سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


کاملاً غریبه


کاملاً غریبه
یک روزنامه‌نگار به‌شکل مخفیانه هریسون هیل (بروس ویلیس) را به‌عنوان قاتل بهترین دوستش تعقیب می‌کند و بدین‌گونه وارد یک بازی موش و گربه‌ای زنده می‌شود.
زمانی‌که روانا پرایس، خبرنگار تحقیقی متوجه ارتباطی بین قاتل دوستش و هریسون هیل، یک مدیر قدرتمند تبلیغاتی شد همراه با همکارش میلز هیلی به جستجوی مخفیانه پرداخت. او به‌عنوان کاترین و ورونیکا در شرکت تبلیغاتی او استخدام شد. روانا طعمه‌اش را از تمام جهات محاصره کرد تا کشف کند که او تنها کسی نیست که هویتش را تغییر داده است.
در دنیای جنون و تظاهر غریبگی‌ها، اینترنت و ویژگی زشت ماهیت انسانی به همراه یکدیگر، فضای خیانت‌آمیز چند شخصیتی بودن، جاسوسی با فن‌آوری بالا، عقده‌گرائی، تهدید و قتل را نشان می‌دهند. ارتباطات از راه نامه‌های پست الکترونیک، پیغام‌ها و پیام‌های موبایل برقرار می‌شوند. هر شخصیت، دریافت‌کننده‌ای بی‌پروا با مخزنی از رازهای گناه‌آلود است که باید رمزهای خود را محافظت کند. بروس ویلیس یک غول تبلیغاتی آرام و هال بری، یک گزارشگر مخفی جنائی است که در فیلم سیاه ”کاملاً غریبه“ اثر جیمز فولی ایفای نقش می‌کنند.
در این فیلم مهیج حقیقت‌های زیادی وجود دارد که حتی پس از آنکه از حالتی بعید و دور به حالتی غیرطبیعی نوسان پیدا می‌کند، ناآرامی سردی را باقی می‌گذارد. اگر چه این فیلم در کوریدورهای غول‌آسای رسانه‌ای نیویورک فیلم‌برداری شده است، اما بیشتر به رؤیای تب‌آلود هالیوود که به موج رسوائی‌های ناشی از واشنگتن پاسخ می‌دهد، می‌پردازد. به‌نظر دلالان بی‌باک فیلم، با ارزش‌ترین ویژگی انسانی، وفاداری و توانائی نگه‌داشتن یک راز کثیف در لفافه است، اما در این میان وفاداری بهای ویژه خود را دارد.
هال‌بری قهرمانی مشهور است و روانا پرایس، گزارشگر جنائی نیویورک، ویژگی‌های حساس و احساساتی‌اش را در پس نامی مردانه پنهان کرده است. او به هیچ‌یک از روزنامه‌نگارانی که تاکنون ملاقات کرده‌اید، شباهتی ندارد. در حالی‌که در روند فیلم دچار لغزش‌هائی می‌شود، تنها ویژگی اخلاقی او این است که در طی پی‌گیری آلوده او هدف، همیشه وسیله را توحیه می‌کند.
در صحنه آغازین وحشت‌آور فیلم، او یک عضو با تحکم کنگره را ملاقات می‌کند که تظاهر به دوستی دارد و با رفتاری حاکی از روابط آلوده با یک تازه‌کار مذکر با او برخورد می‌کند. وقتی‌که او به روانا پیشنهاد می‌دهد در مقابل پنهان‌سازی آنچه که دیده، روانا امتناع می‌کند. اما او با رؤسای روانا تماس می‌گیرد و به آن‌چه که می‌خواهد، می‌رسد و در نهایت روانا است که با رنجش ساکت می‌شود.
روانا پس از روبه‌رو شدن با دوست دوران کودکی‌اش گریس به‌سوی مأموریت کارآگاهی بعدی خود رهسپار شود. مدتی پس از ملاقات آنها، جسد گریس پیدا می‌شود که با سم کشته شده است. روانا به این که قاتل، هریسون هیل باشد مشکوک می‌شود. هریسون غول تبلیغاتی و انسان فاسدی است که گریس پس از آنکه هیل روابطش را با او به پایان رسانده بود، روابطی خصمانه با او داشت.
روانا همکار روزنامه‌نگارش مایلز هلی را به کمک می‌گیرد. مایلز که یک جادوگر کامپیوتری است می‌تواند مسیرش را در هر سیستم امنیتی هک کند. بدین ترتیب روانا یک بازی موش و گربه گمراه‌کنده را با دفتر هریسون شروع کرد. او دو هویت برای خودش در نظر گرفت. از یک‌سو کاترین پوگ بود. (کارمند اداری که در دفتر هریسون مشغول به‌کار شد و چشم هرزه او را به‌خود جلب نمود) و هوس‌بازی خطرناکی را با او شروع کرد و از سوی دیگر ورونیکا بود که در یک چت‌رو حس کثیف او را با پرسش‌های مشکوک خود تحریک می‌کند.
خانم بری نمی‌تواند شخصیت خود را فاش سازد و این یکی از مواردی است که در نوعی آشکارسازی مضحک در صحنه پایانی فیلم نمود پیدا می‌کند. او مثل همیشه عالی به‌نظر می‌رسد، اما نمی‌تواند هوسرانی درونی را که شما انتظار دارید همراه با چنین زیبائی باشد، نشان دهد. او با شخصیتی عصبی و مغرور، تزلزل محتاطانه یک هنرپیشه را نشان می‌دهد که با تلاش برای بازی، گوئی از دلربائی خود بی‌خبر است.
آقای ویلیس نقش یک مار خونسرد و خنده‌رو را بازی می‌کند و با نوعی کناره‌گیری مهربانانه هنرپیشه‌ای تنها نیاز دارد چشمانش را باریک کند و با نگاه خیره زیرکانه‌ای به درون اتاق بخزد. او تنها یک‌بار عصبانی می‌شود و یک کارمند خیانت‌کار را در یک عصبانیت سی‌ثانیه‌ای تعویض می‌کند.
کارگردان این فیلم همان‌گونه در فیلم‌هائی هم‌چون ”AfterDark, My Sweet“ و ”Fear“ نشان داده، متخصص فضاهای توطئه‌آمیز جادوکننده است که در آن خشم و تهدید خاصی حکم‌فرماست. این فیلم برای بچه‌های بالای هفده سال در نظر گرفته شده و دارای فضای احساسی خشونت و حرکت‌های اغراق‌آمیز است.
منبع : نشریه تخصصی هنر و رایانه


همچنین مشاهده کنید