی مواظبت و نگهداری شوهر.شوهرداری کار سهل و آسانی نیست که از هر زن بی لیاقت و نادانی ساخته باشد،بلکه کاردانی و ذوق و سلیقه و زیرکی مخصوص لازم دارد، زنیکه بخواهد شوهرداری کندباید دل او را بدست آورد،اسباب رضایت خاطرش را فراهم سازد.مواظب اخلاق و رفتارش باشد،به کارهای نیک تشویقش کند،از کارهای بدنگهداریش کند،مواظب بهداشت و حفظ الصحه و تغذیه او باشد.سعی کنداو را به صورت یک شوهر آبرومند و محبوب و مهربان در آورد تا برای خانواده اش بهترین سرپرست و برای فرزندانش بهترین پدر و مربی باشد.
خداوند حکیم قدرت فوق العاده ای به زن عطا فرموده است.
سعادت و خوشبختی خانواده در دست اوست،بدبختی خانواده نیزدر دست اوست.
زن میتواند خانه را به صورت بهشت برین در آورد،و میتواند به صورت جهنم سوزانی تبدیلش سازد،میتواند شوهرش را به اوج ترقی برساند و میتواند به خاک سیاهش بنشاند.زن اگر به فن شوهرداری آشناباشد و وظائفی را که خدا برایش مقرر فرموده انجام دهد میتواند از یک مرد عادی بلکه از یک مرد بی عرضه و بی لیاقت یک شوهر لائق و آبرومندبسازد. یکی از دانشمندان مینویسد:زن قدرت عجیبی دارد،مثل قضا وقدر است،هر چه بخواهد همانست.(۱۶)
▪ اسمایلز میگوید:اگر زن با تقوی و خوش خلق و کدبانویی در خانه محقر و فقیری باشد آن خانه را محل آسایش و فضیلت و خوشبختی میسازد.
▪ ناپلئون میگوید:اگر میخواهید اندازه تمدن و پیشرفت ملتی رابدانید به زنان آن ملت بنگرید.
▪ بالزاک میگوید:خانه بی زن عفیف،قبرستان است.
شوهرداری به قدری در نظر اسلام اهمیت داشته که آنرا در ردیف جهاد در راه خدا قرار داده، حضرت علی (ع) میفرماید:جهاد زن باین است که خوب شوهرداری کند. (۱۷) با توجه باینکه جهاد در راه خدا برای ترقی و عظمت اسلام و دفاع از کشورهای اسلامی و اجرای عدالت اجتماعی بزرگترین عبادت است ارزش شوهرداری معلوم میشود.
▪ رسول خدا (ص) فرمود:هر زنیکه بمیرد در حالیکه شوهرش راضی باشد داخل بهشت میشود. (۱۸)
▪ رسول خدا (ص) فرمود:زن نمیتواند حق خدا را ادا کند مگر اینکه حق شوهرش را ادا کند (۱۹) .
۱-اطلاعات ۲۰ اسفند ۱۳۴۸ شماره ۱۳۱۴۰.
۲-سوره روم:۲۱.
۳-مستدرک ج ۲ ص ۵۳۲.
۴-بحار ج ۱۰۳ ص ۲۳۵.
۵-بحار ج ۷۴ ص ۱۸۱.
۶-مستدرک ج ۳ ص ۵۵۱.
۷-بحار ج ۱۰۳ ص ۲۵۳.
۸-مستدرک ج ۲ ص ۵۵۱.
۹-اطلاعات ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۱.شماره ۱۳۷۸۷.
۱۰-اطلاعات اول آذر ماه ۱۳۵۰ شماره ۱۳۶۵۲.
۱۱-مجله اطلاعات هفتگی شماره مخصوص نوروز سال ۱۳۵۲.
۱۲-بحار ج ۷۶ ص ۳۶۳.
۱۳-محجهٔ البیضاء ج ۲ ص ۷۲.
۱۴-اطلاعات ۲۷ آبان ۱۳۵۰ شماره ۱۳۶۵۱.
۱۵-اطلاعات ۱۳ دیماه ۱۳۵۰ شماره ۱۳۶۸۹.
۱۶ـدر آغوش خوشبختی ص ۱۴۲.
۱۷-بحار الانوار ج ۱۰۳ ص ۲۵۲.
۱۸-محجهٔ البیضاء ج ۲ ص ۷۰.
۱۹-مستدرک ج ۲ ص ۵۵۲.
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید