سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


دست در دست پدر


دست در دست پدر
تقریبا هر پدری پس از تولد كودك، با شوك واقعیتی بزرگ روبه رو خواهد شد؛ او پدر شده است و بی تردید باید با مسوولیت ها، فشارها و انتظارات جدیدی كه وی را احاطه كرده كنار بیاید. این واقعیت های ساده خیلی زود برای برخی مردان خود را نشان می دهند حتی پیش از آن كه همسر و نوزادشان پس از زایمان از بیمارستان مرخص شده و به خانه برگردند. برای گروهی دیگر، این شوك ها چند روز پس از تولد نوزاد شروع می شوند. گاه تغییرات ظریف و كوچكی در زندگی پدران روی می دهد و گاهی اوقات خیر اما آنچه مسلم است این وضعیت برای بسیاری غافلگیر كننده است.
احساسات پدرانه بعد از تولد نوزاد گاه ضد و نقیض است، در زیر به ده مورد آن اشاره می شود.
▪ احساس گیج بودن: طی ماه های نخست بعد از تولد نوزاد، بروز احساسات متضاد در پدر، امری است مهم كه این چند ماه را از تمام سال های بعدی متمایز می كند. وی از یك سو با احساس قدرت و افتخار ( برای حیات بخشیدن به یك موجود جدید) رو به روست و از سوی دیگر هنگامی كه قادر نیست نیازهای كودكش را برآورده سازد و یا حتی گاه از درك این نیازها نیز عاجز می شود احساس درماندگی و عجز به او فشار می آورد.
▪ عشقی متفاوت و تازه: عشق همه جانبه پدر به كودك با عشق و محبت او به هیچ فرد دیگری حتی همسر و یا مادر قابل قیاس نیست.
▪ احساس دوگانه: ممكن است یك روز به نوزاد خود نگاه كند و پی ببرد كه از آن علاقه تند و تیز روز قبل، خبری نیست و آن همه شور و عشق، جای خود را به احساسی معمولی داده است. از درك و شناخت كودك عاجز می شود و احساس می كند كه ای كاش می شد همه این احساسات پدرانه را به گوشه ای انداخت و یك زندگی جدیدی را شروع كرد. احتمال زیادی وجود دارد كه نخستین احساس او، حس گناه باشد: فكر می كند كه چون احساسش نسبت به این نوزاد بی گناه متغیر است و نمی تواند همواره او را با تمام وجودش دوست داشته باشد، پس پدر خوبی نیست، غافل از آن كه این دمدمی مزاج بودن، بخشی از احساس پدر شدن است و این حالت ها بارها و بارها طی سال های آینده ( حتی تا ۵۰ سال بعد!) تكرار خواهد شد، بنابراین بهتر است با آن خو گرفته و كنار بیاید.
▪ افسردگی: گرچه افسردگی زنان بعد از زایمان امری است ثابت شده اما واقعیت این است كه برخی از مردان نیز بعد از تولد نوزاد خود دچار افسردگی می شوند. برخلاف زنان، افسردگی مردان ناشی از تغییرات هورمونی در بدن آنها نیست بلكه بیشتر ناشی از واقعیت هاست. هنگامی كه پدر در انتظار به دنیا آمدن كودك خود و یا در روزهای نخست پس از تولدش، توجه اطرافیان به او نیز بیشتر بود و چندان به پدر سخت نمی گذشت اما پس از گذشت چند هفته دوباره به كار و فشارهای آن برمی گردد، علاوه بر آن باید با هزینه های تازه ای كه به زندگی او تحمیل شده، به هم ریختن برنامه خواب و حتی موارد جزیی تر مانند افرایش شست وشو در خانه، كنار بیاید.
به نظر می رسد كه همین موارد برای افسرده كردن یك نفر كافی است.
▪ واهمه: نخستین ماه های پس از تولد نوزاد برای پدر مملو از ترس و دلهره است. نگران است كه شاید نتواند انتظاراتی را كه از او به عنوان پدر می رود برآورده كند. واهمه آن را دارد كه نتواند از كودك یا خانواده اش در برابر سختی ها یا خطرات محافظت كند. از این كه نمی داند چگونه باید با كودك رفتار كند نگران است، این كه ممكن است بیش از حد به پدر خود شبیه باشد یا از دیگر سو نتواند به اندازه كافی مانند او خوب و مهربان باشد. همه این موارد او را آزار می دهد و این كه احتمال می دهد شاید خطای غیرقابل جبرانی از وی سربزند بیش از هر موردی برایش ایجاد دغدغه می كند. چیز غریبی نیست این دغدغه ها و موارد دیگر مرحله ای طبیعی از تبدیل شدن یك مرد یا شوهر به یك پدر است.
▪ همسری فراموش شده: پیش از تولد نوزاد، زمان زیادی برای همسران وجود داشت تا هرچه بیشتر رابطه خود را محكم كنند اما با به دنیا آمدن كودك، همه چیز تغییر كرد. اكنون نوزاد به مركز تمامی توجهات و فعالیت ها و كارهای خانه بدل شده است. پدر حتی به ندرت زمان كافی برای خواب مناسب پیدا می كند. به عقیده كارشناسان لازم است تا زن و شوهر مدتی از وقت خود را حتی اگر شده چند دقیقه با هم صحبت كنند البته درباره هر موضوعی غیر از نوزاد!
▪ ارتباطی دوسویه: طی شش تا هشت هفته اول پس از تولد نوزاد، بی تردید كودك نمی تواند نظرش را درباره رفتار مردی به نام پدر منتقل كند! شاید چند لبخند، بدون خنده و قهقهه و تقریبا هیچ واكنش و پاسخ دیگری. كودك اغلب كار دیگری جز گریه كردن بلد نیست.
شاید پدر بتواند برخی از رفتارهای ساده او را جدی گرفته، تفسیر كرده و بكوشد منظور او را درك كند، در غیر این صورت ممكن است به این نتیجه برسد كه نوزادش، او را پدر خوبی نمی داند و این می تواند بدترین نتیجه گیری باشد. بهتر است پدر قبل از دور شدن او، تا حد امكان به كودك نزدیك شود تا بتواند قضاوتی عاقلانه تر و دقیق تر داشته باشد زیرا شكیبایی در این مرحله بسیار ارزشمند است و راز پدر خوب بودن ریشه در صبر دارد.
▪ بحث شیر و استفراغ و مبحث آروغ زدن: چنان چه یك سال پیش یك نفر به او گفته بود كه شما پس از تولد كودك مشتاقانه در بحث های طولانی درباره استفراغ و آروغ گرفتن از كودك و شكل پوشك های مصرف شده صحبت خواهید كرد، شاید او را احمق فرض می كرد اما احتمالا اكنون او را تصدیق می كند و شاید به این گونه بحث ها نیز علاقه نشان دهد!
▪ ضرورت های نقش پدری: قبل از آن كه مردی بچه دار شود چنان چه می خواست از خانه بیرون بزند، كافی بود كیف پول و سوییچ خودرو را برداشته و احتمالا اجاق گاز را خاموش كند اما حال اگر بخواهد به همراه كودكش تا سر خیابان برود باید به اندازه رفتن به كوه اورست تجهیزات ببرد! علاوه بر این زمانی كه تصور می كند تمام كارهای ضروری را انجام داده و همه وسایل لازم را برداشته، به محض خروج از خانه، متوجه می شود كه باید پوشك كودك را عوض كند!
▪ تمرین عشق و مهرورزی: پدر به تدریج یاد می گیرد كه واكنش ها و پیام های كودكش را فهمیده و نیازهایش را برطرف كند. در همین اثنا توانایی های فیزیكی كودك نیز رشد می كند و قادر است علاقه اش را به پدر به گونه ای جذاب و زیبا نشان دهد. هنگامی كه كودك برای نخستین بار از خود صدایی در می آورد و یا خود را در آغوش پدر رها می كند و به خواب می رود و یا با دست های كوچكش ضرباتی بر شانه های پدر بزند، او معنای واقعی زندگی، عشق و مهرورزی را خواهد فهمید!
دكتر حسن احدی*
*روانشناس و استاد دانشگاه
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید