پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

پیاده نظام امریکا، کارگزاران بی مزد و مواجب


پیاده نظام امریکا، کارگزاران بی مزد و مواجب
مقام‏های امریكایی، بارها و بارها تصریح كرده‏اند كه چشم امید خود را به عناصر داخلی كشور ما دوخته‏اند! تا فرصتی مناسب به دست آورده ضربه نهایی را بر انقلاب اسلامی و ملت و میهن فرود آورند و انتقام شكست‏ها و تحقیرهایی را كه از این رهگذر دریافت كرده‏اند، بگیرند و نظام اسلامی را ساقط كنند و رژیمی مطابق خواست‏خود حاكم سازند و عنصر ننگین پهلوی را تجدید كنند. هرچند امریكایی‏ها در محاسبه خود در اشتباهی فاحش و رؤیایی بی‏تعبیرند، آن‏ها ملت ما را نشناخته‏اند و ایران را به افغانستان قیاس گرفته‏اند و این تصوری است‏باطل كه كارگزاران سیاست‏های امریكا و عناصر وابسته به آن‏ها در خارج و داخل با خوش خیالی، بدان دل بسته‏اند و اگر محك تجربه به میان آید به اشتباه خود پی خواهند برد و درسی خواهند آموخت كه عبرت تاریخ باشد.
بازگشت‏به عصر ننگین پهلوی به معنای به عقب برگرداندن چرخ زمان است كه آن را در كشور ایران از محال‏ها باید شمرد، چرا كه شرایط و اوضاع و احوال زمان حتی یك در هزار چنین احتمالی را مقرون به واقعیت نمی‏نماید و تجربه جنگ تحمیلی و دفاع قهرمانانه ملت رشید و آگاه مسلمان ما این حقیقت را به اثبات رسانید كه ملتی با دست‏خالی، اما با تكیه بر ایمان و ایثار و وحدت و غیرت ملی و رهبری صالح و آگاه می‏تواند بزرگ‏ترین حماسه تاریخ را، چه در پیروزی انقلاب و چه دفاع از دست آوردهای انقلاب خود بیافریند و امروز كه سطح آگاهی و آمادگی ملت قابل قیاس با گذشته نیست، افكار شوم شیطان بزرگ و دلدادگانش بیشتر از گذشته نقش بر آب است و اگر قدرت‏های خارجی و فریب خوردگانشان اندك شعوری داشته باشند، هرگز خود را در چنین باتلاقی گرفتار نخواهند ساخت.
بالاخره تا سیر حوادث چه اقتضا كند و عملكرد خودی‏ها چه اندازه به دشمن مجال دهد. و ما چه مقدار مستوجب مدد الهی باشیم.
این بخش از سخن موضوع این مقال نیست. حرف‏های ما جای دیگر است و آن این كه عناصر خودی در چنین شرایطی كه تاریخ معاصر حوادثی سرنوشت‏ساز را رقم می‏زند و در حافظه خود ثبت می‏كند، چه می‏كنند و چه كارنامه‏ای از خود به یادگار می‏گذارند؟ !
آیا با هوشیاری و فداكاری و زمان‏شناسی و مصلحت اندیشی آب پاكی روی دست دشمن می‏ریزند و با وحدت و همگرایی پوزه توطئه‏گر را به خاك می‏مالند و خون پاك شهیدان را پاس می‏دارند و در برابر خدا و خلق روسفید مانند، كه این شق مطلوب فرض است و امید است چنین باشد.
قسمت دیگر این كه از زمان غافل باشند، دشمن را كوچك شمرند، حساسیت‏های موجود را ناچیز انگارند و با عقده‏ها و كینه‏ها و گرایش‏های خطی و جناحی و تصفیه حساب‏های مادی و نفسانی و یا فریب خوردگی و كج فهمی و خودخواهی و یك دنده‏گی جاده را برای دشمن هموار سازند، در تضعیف نظام بكوشند و با عملكردهای خام و نسنجیده و یا ساده لوحی و یا شیطنت و ریاكاری - حتی به نام دین - و با تكیه بر عقده‏های روانی با همه مقدسات بازی كنند، بر شاخ نشسته و درخت را از بن قطع نمایند و آتشی افروزند كه هم خود در آن بسوزند و هم، دیگران را به آتش كشند و این بدترین فرض متصور است كه امكان دارد اتفاق بیفتد; یعنی پیاده نظام دشمن شدن خودی‏ها.
البته در كشور ما امروز كسی نیست كه در جبهه خودی بوده و اسلام و انقلاب را باور داشته باشد و از روی آگاهی و عمدی در صف رهروان گروه دوم قرار گیرد. گفتنی است كسانی كه به هر دلیل، در صف پیاده نظام دشمن جای گرفته‏اند، چند گروه‏اند:
الف) كسانی كه به صراحت، سخن از براندازی گفته و در خارج یا داخل سرگرم توطئه و اجرای دستورهای خارجی اند، مانند آن چه از «سیامك پورزند» دیدیم و ملت‏شنیدند كه این مهره وابسته، به كمك ده‏ها مهره دیگر در قالب‏های مختلف به ویژه كار مطبوعاتی و هنری با ماموریت از سوی امریكا و وابستگی به پس مانده‏های رژیم منحوس و منسوخ پهلوی، به كمك دلارهای سازمان «سیا» حدود بیست‏سال در كشور توطئه كردند.
و در سال‏های اخیر از طریق راه اندازی روزنامه‏های زنجیره‏ای، هجومی گسترده علیه اسلام و نظام و فرهنگ كشور و حتی مقدسات دین سامان دادند تا بالاخره با كشف دیر هنگام این توطئه در پیشگاه ملت‏به جرم‏های نابخشودنی خود اعتراف نمودند. و راز یك خیانت‏بزرگ را افشا كردند; هرچند زیان‏های این هجوم به هیچ وجه قابل جبران نیست و بذر شومی كه دشمن پاشید به ثمر ننشست و اینك هنگام آن است كه فریب خوردگان خوش باور، با وجود این اعتراف‏های صریح و تكان دهنده، به خود آیند و از راهی كه پیموده‏اند، برگردند و در خط مشی خود تجدید نظر كنند.
ب) آن هایی كه با خوش بینی، از توطئه‏های پشت پرده غافل اند و ناخودآگاه در دام افتاده و كارگزار بی مزد و مواجب دشمن اند و از روی خاصی و ساده اندیشی در صف پیاده نظام دشمن قرار گرفته‏اند، كه خطر اینان اگر بیش‏تر از دسته اول نباشد، كم‏تر نیست و به جرئت می‏توان گفت: آثار زیان‏بار وجودی اینان گسترده‏تر از نوكران رسمی دشمن است.
برای باور كردن این مدعا كافی است‏یك نگاه اجمالی به تاریخ بیفكنیم:
مشكل اصلی امیرالمؤمنین (ع) در روزگار خود از جانب همین گروه‏ها بود كه تظاهر به اسلام می‏كردند، حافظ قرآن بودند، نماز می‏خواندند، حج می‏كردند و سابقه مبارزاتی و جهادی داشتند، با این وجود در صف معارضان ولایت امر قرار گرفتند. سه جنگ خون بار جمل، صفین و نهروان كه آن همه خسارت برای نسل دولت‏های مسلمان پس از پیامبر اكرم (ص) به بار آورد، ثمره عملكرد همین گروه‏ها بود.
گام نخستین این معارضه شوم را یكی از همسران پیامبر به هم دستی «طلحه و زبیر» برداشت كه به بهانه واهی انتقام خون عثمان، و در حقیقت‏با انگیزه‏های نفسانی و جاه‏طلبی شورش كردند و در پی شكست توطئه جمل و تار و مار شدن این طاغیان، معاویه به پشتیبانی مردم جاهل و فریب خورده سرزمین شام، در برابر امیرالمؤمنین طغیان كردند كه تاریخ سرانجام آن توطئه را ثبت كرده است.
جبهه سوم خوارج بودند در كسوت تقدس پیشگی; یعنی آنان كه تا دیروز یار همراه علی (ع) بودند و امروز در برابر امام به حق، سلاح گرفته و به قصد قربت‏به كشتار مسلمانان دست زده‏اند. از ماجرای سقیفه و عواقب اسف بار ۲۵ ساله آن بگذریم كه سیره تاریخ اسلام را به بی راهه هدایت كرد و هر مصیبتی بر امت فرود آمد و نقطه آغازش همان انحراف خلافت از مسیری بود كه پیامبر گرامی (ص) مشخص فرموده بود. هدف تحلیل این وقایع تاریخی نیست، بلكه صرفا تمثیلی است از آن چه رخ داد و بازگشت‏به عصر خودمان و جبهه‏گیری هایی كه پس از رحلت‏حضرت امام و بنیانگذار نظام اسلامی، اتفاق افتاده و این روزها ادامه دارد و اگر در یك تطبیق تاریخی درباره آن چه امروز رخ می‏دهد و آن چه در صدر اسلام اتفاق افتاد تامل كنیم، خواهیم دید جریان نفاق از یك سو و روشن فكری از سوی دیگر و جریان‏های دیگری، كور و بی هدف، با آب و لعاب اصلاح‏طلبی و برخی با احساس مسئولیت دینی، خوارج گونه نظام اسلامی و خط امام را هدف حمله‏های گوناگون قرار داده و دانسته و ندانسته در صف پیاده نظام دشمن درآمده‏اند. در همین روزهای حساس كه جنگ افروزان امریكایی ایران اسلامی را در لیست‏شرارت قرار داده و توطئه براندازی را سامان می‏دهند و هدف اصلی آن‏ها ساقط كردن حكومت دینی و قلع وقمع نیروهای انقلاب است، یك باره می‏بینیم كه فردی فریب خورده دانشگاهی در یك سخنرانی، ارزش‏های اسلامی را به مسخره می‏گیرد و به روحانیت و مردم دین دار توهین می‏كند وهنگامی كه با اعتراض و تودهنی روبه رو می‏شود عقبه سازمان سیاسی اش به دفاع و حمایت‏برمی‏خیزد و بدین سان مشروعیت آن سازمان از سوی فقها و علمای حوزه نفی و انكار می‏شود...
و باز گروهی دیگر كه نان اسلام و ملت را می‏خورند و به اعتراض بر حكم عالمان دین می‏پردازند و مدت‏ها این تراژدی، خوراك مطبوعات و وسیله تبلیغاتی دشمن و اتلاف نیروهای مسئول كشور می‏شود و دشمن از آن بهره برداری می‏كند.
و یا یك باره می‏بینیم از گوشه‏ای بیانیه‏ای صادر می‏شود و آن‏ها كه خودشان سال‏ها در بدنه نظامی بوده‏اند حق و ناحق همه چیز را به باد اتهام و ناسزا می‏گیرند و چون به ذائقه دشمنان خارجی و داخلی شیرین می‏آید دشمن از آنان قهرمان و كاخ سفید حمایتشان می‏كند و برخی مطبوعات وابسته، غوغا به راه می‏اندازند و حتی گروهی از سیاست زدگان كه به نمایندگی از این ملت در خانه ملت جمع شده‏اند، از هر جهت‏سیرند، به فكر بی كاری و گرانی و فقر و فساد موجود مردم نیستند و دغدغه دیگری ندارند - به حمایت از آن اعتراض نامه برمی‏خیزند وچندی نیز نیروها به پای این تراژدی هدر می‏رود و نتیجه آن باز هم تفرقه وتشتت و اتلاف وقت وتضییع حق ملت است!
در همین حال می‏بینیم گروهی غیر قانونی - كه پرونده همكاریشان با امریكا در لانه جاسوسی موجود است و امام امت در نامه تاریخی خود آنان را غیر قانونی دانست - سر بلند می‏كنند و با اغتنام فرصت می‏كوشند از آب گل آلود ماهی مقصود را بگیرند و تدریجا خود را در قالب نظام بریزند و از فرصت‏ها به نفع دشمن استفاده كنند; هنگامی كه دستگاه قضایی آنان را به دلیل جرم هایشان تعقیب می‏كند، آه و ناله روشن فكران دینی بلند می‏شود و نامه (۱۵۰ امضای) ناشناس از خانه ملت، به حمایت از آن جریان انحرافی و نفاق گونه برمی‏خیزد و از تریبون مجلس قرائت می‏شود و كسی نمی‏گوید آیا این جزو وظایف نمایندگان است كه بااین جریان‏های غیر قانونی هم‏صدایی كنند؟ !
آیا این همان سوگندی است كه نمایندگان یاد كردند كه در خدمت نظام اسلامی و ملت فداكار مسلمان ایران باشند؟ !
از سوی دیگر فلان جریان سیاسی كه با طمطراق و زیاده خواهی به عرصه سیاست آمد، با عنوان كردن طرح فروپاشی اجتماعی، به تضعیف نظام و جوسازی و یاس آفرینی دست می‏یازد و در بیانیه خود با دعوای تولیت اصلاح‏طلبی، ادعایی كه تاكنون خردلی ثمره نداشته، كسانی را كه خارج از جبهه آن‏ها به اقتدار گرایی و استبداد متهم نموده و باز هم توان خود را در تعمیق شكاف و تفرقه به كار می‏گیرند و با دم زدن از جامعه چند صدایی برآنند كه هر صدای دیگری را در حلقوم خفه كنند و با دستاویز كردن مردم سالاری تنها كسانی را مردم می‏دانند كه به پای صندوق‏های رای رفتند و به آن‏ها رای دادند و یا رای آنان را به حساب خود گذاشتند و شگفت این كه برخی از نمایندگان عضو همین جبهه راه پیمایی ۲۸ تیرماه گذشته را كه ملت‏بزرگ با حماسه‏ای دیگر، تودهنی به رئیس جمهور امریكا و پیاده نظامش زد، نادیده گرفته و می‏گویند: این‏ها مردم نیستند و این راهپیمایی‏ها را ما قبول نداریم و جبهه آن‏ها نیز از اعلام حضور در كنار مردم طفره می‏رود و مسائل دیگر از این قبیل كه برای جامعه جز بدبختی به بار نیاورده است.
در این جا یك پرسش وجود دارد و آن این كه: هر جبهه و گروهی خود را حق می‏داند و به تعبیر قرآن كریم «كل حزب بما لدیهم فرحون‏» .
پس حق را از كجا باید شناخت.
در پاسخ به این پرسش، از قرآن و روایات دلیل بیاوریم. خداوند در قرآن خطاب به پیامبر اكرم (ص) می‏فرماید: «و لن ترضی عنك الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم‏» ; یهود و نصاری از تو راضی نشوند تا از راه و آئین آن‏ها پیروی كنی. (بقره (۲) آیه‏۲۰۰)
ببینیم امروزه امپریالیسم و صهیونیسم از كدام صدا و بیانیه و جبهه و جمعیت‏حمایت می‏كنند؟
صدای كدام یك آن‏ها را راضی می‏كند؟
رادیوهای بیگانه و صدای امریكا، انگلیس و اسرائیل، با آب و تاب از چه كسانی به عنوان اپوزوسیون نظام یاد می‏كنند، اینترنت‏های بین المللی از كدام چهره دینی یا غیر دینی قهرمان می‏سازند؟
فرق نمی‏كند كه معترض از كدام طبقه باشد، دانشگاهی باشد و یا روشنفكر، روحانی باشد یا فقیه، سیاسی باشد یا روزنامه نگار و طلبه باشد یا دانشجو؟
امریكایی‏ها به كدامین جبهه و جناح و جریان چشم امید بسته‏اند و تصریح كرده‏اند برای دگرگونی اوضاع ایران باید به سراغ آن‏ها رفت و از آن‏ها حمایت كرد و در مقابل تبلیغات منفی، سنگین و پر حجم رسانه های امریكایی، انگلیسی، اسرائیلی، صدای آزاد و سازمان «سیا» بیش‏تر به سوی كدام جبهه و شخص و شخصیت نشانه می‏رود؟
بنا به ارزیابی به عمل آمده پنجاه درصد از تبلیغات بیگانه بر ضد حكومت دینی و ولایت فقیه است.
آنان از اسلام و فقاهت و مرجعیت و امت مؤمن ضربه خورده‏اند، نه از روشن فكران و دگراندیشان و غرب باوران، كه همیشه پیاده نظام دشمن بوده‏اند و آب به آسیاب بیگانه ریخته‏اند. برای كسانی كه اندك شعور و انصاف داشته باشند، این‏ها درس‏آموز است.
تاریخ مشروطیت را نگاه كنید كه با رهبری علما و فقها و دیگر آزادی خواهان ایرانی و پشتیبانی ملت آغاز شد و می‏رفت تا به استبداد، شاهان و وابستگی كشور به بیگانه پایان دهد و حاكمیت ملت را در قالب دین، اراده ملت و رهبری روحانیت آگاه استقرار بخشد كه فرصت طلبانی در كسوت مشروطه خواهی به میدان آمدند و با این كه اعتقادی به آن نهضت نداشتند، كوشیدند سنگرهای سیاسی و فرهنگی را در قبضه بگیرند و میرزا ملكم خان‏ها و آخوند اف‏ها و عین الدوله‏ها و سپهسالارها و دیگر روشن فكران غرب زده قالب حكومت را با كمیته غربی شكل دادند و انحراف نهضت مشروطه و عواقب آن، چون شهادت شیخ فضل الله نوری و به قدرت رسیدن رضاخان وكشف حجاب و برچیدن بساط دین و نفی وضع لباس روحانیت و وابسته گی مجدد ایران به انگلیس و سپس امریكا از عواقب آن بود.
این بود خیانت روشن فكران دگراندیش و امروزه نیز چنین احساس می‏شود كه سكولاریست‏ها و پلورالیست‏ها و روشن فكران به اصطلاح دینی و برخی نویسندگان و فیلسوف نمایان با حمایت‏های بیگانگان سربلند كرده و درصدد استحاله تدریجی انقلاب و اجرای نظریه مشروطیت اند و اگر آگاهان و ژرف اندیشان و نیروهای فكری و علمی و جهادی و مسئولان متعهد نظام از آن جبهه مهاجم رو دست‏بخورند، سرنوشت‏خطرناكی را برای دین و ملت و میهن رقم زده‏اند.
البته نمی‏خواهیم ادعا كنیم كه همه معترضان و منتقدان به نظام از روی علم و عمد در دام این توطئه افتاده‏اند، بلكه تاكید می‏كنیم بسیاری از اینان از خط روشن فكری برائت می‏جویند و هرگز به فروپاشی نظام اسلامی چشم امید ندوخته‏اند و بسیاری از آنان از روی دلسوزی و از اصلاحات واقعی با همان تفسیری كه مقام معظم رهبری نمودند; یعنی مبارزه با فقر، فساد و تبعیض و توضیحی كه ریاست محترم جمهوری دادند كه اصلاحات یعنی اجرای قانون اساسی و مردم سالاری با قید دینی بودن، حمایت می‏كنند و به نقشه‏های دشمن هرگز دل نبسته و با آن مخالفند، اما عینكی بر چشم زده‏اند كه حقایق را تحریف می‏كند، افراط و تفریط مجال داوری صحیح را از آن‏ها گرفته، بسیاری متاثر از تحریف‏های شیطان هایند وخود متوجه نیستند، خناسان از صداقت و سادگی آن‏ها سوء استفاده می‏كنند، بعضی عقده‏های شخصی یا جناحی و تصفیه حساب‏ها، فضای اندیشه آنان را تیره كرده است، بعضی دست‏خوش خامی و بی‏تجربگی اند و خود را گم كرده و بیش از ظرفیت‏خود حرف می‏زنند، گذشته و آینده را نمی‏نگرند، ازعواقب موضع‏گیری‏های خود غافل اند و... علاج مشكل این است كه آنان متفكرانه با خدای خود خلوت كنند و از جزئی نگری به كلان نگری و از فردیت‏به جمع رو آورند و در این فكر باشند كه اگر از جانب حركت‏ها، موضع‏گیری‏های نسنجیده آنان به دین و ملت و كشور لطمه‏ای وارد آید، پاسخ گویی دارد و در پیشگاه خدا و خلق و روز حساب مداقه می‏شود.
این زندگی از بین می‏رود و آن چه می‏ماند ایمان و عمل صالح است و عمل صالح با چارچوب دین و كارشناسان دین شناخته می‏شود و بس و این همه تجربه تاریخ.
حجهٔ الاسلام والمسلمین محمد تقی رهبر
منبع : ماهنامه پاسدار اسلام


همچنین مشاهده کنید