پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


فصل شکار/هتل شیطان Fritt vilt


فصل شکار/هتل شیطان    Fritt vilt
▪ کارگردان: روآر اوتاگ.
▪ فیلمنامه: توماس مولداشتاد، روآر اوتاگ بر اساس داستانی از مارتین سوندلند و ایده ای از یان ایریک لانگون و مانگه لونگنر.
▪ موسیقی: ماگنوس بیته.
▪ مدیر فیلمبرداری: دانیل ولدهایم.
▪ تدوین: یان اندره مورک.
▪ بازیگران: اینگرید بولسو بردال[یانیک]، رولف کریستین لارسن[مورتن توبیاس]، توماس الف لارسن[ایریک]، اندره مارتین میداشتایگن[میکاییل]، ویکتوریا وینگه[اینگون]، رونه ملبای[کوهنورد]، تونی لونده[مور]، هالوارد هولمان[پدر].
▪ ٩٧ دقیقه. محصول ٢٠٠٦ نروژ. نام دیگر: Cold Prey. نامزد جایزه بهترین بازیگر زن/اینگرید بولسو بردال و بهترین فیلم از جشنواره آماندا.
▪ ژانر: ترسناک.
شش جوان-یانیک، مورتن، توبیاس، ایریک، میکائیل و اینگون- برای اسکی کردن به طرف منطقه ای که کوه یوتنهایم در آن قرار دارد، به راه می افتند. منطقه ای که هیچ نشانه ای از زندگی انسان ها در آن به چشم نمی خورد و تماس گرفتن با موبایل نیز از آنجا غیر ممکن است. تنها بنایی که در این منطقه وجود دارد، هتلی کوهستانی می باشد که در دهه ١٩٧٠ بعد از ناپدید شدن پسر پسر مدیر هتل تعطیل شده است. جوان ها که در جست و جوی سرپناهی اجباراً در این ساختمان متروک پناه گرفته اند در طبقه اول آن اتاقی شبیه زندان کشف می کنند. آنها خیلی زود می فهمند که تنها نیستند و تعطیلاتی که قرار بود با ورزش سپری شود به کابوس بدل می شود. چون مشهورترین قاتل سریالی نروژ در این هتل اقامت دارد و به زودی بازی موش و گربه خطرناکی میان آنها آغاز می شود.
▪ چرا باید دید؟
سینمای نروژ و طبعاً روآر اوتاگ می تواند برای خیلی از سینما دوستان ایرانی ناشناخته باشد. دردسر واقعی زمانی شروع می شود که بفهمید اوتاگ سه چهار فیلم بیشتر نساخته و سابقه فیلمسازی اش نیز به ویدیوکلیپ سازی برمی گردد. دوری از وطن و زندگی در جهان آزاد هیچ نداشته باشد، لااقل محدودیت های دسترسی به فیلم های خارج از جریان اصلی سینمای آمریکا و اروپا را از میان می برد[این تنها شانسی است که دربدری اجباری برای من به ارمغان آورده!!!].به هر حال اقامت در اسکاندیناوی باعث شد تا چشممان به جمال اولین فیلم بلند جناب ایشان [بعد از کلی فیلم کوتاه اسم و رسم دار مثل یک مشت کباب، قاتل تبر به دست و The Martin Administration] منور شود، که بی تعارف موجب پشیمانی نشد. دلیلش را عرض می کنم:
همه کم و بیش می دانیم که در اسکاندیناوی و مخصوصاً نروژ فیلم ساخته می شود، اما شنیدن نام محصولات محبوب مردم این کشور یا یافته شدن آنها در بساط صاحبان سالن های نمایش و حتی ویدیو کلوپ های همین کشورها هم کاری بی نهایت سخت است. پس تا اینجا همین فیلم را به عنوان بهترین نمونه سینمای عامه پسند نروژ از من قبول کنید. پیرنگ داستانی فیلم-هتلی متروک و محصور در میان برف ها- به خودی خود یادآور Shining استنلی کوبریک است. ارجاعاتی مثل اتاق شماره ٢٣٧ نیز نشان از ارادت سازنده اش به این قصه استیون کینگ و فیلم کوبریک دارد. اما شباهت ها به همین جا ختم می شود. در عوض تا دل تان بخواهد همه کلیشه های ژانر ترسناک [مخصوصاً دهه ١٩٨٠ آن] را در فیلم می توانید پیدا کنید. که البته به گونه ای منطقی و فارغ از ستایش یا هجو آن در دل روایت واقع گرای فیلم جا گرفته اند. کلیشه ها سهمی عمده در پیشبرد قصه فیلم دارد، اما این مهارت اوتاگ در تعادل بخشیدن و چیدن حوادث در امتداد فیلم است که به آن قدرت می دهد. این اتفاق و کشیده شدن اوتاگ به سوی ژانر ترسناک[تحت تاثیر فیلم های سام رایمی و پیتر جکسون] در اولین فیلمی که در کلاس هشتم به نام قاتل تبر به دست ساخته بود و زاده شدنش در زادگاه موسیقی Black Metal چیزی غیر طبیعی نیست. کافی است مثل بنده به نزدیکی قطب پرتاب بشوید تا بفهمید زندگی در زمستان تاریک و طولانی و پر برف چه مزه ای دارد و چقدر می تواند ترسناک باشد.
از اینها که بگذریم فصل شکار/هتل شیطان به معنی واقعی کلمه فیلمی پر از تعلیق است که تماشاگر را به تماشای دوباره خود دعوت می کند. اتفاقی که برای بسیاری از خوش ساخت ترین محصولات تجاری امروز نیز نمی افتد. به قول اسپیلبرگ: فیلم های امروز حکم غذایی را پیدا کرده اند که یک بار می شود آن را خورد!
از طرف دیگر ساخته شدن فصل شکار/هتل شیطان در کشوری که به دلیل نبود حمایت دولت از فیلم های تجاری و پرداخت وام های مناسب، سالانه بیش از ١٠ فیلم نمی توانست تولید کند اتفاقی بس مهم است. دولت نروژ در یکی دو سال اخیر به شرط تامین ٥٠ درصد بودجه فیلم از سوی تهیه کنندگان غیر دولتی؛ شرایطی برای در اختیار گذاشتن ٥٠ درصد باقیمانده آن برای فیلمسازان فراهم کرده است. اگر این وضعیت پیش نیامده بود، یقیناً تولید این فیلم نیز به حقیقت نمی پیوست. اتفاقی که سرآغاز نضج گیری مجدد سینمای بدنه نروژ نیز می تواند باشد و رونقی به بازارشان بدهد. نام روآر اوتاگ را به خاطر بسپارید و سعی کنید کارنامه اش را دنبال کنید. چون بعدها از او به عنوان بانی این حرکت و یکی از احیا گران سینمای نروژ نام برده خواهد شد!
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید