چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


در شعله‌های آب‌


در شعله‌های آب‌
یافتن حقیقت پنهان و واقعیت مرموز و معماگونه یک اتفاق یا یک شخصیت در جریان پیشبرد روایت و تکمیل تدریجی و مرحله به مرحله رخدادها، یک دستمایه و ایده محوری چه در ادبیات و چه در سینما به شمار می‌رود. اینکه ما همراه آدم‌های یک داستان یا فیلم قدم به قدم به سمت پررنگ‌شدن، تعمیق و تکامل ادراک، ذهنیت و شناخت خود از یک ماجرا یا شخصیت قرار گیریم که تاکنون در سایه مانده و محور اتکا و نقطه ثقل روایت هم رسیدن به این نقطه باشد و هر اتفاقی در حکم حلقه‌ای از یک زنجیره، دریافت و نگاه ما را نسبت به آن اصل و واقعیت و ماهیت پنهان، همچون‌قطعه‌های یک پازل، رفته‌رفته تکمیل کند؛ در نهایت دورنمایی از یک کلیت معنایی در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد که از رهگذر مواجهه با تجربه‌ها و تدارک تهمیدات متعدد حاصل آمده است. گذشته از فیلم‌هایی که به‌طور مستقل در ژانر <معمایی> طبقه‌بندی می‌شوند، سینما بسیار وام‌دار این رویکرد است. از <راشومون> و <همشهری‌کین> تا <چشمان تمام بسته> و... در ادبیات نیز ذکر نمونه از آن جهت بی‌فایده است که بی‌شماری از متون ادبی بر این مبنا آفریده شده‌اند و ازجمله یکی از درخشان‌ترین آنها: <سیمای زنی در میان جمع> اثر مانیریش بل.
- فیلمی مثل <پاداش سکوت> - برگرفته از کتاب <من قاتل پسرتان هستم> (احمد دهقان)- گذشته از وجه اقتباسی خود می‌تواند دوسویه یا رهیافت اصلی را دنبال کند: ۱- تکیه بر وجه معمایی، رازآلود و به تبع آن پررنگ شدن عناصر تعلیق، انتظار و دیگر وجوه دراماتیک که این خطا را برجسته‌تر نشان دهد ۲- تاکید بر وجوه عاطفی، معنایی، انسان‌شناختی و در یک کلمه محوریت عنصر <موقعیت> که از طریق تعمیق و تثبیت <فردیت> کاراکترها و نزدیک شدن هرچه بیشتر به آن شکل و بسط و قوام می‌یابد، اما <پاداش سکوت> حاوی کدامیک از اینهاست؟
متاسفانه مازیار میری در مقام یک کارگردان صاحب اندیشه و تجربه‌گرا نتوانسته این بار جایگاه جدیدترین اثر خود را با محوریت یکی از این مولفه‌ها و الگوها یک سروگردن بالا‌تر از دو تجربه پیشین خود <قطعه ناتمام> (۱۳۸۰) و <به آهستگی> (۱۳۸۳) بنشاند. در <به‌آهستگی> عنصر <موقعیت> جایگاه ویژگی‌ای داشت و مخاطب در برابر چند گزینه و انتخاب برای قضاوت در مورد شخصیت‌ها قرار می‌گرفت. در <پاداش سکوت> نه نشانی از پرداخت معماگونه شکل‌گیری اتفاقات بر بستر یک رازگشایی و کشف حقیقی ناشناخته و از پی آن تلا‌ش در ایجاد تمهیداتی می‌بینیم که ضرباهنگ فیلم را به سمت ایجاد جذابیت و هیجان بیشتر در یک خط روایی پرکشش سوق دهد و نه توفیقی در شکل‌بندی به شمای شخصیتی آدم‌ها با همه فردیتشان، انگاره روان‌شناسانه و الگوی رفتارشناختی‌شان که از رهگذر آن با آفریدن <موقعیت> و مواجهه با یک اتفاق یا کنش در حکم نقطه کانونی و هسته چالش‌برانگیز و معناساز اثر روبه‌رو شویم که قلمرو مفهومی آن را بسط می‌دهد.
<پاداش سکوت> قرار است بر محور یک <اقتباس ادبی> شکل بگیرد، اما چرا موفق نیست و از الگوی خود جا می‌ماند؟ به این دلیل که اثر احمد دهقان موجب ایجاد تلا‌طم و تحریک ذهنی در مخاطب می‌شود، اما در فیلم ما با یک جست‌وجوی طولا‌نی که توجیه محکمی هم ندارد مواجه می‌شویم. جست‌وجویی که بیشتر بر اثر یک عذاب وجدان شخصی و خلا‌ص شدن از بار گناه صورت می‌گیرد تا همچون اثر <دهقان>: اندیشه‌ای در تردد و تعلیق سیاه شک و یقین، میان شهادت و قتل با رویکردی پدیدارشناسانه و معنایی....
در این روایت، شناسایی و اتفاق از بیرون به درون فرد منتقل می‌شود و ما از طریق برخورد آدم‌ها و اطرافیان با <اکبر منافی> (با بازی پرویز پرستویی) با این جریان همراه می‌شویم، اما آیا این تعامل بیرونی به نحوی هست که تمام کشاکش‌های روحی و آشفتگی‌های درونی این شخصیت را به ما منتقل کند؟ در داستان، محور همه ماجراها، اتفاقی است که در ذهن شخصیت اصلی می‌افتد: احساس عذاب وجدان، تضادهای روحی و درگیری‌ها و تلا‌طمات درونی او محمل اصلی همه اتفاقات و عامل محوری پیشبرد روایت است و همه چیزهای دیگر در سایه آن قرار می‌گیرد، اما در <پاداش سکوت> چه نمودی از این حس درونی می‌بینیم؟ آیا دیدن یک فیلم از تلویزیون که تصویر یحیی را نشان می‌دهد، می‌تواند یکباره و بی‌مقدمه این حجم عظیم تشویش و تنش روحی را در اکبر به وجود بیاورد؟ پس تا پیش از این چه؟ ما در فیلم تنها نمودهای این حالت را در یکسری رفتارهای عصبی، پرخاشگرانه و تاکید اغراق شده بر چشم‌های پراشک، داد و فریادها و از کوره در رفتن‌ها و بی‌طاقتی‌های او را می‌بینیم که سخت منطبق با الگوی کلیشه‌ای حاج‌کاظم (آژانس شیشه‌ای) عمل آمده است. (نگاه کنید به سکانس فریاد زدن اکبر در میهمانخانه وقتی دوست همرزم سابقش به او پیشنهاد چک می‌کند) ما چقدر این شخصیت را می‌شناسیم؟ چقدر به عمق ذهن، ضمیر، احساسات و روحیاتش راه می‌بریم؟ چقدر درکش می‌کنیم و چقدر با او همنوایی و همدردی می‌کنیم و اصولا‌ آیا کارگردان جایی برای این امر گذاشته است؟ کلید طلا‌یی موفقیت فیلم می‌توانست و بایست همین باشد و نیست؛ چرا که ما تا نیمه روایت هیچ شناخت درستی از اکبر منافی نداریم. انگیزه این همه تنهایی و انزواطلبی و رفتارهای ضدجمعی و ناهمرنگش با جامعه و دلیل این همه تلخی و آزردگی و سرخوردگی‌اش را اصلا‌ نمی‌فهمیم یا برایمان توجیه شده نیست. تازه اواسط ماجرا است که می‌فهمیم قبلا‌ بستری بوده است.
<اسپشیال افکت> (جلوه‌های ویژه) در فیلم اگرچه در قیاس یا نمونه‌های هالیوودی‌اش حرف چندانی برای گفتن به لحاظ تکنیکی ندارد، اما در اینجا <آب> نقشی محوری دارد که هم راهبر وجه تماتیک و معنایی فیلم می‌شود و هم تداعی اندیشه‌ای فلسفی و معرفت‌شناختی است. آب در حکمت‌ها و طریقت‌های معنوی و عرفانی کهن، از <تائوئیسم> گرفته تا عرفان اسلا‌می و ایرانی نماد پاکی، خلوص، پاکیزگی و رستگاری است. فرو رفتن یحیی در دل آب می‌تواند گذشته از یادآوری <غسل تعمید> و تولد دوباره در مرگ آگاهی و به اختیار و از سر رضایت و شوق مردن، یادآور مرحله استغراق و مقام فنا و اوج از خودگذشتگی و نیز تاکید بر ارزش‌های عاطفی روایت باشد و نیز بر دامنه‌های دراماتیک و زیبایی‌شناختی آن نیز بیفزاید؛ چرا که آب، اسطوره‌ای محوری و مادر در تاریخ آفرینش‌های هنری و میراث معنوی انسان محسوب می‌شود. سکانس بالا‌ آمدن آب روی تخت اکبر اگرچه به خودی خود تازگی چندانی ندارد و پیشتر در <ساعت‌ها> چنین صحنه‌ای را دیده بودیم، اما به آن شکل ناگهانی و در تضاد با فضای آرام و خاکی، ساکت و منزوی زندگی او دارد بسیار موثر و ضربه‌زننده است. به‌ویژه افکت‌های صوتی و قوی با صداگذاری خوب <دهقان> که این ضربه‌افکنی را قوی‌تر جلوه می‌دهد یا سکانس بالا‌ آمدن آب در آسانسور با آن میزانسن درست و به یادماندنی.
فیلمبرداری بهرام بدخشانی بدون تردید یکی از نقاط قوت <پاداش سکوت> است. سکانس‌های زیر آب، زندگی شخصی و انزوای اکبر منافی با آن فضای تیره، گرفته و بسته و صحنه نماز خواندن او که دوربین بالا‌ی سر او می‌رود از این شمارند.
بازی پرویز پرستویی هرچند بدون ضعف و نقصی عمده است، اما رفته‌رفته تکراری و تداعی همان کلیشه حاج‌کاظم است که <موج مرده> و <روبان قرمز> تا <به نام پدر> و حالا‌ <پاداش سکوت> چندان تغیری نکرده است. فرهاد اصلا‌نی بازی قوی و قابل قبولی از خود ارائه می‌دهد. انتخاب نقش آتیلا‌ پسیانی هم بسیار حساب شده صورت گرفته و با شخصیت این کاراکتر تناسب چشمگیری دارد. بازی سیما تیرانداز در این فیلم با وجود نقش بسیار کوتاهش بسیار موفق و موثر از آب درآمده است؛ چرا که این تیپ در سطح اجتماع و در طول این سال‌ها برای ما بسیار شناخته شده است.
<پاداش سکوت> از پی اثری که بسیار در محافل ادبی توجه‌برانگیخت و مورد استقبال قرار گرفت می‌تواند آغازگر یک نگاه تازه به جنگ و آدم‌هایش باشد. از لا‌یه‌های قهرمانی پوشیده در هاله‌ای از قدسیت عبور کند و برای نزدیک شدن به درون یک انسان به ماهو انسان با همه دغدغه‌ها و تردیدها و تعلقاتش با همه دلبستگی‌ها و دلشوره‌هایش و با همه نیازهای زمینی‌اش - که ایثار و فداکاری او با وجود این همه معنی می‌گیرد و اهمیت پیدا می‌کند- راهی تازه باشد. این عبور می‌تواند حاصل مبارکی برای این سینما به شمار رود؛ دیدن وجوه قهرمانانه آدم‌هایی که در ظاهر شبیه خود ما بوده‌اند؛ اینطور نیست؟
* عنوان برگرفته از کتابی به‌همین نامه، نوشته دکتر سیدمرتضی مردی‌ها- در نگارش این مطالب از کمک دوست عزیز علی اتحاد بهره گرفته شده است.
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید