جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


ژورنالیست به مثابه فیلسوف


ژورنالیست به مثابه فیلسوف
رسانه در دنیای مدرن ساحتی از اندیشه است. اما این ساحت الزامات و مبانی خود را دارد که می‌توان بزرگترین ویژگی آن را در تاثیرگذاری و جهت‌دهی دانست.
گوناگونی مطبوعات و گسترش انتشار نشریات متنوع و متفاوت و به طور کلی جایگاه رسانه‌ها در تنویر افکار و ایجاد فضایی برای تضارب آرا و همچنین اهمیتی که رسانه‌های گروهی در ارتقای سطح آگاهی و تعالی فرهنگ و دانش عمومی دارند، بی‌گمان یکی از مهم‌ترین عوامل فرهنگی در دنیای مدرن است که بر پیچیدگی آن نیز افزوده و ساحات شناخت را نیز غامض‌تر کرده است. مطلب حاضر در نظر دارد رسانه را از نگاه فلسفی مد نظر قرار دهد.
از روزی که طالس (۶ قرن پیش از میلاد) تلاش کرد به عنوان آغازگر فلسفه، بگوید همه چیز از آب ساخته شده است و تکلیف خمیرمایه کائنات را مشخص کند، نیرویی محرک برای انسان بوده است که در مسیر شناخت دقیق‌تر جهان گام بردارد. انسانی با حس جاوید رانده ‌شده، غربت و تنهایی و با میل شدید، یافتن پناهگاهی در برابر خطرات اعم از خطرات بیرونی و خطراتی درونی و ذهنی در مسیر شناخت تکاپو کرده است.
نیاز به یافتن پناهگاهی در مقابل خطرات بیرونی، علم را بنیان نهاد و عطش رهایی از بی‌خانمانی ذهنی، منجر به خلق الهیات شد. در میان این‌دو، علم و الهیات، شاخه‌ای نظری با نام فلسفه وجود دارد که راسل آن را «برزخی نامکشوف» میان این دو می‌داند، برزخی که تلاش می‌کند به ما بیاموزد که چگونه می‌توان بدون یقین و معهذا بدون فلج شدن از شک و تردید، در دره‌ای با دیواره‌های علم و الهیات بندبازی کرد؛ شاخه‌ای که به تدریج نفوذی پیدا کرده است که دو قطب حمله به آن (الهیات و علم) به حضور آن تن داده‌‌اند و با پیشوند فلسفه هم مورد بررسی قرار می‌گیرند. فلسفه علم با رویکرد فهم طبیعت علم، ریشه‌های علم، روندهای علم و فهم همه آن چیزی که در حوزه یک علم وجود دارد ولی به دلایل‌مختلف نادیده گرفته می‌شود، با نگاه بیرونی و گاه با نگاهی کاملا درونی به جزئیات درونی علم فرو می‌رود و تلاش می‌کند تا گم‌گشتگی‌ها را تبدیل به یافتن و درک دقیق‌تر کند.
برخی بر این باورند که رسانه در دنیای مدرن ساحتی از اندیشه است اما این ساحت الزامات و مبانی خود را دارد که می‌توان بزرگ‌ترین ویژگی آن را در تاثیرگذاری و جهت‌دهی دانست. گوناگونی مطبوعات و گسترش انتشار نشریات متنوع و متفاوت و به طور کلی جایگاه رسانه‌ها در تنویر افکار و ایجاد فضایی برای تضارب آرا و همچنین اهمیتی که رسانه‌های گروهی در ارتقای سطح آگاهی و تعالی فرهنگ و دانش عمومی دارند، بی‌گمان یکی از مهم‌ترین عوامل فرهنگی در دنیای مدرن است که بر پیچیدگی آن نیز افزوده و ساحات شناخت را نیز غامض‌تر کرده است.
برخی از نشانه‌های پویایی و تحرک توسعه و بسط فرهنگی هر جامعه‌ای را در گسترش رسانه‌های آن می‌دانند.
چرا که معتقدند توسعه فرهنگی، به معنای گسترده آنکه در برگیرنده گشایش و گسترش گفت‌وگوهای فلسفی و فرهنگی و ادبی و هنری است. اینها عواملی‌اند که رشد خودآگاهی جمعی را دامن می‌زنند و زمینه‌ساز توسعه سیاسی و اقتصادی و پیشرفت علوم و در واقع نخستین پیش‌شرط حل بنیادی مسائل و رفع مشکلات فراگیر جامعه هستند. اما پرسش این است که رسانه‌ها در بسط و توسعه فرهنگی تا چه اندازه می‌توانند به فلسفه تمایل پیدا کنند و تعاملی جدی با فلسفه داشته باشند و به عبارتی دیگر آیا فلسفه می‌تواند مبانی ژرف در جهت تبیین ایده‌ها در رسانه باشد؟ هنگامی که یک فیلسوف خود را در معرض مبانی نظری رسانه‌ها قرار می‌دهد، معمولا با سوال‌های مفهومی بسیاری روبه‌رو می‌شود که باعث می‌شود از خود بپرسد چه فلسفه‌ای برای توجیه و حلاجی رسانه‌ها وجود دارد و کدام یک از منظرهای منطقی، معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی می‌توانند به‌جد با بحث رسانه کلنجار روند؟
واژه فلسفه رسانه مفهومی غامض و پیچیده و به عبارتی صدایی ناآشناست که پرسش‌های مفهومی و معانی بسیاری را به وجود می‌آورد. این واژه حتی در برخی موارد ممکن است خود را به صورت یک تناقض مفهومی آشکار کند. بنابراین می‌توان اثبات کرد فلسفه قادر است چشم‌اندازهای جدیدی در بحث رسانه فراروی پژوهشگران قرار دهد.
اما امروزه در جهان غرب «فلسفه رسانه» در یک ساختار جدید علمی خود را نمایان کرده که آن نیز بر پایه فلسفه آکادمیک قرار دارد و اطلاعات مفهومی - فلسفی آن بر مبانی استوار است که در قرن‌های نوزدهم و بیستم و آن هم در حد دانش ارتباطات و شاید بتوان گفت در زمانی که فلسفه علم و فلسفه تحلیلی پایه‌ریزی می‌شدند، سامان یافت. فلسفه رسانه به شاخه‌هایی مرتبط است که باعث می‌شود فلسفه جدیدی از خودآگاهی حاصل شود که رورتی آن را بازگشت به عملگرایی نامیده است. با این همه این فلسفه بسی به معارفی تخصصی چون زبان‌شناسی، معرفت‌شناسی، معناشناسی، ذهن‌شناسی و زیبایی‌شناسی نیازمند است.
بدین ترتیب می‌توان گفت که فلسفه رسانه‌ها، نگاهی بیرونی به سیر تحول رسانه‌های ارتباط جمعی، نحوه مفهوم‌سازی، قوانین حاکم بر رسانه‌های ارتباط جمعی، زبان‌شناسی و روش‌شناسی رسانه‌ها دارد و نحوه شکل‌گیری معنا در رسانه‌های ارتباط جمعی و نظریه‌های متفاوت علمی - فلسفی به رسانه‌ها را در محور بحث‌های خود قرار می‌دهد. فلسفه رسانه‌ها دانشی است که «شناخت و علم رسانه‌ای» را مورد بحث و تحلیل قرار می‌دهد. شناخت علم رسانه‌ای بر اساس مبانی فلسفی، نگاهی مقایسه‌ای به رسانه‌های ارتباط جمعی و روش‌های متمایزکننده ساخت رسانه‌ای رادیو، تلویزیون، سینما و مطبوعات در نظام معنا‌سازی و ساخت پیام برای مخاطب از محورهای فلسفه رسانه هستند.
مفهوم فلسفه رسانه را بیشتر می‌توان در میان فیلسوفان متاخر مانند دریدا، رورتی، گاردنر، هاوارد و پرکینز، فرانک هارتمن و مایک زاندبوته سراغ گرفت. اینان اغلب به موضوعاتی نظیر مفاهیم کلی فلسفه علم، فلسفه تکنولوژی، معناشناسی، نشانه‌شناســـی، زیبایی‌شناسی دیدگاه نظریه‌گراها و عمل‌گراها، معرفت‌شناسی، فلسفه زبان، فلسفه ذهن و فلسفه تحلیلی می‌پردازند. بنابراین فلسفه رسانه، قلمرو معرفتی است که محقق رسانه‌ای را با معنای عمیق‌تری از ساحت تولید رسانه‌ای آشنا می‌کند و در ناحیه تولید، تلاشی است برای فهم زبان تولیدکننده و در ناحیه مخاطب رسانه‌ای، کوششی است برای دست یافتن به زبان مخاطب. فلسفه رسانه به معنای ورود پیدا کردن در فرکانس تولید رسانه‌ای است که محقق را وارد کانال تولید می‌کند.
از نگاه دیگر، فلسفه رسانه، در واقع قرار گرفتن در فضای رسانه‌ای است که در برگیرنده همه امور غیر واقعی است، که به نوعی در «روایت واقعیت» اثر می‌گذارند. فلسفه رسانه با این نگاه که همه چیز «روایت شدنی» است و نه لزوما «روایت» تلاش می‌کند روایت را به‌عنوان یک «واقعیت» مطالعه کند.
فلسفه رسانه به معنای دریافت زبان تولید پیام رسانه‌ای است. با همین نگاه است که تیلور و سارینن بر فلسفه رسانه به‌عنوان فلسفه بچه‌ها و یا فلسفه برای بچه‌ها صحبت می‌کنند. فلسفه رسانه با هدف فهم «معنای» رسانه با تولیدات و فضای رسانه‌ای تعامل می‌کند تا به‌عنوان «خانه زاد این فضا» این فضا را درک کند. با این نگاه می‌توان گفت، فلسفه رسانه عمیق‌ترین حوزه فهم معانی رسانه‌ای را شامل می‌شود.
همچنین فلسفه رسانه در کنار ساحت نظام‌مندی که به وجود می‌آورد می‌تواند سنتزی برای طرح مساله و یا بازخوانی بخش بازسازی شده عناصر فلسفی نیز باشد. شاید فلسفه رسانه با طرح پرسش‌هایی از رسانه‌ها شرایط امکان و تحقق برخی گفتمان‌های نظری را مهیا سازد. وقتی که جهان به مثابه متن با تصویر و صوت مواجه می‌شود پس از پرسش از جایگاه سازه‌های فرامادی آن پرسش‌های فلسفی نیز طرح می‌شود. البته باید تاکید داشت که اشتباه محض است اگر تصور کنیم که با صرف نامگذاری شاخه فلسفی جدیدی به نام فلسفه رسانه می‌توانیم نظریات بنیادین جدیدی را پایه‌گذاری کنیم و همین‌طور کافی نیست که انبوهی از اصطلاحات دشوار فهم و تخصصی در فضای رسانه ایجاد کنیم و حوزه مسائل انسانی را که با واقعیت‌های کنونی در جهان روبه‌رو است و از تنوع نیز برخوردار آشفته و مبهم سازیم.
اصطلاح فلسفه رسانه در گام نخست می‌بایست تنها پرسش‌های مقدم را طرح و پروژه معرفتی مدرنیته را ادامه داده و در راه تحقق مدرنیته تلاش نماید. فیلسوفان و یا فلسفه‌پژوهان متعهد به حقیقت می‌بایست در این راه گام جدی و استوار بردارند تا راه‌های دگم‌اندیشی به انسداد رسیده و فضای تکنوکراتی رسانه را از هم پاشیده و بر ویرانه‌های آن بنایی استوار سازند. لذا ضدیت با فلسفه رسانه ضدیت با فلسفه فرهنگ و انسان است و هرگونه مخالفت با آن می‌تواند فضای ژرف‌نگری را به فضای سطحی‌نگری تقلیل داده و جهانی موهوم فراهم سازد.
فلسفه رسانه در کشور ما طرحی ناپخته و خام است و عده‌ای هنوز به خاطر تجربیات تکنوکراتی خود از فضای رسانه بر این باورند که ورود در فضای فلسفی برای رسانه‌ها برهم زدن وضع موجود است و حتی عده‌ای دیگر تاملات شخصی و ناپخته خود را با مشتی از واژگان فلسفی درهم می‌آمیزند تا به مثابه فیلسوف رسانه قلم زنند اما می‌بایست بر این نکته تاکید کرد فضای فلسفه رسانه فضای عمل و نظر است و کسانی که تصور می‌کنند در این فضا هم می‌توانند مانند دیگر فضاهای فلسفی که فقط کار تئوریک می‌کنند و یافته‌های ذهنی آنان فقط به درد چاپ در یک مجله تخصصی می‌خورد راه را اشتباه رفته‌اند. این راه فقط در صورتی نتیجه می‌دهد که شما در یکی از ساحات رسانه وارد شده و تاملات فلسفی خود را بتوانید با تولید یک برنامه مطلوب رسانه‌ای تحقق بخشید.
منوچهر دین پرست
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید