پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

ناگفته‌هایی از فرار شاه


ناگفته‌هایی از فرار شاه
در این چند ماه اخیر، شاه کاملا «بریده» بود. اردلان وزیر دربار می‌گفت، وقتی با شاه حرف می‌زنی بهت‌زده نگاه می‌کند و معلوم است که چیزی نمی‌فهمد. فرح مرتبا جلساتی را با قطبی، نهاوندی، نصر، نراقی... برگزار می‌کرد. این دار و دسته، طراح سفر فرح به کربلا بودند و به شدت خیال می‌کردند که اگر شاه برود، فرح بماند.
● ماجرای بردن وسایل کاخ بعد از سفر شاه
وقتی شاه و فرح از ایران رفتند، شخصی به اسم حسین امیرصادقی در حدود صد نفر خبرنگار را به کاخ نیاوران آورد و آنها از همه جای کاخ، فیلمبرداری کردند و هدف این بود که نشان بدهند هیچ وسیله‌ای از کاخ نرفته است، اما چند روز بعد، ناگهان دکتر جوادی (دوست علیا حضرت که معاون نهاوندی در دانشگاه بود) به اتفاق سرلشگر نشاط به کاخ می‌روند و شروع به جمع‌آوری مقداری اثاثیه و لوازم می‌کنند. سرایدارها موضوع را تلفنی به دیده‌بان که سؤال به عهده او افتاده بود، می‌گویند و دیده‌بان به وزیر دربار اطلاع می‌دهد. وزیر دربار می‌گوید که از موضوع خبری ندارد و دستوری به او نداده‌اند. اما نشاط و دکتر جوادی می‌گویند که علیا حضرت به آنها تلفنی دستور داده است. دیده‌بان موضوع را کتبی به وزیر دربار اطلاع می‌دهد و وزیر همایون بهادری را مسئول رسیدگی می‌کند و دیده‌بان مصرا می‌گوید فقط باید دستور کتبی وزیر دربار صادر شود، وگرنه خروج از وسایل ممانعت خواهد شد.
البته نشاط می‌گوید که او دستور دارد و موضوع را اجرا خواهد کرد. دیده‌بان راه‌حلی پیدا می‌کند و موضوع را به عباسقلی بختیار اطلاع می‌دهد و عباسقلی بختیار به نخست‌وزیر وقت اطلاع می‌دهد و چون قرار بوده این اجناس و چهار دستگاه ماشین که مشخص شده بود و به وسیله فرح به نشاط و به وسیله کامبیز آتابای به دیده‌بان اطلاع داده شده بود با دو طیاره به مراکش ارسال شوند و به دستور نخست‌وزیر نیروی هوایی هواپیما نمی‌دهد و بدین ترتیب موضوع منتفی می‌شود. وسایل جمع‌شده که حتی چمدان هم شده بود، دو مرتبه باز می‌شود و در جاهایش چیده می‌شود.
مشروح واقعه را مسلما مهدویان، رئیس نظارتخانه و مسئول نیاوران و سرلشگر نشاط و بعد دیده‌بان و بهادری می‌دانند. آذر برزین در نیروی هوایی هم خبر داشت.
● درباره روز آخر رفتن
روز آخر رفتن شاه، شاه برای رفتن عجله بسیار داشت. شنیده شد که وقتی جلسه روز قبل از رفتن شورای سلطنت تشکیل شده بود، بختیار به شاه گفته بود که باید بماند تا مجلس رأی بدهد و به همین ترتیب هم عمل شد و شاه چند بار تلفنی از رئیس مجلس خواسته بود که جلسه را تمام کند و او ساعت ۱۲ با هلیکوپتر از نیاوران به فرودگاه رفت و تا ساعت ۱۳ منتظر بختیار ماند و ساعت ۱۰ دقیقه بعد از یک پرواز کرد. عجله او قابل توصیف نبود. سجادی که رئیس مجلس سنا بود، به علت بیماری در فرودگاه نبود، ولی سعید، رئیس مجلس شورا با بختیار به فرودگاه رفته بودند.
● محمدعلی قطبی
دایی فرح و از کثیف‌ترین و دزدترین آدم‌هاست و گویا هنوز در ایران است. صنف جگرکی به اصلان افشار شکایت کرده بود که محمدعلی قطبی با انحصار وارد کردن و فروش گوشت روزانه فقط حدود پنجاه هزار تومان از انحصار «جگر و سایر مخلفات گوسفند» سوءاستفاده می‌کند و خواسته بودند که موضوع به شاه گفته شود. شاه به افشار گفته بود به قطبی بگوید دست از این کارها بردارد، ولی قطبی تا دقیقه آخر انقلاب، همچنان به این دزدی ادامه می‌داد و حرف شاه را هم که چند بار گفته شد، گوش نکرد. اصولا آنها با شاه از نزدیک آشنا بودند و فهمیده بودند که شاه فاقد هرگونه قدرت و اراده تصمیم‌گیری و نوعی گیج و هاج [و] واج و شاید مجنون شده است به حرفش توجهی نداشتند و کار خودشان را می‌کردند.
محمدعلی قطبی علاوه از مقاطعه‌کاری ـ نماینده «بوئینگ» هم بود؛ یعنی فروش هواپیماهای مسافری بزرگ به ایران از مشاغل ایشان بود.
● فرح و جلساتش
در این چند ماه اخیر، شاه کاملا «بریده» بود. آقای اردلان وزیر دربار می‌گفت، وقتی با شاه حرف می‌زنی بهت‌زده نگاه می‌کند و معلوم است که چیزی نمی‌فهمد. شاه تقریبا قدرت صدور هرگونه دستور یا فهم هرگونه مطلب و تصمیم‌گیری را از دست داده بود.
فرح مرتبا جلساتی را با قطبی، نهاوندی، سیدحسین نصر، جوادی، دکتر معین‌زاده دندانپزشک، احسان نراقی، شاهرخ امیر ارجمند و دکتر مجیدی، گاهی جعفریان و شهرستانی (شهردار سابق تهران) افراد دیگر را نمی‌دانم و حتما از گروه بررسی مسائل ایران (بساط نهاوندی) کسان دیگری هم بوده‌اند [برگزار می‌کرد]. این دار و دسته که طراح سفر فرح به کربلا بودند و همچنین نطق کذایی شاه را هم آنها توصیه و حتی تهیه کردند (نطق آخر شاه را نصر و قطبی و نهاوندی تهیه کردند) به شدت خیال می‌کردند که اگر شاه برود، فرح بماند. در این مورد مسلما مذاکراتی هم کرده‌اند و فعالیت‌هایی هم انجام دادند. حتی فرح چند بار گفته بود، اگر شاه برود، من می‌مانم و فعالیت می‌کنم. که البته وضع آنچنان بود که او هم فهمید که باید برود.
در این میان دار و دسته خود شاه مثل امرا، اردشیر زاهدی و اصلان افشار و آتابای‌ها و چند نفر دیگر با دار و دسته فرح نبردی مفصل داشتند و حساب همدیگر را می‌رسیدند و هر دو طرف خرابی اوضاع را محصول کثافتکاری‌های نفر مقابل (یعنی شاه و فرح) و فک و فامیل و دار و دسته او می‌دانست.
می‌گویند، رضا قطبی و جوادی هنوز در ایران هستند ولی شاهرخ امیرارجمند رفته است.
قطبی تا روزهای آخر در تلویزیون نفوذ داشت و به وسیله تورج فرازمند و سایر عواملش، همه کارها را در قبضه خود داشت. حتی شاید در اعتصاب هم دست داشت. چگونه، نمی‌دانم و چرا، خدا می‌داند! شاید فکر نمی‌کردند موضوع این همه دامنه‌دار است.
● اسناد دربار
وقتی شاه و فرح رفتند، چند روز بعد، ‌مقداری اسناد از کاخ مرکزی دربار را سوزاندند. سرهنگ نجم‌آبادی که از گارد به دربار منتقل شده بود و مسئول حفاظت بود، در این مورد اقدام می‌کرد.
من نمی‌دانم چه اسنادی و چه میزان سوخته شده است، ولی در نیاوران یا در سربازخانه لویزان سوزانده می‌شد. نجم‌آبادی، قانع بصیری (که رئیس اداره بایگانی محرمانه دربار بود) از این موضوع‌ها و آنچه که سوخته است اطلاع دارند، اما مسلم می‌دانم هنوز هم اسنادی در دربار و در دفتر مخصوص وجود دارد که برای بررسی تاریخ و وقایع سال‌های گذشته، ضروری است.
● نطق شاه (تنها نطق بعد از شروع انقلاب)
نطق معروف شاه را حسین نصر و نهاوندی و قطبی نوشتند و قطبی آن را برای فرح خواند و بعد از این‌که او قبول کرد، به شاه دادند که بخواند. مسلما شاه در این اواخر کاملا اراده خود را از دست داده بود و به قولی دچار «دیپرسیون» و به قولی «مسخ» شده بود.
سفر فرح به کربلا را هم که به صورت کمدی درآمد، حسین نصر طراحی کرده است و قطبی هم همراه بود، اما خراب از آب درآمد و آیت‌الله خویی را هم از نظرها انداخت.
می‌توان گفت که در دو ماه آخر، تصمیم‌گیرنده فرح بوده است و او تقریبا اختیار کامل را در دست داشت.
منبع : ایران اکونومیست


همچنین مشاهده کنید