جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

کی یر کگور در بزرگراه اطلاعاتی


کی یر کگور در بزرگراه اطلاعاتی
● اشاره
نوشته زیر بخشی از فصل چهارم کتاب «درباره اینترنت» نوشته هیوبرت دریفوس است که انتشارات راتلج در سال ۲۰۰۱ آن را منتشر کرده است.هیوبرت دریفوس استاد فلسفه دانشگاه برکلی است.او به خاطر کارهایش در زمینه شرح و تفسیر آثار هوسرل، هایدگر،مرلو-پونتی وفوکو معروف است . او در عین حال یکی از منتقدان پیشگام پروژه هوش مصنوعی است. دریفوس در این بخش نقد ریشه ای کی یرکگور را از مطبوعات نقل می کند و آن را به اینترنت بسط می دهد. این کتاب به زودی توسط انتشارات گام نو منتشر خواهد شد. کی یرکگور در بخشی از کتاب «یک بازبینی ادبی» نوشته شده به سال ۱۸۴۶، تحت عنوان «عصر حاضر» هشدار می دهد که مشخصه عصر او اندیشه بازتابی بی اعتنایی است که همه تفاوت ها را در مرتبه و ارزش از بین می برد. به گفته او این اندیشه بازتابی بی اعتنا به همه تمایز های کیفی را همسان می کند. همه چیز ها با هم برابرند، به طوری که هیچ چیز آن قدر مهم نیست که فرد مشتاق به مخاطره انداختن خود برای آن باشد، نیچه به این وضعیت مدرن نامی داد؛ او این وضعیت را نهیلیسم نامید. کی یرکگور مقصر این همسان سازی را چیزی می داند، که آن را «عموم» (Public) می نامد. او می گوید: «برای اینکه همسان سازی به طور کامل روی دهد، ابتدا باید شبحی ایجاد شود، جوهر آن، انتزاعی غول آسا است، چیزی فراگیرنده همه چیز که هیچ چیز نیست. یک سراب _ این شبح «عموم» است.»
بنابر ادعای کی یرکگور در پس این «عموم»، مقصر واقعی مطبوعات هستند. او هشدار می دهد که «اروپا به واسطه مطبوعات به رکودی دچار خواهد شد و در این رکود باقی می ماند، به عنوان تذکاری از اینکه نژاد انسانی چیزی را ابداع کرده است که نهایتاً بر خود او غلبه خواهد کرد.» و اضافه می کند: «حتی اگر زندگی من هیچ اهمیت دیگری نداشته باشد، از اینکه باعث کشف شدن وجود مطلقاً گمراه کننده مطبوعات روزانه شده ام، خشنودم.» اما چرا «عموم» در این همسان سازی مقصر قلمداد شود و نه نامزد های دیگری مانند دموکراسی، تکنولوژی یا فقدان احترام به سنت؟ و چرا این شریرانگاری وسواس گونه مطبوعات؟ کی یرکگور در خاطراتش می گوید: «در واقع این مطبوعات و اختصاصاً روزنامه ها هستند که ... مسیحیت را ناممکن می کنند.» ادعایی که شگفت آور به نظر می رسد. کی یرکگور به صراحت مطبوعات را یک تهدید بی همتای فرهنگی-مذهبی می پنداشت. تصادفی نیست که کی یرکگور که در سال ۱۸۴۶ می نوشت، تصمیم گرفت به افکار عمومی و مطبوعات حمله کند. برای درک دلیل کار او باید از یک قرن پیش آغاز کرد. یورگن هابرماس در کتاب «دگردیسی ساختاری حوزه عمومی» تاریخ آنچه را حوزه عمومی (Public Sphere) می نامد، در اواسط قرن هجدهم می گذارد.
او توضیح می دهد که در آن زمان مطبوعات و قهوه خانه ها به مکان شکل جدیدی از بحث سیاسی بدل شدند. این حوزه جدید گفتار سیاسی به طور ریشه ای با دولت شهر یا جمهوری دوران باستان متفاوت بود؛ حوزه عمومی مدرن در حکم «بیرون بودن» از قدرت سیاسی بود. این حالت «برون سیاسی» نه تنها مفهومی سلبی به معنای فقدان قدرت سیاسی داشت، بلکه به صورتی ایجابی هم در نظر گرفته می شد: افکار عمومی درست به دلیل اینکه معطوف به کسب قدرت سیاسی نیست، از هر روحیه هواداری متعصبانه ای به دور است. روشنفکران دوران «روشنگری» حوزه عمومی را فضایی می انگاشتند که در آن تامل عقلانی و بی طرفانه که باید دولت و زندگی انسانی را هدایت کند، می تواند نهادینه و سازماندهی شود؛ چنین مباحثه غیرجانبدارانه ای خصوصیت بنیادی یک جامعه آزاد شمرده می شد.
همچنان که مطبوعات مباحثه همگانی را به خوانندگان بیشتر و بیشتری از شهروندان عادی گسترش می دادند، ادموند برک اظهار می کرد: «هر فردی در یک کشور آزاد معتقد است که همه موضوعات همگانی به او مربوطند.» در طول قرن بعدی (قرن نوزدهم)، به یمن گسترش روزنامه ها، «حوزه عمومی» به شکلی فزاینده دموکراتیک شد، تا حدی که این دموکراتیک کردن، نتایج شگفت آوری به بار آورد که به نظر هابرماس: «پیش شرط های اجتماعی «افکار عمومی» را در حدود میانه قرن [نوزدهم] تغییر داد. همچنان که «حوزه عمومی» با تکثیر یافتن مطبوعات گسترش می یافت، قلمرو افکار عمومی به صورت قلمرو افراد پرشمار و میان مایه ظاهر شد.» افراد بسیاری از جمله جان استوارت میل و آلکسی دوتوکویل از «استبداد افکار عمومی» دچار هراس شدند و میل مناسب دید که برای محافظت «غیرساز شکاران از خود سلطه عموم» هشدار دهد. به گفته هابرماس، توکویل تاکید می کرد: «انتظار بر این بود که تعلیم و تربیت و شهروندان قدرتمند «عموم نخبه ای» (elite public) را به وجود آورد که مباحثات انتقادی آنها تعیین کننده افکار عمومی باشد.» «عصر حاضر» نشان می دهد که نظرات کی یرکگور چقدر اصیل بودند، در حالی که توکویل و میل مدعی بودند که توده ها نیاز به رهبری فلسفی نخبه ای دارند و در حالی که هابرماس با آنها موافق است که آنچه در حدود سال ۱۸۵۰ با دموکراتیک شدن فضای عمومی از طریق روزنامه ها رخ داد، سقوط تاسف بار به سازشکاری و همسان سازی بود که فضای عمومی را باید از آن نجات داد، کی یرکگور فضای عمومی را به صورت پدیده فرهنگی جدید و خطرناکی می بیند که نهیلیسم به وجود آمده به وسیله مطبوعات در آن به نتیجه ای می انجامد که از آغاز عمیقاً با ایده «روشنگری» یعنی اندیشه بازتابی بیطرفانه ناسازگار بود.
بنابراین در حالی که هابرماس به «بازیابی» فضائل اخلاقی و سیاسی در حوزه عمومی توجه دارد، کی یرکگور هشدار می دهد که هیچ راهی برای نجات حوزه عمومی وجود ندارد، چرا که برخلاف گروه های مشخص و متعهد، این حوزه از همان آغاز سرچشمه همسان سازی است. این همسان سازی به شیوه های متعددی به وجود آمد. اولاً توزیع گسترده و نوین اطلاعات هم سطح شده، که هر نوع اطلاعات را بلافاصله در دسترس هر کسی قرار می دهد و بنابراین ناظری بی موضع و بی اعتنا تولید می کند. به این ترتیب قدرت جدید مطبوعات برای انتشار دادن اطلاعات به هر فردی از ملت باعث می شود که خوانندگان آنها از تعهدات محلی و شخصی شان فراروی می کنند و برخاموشی شان درباره آنچه که مستقیماً به آنها مربوط نیست چیره شوند.
همان طور که برک با مسرت یادآور شده بود، مطبوعات همه را تشویق کرد که درباره هر چیز نظری پیدا کنند. هابرماس این وضع را کامیابی دموکراتیک شدن می انگارد، اما کی یرکگور عقیده داشت که فضای عمومی محکوم است که به جهانی بی گرایش بدل شود که در آن هر کسی درباره همه موضوعات عمومی نظر و تفسیری دارد، بی آنکه نیاز به تجربه دست اولی احساس کند و بی آنکه هیچ مسئولیتی در این مورد بپذیرد یا از او بخواهند که مسئولیتی بپذیرد. مطبوعات و خلف منحط آن میزگرد های رادیویی و تلویزیونی به قدر کافی بد هستند، اما این تاثیر گمراه کننده نگرانی اصلی کی یرکگور نیست. از نظر او خطر عمیق تر همان چیزی است که هابرماس در رابطه با فضای عمومی آن را تحسین می کند، یعنی آنچه کی یرکگور این گونه بیان می کند: «عموم، باعث نابودی همبستگی و تعین فردیت می شود.» بنابراین حوزه عمومی مفسران همه جا حاضری را رواج می داد که دلبخواهانه در برابر روال های محلی بی طرف می مانند؛ روال هایی که موضوعات خاص از آنها برمی آیند و باید از طریق کنشی متعهد به حل و فصلشان پرداخت، پس آنچه که به نظر می آید فضیلت خرد بیطرف «روشنگری» باشد، به عقیده کی یرکگور نقطه ضعفی مصیبت بار است. حتی با وجدان ترین این مفسران اجباری نمی بینند که تجربه دست اولی داشته باشند یا موضعی انضمامی و مشخص اتخاذ کنند. در عوض آنها همان طور که کی یرکگور شکایت می کند، دیدگاه هایشان را براساس نقل قول و استناد توجیه می کنند از آنجایی که نتایج چنین استدلال انتزاعی بر روال های محلی استوار نیست، پیشنهاد های آن هم احتمالاً شامل تعهد افراد درگیر نیست و این پیشنهاد ها حتی اگر بعداً به صورت قوانین اعمال شود به مرحله عمل نمی رسد.
کی یرکگور در «عصر حاضر» می گوید: «عموم» یک ملت، یک نسل یا دوران یک فرد نیست؛ عموم یک اجتماع، یک انجمن یا اشخاصی معین نیست، چرا که همه این موارد اموری انضمامی اند حتی یک نفر از کسانی که به عموم تعلق دارد تعهدی بنیادی به چیزی ندارد. موضوع حتی اساسی تر از نظر کی یرکگور بیرون ماندن حوزه عمومی از قدرت سیاسی به معنای آن است که فرد می تواند درباره هر چیزی نظری داشته باشد، بدون آنکه مجبور باشد بر پایه آن عمل کند. او با ناخرسندی یادآور می شود: «حیله عموم، درایت مناسبش و مهارتش شامل این می شود که بگذارد امور بدون انجام دادن عملی [از جانبش] به مرحله حکم کردن و تصمیم گیری [توسط دیگران] برسند.» این وضع امکان بازتابی بی پایان را فراهم می کند، زیرا اگر نیازی به تصمیم گیری و عمل کردن نباشد، فرد می تواند به همه چیز ها از همه وجوه بنگرد و همیشه دیدگاه جدیدی را پیدا کند. بنابراین تجمع اطلاعات تصمیم گیری را به طور نامحدودی به تاخیر می اندازد، چرا که هر چه فرد دریافت های بیشتری پیدا می کند، همیشه امکان پذیر است که تصویر جهان در نتیجه آنچه او باید انجام دهد تغییر کند و لذا لازم است مورد تجدید نظر قرار گیرد. کی یرکگور معتقد بود که هنگامی که همه مشغول اظهار نظر انتقادی بی پایان هستند، عمل می تواند برای همیشه به تاخیر افتد. «اندیشه بازتابی می تواند در هر لحظه چیز ها را در پرتویی جدید قرار دهد و به فرد امکان گریز بدهد.» بنابراین فرد هرگز نیازی به عمل کردن ندارد. همه آنچه عصر اندیشه بازتابی مانند عصر ما تولید می کند دانش است و دانش بیشتر. به گفته کی یرکگور: «می توان به طور کلی از عصری بی اشتیاق اما اندیشه دور در مقایسه با عصری پرشور سخن گفت، عصری که هر چه شدت و عمق (intensity) خود را از دست می دهد، وسعت (extensity) بیشتری به دست می آورد.» او می افزاید: «همه ما می دانیم که چه مسیری را برگزینیم و چه مسیر هایی را می توان برگزید، اما هیچ کس آن مسیر ها را برنخواهد گزید.»هیچ کس بر نظراتی که عموم به آن معتقد است پافشاری نمی کند، بنابراین هیچ کس مشتاق عمل کردن نیست.
او در خاطراتش نوشت: «اینها ... هولناک ترین مصائبی اند که به واقع در حکم قدرت های اصلی بی عاطفگی اند _ مطبوعات و گمنامی.» بنابراین شعاری که او برای مطبوعات پیشنهاد می کرد این بود: «در اینجا انسان ها در کوتاه ترین زمان ممکن در بزرگ ترین مقیاس ممکن در ارزان ترین قیمت ممکن به درماندگی دچار می شوند.»کی یرکگور در «عصر حاضر» به اختصار نظراتش را در مورد مطبوعات، حوزه عمومی، و همسان سازی که در زمانش ادامه داشت، جمع بندی می کند. مطبوعات بی موضع شده و بی نام و نشان با فقدان اشتیاق یا تعهد در زمانه اندیشه بازتابنده به هم می پیوندند تا «عموم» را تولید کنند، یعنی عامل همسان سازی نهیلیستی را: «انتزاع مطبوعات [برای یک روزنامه، یک نشریه عینیت سیاسی وجود ندارد و از یک فرد تنها درکی انتزاعی وجود دارد.] در ترکیب شدن بی اشتیاقی و اندیشه بازتابنده این عصر، آن شبح انتزاع، «عموم»، به وجود می آید که عامل همسان سازی واقعی است.»کی یرکگور در اینترنت با وب سایت های مملو از اطلاعات بی نام ونشان از سراسر جهان و گروه های علاقه مند۱) (interest groups) که هر کسی می تواند بدون داشتن کفایت خاص به آن بپیوندد و جایی که فرد می تواند بدون پیامدی در مورد هر موضوعی به بحث بپردازد، مطمئناً سنتز تکنولوژی پیشرفته از بدترین خصلت های روزنامه و قهوه خانه را می دید.
در واقع به یمن اینترنت رویای برک به تحقق پیوسته است.در گروه های خبری۲ (news groups) اینترنت هر کسی، هر جایی، در هر زمانی و درباره هر چیزی نظری دارد. همه تنها می خواهند که به نظراتی به یکسان بی ریشه پاسخ دهند که از طرف سایر آماتورهای ناشناس واقع در ناکجا ارسال می شود. چنین مفسرانی در مورد موضوعاتی که درباره شان سخن می گویند هیچ موضعی اتخاذ نمی کنند. در واقع همه جایی بودن «شبکه» باعث می شود که هر موضع محلی نامربوط به نظر برسد. آنچه را کی یرکگور به مثابه پیامد پوشش دادن نامتمایز و غیر متعهدانه اطلاعات مجسم می کرد، اکنون بر روی شبکه جهانی اطلاعات کاملاً محقق شده است. به یمن ابرپیوندها (hyperlinks) در واقع تفاوت های معنی دار همسان شده ا ند.ربط داشتن و مهم بودن ناپدید شده است، و این امر بخش مهمی از جاذبه شبکه است. هیچ چیز آنقدر پیش پا افتاده محسوب نمی شود که اضافه نشود و هیچ چیز آنقدر مهم شمرده نمی شود که جایگاه خاصی را طلب کند.
کی یرکگور در نوشته های مذهبی اش از نهیلیسم تلویحی این نظر که خداوند به رستگاری یک گناهکار و سقوط یک گنجشک به یکسان توجه دارد، او می گفت چنین اندیشه ای فرد را به «آستانه نومیدی» روانه می کند. بر روی اینترنت جاذبه و خطر این است که هر کسی می تواند این دیدگاه خداگونه را اتخاذ کند. شخص می تواند قهوه جوشی در کمبریج یا آخرین ابر نو اختر را بیند، توافق نامه کیوتو را مطالعه کند، دریابد که چه دوره های دستیاری دانشگاهی برای شخصی با مشخصات او وجود دارد، یا یک روبات را برای کاشتن و آب دادن یک بذر در اتریش هدایت کند، در همان حال که باید از میان هزاران آگهی به پیش رود و همه این کارها به یک میزان سهولت و فقدان مشابه درک امور مهم انجام می شود. مهم ترین موضوعات و مطالب مطلقاً پیش پا افتاده به همراه هم بر روی بزرگراه اطلاعاتی قرار می گیرند.کی یرکگور [احتمالاً]حتی این امر را پیش بینی می کرد که آن تکاپوی نهایی که اینترنت مشوق آن است، گمان ورزی ها درباره این موارد خواهد بود که چقدر این شبکه بزرگ در آینده بزرگ تر خواهد شد و همه اینها چه معنایی برای فرهنگ ما دارد، اگر اصلاً معنایی داشته باشد. البته چنین مباحثه ای در خطر بدل شدن به بخشی از همان مجموعه بی نام و نشان گمان ورزی هایی است که کی یرکگور از آنها بیزار بود.
او که همیشه به موضعش به عنوان یک سخنور آگاه بود، تحلیلش از مخاطرات «عصر حاضر» و پیش بینی های تاریکش را در مورد وقایع آینده اروپا را با این اظهارات کنایه آمیز پایان می دهد: «و از آنجایی که در این عصر، که در آن در واقع عمل چندانی انجام نمی شود، انجام چنین میزان غیر معمولی از اعمال در جهت پیشگویی، مکاشفات، اشارات و بینش در مورد آینده، احتمالاً جای عمل دیگری جز پیوستن به این عصر را باقی نمی گذارد.» پی نوشت:
۱) گروه علاقه مند: گروهی از اشخاص که به خاطر مقصود خاص یا در پشتیبانی محکم از آن فعالیت می کنند.
۲) گروهی از کاربران اینترنتی در مکان های مختلف که به مبادله پیام مبادرت می کنند.
نویسنده : هیوبرت دریفوس
مترجم : علی ملائکه
منبع : مرکز اسلامی آموزش از راه دور


همچنین مشاهده کنید