جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

یک روز اسارت هم بسیار است


یک روز اسارت هم بسیار است
مقام معظم رهبری احترام ویژه ای برای آزادگان قائل هستند به طوری که از این عزیزان به عنوان ذخایر انقلاب یاد کرده اند. در زیر متن کامل سخنرانی حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار با اولین گروه از آزادگان در مرداد ۶۹ را بخوانید.
این چند روزه، حقیقتا یکی از شیرین ترین ایام دوران بعد از انقلا ب برای ملت ما بود. تنها چیزی که در این ایام عید و شادی، دلها را آزرده می کرد و می کند و من در این چند روز، غالبا در همین فکر بودم، این است که بسیاری از شماها آروز داشتید که بعد از برگشتن، امام (ره) را زیارت کنید. همه رزمندگان ما، این آرزو را داشتند. بسیاری از شهدای ما در وصیت نامه هایشان، به این آرزو و عشق بزرگ اشاره کرده اند.
ما می دانیم که شما در طول دوران اسارت در زندانها، در اردوگاه های دشوار و در زیر آن فشارها، یکی از چیزهایی که دلهایتان را زنده و پرامید نگاه می داشت، یاد چهره و روحیه پر صلا بت امام (ره) عزیزمان بود. آن بزرگوار هم خیلی به یاد اسرا بودند. حال پدری را که فرزندانش به این شکل از او دور شده باشند، راحت می شود فهمید. خود آن بزرگوار، در نامه ای که برای یکی از اسرا نوشته بودند، این حالت را تشریح کردند. نشان دادند که واقعا داغدار فقدان این عزیزان هستند. حقیقتا این روزها، جای امام خالی است. البته روح بزرگوار پرفتوح آن جلیل القدر، به ما متوجه است. شادی و موفقیت های ملت ما و پیروزی های اسلا م و مسلمین، روح امام را مانند ارواح طیبه همه اولیا، شادمان ومسرور می کند.
خدا را شکر می کنیم که ثابت کرد، آن دست قدرتمندی که از روز اول، پشت سر این انقلا ب و این کشور بود، همچنان پشت سر این انقلا ب و این کشور است. خدای متعال از اوان نشانه های پیروزی این انقلاب، در همه گذرگاه های سخت، با قدرت کامله خود، مسوولان و ملت را هدایت کرده است و این نکته ای بود که امام بزرگوارمان عمیقا به آن معتقد بودند که دست قدرتمندی، این انقلاب و این ملت را هدایت می کند. حالا هم همان طور شد و بحمدالله با پیروزی ملت ایران و شما فداکاران و مبارزان راه حق و راه اسلا م و با پیروزی و سربلندی اسلا م و مسلمین، همه چیز به نحو مطلوب پیش می رود و پیش رفت. اگر بنا بود که افکار و ابتکارات بشری، بخواهند در این مورد فکر کنند، بهتر از آن چه که شد، ممکن نبود راه و خط روشنی را بیابند. خدای معتال، خودش همه را هدایت کرد. شما بحمدالله برگشتید. دوران سختی بر شما گذشت. به خانواده های شما هم خیلی سخت گذشت. به ملت ایران نیز به خاطر نداشتن جوانان فداکار و مردان مومن و رزمندگان مخلصی مثل شماها و بقیه اسرای آزاده عزیز ما،سخت گذشت; اما صبر و مقاومت و توکل به خدا، همه چیز را در جهت مصلحت ملت ایران ومصلحت صابران پیش برد. این هم تجربه ای شد. خدای متعال فرموده است: «ان مع العسر یسرا»: هر سختی اگر صبر کنید یک آسانی به دنبال خود دارد. ما ملت، این را در این ۱۰، دوازده سال، مکرر تجربه کرده ایم. این هم تجربه دیگری شد. خدا رابه این خاطر، شکر می کنیم.
امیدواریم که ان شا»الله بقیه اسرای عزیز و آزادمردان و آزادگان نورچشم ما و نور چشم ملت ایران، زودتر بیایند. شما ذخیره بزرگ الهی و یک ثروت عظیم انسانی هستید که در دست دشمن، غصب شده بودید، خدای متعال، شما را به ملت و به این کشور اسلا می برگرداند. ان شا»الله همه بتوانیم وظایفمان را انجام بدهیم.
در این ۱۰ سالی که شما نبودید، خیلی قضایا در این کشور اتفاق افتاد و ملت ایران، امتحان های خیلی عظیم و پرافتخاری دادند. در این امتحان ها، بحمدالله ملت سربلند از آب درآمد. ملت ایران نشان داد که در مقابل حوادث، مقاوم و با استقامت و پابرجاست. دشمنان اسلا م، خیلی سعی کردند که بین ملت ما شکاف بیندازند، ولی نتوانستند; خیلی سعی کردند مردم را از اسلا م دور کنند، ولی نتوانستند. با تبلیغات و پول ها و سیاست های دشمنان، خیلی سعی و تلا ش شد، تا شاید ملت را از آرزوها و آرمان ها و هدف هایش دور کند; ولی نتوانست. ملت، پشت سر امام و مسوولا ن دلسوز، در این ۱۰ ساله ایستادند و موفق شدند. امروز هم بحمدالله ملت ما در نهایت شادابی، استقامت، قدرت و قاطعیت، پشت سر مسوولا ن ایستاده است.
همچنین مقام معظم رهبری در شهریور ۶۹ در دیدار با گروه کثیری از آزادگان بیان داشتند:
ما که از لحظات پر رنج و ساعات آمیخته با صبر و استقامت شما، فقط از دور آشنا هستیم و از آنها خبر بسیار کمی داریم; در زیارت و دیدار با شما، احساس می کنیم که مجموعه ای از نعم الهی و کرامت های خدا بر بندگان صالح و مجموعه ای از امتحان های دشوار یک انسان مومن را در وجود شما می توان مشاهده کرد. ثواب الهی و مشاهده لطف و رافت و رحمت حق و همچنین تجربه آن حالات و خصوصیاتی که فقط یک بنده مومن، آنها را در طول زندگی تجربه می کند، بر شما گوارا باد. بعضی از شما ۱۰ سال، بعضی از شما هشت سال، بعضی از شما هفت سال، بعضیتان پنج سال و بعضیتان دو سال زجر کشیدید. یک روز اسارت هم بسیار است. یک ساعت اسارت در دست دشمن غدار جبار بی دین دست شسته از انسانیت هم سخت است. این هم یکی از نمایش های اسلا م بود. ما هم اسیران را نگه داشتیم، ما هم در میان اسرا محکوم داشتیم که محاکمه شان کردیم و مثلا به زندان محکوم شدند. امروز اسرایی که از ایران می روند، چه بخواهند و چه نخواهند، چه روسایشان اجازه بدهند و چه اجازه ندهند، تصویری که از اسلا م و رافت و اخلا ق اسلا می در ذهن آنهاست، تصویری است که ما می خواهیم; نه آن که دشمن خواسته است. اسرایی که تا گلوله آخرشان را مصرف کرده بودند، بعد دستشان را بالا کرده بودند، از ساعت اول، این بچه های جوان ما در جبهه، آب قمقه خودشان را به آنها دادند. بعد که به این جا آمدند و داخل سربازخانه ها و اردوگاه ها مستقر شدند، غذا و بازی و تفریح و کار یاد گرفتن و عزاداری و جلساتشان برقرار بود و کارهای فراوانی می کردند که شماها غالبا خبر ندارید. اگر یک وقت تلویزیون را که مکرر این فیلم ها را در این جا پخش کرده است ببینید و دو وضعیت را با هم مقایسه کنید، خیلی تعجب خواهید کرد. آنها هم اگر وضعیت شما را بدانند، حقایقی را خواهند فهمید.
اسلا م به ما راست گفت. اسلام به وعده هایی که به ما داده بود، عمل کرد. شما با عزت و سربلندی برگشتید. میان شماها افرادی هستند که کسان و دوستان آنها، باور نمی کردند که دیگر چشمشان به دیدار عزیزانشان روشن بشود; ولی خدا خواست و شد. البته ملت ما، ملتی عجیبند. دیدید که چه استقبال هایی از شما کردند. مخصوصا در روزهای اول دیدید که این ملت، یکپارچه چه شور و شوقی شد. این لحظات استقبال مردم، لحظاتی فراموش نشدنی است. مردم اصلا در دنیای دیگری بودند. ماها با این که در جریان بودیم و قضایا را می دانستیم و از پیش انتظار داشتیم، در آن روزهایی که شماها شروع به آمدن کردید، حال ما قابل توصیف نبود و نیست. وعده الهی را در مقابلمان می دیدیم که تحقق پیدا می کند. بحمدالله با سربلندی و عزت برگشتید، خانواده ها خوشحال شدند و ملت جشن گرفت.
حضرت آیت الله خامنه ای بارها از آزادگان یاد کرده اند. ایشان در دیدار با گروه کثیری از آزادگان در آذر ۶۹ فرمودند:
انسان در عین خوشحالی از زیارت شما عزیزان، خیلی تاسف می خورد که چگونه این آزادی و این خوشحالی عمومی، در زمان حیات بابرکت امام عزیزمان انجام نشد. واقعا جای آن بزرگوار خیلی خالی است. بعد از سال ها، خیلی مناسب می نمود که عزیزان آزاده ما، پاداش و اجر زحمات خودشان را با مشاهده آن چهره ملکوتی و منور می گرفتند. حالا هم قسمت و تقدیر الهی این بوده است. اجر شما به خاطر محرومیت از زیارت امام (رضوان الله تعالی علیه) باز هم بیشتر است. ما حقیقتا در سطح کشور، به خاطر آمدن شماها، احساس جشن و عید می کنیم; به خصوص شما عزیزانی که شاید دشمنان در این برهه، به آسانی حاضر نبودند شما را مبادله کنند. این، لطف خاصی از طرف پروردگار است، هم ملت ایران، هم مسوولان، هم خانواده ها و بستگان که خدای متعال شما را به آنها برگرداند، باید خدا را شکر کنند و هم شما هم که به رغم دشمن و به کوری چشم او، خدای متعال آن دشمن خشن غلیظ القلب جبار را ذلیل کرد، باید شکر زیادی بکنید. روزی بود که آنها احساس قدرت می کردند و شما تنها و مظلوم، در دست های آنها اسیر بودید. امروز خدای متعال شما را عزیز و قوی و جمهوری اسلامی را دردنیا مثل خورشید تابنده ای منور کرده است. در بحران خلیج فارس، چهره جمهوری اسلامی و ملت ایران و مسوولان، یک چهره سرافرازی است که دوست و دشمن به آن اعتراف می کنند. شما فرزندان عزیز این نظامید، عزیزید سربلندید و دشمن جبار شما، امروز در عین ذلت و ضعف و درماندگی است. این، نتیجه صبر و توکل به خدا و استقامت در راه اوست.
شما در عین جوانی، این امر بزرگ را تجربه کردید. گاهی انسان باید پنجاه یا شصت سال عمر کند تا یکی از این گونه حقایق را به چشم ببیند; والا در کتاب ها باید بخواند یا از زبان ها بشوند که صبر چه ثمرات شیرینی دارد و خدای متعال با صابران چگونه عمل می کند. شما بحمد الله در عین جوانی، با همه وجودتان این حقیقت را لمس کردید، خودتان را به دشمن ندادید، در مقابل ظواهر زور و جلوه های گوناگون، دلتان را نباختید، خدا را فراموش نکردید، امام و ملت و کشور و انقلابتان را همیشه در یاد نگهداشتید، ایستادید، تا خدای متعال، نتایج شیرین صبر را به شما چشاند. شما امروز آقا و عزیز برگشتید و همان دشمن، امروز درمانده و ذلیل و بیچاره است. برادران عزیز! بعد از این هم همین است.
رهبر معظم انقلاب در مرداد ۷۰ در اولین سالگرد ورود آزادگان در دیدار با جمعی از آزادگان فرمودند: اخلا ص و ارادت قلبی خودم را به یکایک شما عزیزان ابراز می کنم و فرصت را مغتنم می شمارم و از همین جا به آحاد آزادگان سراسر کشور این قهرمانان زنده انقلاب و نظام اسلامی ارادت و اخلاص خودم را ابراز می دارم و به خانواده های آنها، که سختی این دوران مشقت بار را با صبر و توکل تحمل کردند، سلام می فرستم. همچنین به یکایک بسیجیان این کشور و آحاد مخلص و مبارز امت حزب الله، که شوق اول و هدف والای آنها، حفظ نظام اسلامی و جلب رضایت الهی است، عرض سلام می کنم.
یک سال از آن روزها گذشت; روزهایی که ملت ما چهره های رنجدیده و تنهای زجرکشیده شما را پس از سال ها مفارقت در آغوش گرفت و شما سربازان پیشرو و پیشقراول ملت ایران، مجددا به امواج متلاطم این اقیانوس عظیم پیوستید و به قلب اردوگاه اسلام بازگشتید. روز شادمانی مردم ما و روز عید ولی عصر (ارواحنافداه) به ملت ایران و روز نشان دادن قدرت خدا به دیرباوران، روزی بود که شما به آغوش ملت و میهن برگشتید. این روز را ما باید همیشه گرامی بداریم و خاطره آن را تجدید کنیم و از آن درس بگیریم.
یک سال گذشت. این یک سال، برای یکایک من و شما یک درس بود و هست. شما ببینید از سال گذشته، همین روزها که شما به تدریج وارد کشور می شدید، اوضاع منطقه چه تحولات و چه تلاطم هایی را به خود دید; چه آتش افروخته ای در منطقه خلیج فارس به وجود آمد; چه انسان های مظلومی از آحاد ملت عراق، یا به وسیله متجاوزان غربی و آمریکایی و غیره، یا به وسیله خون آشامان بعثی، در زیر باران آتش و گلوله از بین رفتند یا عزیزانشان را از دست دادند; رژیم متجاوز و متجاسر و مستکبر آمریکا در این یک سال چه کرد; رژیم سبکسر و ابله و جاه طلب عراق در این یک سال چه کرد; مردم عراق و آوارگان چه کشیدند، ما چه کشیدیم، منطقه چه سختی هایی را تحمل کرد.
مقام معظم رهبری در دومین سالگرد آزادی آزادگان نیز در سال ۷۱ بیان داشتند: روزی بود که وقتی نام آزادگان و گروگان های عزیز ما در دست دشمن بعثی شما برده می شد، دل را غبار غم واندوه می پوشاند. یک فضای یاسآلود بر دل ها حاکم بود. واقعا انسان نمی دانست که سرنوشت این عزیزان، این جوانان پاکیزه و مطهر، این فداکاران میدان جنگ، در دست آن رژیم قسی القلب و دور از انسانیت، چگونه خواهد شد و به کجا خواهد رسید. من فراموش نمی کنم در ماه های رمضان، وقتی که این دعای شریف را می خواندیم: «اللهم فک کل اسیر»، قلب من مورد هجوم غم های گوناگونی قرار می گرفت. غم اسیران، غم پدران و مادران و همسران و فرزندان، غم آن لحظه هایی که ما به تفصیل نمی دانستیم چگونه است، اما می دانستیم که چقدر تلخ است، قلبمان را می فشرد و از اعماق قلب، این دعا را عرض می کردیم و فقط امید ما به معجزنمایی ذات مقدس احدیت جلت عظمته بود. والا اسباب عادی، روال قضایا را طور دیگری نشان می داد. این که اسیران پاک و نهاد و فداکار ملت ایران، به تعداد ده ها هزار، بی حرف و بهانه، در مدتی کوتاه، آن هم با ابتکار دشمن و با شروع او، راه بیفتند و به داخل کشور بیایند، جزو رویاهایی بود که به نظر ما، جز با قدرت استثنایی خدا، امکانپذیر نبود. والا، همه چیز تابع قدرت خداست. نفس های ما هم با قدرت الهی آمد و رفت می کند. این، فقط با یک قدرت نمایی استثنایی قابل تامین بود ولاغیر. بارها فکر می کردیم که اگر روزی جنگ هم تمام شود، این رژیم بهانه گیر بداخلاق قسی القلب تا بخواهد پنجاه هزار، شصت هزار جوان رزمنده ما را به ما برگرداند، سال ها طول خواهد داد. کما این که امروز می بینید تعدادی از اسرای ما، به احتمال زیاد، باقی مانده اند. البته ما تعدادشان را نمی دانیم; اما حدس قوی می زنیم که تعدادی از عزیزان ما، هنوز در چنگ دشمن باشند. همین حالا، می بینید چه طور رفتار می کنند; با چه بهانه گیری هایی، با چه اذیت کردن هایی و با چه بد اخلاقی هایی در عرف بین المللی! اینها که عادی نیستند. اینها اگر می خواستند پنجاه هزار، شصت هزار اسیر را در حال عادی برگردانند; چقدر خون دل داشت; چقدر زحمت داشت; چقدر طول می دادند. ممکن بود ۱۰ سال، پانزده سال، همین کار را به طول بکشانند. اما قدرت الهی، پا در میان گذاشت و یک بار دیگر لطف خدا بر ملت ایران، چهره روشن خود را نشان داد و کاری به این عظمت، در مدتی کوتاه، با آسان ترین شکل، انجام گرفت. چند ده هزار از فرزندان و جگرگوشگان این ملت و عزیزان دور از وطن و یوسف های دورمانده از یعقوب، به فاصله کوتاهی وارد این کشور شدند. این حادثه، درس است. درس هایی در این حادثه است که من به آنها اشاره ای می کنم و سررشته فکر را به خود شما می دهم تا روی این حادثه فکر کنید.
اما مطلبی که به خصوص به شما آزادگان می خواهم عرض کنم:برادران عزیز! من مکرر عرض کرده ام: لحظه لحظه دوران اسارت شما صدقه است. آن لحظه های پررنجی که شما گذراندید، یک سرمایه شد. یعنی شما به عنوان یک آزاده، یازده سال،۱۰ سال، هشت سال، پنج سال، هر چه که در اسارت بودید، ذخیره ای از رنج ها، برای تان فراهم آورد: هم از جنبه فردی، هم از جنبه اجتماعی و عمومی. این مطلب، قابل تامل است. دو نوع می شود با محصول تجربه ها و امتحان های سخت برخورد کرد. یک نوع این که بگوییم: «ما به این زندان سخت رفتیم و این همه شکنجه کشیدیم و آمدیم; پس دیگر کار خودمان را کردیم. حالا دیگران بکنند.» این، یک منطق.(باز من به پیش از انقلا ب اشاره می کنم. بعضی بودند و همین منطق را داشتند. طرف از زندان آمده بود، یا فرض بفرمایید در کاری شرکت کرده بود عملیاتی، حرکتی کرده حالا خسته شده بود و می گفت: «من دیگر کار خودم را انجام دادم. من زن دارم، بچه دارم . بقیه اش هم به عهده دیگران.» غالبا، این گونه افراد از گردونه خارج شدند و رفتند. قاعده اش نیز همین است که بروند. طبیعت کار نیز همین است. وقتی که انسان آنچه را که در مجاهدت خود اندوخته، این طور به رخ خدا و خلق بکشد، خدای متعال، برکتی به اندوخته او نخواهد داد). این منطق، اساسا منطق درستی نیست. اما منطق دوم، منطق درستی است. منطق دوم چیست؟ منطق دوم این است که بگوییم: «مگر ما این پنج سال زندان، یا ۱۰ سال اسارت را آسان به دست آوردیم؟! من ۱۰ سال در اسارت بودم و این ملت، ۱۰ سال اسارتم را تحمل کرد.
خانواده ام، پدر و مادرم، دوستانم، شهر و میهنم، همه اینها رنج اسارت مرا تحمل نکردند که همین طور مفت از دست برود و از آن استفاده ای نشود.» اگر رنجی برده شده و محصولی از فضل خدای متعال به دست آمده است، حالا این انسانی که این آزمایش و تجربه بزرگ را انجام داده، مثل آن دانش آموزی است که دوره ای را گذرانده است. کسی که دوره ای را گذرانده باشد با آن کس که آن دوره را نگذرانده، فرق می کند. حالا که ملت و خانواده شما، شما را دارند رنج فراق شما را تحمل کردند و شما یک دوره سخت را گذراندید، قاعده امر چیست؟ قاعده امر این است که از این دوره، استفاده کنیم. حالا وقت استفاده از این رنج است. حالا وقتی است که ملت از ذخیره ای که با ۱۰ سال، یازده سال کمتر و بیشتر به دست آمد، استفاده کند. یعنی عناصر تجربه دیده و امتحان داده و محنت کشیده دوران اسارت، کسانی هستند که برای خدمت در راه خدا و مجاهدت برای پیشرفت به سمت هدف های انقلا ب، آماده تر از دیگرانند. اینها هستند که رنج کشیده اند، روحشان و اراده شان قوی و ایمانشان تجربه شده است. این، آن برداشت دوم است. من، این برداشت دوم را قبول دارم. همین هم درست است. من عرض می کنم: آزادگان، بهترین سربازان انقلا بند. آزادگان، آزموده ترین فرزندان این ملتند. آزادگان، شایسته ترین افراد برای دفاع از انقلا ب و نظام جمهوری اسلا میند. آزادگان، مورد امید و اعتماد این نظام به حساب می آیند و باید برای کارهای آینده هم به حساب بیایند. اگر دشمنی در مقابل انقلا ب یا در مقابل نظام جمهوری اسلا می قد علم کند، اول کسی که باید مشت بر سینه او بزند، آزاده است; چون آزاده بیشتر از همه، برای حفظ این نظام رنج کشیده است. او بیشتر از همه تجربه کرده است، خودش را بهتر می شناسد و محنت پذیری خود را در روزهای سخت آزمایش کرده است.
این، آن برداشت دوم است. لذاست که آزادگان، هم در میدان سازندگی کشور باید مورد تکیه قرارگیرند و هم در میدان دفاع از انقلا ب. این، آن چیزی است که شما به عنوان آزاده و به عنوان یک مسلمان انقلا بی، از خودتان باید توقع داشته باشید. باید در مقابل دشمنان و بدگویان و طعنه زنان انقلا ب بایستید.
عده ای خیال می کنند چون از مبدا انقلا ب فاصله گرفته ایم، هر چه از مبدا انقلا ب دور شویم، انقلا بی گری ضعیف تر می شود! این، خطاست. انقلا ب که مال یک زمان خاص نیست تا هر چه از آن زمان دور شدیم، انقلا بی گری ما کم شود. انقلا ب یک ایمان است، اعتقاد است، دین است. دین که از انسان فاصله نمی گیرد! فاصله انسان با دین، به حسب زمان که کم و زیاد نمی شود.
شما باید در مقابل این تفکرات بایستید. این محنتی که خدای متعال بر شما وارد کرد، یک امتحان الهی بود. البته بعضی، ممکن است از این امتحال سربلند و روسفید درنیامده باشند. همه که یکسان نیستند، اما شما برادران عزیز مومنی که از این امتحان الهی سربلند درآمدید، این را باید قدر بدانید. باید این را ذخیره ای بدانید و با این ذخیره، باز هم در راه خدا مجاهدت کنید. در اسلام «نوبت من تمام شد» نداریم.
امام عزیز ما، آن روز که به رحمت الهی و به جوار رحمت حق رفت، یک مرد حدودا نود ساله بود. تا آن زمان، ایشان تلاش و فعالیت می کرد. ایشان نمی گفت: «من کار خودم را کردم و این انقلاب را به پیروزی رساندم; حالا بقیه بروند زحمات دیگرش را بکشند.» نه! رنج های بزرگ و غصه های بزرگ، مال آن بزرگوار بود. باز هم بزرگ ترین کارهای ما را ایشان می کرد; مثل مساله جنگ; تصمیم گیری در سرنوشت جنگ و بسیاری از دیگر مسائل بزرگ کشور، تصمیم گیری را ایشان می کرد. این که بگوییم «کسی کاری را انجام داده و حالا سهم او تمام شده»، اشتباه است. من عرضم به شما عزیزان این است که باید در میدان انقلاب، ثابت قدم، بانشاط و متکی به آنچه خدا به شما داده است، باشید. یعنی یک آزمایش سخت وسنگین دیگر; یعنی خوشبین به آینده و امیدوار به آنچه که با تلاش شما و تلاش مسوولین پیش خواهد آمد. خلاصه، به عنوان یک عنصر خودی اصلی حقیقی وابسته به اسلام و انقلاب، همواره در این میدان باید باقی بمانید و بنده می دانم که باقی می مانید. آن کس که مثل شما این آزمایش های سخت را از سر گذرانده است، بیش از همه، چشمش به رحمت خدا باز است. چه انسان های شایسته و شریفی را ما در بین آزادگانمان مشاهده کردیم و دیدیم. چه روح های لطیفی! چه انسان های آزموده ای!! من با ابتهال و تضرع، از خدای متعال مسالت می کنم تا وسیله استخلاص عزیزان دیگری را که هنوز در بند و چنگال دشمن داریم، به فضل و کرم خود فراهم فرماید و ان شا»الله خبر خوبی را برای خانواده های مفقودین عزیز ما، برای دل های پدران و مادران منتظر و امیدوار، برساند.
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید