پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

مرد نقش های متناقض


مرد نقش های متناقض
بسیاری از سیاستمداران کیش شخصیتی مشاوران سیاسی را آزاردهنده می پندارند اما گویی جورج بوش رئیس جمهور آمریکا همواره آن را بسیار بسیار رنج آور یافته است. بوش زمانی که رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری را آغاز کرد، برخلاف بسیاری از کاندیداهای دیگر، عنوان داشت که تمامی مشاوران ارشدش تنها با او کار می کنند.
بنابراین، کارل روو همه مشغله ها و کارهایی که عمرش را بر سر آنها گذاشته بود به کناری نهاد تا فقط برای بوش کار کند و تا چند روز پیش که زمان رفتنش از کاخ سفید را اعلام کرد، همچنان در خدمت بوش بود.
این داستان ماجراهای بسیاری را درباره بوش و روو در بر دارد. برای کسانی نظیر بوش، که نیاز مبرمی به اعمال سلطه دارند، تحمل و پذیرش ارتقای جایگاه فردی مانند روو از یک مشاور صرف به یک شخصیت بزرگ بیانگر این واقعیت است که او نقش و یاری روو در رسیدنش به مقام ریاست جمهوری را عمیقاً می ستاید، به گونه ای که شاید رسیدن به پیروزی های بعدی را بدون روو غیرممکن ببیند. درباره روو نیز این داستان نشان می دهد که قدرت و داشتن جایگاهی در تاریخ بیش از پول برایش اهمیت داشته و او برخلاف بسیاری از مشاوران اعتقادی خالصانه به رئیس خود داشت.
تردیدی نیست که اگر بوش از روو می خواست تا پایان دوره ریاست جمهوری اش درکاخ سفید بماند وی به آن تمکین می کرد. اما در آن صورت بوش درمی یافت که زیان بقای روو بیش از منافع و مزایای آن بود؛ چرا که مشاورش اخیراً در کانون تحقیقات و استماعات کنگره قرار گرفته و پیروزی هایش در نبردهای سیاسی کم شده بود.
روو پیش از آن که به طور تمام وقت به بوش ملحق شود، در تگزاس به چنان جایگاه بالا و نفوذی قوی رسیده بود که هر لحظه امکان داشت به یک رهبر سیاسی قدرتمند مبدل شود. ایالت تگزاس به یمن تلاش های او، به طور یکدست جمهوریخواه شده بود و هر نامزدی در هر سطحی از رقابت های انتخاباتی - فرمانداری ، کنگره ، دادگاه عالی ایالتی و قوه مجریه - از وی التماس می کرد به دادن مشاوره به او رضایت دهد. اگر روو می پذیرفت، کاندیدای مذکور با مشاور او رقابت بی رحمانه و سازمان یافته ای را آغاز می کرد که معمولاً پیروزی اش قطعی بود.
سبک و سیاق کاری روو در واشنگتن چندان کارساز نبود.
هنگامی که در مبارزات انتخاباتی ۲۰۰۰ ، ۲۰۰۲ و ۲۰۰۴ حضور یافت دشمنان زیادی برای خود دست و پا کرد. او اعضای کنگره را رنجاند؛ همکارانش را هراساند؛ و با اعمال زور وارد خلأ ناشی از انزوای مقام هایی شد که در بازی سیاسی کاخ سفید مهره هایی سوخته بودند. ناکامی های بزرگ روو زمانی بود که نتوانست برای ابتکارات بزرگ بوش نظیر برنامه های مهاجرت و امنیت اجتماعی موفقیتی حاصل کند در انتخابات میاندوره ای ۲۰۰۶ کنگره را در چنبره جمهوریخواهان نگه دارد. این ناکامی ها از او چهره ای مشهور و جنجالی ساخت.
اشتباه است اگر روو هویتی جدا از بوش تلقی شود. بوش در حوزه هایی که از آن روو بود با فخر و تکبّر ظاهر می شود و در سایر حوزه ها که در حیطه اختیارات مشاورش نبود با همان تکبر و فخرفروشی خودنمایی می کرد، گویی که به پشتوانه روو گام برمی دارد. پس از انتخابات ۲۰۰۴ بوش برآن شد با آغاز برنامه بزرگ و ناکام خصوصی سازی بخش های امنیت اجتماعی ، سرمایه های سیاسی خود را به گردش اندازد. این طرح به نام و اعتبار روو به اجرا درآمد همان گونه که جنگ عراق به نام دیک چنی آغاز شد. هر دو مورد از زمره ناکامی و سرخوردگی های بوش قرار می گیرد اما نه از آن جهت که وی بدون فکر وارد عمل شد بلکه از این لحاظ که مشاورانش او را فریب دادند. شباهت هر دو اشتباه بیانگر آن است که تصمیم گیرنده نهایی خود بوش است.
روو یک شگفتی ساز، ناقض قانون، خودمحور، پسرکی شرور و یک طراح بود. نمی شد فهمید که کی شوخی می کند یا چه ترفندی در سر دارد. برای نمونه می توان به تمجید همیشگی اش از ویلیام مک کینلی یکی از رؤسای جمهور فراموش شده آمریکا اشاره کرد.
هرگز نمی توان فهمید هدف او از این ستایش چه بود، آیا این عمل رندانه برای همسنگ دانستن خود با مارک هانا مشاور مک کینلی (به عبارتی روو مک کینلی) و از چهره های تاریخی آمریکا بود؟ یا نشانه ای از اشتغال ذهن او و ایجاد یک اکثریت جمهوریخواه؟ و یا یک شوخی صرف؟
دیدگاه واقعی روو هرچه که باشد باید این نکته را هم متذکر شد که ایده های سیاسی وی ( شاید بوش نیز) ریشه در تفکرات سیاسی اواخر قرن نوزدهم دارد یعنی زمانی که احزاب و رهبرانشان بالاترین قدرت را داشتند و میان علم سیاست و سیاستگذاری تمایز وجود داشت. اگر رونالد ریگان درصدد نابودی جامعه بزرگ لیندون جانسون بود، روو و بوش نیز در اندیشه «دوره اقتدارطلبی» بودند؛ چرا که به باور آنان این دوره به نخبگان لیبرال - قضات، روزنامه نگاران، تحلیلگران سیاسی و بروکرات ها- امکان داده است در رده های مختلف دولت نفوذ کنند.
روو تنها در صورتی یک سیاست را در پیش می گرفت که یا سرمایه گذاران بزرگی برای اجرای آن می یافت یا جایگاه حزب جمهوریخواه را تقویت می کرد. سیاست خصوصی سازی امنیت اجتماعی قرار بود آن دسته از افراد طبقه متوسط را جذب کند که بخشی از درآمدهایشان در بازار سهام، اصلاحات قوانین مهاجرت برای جذب مهاجران آمریکای لاتین و تجار خرده پا و دیگر برنامه ها سرمایه گذاری شده بود.
اما از سوی دیگر روو همواره در جست وجوی حوزه های انتخابیه ای بود که مورد غفلت قرار گرفته بود و مهم ترین آنها در بخش هایی بود که رأی دهندگانش به طور مرتب به کلیسا می رفتند. البته روو هرگز یک محافظه کار واقعی نبود زیرا این ایده که «هرکسی در سیاست از دولت انتظاری دارد» هسته اصلی تفکراتش را تشکیل می داد. به همین دلیل است که حتی برای مخالفان روو چشمپوشی از شیوه های موردنظر روو و ایده هایش از دست رفتن یک فرصت تلقی می شد. او بهتر از هر جناح دیگری جای خود را در میان گروه هایی که خارج از گود سیاست بودند، باز می کرد. چنین گروه هایی درمیان طیف های چپ و راست بسیارند. به همین جهت بود که دموکراتها که فرد شاخصی چون روو نداشتندجایگاه خود را دربین این گروه ها به مرور از دست دادند.
سیاست گروه های فشار که روو آن را آزمود، در واشنگتن نوعی فرهنگ مصالحه را ایجاد کرد که کارکرد ترمز قدرت را دارد.
تلاش برای تبدیل شدن به هجومی ترین استراتژیست با بالاترین قدرت نفوذ در علم سیاست و سیاستگذاری ، آن هم درعصر مدرن تاریخ آمریکا، سرانجام وی را به حاشیه راند یعنی جایی که او هیچ وقت آرزویش را نمی کرد.
منبع: مجله نیویورکر
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید