پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

فلسفه چیست؟


فلسفه چیست؟
گفته می شود نخستین بار واژه فیلسوف(Philosopher, Philosophus ) را فیثاغورس به کار برد , که این واژه از دو کلمه یونانی Sophia به معنای حکمت و خرد و دانش و Philos به معنای مشتاق و دوست دار تشکیل شده است که روش تفکر فیلسوف فلسفه نام گرفته است. امروز نیز اغلب از فلسفه به عنوان راهی برای بررسی و احیانا پاسخگویی به سوالات اساسی و کلی در زندگی بشر تعبیر میشود برای مثال ویل دورانت فلسفه را چنین تعریف میکند : فلسفه عبارت است از تحقیق در تجربیات انسانی به صورت یک کل یا تحقیق در قسمتی از تجربیات انسانی به شرط ارتباط آن با کل.
با داشتن چنین تصوری از فلسفه شروع و مبدا فلسفه را باید در یونان باستان جستجو کرد حالا به بررسی این مطلب میپردازم که چه شد این نوع تفکر پدید آمد و قبل از آن بشر بدون آن چطور روزگار میگذراند؟ یعنی اینکه چه برای سوالات اساسی در زندگیش نظیر آنکه از کجا آمده است یا آیا مرگ پایان زندگی است چه پاسخی داشت؟ یا به پدیده های شگفت آور اطرافش نظیر رویش گیاهان یکباره در بهار یا طلوع هر روز خورشید چه واکنشی نشان میداد؟ در پاسخ به این سوالات باید گفت که تقریبا تمام ملل ابتدایی به افسانه پردازی و اساطیر روی آورده بودند و برای پاسخگویی به سوالات اساسی و در مواجهه با شگفتیها زندگی به اساطیر و مذاهب و ادیان خود مراجعه می کردند. بحث در باره اینکه منشا اساطیر و ادیان اولیه چیست بحثی گسترده که چندان در این مقوله نمیگنجد فقط به این مطلب اکتفا میکنم که اساطیر و ادیان نتیجه ضعف و شگفتی بشر در مقابل طبیعت است بشر اولیه که خود را مقهور طبیعت می بیند سعی می کند که مافوق طبیعتی برای خود ایجاد کند تا در برابر طبیعت پناهگاهی داشته باشد بدین گونه که قسمت مثبت طبیعت و نقاط قوت بشری را به قسمتی از آن ماوراطبیعت (مثلا خدایان) و نقاط ضعفش و بلایای طبیعی را به قسمت دیگر آن(مثلا شیاطین و دیوها) منسوب میکند برای مثال می توان به اهورامزدا و اهریمن در ایران باستان اشاره کرد یا یکی از افسانه های مردم اروپای شمالی که بر اساس آن خدایان مثبتی مانند فریبا ( منشا ومظهر زایایی)یا ثور (Thor)( که خدای رعد وبرق بود ) و دیوها(عوامل ماوراطبیعی منفی) بودند که دنیا تحت کنترل داشتند مثلا ثور گرزش (رعد و برق) را در هوا میچرخاند و باعث ریزش باران میشد اگر گرز ثور توسط دیوها دزدیه میشد زمین دچار خشکسالی می شد.
خلاصه اینکه در دیدگاه این مردمان باستان اوضاع جهان نتیجه تعادلی ناپایدار بین نیروهای خیر و شر و بدی و نیکی است البته باید توجه داشت که این تقسیم قدرت ماوراطبیعت بیشتر در ادیان هندواروپایی مشاهده میگردد که به دو نمونه آن یعنی در مردم ایران باستان و اروپای شمالی اشاره کردم در بعضی ادیان دیگر اقوام این نیروهای ماوراطبیعی کمتر تقسیم میشوند برای مثال در ادیان سامی نظیر مسیحیت و یهودیت واسلام نوعی توحید و وحدت این نیروها مشاهده میگردد در اینجا نیز همان تعادل بین نیروهای خیر و شر به گونه دیگر قابل مشاهده است مثلا دراین ادیان خشکسالی نتیجه دزدین گرز خدای ثور نیست بلکه نشانه خشم گرفتن خداوند بر قومی است.
یونانیان باستان نیز از دیگر ملل مستثنی نبودند و بازار اسطوره ها و خدایان نیز در آنجا داغ بود به طوریکه نوشته های هرودت مورخ یونانی حاکی از این است که یونان از نظر تعدد خدایان یکی از ملل پیشرو در جهان بوده است ولی اولین بار در یونان بود که مردمی پدید آمدند که بر اساطیر خرده گرفتند وسعی در ایجاد جانشینی برای آن کردند اینها مردمی بودند که سعی کردند خود را از قید اساطیر رها کرده و برای توصیف طبیعت و شگفتیهایش بجای داستانسرایی به مطالعه آن بپردازند این روند جدید تقریبا از شش قرن قبل از میلاد مسیح در یونان شروع شد که این را میتوان نقطه آغاز تفکر فلسفی بشر و جایگزینی اسطوره بوسیله خرد دانست.
یونان شبه جزیره ای است در جنوب شرقی بالکان که اطراف آن را دریا سیاه آسیا صغیر(ترکیه امروزی) دریاهای اژه مرمره و آدریانتیک وبقیه قسمت بالکان فرا گرفته اند.
نویسنده : مهدی پدرام
منبع : علوم اجتماعی


همچنین مشاهده کنید