پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

مبانی مشترک اخلاق دینی


مبانی مشترک اخلاق دینی
اخلاق دینی مشتمل بر اصولی اخلاقی است که در بنیاد ادیان قرار دارند و معیارهایی برای رفتار مجاز و غیرمجاز ارایه می‌کند. این اخلاق از دینی به دینی دیگر تغییر نمی کند و اصول اساسی آن، از باورهای محوری و حکمت پرپیشینه ادیان ناشی می‌شوند. همان گونه که پیشوایان و سنتهای آن از این باورها و حکمت تغذیه می‌کنند.
● قاعده طلایی: یک اصل جهانشمول
هنگامی که یک کودک بودید ممکن است یک اسباب بازی را از هم بازی خود قاپیده باشید و هم بازی شما بلافاصله شیون کرده است. پس از این ، سخن مادر و پدر یا معلمتان شنیده اید که : " آیا دوست داری کسی با تو همین کار را بکند؟"!
این نجوا برایتان آشنا نیست؟ درسی که بزرگسالان در صدد بودند به ما بیاموزند همان بود که در مغرب زمین به عنوان" قاعده طلایی" شهره است. این قاعده به افراد توصیه می کند که فراتر از خودخواهی و خودمحوری خویشتن روند و تذکارمان می دهد که هرچه به ما صدمه بزند به دیگران نیز صدمه خواهد زد؛ همان طور که هرچه خوشایند ما باشد برای دیگران نیز خوشایند است.
تقریبا در همه ادیان ، اخلاقیات فردی با این اصل ساده شروع می شود: با افراد چنان رفتار کنید که مایلید با شما آنگونه رفتار شود. از این جنبه، قاعده طلایی، بنیادین ترین اصل فضایل فردی به شمار می رود و ایمانها همه نوعی تفسیر از این پیام جهانشمول به شمار می روند:
▪ هیچ یک از شما مومن به حساب نمی آید مگر آنکه برای مومنان دیگر آن چیزی را بخواهد که برای خود می خواهد. ( اسلام)
▪ به دیگران آسیب نرسان ، با فکر و عمل بدان ها صدمه ای وارد نکن و واژه ای مگو که باعث درد و رنج آنها شود. ( هندوییسم)
▪ آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز مپسند ( مکتب کنفسیوس).
▪ اگر می خواهی با تو بدرفتاری نشود با کسی بدرفتاری نکن ( ایین زردشت)
▪ با عشق به هم نوعان و خدا نجات خواهیم یافت ( مکتب سیک)
▪ برای الگو شدن ، انسان نه باید صدمه ای به دیگران بزند و نه باعث صدمه زدن به دیگران شود. من و دیگر انسانها مثل هم هستیم. بنابراین نباید اجازه داد کسی به دیگری آسیب رساند و نه از وی آسیب ببیند. اصل مهم این است ( مکتب بودیسم)
▪ فرد نباید با دیگران چنان رفتار کند که مورد تآیید خودش نیست. این مبنای اخلاق است. هر رفتاری که این مبنا را نداشته باشد خودخواهانه است.( مکتب هندوییسم)
همسایه تان را به اندازه خودتان دوست بدارید( یهودیت) .
چنان رفتار کن که می خواهی با تو رفتار کنند ( مسیحیت)
● شفقت ورزی
واژه " شفقت ورزی" به معنای " رنج بردن" است. شفقت ورزی بدان معناست که شما می توانید درد و رنج دیگران را احساس کنید. در مسیحیت ، یهودیت و اسلام شفقت ورزی نشان دهنده آن است که چگونه مومنان از مهربانی بی پایان خداوند به بندگانش تقلید می کنند. هرچند که قابلیت انسانها برای شفقت ورزی و مهربانی به اندازه قابلیت خداوند در این زمینه نیست مومنان می توانند این قابلیت خود را تقویت کنند، حتی زمانی که این کار سخت است. چراکه این مشی آنها را به خدا نزدیکترمی سازد.یکی از آموزه های محوری بودیسم هم "کارونا" است که این به معنای فهم و همدلی با رنج همه موجودات زنده است. کارونا دلیل بازگشت آنها که بصیر شده اند به دنیا به شمار می آید تا دیگران را تعلیم دهند. آنها بدان جهت که شفقت ورزند به جهانی برمی گردند چون ساکنان آن بدانها نیاز دارند. در هندوییسم شفقت ورزی" دایا" نامیده می شود و همراه با بخشش و تسلط بر نفس ، سه فضیلت اصلی هندوییسم به حساب می آید.
● فروتنی
در ادیان ابراهیمی ، فروتنی نشانه احترام به خدا و آگاهی به این نکته است که خیرات از خدا به بندگانی ارسال می شود که شکرگزاری را وظیفه خود می دانند. به طور مثال در یهودیت ، حضرت موسی به جهت این فروتنی مورد توجه است.
مسیحیت هم عبارت دینی مشخصی با این عنوان دارد که : اصل آن است که آنها که چیزی در اختیار دارند آرامی و تواضع خود را حفظ کنند. پیام مسیح در این عبارت که در ادیان دیگر نیز وجود دارد این است که جهان مادی قدرت و ثروت را به رسمیت می شناسد اما جهان دینی آنهایی که جهان مادی را نادیده گرفته اند بالا می برد و ارتقا می دهد. بنابراین تواضع صرفا یک فضیلت محسوب نمی شود بلکه فضیلتی سلبی مقابل آنها که جهان غیردینی را به رسمیت می شناسند به حساب می آید.
در اسلام ( که خود این واژه تسلیم شدن معنا می دهد ) فروتنی یک اصل مهم است. مسلمانان آگاهی خود از عظمت خداوند و موقعیت بشر در جهان را در قالب پنج اصل نشان می دهند و هر اصل بر نظم مناسب جهان تآکید می کند.
تائوییسم هم به مومنان گوشزد می کند که حیرانی و تحیر قابل توجهی بر اندیشه های آنها تفوق دارد. یعنی هنگامی که انسان بر بزرگی جهان غور روا می دارد موقعیت خود را در قبال ستارگان و کل جهان در می یابد و به دامن فروتنی پناه می برد.
در بودیسم هم از طریق فروتنی است که انسان خشم و غضب را رها می سازد و آزاد از تعلقها و رنج می زید.
● امید
بسیاری از متون مقدس اسلامی، مسیحی و یهودی و همچنین ایینهای دیگر واجد اصل امیدند. امید در مسیحیت یکی از سه فضیلت اصلی به حساب می آید. ( دو اصل دیگر ایمان و عشق هستند) در اسلام امید بدان معناست که خدا از آنچه رخ می دهد آگاهست و هرچه رخ می دهد دلیلی دارد و پاداش و عذاب اعمال در نظر گرفته می شوند.
در ادیان امید با توجه به محدودیتهای انسانی قابل توجیه است.بیشتر انسانها چیزی از آینده نمی دانند و بدین جهت از آینده واهمه دارند. امید اما ترس انها را کم می کند . در ادیان امید ارتباط تنگاتنگی با آنچه بعد از مرگ رخ می دهد دارد. برای مسیحیان امیدی که افراد را نجات می دهد امید به ظهور مجدد مسیح در زندگی ابدی و در بهشت است. این امید است که مسیحیان را در جهانی که پر از امور مادی و غیراخلاقی است حفظ می کند.
در آیین زرتشتی، اسلام - و کمتر از آنها یهودیت - امید همان زندگی و شکلی از وجود پس از مرگ است. باور به جهان پس از مرگ یک فضیلت به حساب می آید و دانستن اینکه مرگ پایان امور نیست به انسانها مدد می رساند باور داشته باشند که هیچ مشکلی دایمی نیست و آنها برای همیشه از کسانی که دوستشان دارند جدا و دور نخواهند بود.
البته تذکار این نکته ضروری است که ادیان ابراهیمی تنها ادیانی نیستند که در آنها امید به عنوان یک ارزش مطرح می شود. در بودیسم هم امید از این اندیشه سرچشمه می گیرد که هر فردی می تواند به بصیرت دست یازد.
امید دینی به مثابه گونه ای خوشبینی به حساب نمی آید.خوشبینی رویکردی است که امور را بزرگتر از آنچه هستند نشان می دهد. امید دینی اما در واقع بر مبنای این ایده ساخته می شود که امور چندان فربه نیستند اما ما قادر به مشاهده کل ماجرا نیستیم. این نقص شناخت انسانی با امید تلاقی پیدا می کند و در این دیدگاه جهان پیچیده تر از آن است که ما از چشم انداز محدود خود بتوانیم کل آن را دریابیم.
منبع : ایران اکونومیست


همچنین مشاهده کنید