پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


منشأ پیدایش عید نوروز


منشأ پیدایش عید نوروز
● مقدمه:
انسان ازنخستین سال های زندگی اجتماعی زمانی که ازراه شکاروگردآوری خوراک های گیاهی روزگارمی گذراند متوجه بازگشت وتکراربرخی ازرویدادهای طبیعی یعنی تکرارفصل ها شد.زمان یخ بندان ها موسم شکوفه ها هنگام جفت گیری پرندگان وچرندگان را ازیکدیگرجدا کرد نیازبه محاسبه دردوران کشاورز یعنی به دانستن زمان کاشت وبرداشت فصل بندی ها وتقوم دهقانی وزراعی را به وجود آورد.
نخستن محاسبه ی فصل ها بی گمان درهمه ی جامعه ها با گردش ماه که تغییرآن آسان تردده می شود صورت گرفت وبالاخره نارسایی ها وناهماهنگی هایی که تقویم قمری با تقویم دهقانی داشت محاسبه وتنظیم تقویم براساس گردش خورشید صورت پذیرفت.
سال درنزد ایرانیان همواره دارای ٤فصل نبود.زمانی شامل دوفصل زمستان ده ماهه وتابستان دوماهه بوده است وزمانی دیگرتابستان هفت ماه وزمستان پنج ماه بوده است وسرانجام اززمان نسبتأ کهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم گردده است.گذشته ازایران :سال وماه سغدی، خوارزمی ها سیستان هادرشرق وکاپادوکی ها وارمنی ها درمغرب ایران بدون کم وزیاد همان سال وماه ایران است.
مردم شناسان براین عقیده دارند که درمان قوم ها وگروهای کهن ازدوران کشاورزی همراه با مرحله ای ازکشت یا برداشت بود.وبدین جهت است که آغازسال نودربیشترکشورها وآیین ها درنخستن روزها پائیززمستان وبهارمی باشد.
مورخان درکشاکش تارخ کهن ایران زمین ازنوروزبزرگترین آیین وجشن ملی ایران یاد کرده اند وهمه نوروزرا به معنای روزنونوشته اند که درنخستن روزازنخستن ماه یعنی فروردین ماه سال خورشدی است وآن هنگامی است که روزوشب با هم برابرگردند روزاول ماه فروردن ابتدای بهاراست که رسدن به برج حمل است وگویند که خداوند درآن روزازآفرینش جهان آلوده شد درزمینه پیدایش نوروزافسانه های متفاوتی وجود دارد اما درنهایت باید گفت که پیدایش نوروزتحت ریشه درواقیعت طبیعت وسپس گاهشماری آریایی دارد.
وابستگی انسان به طبیعت بیشتربه سبب نقش وتأثیرطبیعت درزندگی اجتماعی واقتصادی اوست هریک ازفصل های سال نقش واثری خاص درشکل دادن فعالیت های مردم درجامعه دارد مثلاً زمستان سرد وپربرف وباران برای مردم جامعه کشاورز و دامدارا ایران فصل توقف کارها درمزرعه وصحرا کوه وکوهستان وماندن وآرمیدن درخانه است. وبرخلاف آن دربهاروتابستان واوائل پاییز فصل کاروکوشش دربیرون ازخانه وکاروزی درکشترارها وکوه ها است.
دگرگونی طبیعت درگردش حال ونقش آن درزندگی اجتماعی اقتصادی مردم واکنش های نمادین درفرهنگ رفتاری مردم پدید آورده است بلکه درمجموعه ای ازآیین ها وآداب ورسوم به هنگام نوروزنمایان می شوند بسیاری ازرفتارهای آیین ونمادین مربوط به نوسال ونوروزبا اسطورهای اولیه درجامعه های انسانی سرزمین ایران ارتباط دارند ونشان دهنده ی رفتارهای هستند که درآغازشکل گیری آن جامعه ها پدید آمده نوروزایرانیان درآغازفروردن وفصل بهارهم جشن اهورامزدا ایزد بزرگ دن مزدسینا که درروزاورمزد نخستین روزازنخستین ماه سال برگزارمی شود وهم روزآفرینش جهان وکائنات وانسان است به بیان ابوریحان بیرونی روزنوزایی آفرینش وبه روایت شمس الیدن محمد مشقی روزآفرینش نوردرونی است که مردم را دراین روزی نو ازماهی نو وسالی نو به آراسته ونو گردانیدن آنچه که گذشت زمان کهنه کرده برمی انگیزاند ومعتقد بودند درنوروزمقدرات مردم برای یکسال تمام تعیین واستوارمی گردد دربیشترروایات اسطوره های وافسانه ای ایران دوره ی پیشدادی را زمان پیدایی نوروز وجمشد چهارمین پادشاه پیشدادی را بنیان گذارنوروز و آیین نوروزی به شمارآورده اند دوران جمشد درپشت ها دوران طلایی به شمارآمده است .درآن دوران خوردنی ها کاهش نمی یافت چهارپا ومردمان نمی مردند سرما وگرما وپیری و رشک وجود نداشتند وجمشد برهفت کشورفرمان می راند درایران باستان رسم چنین بود که ۲۵روزپیش ازنوروز؟ گندم- جو- برنج- ماش- باقلا- ارزن- ذرت- لوبیا- نخود- کنجد می کاشتند ودرششمین روزنوروزکه این جشن پایان می یافت با آهنگ؟؟؟ آن دانه ها را درمجلس بزم می پراکندندازاین مراسم یادگارجشن داریم که درروستاهای نواحی مرکزی ایران هستند چنانکه درمازندران هفت یا هشت روزپیش ازعید کافی است که گندم سبزشود وظرف های سبزه را درسینی بگذارند درسینی چند سکه نقره یکی دوپرتغال یا لیمومشتی برنج وگندم چند گل بنفشه صحرایی ویک جلد قرآن کریم می گذارند.
تمام اقوام ایران درشهر و روستا درآستانه سال نواین آیین کهن را که مقدمه سال نواست برگزارمی کنند درروزگاران گذشته درروستاها دیوارخانه ها از گل اندود یا بالای دیوارها را رنگ می کردند.فرش وگلیم را می تکاندند ودرآب روان می شستند درشهرها خانه ها را سفید می کردند گرد وغبارروی می کردند وخانه ها را می آراستند.حالا هم خانه تکان درهمه جا داریم شستن- تمیزکردن- خریدن وسایل نو وخانه تکانی سه تا چهارهفته طول می کشد دیرینه ترین پیک نوروزی حاجی فیروزاست اوجامه ی سرخرنگ و گیوه ای نوک تیزومنگوله دار دارد وکلاه مخروطی دراز و منگوله دارمی پوشد چهره سیاه ولبان سرخ دندان ها سفید ودایره ای رنگی دردست دارد ودرکوی وبرزن می خواند ومژده بهار را می دهد.
● طرح مسئله:
برگزاری جشن و عید ازویژگی های فرهنگ همه ی جامعه هااست ازکهن ترین زمان ها تا به امروزهمه ملت ها قوم ها وایل ها ودرهمه سرزمن ها روزهایی ازسال را جشن می گیرند پژوهش های مردم شناسی جامعه وگروهی را به سراغ ندارند که مردم روز یا روزهایی را به شادی وشوخی وجنب وجوش شادمان نپردازند.
شادی وتفریح وجشن به علل خاص دریک یا چند روزمعین ازسال جزء آداب ورسوم کهن ملل مختلف خصوصاً ایرانیان بوده است که قیاساً می شود عوامل راانگیزه برقراری آن ها برخی ازاین عوامل عبارتند ازاتفاقات جالب وخوب ازقبیل ظهورپیغمبران تولد اشخاص بزرگ ومحبوب ممکن است درطول حیات یک قوم بارها تکرارشوند به طوری که اگرقرارباشد ازبدو تشکیل یک جامعه کهن تمام این اتفاقات فراموش شده وبرای هریک ازقرن ها جشن وسروری باقی بماند ما ایرانیان علاوه براینکه تمام ۳۶۵روزسال جشن می گرفتیم شاید مثل جامعه ایران دراواخردوره ی ساسانی درهرروزعیدی چند داشتیم ولی چون بعضی ازاین اعیاد دردوره ای محدود رواج داشته که با گذشت زمان یا انقلابات دیگراگربه وسیله عامل مثل دین زنده نگه داشته نشود ازبین می رودعموم جشن ها بعد ازمتروک شدن توسط زرتشت جنبه دینی به آن ها داده شد است واین جشن ها بعد ازمتروک شدن به دینی مبدل براعیاد ملی برای ایرانیان گردده است.
کریستین ایران شناس معروف دانمارکی درکتاب ایران درزمان ساسانیان می گوید جشن ها ایرانیان قدیم عموماً صورت دهقانی و روستای ی داشته ودراصل به امورکشاورزی بستگی داشته است وچون دین رسمی ایرانیان درآن زمان این اعیارپذیرفته بود هنگام اجرای جشن ازیک طرف مراسم مذهبی انجام می گرفت وازطرف دیگرتشریفات واعمال خاص انجام می شد که مبدأ آن اعتقاد به سحر و جادو بود اما رفته رفته بدل به مراسم عادی گشته تفریحات عامیانه نیزازهرقبیل درآن وارد شده است.
● منشأ پیدایش جشن نوروز
درادبیات فارسی جشن نوروز را، مانند بسیاری دیگرازآیین ها، رسم ها،فرهنگ ها وتمدن ها به نخستین پادشاهان نسبت می دهند.شاعران ونویسندگان قرن چهار وپنجم هجری، چون فردوسی، منوچهری، عنصری،بیرونی، طبری، مسعودی، مسکویه، گردیزی و بسیاری دیگر، که منبع تارخی واسطوره ای آنان بی گمان ادبات پیش ازاسلام بوده، نوروزوبرگزاری جشن نوروزرا اززمان پادشاهی جمشید می دانند، که تنها به چند نمونه ومورد اشاره می شود:
جهان انجمن شد برتخت او
ازآن برشده فره بخت او
به جمشید برگوهرافشاندند
مرآن روزرا روزنو خواندند
سرسال نو هرمز فرودین
برآسوده ازرنج تن، دل زکین
به نوروزنوشاه گیتی فروز
برآن تخت بنشست فیروزروز
بزرگان به شادی بیاراستند
می ورود ورامشگران خواستند
محمد بن جریرطبری نوروزرا سرآغازدادگر جمشید دانسته :
جمشید علما را فرمود که آن روزکه من بنشستم به مظالم، شما نزد من باشید تا هرچه دراو داد وعدل باشد بنماید، تا من آن کنم.وآن روزکه به مظالم نشست روزهرمزبود ازماه فروردین .پس آن روزرسم کردند.
ابوریحان بیرونی پروازکردن جمشید را آغازجشن نوروزمی داند:
چون جمشید برای خود گردونه بساخت، دراین روزبرآن سوارشد، وجن وشیاطن اورا درهوا حمل کردند وبه یک روزازکوه دماوند به بابل آمد ومردم برای دیدن این امردرشگفت شدند واین روزرا عید گرفته وبرای یاد بود آن روزدرتاب می نشینند وتاب می خورند.
به نوشته گردیزی، جمشیدجشن نوروزرا به شکرانه این که خداوند(( گرما وسرما وبیماری ومرگ را ازمردمان گرفت وسیصد سال براین جمله بود)) [۱]برگزارکرد وهم دراین روزبود که (( جمشید برگوساله ای نشست وبه سوی جنوب رفت به حرب دیوان وسیاهان وبا ایشان حرب کرد وهمه را مقهورکرد.))
وسرانجام، خیام می نویسد که جمشید به مناسب بازآمدن خورشید به برج حمل، نوروزرا جشن گرفت:سبب نهادن نوروزآن بوده است که آفتاب را دو دور بود، یکی آن که هرسیصد وشصت وپنج شبان روز و ربعی ازشبان روزبه اول دقیقه حمل بازآمد وبه همان روزکه رفته بود بدین دقیقه نتواند ازآمدن، چه هرسال ازمدت همی کم شود؛ وچون جمشید،آن روزدریافت (آن را) نوروزنام نهاد وجشن وآیین آورد وپس ازآن پادشاهان و دیگر مردمان بدواقتدا کردند.
درخور یادآوری است که جشن نوروزپیش ازجمشید نیزبرگزارمی شده وابوریحان نیز، با آن که جشن را به جمشید منسوب می کند، یادآورمی شود که، (( آن روز را که روزتازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگرچه پیش ازآن هم نوروزبزرگ ومعظم بود ))
گذشته ازایران، درآسیای صغیرویونان،برگزاری جشن ها وآیین هایی را درآغازبهارسراغ داریم.درمنطقه ی لیدی وفری ژی، براساس اسطوره های کهن، به افتخارسی بل، الهه ی باروری ومعروف به مادرخدایان، والهه آتیس جشنی درهنگام رسیدن خورشید به برج حمل وهنگام اعتدال بهاری، برگزارمی شد. مورخان ازبرگزاری آن درزمان اگوست شاه درتمامی سرزمین فری ژی ویونان و لیدی وآناتولی خبرمی دهند.به ویژه ازجشن وشادی بزرگ درسه روز۲۵تا ۲۸مارس (۴تا۷فروردین).
صدرالدین عینی درباره ی برگزاری جشن نوروزدرتاجیکستان ودربخارا( ازبکستان) می نویسد:
... به سبب اول بهار، دروقت به حرکت درآمدن تمام رستنی ها، راست آمدن این عید، طبیعت انسان هم به حرکت می آید. ازاین جاست که تاجیکان می گویند.(( حَمَلْ، همه چیزدرعمل )). درحقیقت این عید به حرکت آمدن کشت های غله، دانه وسرشدن ( آغاز) کشت وکارودیگرحاصلات زمینی است که انسان را سیر کرده وسبب بقای حیات اومی شود.
وی درجای دیگر می گوید:
دربخارا(( نوروز)) را که عید ملی عموم فارسی زبانان است بسیارحرمت می کردند.حتی ملای دینی به این عید که پیش ازاسلامیت،عادت ملی بوده، بعد ازمسلمان شدن هم مردم این عید را ترک نکرده، رنگ دینی اسلامی داده، از وی فایده می بردند.ازآیت های قرآن هفت سلام نوشته به
(( غولونگ آب)) که خوردن وی درنوروز، ازعادت های ملی، بیش تره بود، ترکرده می خوردند.
فصل ۲روایات اسلامی وروزها وماه های نوروز
۱) روایت های اسلامی درباره ی نوروز
۲) روزها وماه های جشن نوروز
۳) پنجه
۴) میرنوروزی
● روایت های اسلامی درباره ی نوروز
دراین زمینه، ازآن جا که سخن بسیاررفته است، به آوردن دوروایت بسنده می شود:درزمان حضرت رسول(ص)، به روایاتی که عبد الصمدبن علی ازجد خود نقل می کند:
درنوروزجامی سیمین که پرازحلوا بود، برای پیغمبرهدیه آورد وآن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند امروز روز نوروزاست. پرسیدکه نوروزچیست؟ گفتند،عید بزرگ ایرانیان است.فرمود آری، دراین روزبود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدندعسکره چیست؟ فرمودازعسکره هزاران مردمی بودند که ازترس مرگ ترک دیارکرده وسربه بیابان نهادن وخداوند به آنان گفت بمیرید ومردند.سپس آنان را زنده کرد وابرها را امرفرمود که به آنان ببارد ازاین روست که پاشیدن آب دراین روزرسم شده؛سپس ازآن حلوا تناول کردوجام را میان اصحاب خود قسمت کرده وگفت کاش هرروزی برما نوروزبود.
ونیزحدیثی است ازمعلی بن خنیس که گفت:
روزنوروزبرحضرت جعفربن محمد صادق درآمدم گفت آیا این روزرا می شناسی؟ گفتم فدای توگردم، این روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می دانند وبه یکدیگرهدیه وارمغان می دهند. پس حضرت صادق گفت، سوگند به خداوند که این بزرگداشت نوروزبه علت امری کهن است که برایت بازگومی کنم تا آن را دریابی ... پس گفت؛ ای معلی، روزنوروز روزی که خداوند ازبندگان خدا پیمان گرفت که اورا بپرستند واورا شریک وانبازی نگیرند وبه پیامبران و راهنمایان اوبگروند وبه پیشوایان دین ایمان بیاورند.همان روزی است که آفتاب درآن طلوع کرد وبادها وزیدن گرفت و زمین درآن شکوفا ودرخشان شد.همان روزی است که کشتی نوح درکوه آرام گرفت. همان روزی است که پیامبرخدا،امیرالمؤمنین(ع) را بردوش خود گرفت تا بت های قریش را ازکعبه به زیرافکند که بتان را خرد کند، چنان که ابراهیم این کاررا کرد.همان روزی است که پیامبربه یاران خود فرمود تا با علی(ع) به عنوان امیرالمؤمنین بیعت کنند(عید غدیرخم)، همان روزی است که قائم آل محمد(ص) واولیای امردرآن ظهورکنند وهمان روزی است که قائم بردجّال پیروزشود واورا درکنارکوفه بردارکشد وهیچ روزنوروزی نیست که ما درآن متوقع گشایش وفرجی نباشیم، زیرا نوروزاز روزهای ما و شیعیان ماست.
بزرگداشت وبرگزای نوروز، بویژه درنزد شیعان وتا به امروزادامه دارد. وسفره هفت سین، بدون قرآن وتحویل سال وبدون گفتن)): یا محول الحول والاحوال،حول حالنا الی احسن الحال)) نیست.
● روزها، یا ماه جشن نوروز
مدت برگزای جشن هایی چون مهرگان، یلدا، وبسیاری دیگر، معمولاً یک روز(یا یک شب) بیشترنیست. ولی جشن نوروز، که درباره اش اصطلاح (( جشن ها وآیین های نوروزی )) گویا تراست، دست کم یک یا دوهفته ادامه دارد.ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروزرا، پس ازجمشید، یک ماه می نویسد:
چون جم درگذشت، پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند.عیدها را شش بخش نمودند:۵روزنخست را به پادشاهان اختصاص دادند، ۵روزدوم را به اشراف، ۵روزسوم را به خادمان وکارکنان پادشاهی، ۵روزچهاررا به ندیمان ودرباریان، ۵روزپنجم را به توده مردم وپنجه ششم را به برزیگران.
کمپفردرسفرنامه ی خودآورده که، درزمان شاه سلیمان صفوی، مهمانی ها، تفریح وجشن های نوروزدرمیدان های عمومی تا سه هفته طول می کشید. دروویل مدت تعطیلی جشن نوروزرا درزمان فتعلیشاه دوهفته می نویسد.
ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست کم ازپنجه و(( چهارشنبه ی آخرسال )) آغازودر(( سیزده بدر)) پایان می می پذیرد.
رسم ها وآیین های نوروزی که ازروزگاران کهن برگزاری آن ها ازنسلی به نسل بعد به ارث رسیده، به ناگزیربا دگرگونی شیوه های زندگی، تکنولوژی های صنعتی وماشینی، سازمان های اداری، شغل ها، قانون ها،وسایل ارتباط جمعی جدید- چنان که خواهیم دید- بدون آن که هویت خود را ازدست بدهد، تحویل یافته است.
ازآداب ورسم های کهن پیش ازنوروز،بایستی ازپنجه(خمسه مسترقه)، چهارشنبه سوری وخانه تکانی یاد کرد، که درواقع، پیش درآمدآماده سازی فضای جشن های نوروزی است، که به ترتیب می بینیم:
▪ پنجه (خمسه مسترقه)
بنابرسال نمای کهن ایران، هریک ازدوازده ماه سال سی روزاست که پنج روزباقی مانده ی سال را پنچه، پنجک،خمسه مسترقه، پیتک (درزبان وتقویم مازندارنی) یا بهیزک(درروزشمارزردشتیان) گویند.ابوریحان درباره ی پنجه می نویسد:
...هریک ازماه های فارسی سی روزاست وازآن جا که سال حقیقی سیصد وشصت وپنج روزاست، پارسیان پنج روزدیگرسال را(( پنجی)) و(( اندرگاه )) گویند.سپس این نام تعریب شده و((اندرجاه)) گفته شدو نیزاین پنج روزدیگررا روزهای مسترقه نامند،زیرا که درشمارهیچ یک ازماه هاحساب نمی شود.... .
این پنج روز را،که همزمان بایکی ازشش(( گهنبار)) است، جشن می گرفتند. مراسم پنجه تا سال ۱۳۰۴، که تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی ویک روزقرارداد، برگزارمی شد.
برگزاری جشن خمسه دربین همه ی قشرهای اجتماعی رواج داشت.به طوری که در۱۳۱۱هجری قمری مردی نیک اندیش درهزینه کردن درآمد موقوفه ی خود، دراسترکِ کاشان، سفارش می کند که؛((...بقیه منافع وقف را هرساله برنج ابتیاع نموده ازآخرخمسه مسترقه به تمام اهالی استرک وضیع وشریف ذکورواناث، صغیروکبیربالسویه برسانند.))
درگاهشماری تبری، که نوروزدرمرداد ماه برگزارمی شد، مراسم پنجه(خمسه مسترقه)، دردوره ی صفویه،همزمان با جشن و روزآب پاشان بود:
...وحضرت اعلی شاهی ظل اللهی، به دستورولایت بهشت آسای مازندارن کامیاب دولت بودند، وچون فصل نشاط افزای بهاری سپری گشته، هوای آن دیار روبه گرمی نهاد،ارده ی تماشای جشن وسرورپنجه که معتاد مردم گیلان است ازخاطرخطیرسرزد.رسم مردم گیلان است که درایام خمسه خاطرخطیرسرزد. رسم مردم گیلان است که درایام خمسه مسترقه هرسال که به حساب اهل تنجیم آن ملک، بعد ازانقضای سه ماه بهارقرارداده اند، ودرمیانه اهل عجم روزآب پاشان است، بزرگ وکوچک ومذکر و مؤنث به کناردریا آمده، پنج روزبه سور و سرورمی پردازند وهمگی ازلباس تکلیف عریان گشته، هرجماعت با اهل خود به آب آمده، با یکدیگرآب بازی کرده، بدین طرب وخرمی می گذرانند و الحق تماشای غریبی است.
▪ میرنوروزی
ازجمله آیین های این جشن پنج روزه، که درشمارروزهای سال وماه وکارنبود، برای شوخی وسرگرمی، حاکم وامیری انتخاب می کردند که رفتارودستورهایش خنده آوربود، ودرپایان جشن ازترس آزارمردمان فرارمی کرد. ابوریحان ازمردی کوسه یاد می کند که با جامه وآرایشی شگفت انگیزوخنده آور، درنخستین روزبهارمردم را سرگرم می کرد و چیزی می گرفت. وهم اوست که حافظ به عنوان ((میرنوروزی ))، دوران حکومتش را (( بیش ازپنج روز)) نمی داند.
مسعودی دراین باره می نویسد:
...پنج روزآخرآن فرودگان است، که روزاول آن درعراق وایران کوسه ای براسترخود سوارشود (واین جزدرعراق ودیارعجم رسم نیست واهل شام وجزیره ومصرویمن آن را ندانند)، وتا چند روزجوزوسیروگوشت چاق ودیگرغذاهای گرم ونوشیدنی های گرما زا وسرمابربه اوبخورانند وبنوشانند وچنان وانمود کند که سرما را بیرون می کند وآب سرد براوریزند واحساس رنج نکند، وبه فارسی بانگ زند:(( گرما،گرما)) واین هنگام عید عجمیان است که دراثنای آن طرب کنند وشاد باشند.
ازبرگزاری رسم میرنوروزی، تا ۷۳ سال پیش، آگاهی داریم؛ علامه محمد قزوینی درپژوهشی ارزشمنددرباره ی میرنوروزی – که مانند همه ی پژوهش های آن علامه ی فقید ادبی وفرهنگی می باشد- شرحی آورده است، که خود می تواند پژوهش مردم نگاری باشد و دریغم آمد که به اشاره ای بسنده شود.
...یکی ازدوستان موثق نگارنده، ازاطبای مشهور، که سابق درخراسان مقیم بوده اند، درجواب استفسارمن ازایشان دراین موضوع،مکتوب ذیل را به اینجانب مرقوم داشته اند که عیناً درج می شود: )) دربهار۱۳۰۲هجری شمسی برای معالجه بیماری به بجنورد رفته بودم.ازاول فروردین تا چهاردهم فروردین درآن جا بودم ، دردهم فروردین دیدم جماعت کثیری، سواره و پیاده می گذارند، که یکی ازآن ها با لباس فاخر، براسب رشیدی نشسته، چتری برسرافراشته بود. جماعتی هم سواره درجلو وعقب اوروان بودند .یکدسته هم پیاده به عنوان شاطروفراش که بعضی چوبی دردست داشتند، دررکاب اویعنی پیشاپیش ودرجنبین و درعقب اوروان بودند، چند نفرهم چوب های بلند دردست داشتند که برسرهرچوبی سرحیوانی ازقبیل سرگاو یا گوسفند بود، یعنی استخوان جمجمه حیوانی، و این رمز از آن بود که امیر از جنگی فاتحانه برگشته و سرهای دشمنان را باخود می آورد. دنبال این جماعت، انبوه کثیری از مردم متفرقه، بزرگ و خرد روان بودند و هیاهوی بسیار داشتند. تحقیق کردم، گفتند که در نوروز یک نفر امیر می شود، که تا سیزده عید، امیر و حکمفرمای شهراست، به اعیان و اعزه شهر حواله نقد و جنس می دهد، که همه کم یا زیاد تقدیم می کنند. به این طریق که مثلاً حکمی می نویسد برای فلان متعین : - که شما باید صد هزار تومان تسلیم صندوق خانه کنید، البته مفهوم این است که صد تومان باید بدهید. البته این صد تومان را کم و زیاد می کردند. ولی درهرحال چیزی گفته می شد، غالب اعیان به رغبت و رضا چیزی می دادند. زیرا، جزوعادات عید نوروزبه فال نیک می گرفتند.ازجمله به ایلخانی هم مبلغی حواله می دادند که می پرداخت- . بعد ازتمام شدن سیزده عید دوره امارات او به سر می آید، و گویا در یک خاندان این شغل ارثی بود)) .
بی گمان، امروز، کسانی را که در روزهای نخست فروردین، با لباس های قرمز رنگ و صورت سیاه شده در کوچه و گذر و خیابان می بیینم که با دایره زدن و خواند و رقصیدن مردم را سرگرم می کنند و پولی می گیرند، بازمانده شوخی ها و سرگرمی های انتخاب(( میرنوروزی )) و(( حاکم پنج روزه)) است که تنها در روزهای جشن نوروزی دیده می شوند، نه در وقت و جشنی دیگر؛ و آنان خود در شعرهایی که می خوانند، می گویند: حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه،
● نوروزجشن بزرگ ملی
نوروزبزرگترین جشن ملی ایرانیان است. جشن رستاخیزطبیعت وتجدید زندگی است. جشن حرکت وجنبش وتکاپو وکاراست. جشن طبیعت است. عید نوروز وگرامی بودن آن نزد ایرانیان بسیارقدیم وکهن می باشد، چنانکه پیدایش آن را به جمشید نسبت داده اند.
با مطالعه ی آثارمتقدمان، به انگیزه هایی بسیاردرباره ی برپایی جشن نوروزبرمی خوریم که اغلب جنبه ی داستانی دارند. مهم ترین علت وشاید انگیزه راستین این جشن برآن پایه استواراست که آغازسال می باشد وآغازبهار.دربخش های گذشته ملاحظه شد که سال به دوبخش تقسیم می شد: تابستان ((هَمَه)) وزمستان(( زَیَنَه )) تابستان هفت ماهه ازآغازبهاروفروردین ماه بوده تا پایان مهرماه وزمستان بزرگ که ازاول آبان ماه تا پایان اسفند وپنجه ی بزرگ یا ایام کبیسه درشماربوده. به نظرمی رسد که ایرانیان شمالی که دین وآیین زرتشتی نیزداشته اند، آغازسال را با اعتدال ربیعی یا قرارگرفتن برج حَمَل درآفتاب شروع کرده وآن جشن می گرفته اند. اما ایرانیان جنوبی آغازسال را با ابتدای فصل سرد وزمستان پنج ماهه برگزارکرده وجشن مهرگان را بسیارگرامی می داشتند. واژه ی سال درفُرس باستان مشتق ازکلمه سَرِدَ به معنی سرد است و به همین جهت سال را با فصل سرد شروع می کردند. چنانکه بعدها درلهجه های جنوبی ایرانی نیزنوروز به نوسَرد و نَوَسَرد مشهورشد. البته ساسانیان ازشمارایرانیان جنوبی محسوب می شدند، اما چون ازرسوم وآ یین زردتشتی پیروی کردند، نوروزرا به جای مهرگان آغازسال قراردادند، اما مهرگان را نیزبا همان شکوه وجلا ل وشعایروتشریفات دیرین برقرارنگاه داشتند وبه همین جهت است که نوروز ومهرگان درنظرشان یک گونه تقدس داشت و شعایر و آداب یکسانی مرعی می داشتند وبا توجه به روایتی که ازسلمان فارسی نقل می کنند این تقدس وگروش دوگانه ملاحظه می شود:
(( سلمان فارسی می گوید ما درعهد زرتشتی بودن می گفتیم خداوند برای زینت بندگان خود یاقوت را در نوورز و زبرجد را درمهرگان بیرون آورد وفضل این دو برایام دیگر، مانند برتری یاقوت وزبرجد است به جواهردیگر)).
آغازهرماه وسال نزد ایرانیان مقدس بوده است ومراسم دینی انجام می داده اند. تقدس آغازماه بدان سبب بود که روزاول هرماه به نام خداوند هرمزد نام داشت ودراین روزنمازهای ویژه ای تلاوت می شد وبه ویژه چون آغازماه وسال مصادف می شد، این به فال نیک وجشن وشادی همراه بود، چنانکه منوچهری گفته)): اورمزد است وخجسته سرسال وسرماه )) تیمن وتبرک روزاول ماه درایران اسلامی هم چنان باقی ماند وبا تغییردین، روزهای اول ماه قمری مقدس شمرده شده وایرانیان آنرا بسی محترم شمرده واعمال مذهبی ویژه ای به جای می آورند.
دریک متن پهلوی درباره ی روزهرمزد آمده است:
(( به روزهرمزد، ماه فروردین، دادارهرمزد، اشو زرتشت را فرمود که مردمان گیهان را واج(=آموزش آهسته خواندن ادعیه) کُن که اندراین روزواج وَنَنْد کنند که واج چهار درون وَنَنْد گیرد، چرا که درباره ی آن دادارهرمزدفرمایدکه:چهارستاره را بسیاربزرگ آفریدم، باآن چهارستاره، شانزده هزارستاره ی دیگراست...))
ومنظورازآن چهارستاره: نخست تیشْـتـَرTistarودراوستا تیشتریه Tistrya،دوم سَدْویس Sadvisودراوستا سَـتـَه وئِسه Satavaesa، سوم هفتورنگ،دراوستا هَپْتُوایرینگا Haptoiringha وچهارم وَنَنْد Vanandاست.
((... به روزفروردینگان( جشن فرود آمدن فـروهرهاست که درپنج روزآخرسال وپنج روزاول سال به زمین فرود می آیند وبه همین جهت است که در روزهرمزد ازماه فروردین برای خشنودی آنان فرایضی وضع شده است) همه ی دیوان ودروجان بی هوش شوند، که ازروزاَشتاد(روز۲۶ازهرماه) تا روز وَهیشتوایشت گاه ( آخرین روزاسفندماه) آشموغان( کافران، گناهکاران) آگاهی ازاین گیهان ندارد وبه روزفروردینگان روان بهشتیان، همه به این گیهان آیند وهریک به میهن(= خانه) خویش خرمی ورامشی کنند، و روان دوزخیان را نیز، ازوَچَر(=حکم، فتوا) دادارهرمزد، ونند ایزد به این گیهان همراه روان بهشتیان فرستند، وآن روان های دوزخیان نیزبه میهن خویش رامشی کنند، چونان که کسی به سفررود، پس ازدیرزمان وچند سال، ازسفربه دیار خویش باز آید با فرزندان خویش خوشی و رامشی کنند- این چنین روان دوزخیان خوشی کنند و به هنگام وداع پیش ونند ایستند وسخن سپاسگذاری گویند... وازاین گیتی وداع کنند، آیند تا روزفروردینگان ازسال دیگرکه بازازروزاَشتاد تا بامداد وَهیشتوایشت گاه، هست که درگیتی مانند، رامشی کنند. نیزآن روان دوزخیان را اندرآن ده روزبا بیم وترس ماند، که پس ازده روز- روان را بازبه دوزخ برند... پس ازاین گیتی فراز وداع کنند وبه جای خویش روند.
((... ازآن روی دادارهرمزد برهمه ی مردمان بهدین فرض کِرفـَه کردن (نیکی وثواب) برای خشنودی روان را گفته است که به روزهرمزد، ماه فروردین واج وَنَند یَزَند تا به آن جای( = دوزخ) دیوان را زدن، ونند ایزد را خوش دلی ورامشی فرازرسد... ))
مسعود سعد سلمان درباره ی روزاورمزد سروده:
امروزاورمزد است که یارمی گسار
برخیز وتازگی کن وآن جام باده آر
ای اورمزد روی بده روز اورمزد
آن می که شادمان کندم اورمزدوار
ومختاری غزنوی گفته :
دوحاجب اندجهان را به سوی صدرجهان
زاورمـزدی وغـُرّه ی مه رمضان
ملا محسن فیض( ۱۰۰۷-۱۰۹۱هجری قمری) روایت مُعَلّی بن خُنَیْس را درباره ی نوروزوسی روزماه ایرانیان ازامام جعفر صادق نقل کرده است:
(( گفتم ای سید من، فدای توشوم- آیا نمی آموزی به من نام روزها را به زبان فارسی؟- جواب فرمود که آنها روزی چند قدیم ازماههای قدیمند که هرماهی سی روزمی باشد وزیاد وکم ندارد، پس: اول ازهرماه هرمزد نام دارد، این نامی است ازنام های خدای تعالی. دراین روزآدم علیه السلام آ فریده شد. فارسیان می گویند این روزجهت آشامیدن مُفـرَّحات وخوشحالی کردن خوب است وما می گوییم روزی است مبارک و روزسرور و خرمی است...))
تقارن جشن هایی چند سبب امتیازویژه و فوق العاده ی نوروز وگسترش وشمول آن به روزهای قبل وبعد خود شده است. چنانکه گذشت ازروز بیست وششم اسفند این عیدها شروع می شد. ازبیست وششم اسفند تا سی ام اسفند پنجه ی کوچک است. پنج روزاَندَرگاه یا کبیسه- پنجه ی بزرگ بوده. این ده روز رویهم ایام فروردگان بود. آنگاه جشن گاهَنبارهَمَسْپتمَدََم درمی رسید که آخرین روزازپنجه ی بزرگ یا روزآخرسال را شامل می شد وموجب روایات دینی جشن آفرینش انسان بود. اما بعد درپاره ای روایات، این جشن را یک روزجلوآورده وبه روزاول سال ونوروزمنتسب ساختند جهت میمنت ومبارکی فوق العاده ی این روز، چنانکه در روایت اسلامی فوق گذشت. جشن سوری ایران قدیم نیزکه یا شب اول اندرگاه یا شب آخراندرگاه بود، دردوران اسلامی به شب چهارشنبه سوری معروف شد که شرح آن گذشت. پنجه ی اول نوروزجشن بزرگ آغازسال بود، چون بنا به اشارات و روایاتی، ایرانیان هرماه را به شش پنجه تقسیم می کردند، یا لااقل این بخش بندی برای ماه های فروردین ومهررعایت می شد. چون پنجه ی آغازنوروزسپری می شد، روزششم فروردین، یعنی خرداد روزجشن بزرگ دیگری فرامی رسید که جشن تولد زرتشت بود. روزخرداد ازماه فروردین به شکرانه ی آنکه تولد زرتشت درآن روزواقع بود، آن چنان اهمیتی پیدا کرد که بسا ازحوادث ورویدادهای بزرگ را درآن روزوقوع یافته اعلان کردند ورساله ای نیزدرباره ی این روزدرپهلوی موجود است که دربخش آتی بدان خواهیم پرداخت.
پس ملاحظه می شود که چگونه تداوم وجریان حوادث و رویدادها، جشن های پایان سال را به آغازسال پیوند داد وموجب شد که بنابراهمیت مسأله، اثربزرگترین جشن آخرسال، یعنی جشن فروردگان درماه آغازسال اثرگذاشته واولین ماه سال به نام فروردین و ارواح درگذشتگان نامگذاری شود.
مسأله مهم دیگرآن علت نوروز واین جشن طبیعی را به انگیزه ای دینی متحول کردند واین تداعی حاصل شد که ماه فروردین ماه فرَوَهرهای مقدس وجشن ویژه ی آنان است چنانکه درنقل و نقد وبررسی روایات خواهیم دید که جشن نوروزیک جشن طبیعی است که به سبب آغازبهار، اعتدال هوا، مساوی شدن شب و روز و رستاخیز وتجدید حیات طبیعت پس اززمستان ده روزپایان سال است وآخرین روزاین ده روز، آخرین روزپنجه ی یا اندرگاه می باشد.● سوابق کهن جشن ومراسم نوروزی، مراسم برای درگذشتگان میان اقوام کهن
درمیان بسیاری ازملل، جشن های بهاری با مراسم وپیرایه های بسیاررواج داشته و رواج دارد.اما هیچ گاه درجه واعتباروکلیت آن که یکی ازنشانه های بارزملیت وقومیت باشد، همانند نوورزایرانی نبوده است. دراین مبحث ناگزیربه جشن بهاری زگموک می پردازیم که ازدوران های کهن، میان بابلیان رایج بوده است وبسیاری ازعناصرومراسم آن را با نوروزایرانی همانند می یابیم. اما ازسوی دیگرباید به این نکته ی مهم اشاره کرد که جشن نوروزوآغازسال درایران، همیشه همراه ومقارن با اعتدال ربیعی وآغازبهارنبوده است، بلکه گاه جشن سال نوبا آغازتابستان وفصل برداشت محصول، یا کاشت برخی ازمحصول ها همراه بوده است وبه همین جهت ملاحظه می شود که مراسم نوروزی وآغازسال وجشن آب پاشان و... درتیرماه برگزارمی شده است. گاه نیزدراعتدال خریفی وآغازپاییز، جشن سال نوشروع می شد، وابتدای سال ازآغازپاییزبود. دراین مورد بستگی داشت به این که آیا سال را درست چهارفصل سه ماهه حساب می کردند، یا آن چنان که دراوستا بدان اشاره است، به دوفصل تابستان بزرگ وزمستان بزرگ. درصورت اول، جشن درمهرروزازمهرماه(( مهرگان)) آغازمی شد. درصورت دوم، که تابستان هفت ماهه وزمستان پنج ماهه محسوب می گشت، سال ازآذرماه شروع می شد والبته دراین مورد یایداحتساب پنجه ها وکبیسه را نیزکرد. دراین صورت است که متوجه می شویم مراسم نوروزازآذرماه شروع شده وجشن آب پاشان وکوسه برنشین و... دراین ماه یاد شده است. درسال فصلی، یعنی چهارفصل تمام سه ماهه، زمانی نیزبوده که سال با آغاززمستان شروع می شد، یعنی دی ماه، که روزنخست آن را خرم روزمی نامیدند وجشن خرم روز دراول دی ماه، مطابق می شود با آخردسامبر درتقویم میلادی جدید که به شرح آن خواهیم پرداخت. دی، ازواژه ی دذوه درآمده به معنی آفریدگاروخداوند( دَثوشَه).
ابوریحان بیرونی می گوید)): دی ماه، وآن را خورماه نیزمی گویند. نخستین روزآن خرم روزاست واین روز واین ماه هردو به نام خدای تعالی که هرمزد است نامیده شده...)) دربخش دهم، زیرعنوان جشن خرم روز این جشن شرح شده است. اما دراین جا ازلحاظ آن که آغازسال زمانی ازتاریخ، با زمستان شروع می شده، اشاراتی نقل می شود. در این گونه موارد، ملاحظه می شود که جشن آغاز سال، با هر فصلی که شروع می شده است، مراسم نوروزی منتقل بدان بوده است. درمهرگان، که سال با آغازاعتدال خریفی یا پاییز شروع می شد، ملاحظه می شود که مراسم بارعام شاهان ودادخواهی مردمان و... که غزالی وجاحظ وبیرونی ونظام اللملک ودیگران یاد کرده اند ودرنوروز انجام می شد- درمهرگان نیزبرقراراست وبیرونی همین مراسم را درآغازدی ماه وروزنخست آن خرم روز گفته است.
دربابل کهن ترین سندی که دردست است مربوط به دوران گودِه آ Gudea حدود۲۳۰۰ سال پیش ازمیلاد می باشد، درباره ی جشن بهاری زَگموک، ازاشارات اندکی که درمنابع پهلوی است، تا اشاراتی که به تفصیل درآثارمورخان ونویسندگان پس ازساسانیان به تازی وپارسی واشعاردرباره ی نوروز باقی است، تا رسومی که امروزه هنوز رایج ومرسوم است، حتا مراسم سیزده به در وافکندن سبزه های نوروزی به آب روان دراین روز، وبسا مراسم دیگری چون هفت سین ومراسم کوسه برنشین ومیرنوروزی واین که نوروزهم جشن وشادی بهاری یاد شده میان مردم بین النهرین باستان ملاحظه می شود که درمطالب بعدی شرحی درباره ی آن نقل شده است.
دراین جا فقط اشاره به موردی ویژه ودرخور توجه می شود، وآن این که بابلی ها وارث تمدن وفرهنگ سومری ها بودند. بسا ازمحققان وباستانشناسان برآنند که سومری ها اقوامی به احتمال آرایایی بوده اند که پس ازورود به فلات ایران که طی مهاجرت هایی صورت گرفت، ازکناره های جنوب شرقی دریای خزر، مهاجرت هایی صورت گرفت، ازکناره های جنوب شرقی دریای خزر، مهاجرت خود را به سوی غرب فلات ادامه داده ودرمیانرودان( = بین النهرین) مستقرشدند. یافته های باستانی این مردم ازکناره های دریای خزر تا بین النهرین مورد بررسی وتحقیق قرارگرفته. زبان ورسوم وقوانین واحکام ودین واساطیرشان به ویژه با ایرانیان نزدیکی فراوان دارد، وبابلی ها، وارث مستقیم همین سومری ها به شمارمی روند. این تنها اشاره ای است جهت دقت و ره گیری برای شناخت همانندی ها.
جشن زَگموک را به نام و افتخارخداوند بزرگ، مردوک Marduk جشن می گرفتند. دراین روزهمه ی خدایان درمعبد بزرگ واصلی که ویژه مردوک بود، حضورمی یافتند. شاه نیز درچنین روزی درمعبد حاضر می شد وبه عنوان تجدید عهد وپیمان، دست تندیس یا پیکره ی مردوک را می گرفت. یکی ازآداب مهم جشن، مقارن با سال نو، افروختن آتش بود. خدایان دراین نشست ومجمع، درباره ی روند حوادث سال جاری تصمیم گرفته وخط مشی رویدادها وسرنوشت و وظایف شاه وخوبی وبدی محصول وهبوط ونزول بلایای ارضی وسماوی وبخت وسرنوشت مردم ومقدرات آنان را رقم می زدند( قابل سنجش با مطالب فرگرد دوم وندیداد). این امر، دراقتدار مردوک بوده وتعیین کننده ی سرنوشت ومقدرات مردم اوبوده که درروزهای هشتم ویازدهم ازجشن، درحالی که خدایان با احترام دربرابرش ایستاده بودند، تصمیم می گرفت. بی گمال این چنین مراسم ومجمعی، الگویی بوده است برای مراسم دربارشاهان هخامنشی وساسانی درچنین ایامی- که شاهنشاه بارعام می داد. بزرگان وصاحبان مناصب حضور می یافتند وشاه مقامات ومناصب مملکتی را به کسانی که می خواست واگذار می کرد وازآنان که می خواست بازپس می گرفت ومالیات های تازه را اعلام می کرد وحقوق ومزایای والیان وحُکام را تعیین می کرد ودستورمی داد تا حقوق کارکنان کشوری ولشکری وهزینه های دیوانی پرداخت شود. وچنان که درشرح نوروزاست وبیرونی ودیگران گفته اند ، نوروز، روز تعیین برات ومقدرات ازسوی شاه است، وبه اشاره خواهد آمد که در(( فرگرد دوم وندیداد )) نیزازمراسم همانندی یاد شده است.
چنین مراسمی، میان یزیدی ها Yezidis نیزوجود دارد. روزنخست سال را اینان(( سَری سال )) یا (( سَرسال )) Sarisal/Sarsalمی گویند. بنابرمعتقدات آنان، درچنین روزی، خداوند برمسند خود می نشیند، درحالی که پیامبران وملایک وی، پیرامونش هستند. خداوند به آنان می گوید من درحالی که شما مشغول شادی وعبادت هستید میان شما فرود می آیم. درچنین روزی، خداوند به اتفاق ملازمان وملایک، تقدیرات وآینده ی مردم ومملکت را تعیین می کند. این وجه اشتراک میان زَگـموک بابلی ها وسَرسال ایزدی ها ونوروزایرانیان به نظرمی رسد.
پس خداوند، یکی ازخدایان را مأمور می کند که برزمین فرود آمده وجوازی به اومی دهد تا وظایفی را انجام دهد. البته ترجمه ی متون سُریانی، شرح مبسوط تری را نیزبه دست می دهد: دراین روزخداوند برمسند خود می نشیند وهمه ی بزرگان وارباب اصناف درحضوروی گرد می آیند. پس خداوند مراسم را باایراد سخنانی آغازکرده ومی گوید: گوش کنید ای کسانی که دراین جا حاضرشده اید. من این زمین را با نعمت های خود سرشارمی کنم. پس ازاین خطاب، جشن آغازشده وحاضران به شادی و رامش می پردازند.
ازمراسم نمادین این جشن آن که خداوند طی سندی، به شخصی ازمیان حاضران، زمین وهمه ی متعلقات آن را به اجاره واگذارکرده وسند را مهرکرده وبه بزرگان به عنوان شهود می گوید مهروامضای وی را تصدیق کنند.
دراین مورد نیزباید یادآوری شود که به موجب فرگرد دوم وندیداد، چون خداوند هرمزد باهمه ایزدان و اَمشاسپَندان وبزرگان درمجمع ونشستی گرد می شوند، ازجمشید می خواهد تا نماینده ی وی به روی زمین باشد، که البته جمشید نمی پذیرد. با توجه به رابطه ی عمیق میان جمشید ونوروز، مسائل مطرح شده درفرگرد دوم وندیداد را با توجه به این سابقه بهترمی توان دریافت.
اهورامزدا درآغازازجمشید می خواهد تا دین وی را درزمین، چون پیامبری تبلیغ کند. جمشید نمی پذیرد.آن گاه به وی می گوید حال که پیامبری وتبلیغ دین را نمی پذیری، درگیتی نماینده ی من باش وازجهان وهستی من سرپرستی کن. وجمشید قبول می کند ودارنده ی مقام شهریاری ازسوی هرمزد، درجهان مادی می شود.
بروکلمان درمأخذ داده شده، به این مقایسه اشاره کرده است وچنان که یادآوری شد، میان جم ونوروز، رابطه ی بدون واسطه برقراراست وجم همان کسی است که نوروز را دراعتدال ربیعی قرارداد.
باری، به موجب روایاتِ ایزدی ها یا یزدانیان(= یزدی ها) پس ازاین واقعه، مراسم جشن درحضورخداوند پایان یافته وخداوند به اجاره دار خود می گوید به موجب این سند، زمین را به مدت یک سال به اجازه ی تو واگذارکردم که آن چه بخواهی بکنی. دراین جا باید اشاره شود که تقسیم مراسم عید سال نوبه پنج قسمت، که درایران نیزباقی بود وکسروی وبیرونی ودیگران بدان اشاره کرده اند، شایان توجه است. اَکیتو، مراسم بهاری سال نودربابل قدیم وهمانندی آن با روزهای دوازده گانه ی نوروزی وروزسیزدهم که اختتامیه ی جشن بهاری بوده است
هرسال به موجب اسناد باقی مانده ی بابلی به روی الواح، درآغازبهار، مراسم سال نوبه مدت یازده یا دوازده روزبه طول می انجامید که ازآن به عنوان اَکتیوAkitu یاد شده وبرمبنای برخی همانندی ها که درمراسم زگموک Zagmuk وساکِئا Sacea دربین النهرین شایع بود، آن را با نوروز مقایسه کرده اند. اما ازسویی دیگر، بنابرنظرپژوهشگرفقید مهردادبهار، ریشه ی جشن نوروزمربوط به تمدن ها وفرهنگ مردم بین النهرین است. این جشن بهاره درآغازهربهاردرشهرهای بین النهرین برگزارمی شد که دراصل مراسم باروری وجنبه ای تمثیلی از زایش و رویش درطبیعت به شمارمی رفت که اوج مراسم آ ن، ازدواج مقدس بود ودرضمن آن، فرمانروای هرشهری درآغاز، ودردوران های بعدی که حکومت مرکزی شکل گرفت، پادشاه کشوربه عنوان جانشین ونماینده ی خداوند مَردوک ازسویی- و زوجه وهمسریا نماینده ی الاهه و زن خدایی که کاهنه ی بزرگ معبد بود ونماینده ومعرف همسرخداوندگارمحسوب می شد، طی مراسمی نزدیکی می کرد.
دربابل، مراسم بهاره ی سال نو، ازروزماه نیسان Nisanu که مطابق با اواخراسفند واوایل بهارایرانی است آغازمی شد. درایران نیزاین تداخل وجود داشت ودرکهن ترین سند مکتوب، یعنیَ یَشت سیزدهم فرودین یشت احتساب کبیسه وپنجه، آغازمراسم به شمارمی رفت. مراسم جشن اکتیودربابل به دوبخش تقسیم می شد: بخش نخست، هشت روزاول بود که درشکل نمادین وتمثیلی، دورانی است که خداوندگاردرجهان زیرین دربند واسارات بود. قسمت دوم رهایی خداوند مردوک واجرای مراسم مقدس زناشویی وباروری بوده است. به صورتی، هرچند نه بربنیاد تطبیق ومقایسه، جشن بهاره ونوروز هم به دوبخش نقسیم می شدکه شرح آن گذشت .
هشت روزنخست، خود به دو دوره تقسیم می شد. درچهارروزنخستین آماده سازی معبد اِسگیل Esagila برای انجام مراسم بودکه درپایان چهارمین روز، این آماده سازی با همسرایی کاهنان که یشتِ اِنوما- اِلیش Enuma-elis یا سرود آفرینش را همخوانی می کردند، اعلام می شد.
آن گاه ازروز پنجم است که مراسم وشادی که همراه با بی بند وباری های جشن های باروری است آغاز می شود. شادی وهمسرایی وساز ونوا درمعبد مذکور با مراسم ویژه یی ازسوی کاهنان وخادمان معبد، همراه با نهادن مواد خوشبو درآتشدان ها و عود سوزها آغازمی شود. مراسم قربانی با سربریدن گوسفندی که خون آن را به دیوارهای معبد می مالند، مفهومی نمادین دارد. آن گاه لاشه ی گوسفند را به نشانه ی دور کردن بلایا وآلام وهمه ی گناهانی که بندگان مردوک درطول سال انجام داده اند وبخشایش شان ازسوی خداوند، به رود می اندازند واین نظیر مراسم قربانی بزبلاگردان یا بزطلیقه The Scapegotمیان یهودیان می باشد که درروزعید کفاره برگزارمی کردند.
درچهارمین روز ازماه نیسان، یکی ازمراسم اصلی ونمادین جشن برگزارمی شد. درجنوب بابل، معبدبزرگ نبوNabu یکی دیگرازخدایان بزرگ بابلی وپسر مردوک قرارداشت. دراین روزشاه ضمن انجام مراسم وشعایری به معبد نَبو می رفت وتندیسه ی خداوند پسر را ازراه فرات به بابل حمل می کرد. باورهای اساطیری برآن بود که نبو می باشد که توسط او- مردوک ازاسارت درجهان زیرین رهایی می یابد. چنین مراسمی نمادین وکنایت آمیز درباره ی مذاهب اسرار و رموز میترایی ومذاهب آدونیسی وتموز وایشتار ومراسم اورفیوسی وایزیس واوزیریس وسیاوش نیزدرجشن های باروری و بهاره انجام می شد که آزادی ازقیود واصول مدنی واخلاقی وبی بند وباری وهرج ومرج هایی را همراه داشت.
درپنجمین روز، آثاری ازآن چه که درایران ضمن مراسم میرنوروزی باقی مانده درصفحات پیشین شرحی ازآن گذشت نمایانگراست. شاه که دررأس هیأتی ازراه آب بت وتندیسه ی نَبو را حمل می کرد، با مشایعت کاهنان وارد معبد اسگیل می شد وطی مراسمی برای تجدید بیعت با خداوند مردوک،قدرت خودرا که ازجانب خدا درسال گذشته به وی تفویض شده بود، واگذارمی کرد.به این صورت که درپای پیکره ی بزرگ خداوند مردوک، عصای فرمانروایی وحلقه ی پیمان وشمشیری را که نماد قدرت ومقام اوبود، به یکی ازبزرگ ترین کاهنان واگذر می کرد وکاهن اعظم نیزآن ها را پیش پای خداوند می نهاد.آن گاه کاهن به عنوان تنبیه وآگاهی، ضربه ای به صورت شاه وارد کرده وگوش اورا گرفته، به عنوان خاکساری مقابل خداوند برده تا ضمن زانو زدن، گزارش کردار یک ساله ی خویش را ارائه نماید.
آن گاه شاه با فروتنی گزارش به پیشگاه خداوند عرضه کرده ومی گوید مطابق با پیمان، درسال گذشته خلافی مرتکب نشده وگناهی نکرده وبه خداوندی مردوک معتقد بوده وهمه ی رسوم و اوامرمعهود را انجام داده است. پس کاهن اعظم که سخن گو و رابط مردوک است به شاه می گوید که خداوند اعترافات وی را شنید و اورا بخشیده ودرمقام خود برای سالی دیگرابقا کرده. پس رو به روی شاه ایستاده ودوباره با دست به گونه ی شاه سیلی می زند.براین سیلی زدن تفأل می کردند.اگرازچشم های شاه اشکی روان می شد، نشانه ی آن بود که خداوند هم چنان اورا یاری می کند ودرسال نوپیروزی با اوست؛ اما هرگاه اشکی روان نمی شد، حکایت ازشکست شاه درسال جاری بود.
درهرشهری ازشهرهای بابل خدایی ویژه و حامی آن شهرمورد توجه بیشتربود. درهفتمین روزازسال نو، بت ها وتندیسه های خدایان شهرهای سی پَرSippar، کوت Kut، کیش Kis، نی پورNippur، اوروک Uruk و... با مشایعت کاهنان ویژه- با مراسمی به بابل حمل می شد ودرمعبد بزرگ درکنارمردوک جای می گرفت. اما درکناراین مراسم، شاه وظایفی خاص داشت وآن انجام کارهایی بود که بدان کارها، خداوند ازجهان زیرین با می گشت.
درهشتمین روز، بت خداوند مردوک را درمعبد درجایگاه ویژه ای قرارداده ودرکناراو، بت های دیگرخدایان و الاهگان را برپا می داشتند. شاه ضمن مراسمی، دست بردست مردوک نهاده وهمه ی خدایان وایزد بانوان را به حضور اومعرفی کرده وازآن پس انجمن مشاوره گونه ی خدایان برگزارمی گشت وکاهنان دگرباره یَشتِ آفرینش را درستایش مردوک همسرایی کرده ومراسم قربانی وبخورسوزی به انجام می رسید.آن گاه گردونه ی زیرین و ویژه ی حمل وسواری مردوک را بردرمعبد آورده وخداوند را برآن می نشاندند وهمه ی خدایان وایزد بانوان حاضر، درمشایعت گردونه روان می شدند بزرگراهی ازمعبد اِسگیل تا دروازه ی ایشترIstar مسیروعبوراین جمع بود که سراسرآن را آذین بسته ودرمجمرها مواد وصمغ های خوشبو دود کرده ومردم هلهله وشادی می کردند ودرمقابل عبورخدایان مراسم بندگی به جا آوردند.
پس ازعبور ازدروازه ی یاد شده، به وسیله ی قایق هایی آذین شده درکناررود فرات که خدایان را بدانها سوارمی کردند، عازم بیت- اکتیوBit-Akitu می شدند. خانه اکتیو جایی مقدس بود که مراسم اصلی ونمادین درآن جا برگزارمی شد ومراسم نمادین باروری یا ازدواج مقدس ونزدیکی، میان شاه به نمایندگی مردوک وکاهنه ی بزرگ انجام می گرفت وآن گاه بود که هرگونه قید وبند ازنظرخانوادگی، مذهبی، مدنی واخلاقی برداشت شده وهرج ومرج عنان گسیخته ای، به ویژه ازنظرگاه جنسی میان مردم انجام می گرفت (نوعی مراسم رایج که همراه با شور وجذبه وهرج ومرج اخلاقی بود، یعنی مراسم اُرجی).
ازروز هشتم تا یازدهم، خدایان دربیت- اکتیو به سرمی بردند وبه تبع مراسم نمادین باروری که حاکی ازنوعی جای گزینی هرج ومرج وآشوب برنظم وقانون بود درمعبد، مردم بیرون ازمعبد نیزچنان که اشاره شد همان رفتارمی کردند. پس ازسه روزیعنی روزیازدهم ازماه نیسان، دوباره ضمن برگزاری تشریفاتی، مردوک وخدایان دیگربه بابل ومعبد بزرگ اِسگیل بازگشته ودر روز دوازدهم گردهمایی وانجمن بزرگ خدایان برای تعیین سرنوشت مقدرات سال نو وتصمیم گیری برگزارمی شد.اینکه دیگرمراسم نمادین که تکراری ازیادمان های اساطیری آغازین بودتمام شده ونظام درست پیشین اعاده می گشت.
اشاراتی بسیارشایان توجه ازچنین انجمنی، درفرگرد دوم وندیداد ازاوستا آمده است. پس ازتعیین سرنوشت جهان ومقدارت آن، خدایان را به شهرهای خود برگدانده ومراسم پایان می یافت. هرچند درالواح بابلی، یاد واشاره ای ازروزسیزدهم نیست، اما این گمان که جشن وشادی واستراحت درپس روز دوازدهم رسم بود، دور ازواقع به نظرنمی رسد.
● جشن بهاری ومراسم سوگواری
نوروز، جشن است. بزرگ ترین جشن ملی ایرانیان، کهن ترین جشنی که آغازسال را دربرمی گیرد. هرگاه این آغازسال دراعتدال ربیعی وآغازبهار، یا رستاخیز وتجدید زندگی طبیعت باشد، با مفهوم ویژه ای درتقارن با اساطیرهمراه است ودارای مفهومی خاص می شود،- که آیین های سوگواری نیزانجام می گردد وچنین تقارنی بستگی به زندگی وتمدن شبانی- زارعی دارد. درحالی که اقوام برای ارواح درگذشتگان خود یا فروهرها درآخرین روزهای سال، مراسم سوگ ویادبود واهدای نذور وصدقات وخیرات برپا می کردند، بلافاصله درنخستین روزبهار، مراسم سور وسرور وشادی وجشن آغاز می کردند. زمستان ومرگِ طبیعت تجدید حیات می کرد، جشن می گرفتند. درجابه جایی آغازسال درفصول گوناگون، این کنایت اسطوره ای به تدریج به عنوان یک یادمان همراه شد. به همین جهت است که ایرانیان را تقارنی میان مراسم فروردگان وجشن نوروز بود. به همین جهت است که مراسم سوگ وجشن سغدیان در(( نوسرد)) آغازتابستان که نوروز درآن قرارداشت با مراسم سوگ سیاوش برگزارمی شد که شرح آن یاد شده است.
یزدی ها( = ایزدی ها) چون بابلی ها درزَگموک، جشن آغازسال بابلیان وچون ایرانیان درچنین روزهایی به یاد بود ارواح درگذشتگان مراسمی همانند برگزارمی کردند که ایرانیان هنوز چنین رسمی را ماندگار دارند وشب وروز جمعه ی آخرسال را به یاد بود ارواح درگذشتگان رفته وبرگورها خوراک می نهند- چنان که زرتشتیان نیزچنین می کنند وبه خیرات می پردازند. رومی ها نیزدرعید فِرالیا چنین رسم هایی داشتند.
درمطلب بعدی علت این گونه جشن های بهاری که آیین سوگ وعزابوده ودرعین حال، جشن محسوب می شده است شرحی بیان شده. درزمستان، طبیعت می میرد ودرآغازبهار رستاخیزکرده وزندگی دوباره می یابد. درپایان زمستان مراسم سوگواری وعزا، وبلافاصله روزنخست ازبهار، جشن رستاخیز بوده است. درایران وپیرامون آن به ویژه درشرق ایران، آیین های سوگواری برای سیاوش درپایان زمستان، یا آغازتابستان که ایام مرگ و رکود گیاهان است؛ وبلافاصله مراسم جشن نوروز برگزارمی شد. مراسم سوگواری برای تَمَوز، خداوند گیاهی- مقارن با جشن آغازسال نو، ومراسم آدونیس، وآیین فریجی آتیس ازهمین گونه است. جشن بهاری آدونیس دریونان وآسیای علیا که برپا می شد، درآغازآیین سوگ وعزا بوده است که مرگ خدایان گیاهی را شامل می شد، اما درضمن، جشن نیزبود، زیرا خدا رستاخیزکرده وزنده می شد. چون مراسم سوگواری برای سیاوش، مردم برمرگ آدونیس می گریستند ونوحه هایی را همسرایی می کردند وتندیس خدای مرده را به دریا یا رود می انداختند. آن گاه اغلب اتفاق می افتاد که فردای آن روز، آیین های شادی رستاخیز ودوباره زنده شدن خدا را برگزار می کردند.
● سبزه های نوروزی وبه آب افکندن آن ومراسم سیزده نوروزی
بسیاری ازآیین ها ورسوم که دراین گونه جشن ها رواج داشت، امروزه هنوز دررسوم نوروزی زنده است. یکی ازآیین های نوروزی، سبزکردن دانه ها وحبوبی است که به ویژه زنان درظروف گوناگونی به عمل آورده و روز سیزدهم نوروز وجشن بهاری، دسته جمعی به بیرون شهررفته وآن را به آب روان می افکنند.
درجشن آدونیس، یکی ازرسوم رایج وکنایت آمیز، رویاندن وسبزه کردن گیاهان بود. گیاهانی را سبزکرده ومراقبت کرده وپرورش می دادند که طی هشت روزخوب رشد می کرد. آن گاه پس ازهشت روز، درضمن آیین ها ورسوم سوگواری برای آدونیس، آن سبزه ها را همراه با تندیس مرده ی آدونیس به کناررود یا دریا برده وبه آب می دادند. این نوعی برگزاری درآیین های جادوی تقلیدی بود که بدان وسیله می خواستندطلب باران فراوان کنند. آیین های آب پاشی نیزدرجشن های سال نو به همین منظوراست.امروزه چنین رسمی درایران وازرسوم نوروزی- زنده است. اما در روزسیزدهم سبزه را به آب سپردن، به جای روزهشتم- این اختلاف بی گمان ناشی ازشرایط اقلیمی آب وهوا درمقدار رویش است. درامپراتوری رم، بیز که جشن هیلاریا به یاد رستاخیزدوباره زنده شدن آتیس دربیست وپنجم مارس که مشهور به آغازاعتدال بهاری بود برگزارمی گشت،ازهمین گونه است.
میان مردم پیشاوردرپاکستان، رسم است که درنخستین روزایام نوزوز، پس ازبرگزاری مراسم تحویل سال، همگان به گردش به بیرون شهر وسبزه زارها وچمن می روند. دراین مراسم با پای برهنه روی سبزه ها وچمن راه می روند واین کار سبزه لگد کردن، می گویند وآن را شگون نیک وباعث استمرارشادی ونیک بختی درسال نو می دانند(= &#۶۵۲۵۵;&#۶۵۲۴۳;:مراسم نوروزدرهند وپاکستان).
● ساکِئا، جشن بابلی- ایرانی ومراسم کوسه برنشین ومیرنوروزی
زگموک، جشن بهاری وآغازسال را اغلب پژوهشگران مسایل فرهنگی آشوری ساکئا یکی می دانند. ازاین جشن ومراسم آن، مورخان باستانی چون بروسوس استرابون یاد کرده اند. دراین جشن ها، بردگان، غلامان یا محکومان به مرگ ویا دلقک ها را عنوان ومنصب بزرگان وحتا مقام صدرات وشاهی می دادند. ازاجرای چنین مراسمی درزمان گودِه آ که به مناسبت مراسمی مقدس سالانه درمعبد انجام می شدآگاهی داریم. شخص مورد نظریا محکوم به مرگی را با پوشاندن البسه ای مضحک به شکل شاه درآورده ودریک رشته اعمال نمایشی، وی را آزاد می گذاشتند تا دست به صدور احکام وفرامین وکارهای شاهانه بزند( سروانتس دردُن کیشوت والکساندردوما درآثارخود، ودرتاریخ سده های میانه درفرانسه، به چنین رسومی برمی خوریم) وسرانجام پس ازانقضای دوران معهود، وی را به کیفری که پیش ازآن برایش تعیین شده بود، یعنی مرگ می رساندند. این رسوم با مراسم میرنوروزی، که حکمی پنج روزه داشت همانندی هایی بسیاردارد. البته چنین مراسمی که ساکِئا نامیده می شد، دربین النهرین، بنابرمنابع درتابستان یا پاییز انجام می شد، اما جشن بهاری زگموک درماه مارس وبهار برگزارمی شد وهمین جابه جایی چنان که اشاره شد درایران نیزوجود داشته است. حالیه مراسم کوسه برنشین، درصورتی نمادین ونمایشی درشهرستانها، به ویژه درشمال وجنوب ایران به شکل محدودی درایام نوروز، وگاه درمواقعی دیگربرگزارمی شود. روش کنایت وبازمانده های زمزآمیز، به صورت اسب هایی چوبی که حرکت دهنده ی آن افرادی هستند که تلفیق اسب وآدمی را نشان می دهندمی باشد و دراروپای سده های میانه نیزرواج داشته است. اما نظایری ازاین جشن ها دریونان، مرسوم به جشن کرونیا و در روم باعنوان ساتورنال های رومی وجود داشته است؛ لیکن وجه جدایی وتمایزاین گونه جشن ها وهمانندی های شرقی قابل شناخت است.
لیکن ازجنبه ی تعلیل، درهمه جا که چنین جشن هایی وجود داشته، بیان سمبولیک جشن های جامعه واقوام کشاورزاست که بربرکت وافزونی محصول آن را دایرمی کردند. خدای باروری وبرکت ومحصول به صورت فردی مشخص می شد که می توان آن را شاه اصلی برای یک سال مجسم کرد آن گاه درانقضای سال کشته می شد تا دوباره زنده شود و رستاخیز کند وبا دوباره زندگی یافتن او، زندگی دوباره طبیعت بیان می شد وتعلیل می گشت. بنیاد نمایشی حاکم وچند روزه، که درآغازمحکوم به مرگی بود که پس ازاجرای نقش کشته می شد- وادواراخیر فردی مضحک ومسخره بود که اعدامش نیزجنبه ی نمایشی داشت؛ ازهمان رهگذراست.
● هنگام جشن ها، نوروز همیشه دراعتدال بهاری نبوده است
نوروز وسال شمسی انتقالی، سال ۳۶۵ روزه بدون کبیسه، نوروز همیشه درآغازبهار واعتدال ربیعی قرارنداشت، سیاربودن نوروز به موجب عدم احتساب کبیسه، جشن نوروز سیاردرهرهنگامی ازسال- با همه ی آیین ها ورسم ها برگزار می شد، جشن مهرگان درآغازپاییز جشن سال نودرزمان هخامنشیان، سال جدید اوستایی و روزشمارآن، سال کهن تراوستایی وچگونگی آن- یا سال گاهنباری با آغازی درتابستان، هنگامی که دی ماه و اورمزد روز جشن آغازسال بود، آخرین گاهنبار وپنجه ی دزدیده دراحتساب جشن نوروز، ایام ده روزه فروردگان به موجب اوستا. درباره ی این موضوع یعنی کاوش وپژوهش درباره ی جشن ها وارتباط آن با موضوع های ملی، اساطیری، عادات و رسوم، شرایط اقلیمی ماحصل کلام باورهای عامه وسنتی ودرنهایت تحقیق جشن ها وحوزه های علومی چون مردم شناسی وجامه شناسی امروزه گستردگی بسیاری یافته وبسیاری درحدودیک سده است که راه گشاهایی کرده اند.
● عید( رامش آغام) درایام نوورزاززرتشتیان یا مغان بخار
بسیاری ازجشن های ایرانیان را سغدی ها و مردم خوارزم نیزگرامی وبرپا می داشتند. میان تقویم آنان وایرانیان اختلاف اندک بود ودرتقسیم سال وماه و روزوگرفتن کبیسه مراعات پنجه با تفاوت های کمی ازایرانیان پیروی می کردند.سغیان نیزماه ها ی خود را مطابق ۴قسمت سال تقسیم کرده بودند اول نوسرد ازماه های سندی اول تابستان بود ومیان ایشان وفارسیان دراوایل سال ها وبرخی ازماه ها اختلافی نبود.نوسرد- روزاول آن نوروز سغدیان است ونوروز بزرگ باش روزبیست وهشتم آن زردتشتیان بخارا را روزی است که رامش آغام می نامند ودرآن عید درآتشکده ای که تزدیک قریه رامش است جمع می شوند واین آغام ها نزد آنان عزیزترین اعیاد است ودرو دی که باشد گرد رئیس خود برای خوردن وآشامیدن جمع می شدند واین عید برای ایشان درچندین نوبت است.
رامش ازدیدگاه ایرانیان وبه ویژه زرتشتیان که تا آن هنگام دین خود را حفظ کرده بودند ازارج و ورجی شایسته برخورداراست این دیه یا قریه راموش یا رامش همان است که ابوریحان بیرونی ازآن درشرح جشن های سغد یان یاد کرده است که شرح آن گذشت (هِرتسفلد) درکتاب زرتشت وهمان اومی گوید که شاه اول ساسانیان شهری به نام رایشن بنا کرد.دربخارا آتشکده های بسیاری وجود داشته است هنگام حمله ی تازیان به ایران وماورلنهر زرتشتی ها به تدریج جای گزین بودایی ها شدند وجا آتشکده ها بنا کرده اند ویا معابد بودایی را به آتشکده بدل کرده اند.
منبع : پارسا


همچنین مشاهده کنید