جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


همه باهوش هستند


همه باهوش هستند
در خلال چند دهه گذشته، كلمه «هوش» به شمار فزاینده ای از انواع مختلف توانش و دستاورد اطلاق شده است، از قبیل هوش عاطفی، هوش فوتبال و غیره. با این حال، پژوهشگران از این واژه و نیز مباحثات مرتبط درباره توانایی هایی كه باید بخشی از هوش شمرده شود و آنهایی كه نباید شود، به فراموشی سپرده شده است. ظهور فناوری های جدید برای تحقیق روی مغز سبب شده است تا آنان توجه خود را به طور فزاینده ای به مفهومی دیرینه معطوف كنند كه ناظر بر یك قوای ذهنی كلی است. این قوه جی(g) نام دارد كه به طور اختصار نماینده عامل توانایی ذهنی كل است. عامل جی یك فرق كلی و سنجش پذیر بین انسانهاست كه در توانایی های آنان در یادگیری، تعقل و حل مسئله به ظهور می رسد. این عامل مربوط به منظوری است كه انسانها به هنگام توصیف عده ای به عنوان با هوش تر از دیگران در ذهن دارند. آزمون های بهره هوشی برای سنجش عامل جی به كار می رود. این آزمونها مهارت های ذهنی پیشرفته مانند نتیجه گیری، مشاهده شباهت ها و تفاوت ها و پردازش هر گونه اطلاعات پیچیده را ارزیابی می كند.
عامل جی را نخستین آزمون گیرندگان كشف كردند كه پی بردند كسانی كه در یك نوع آزمون ذهن نمره خوبی آورند، احتمالاً نمره خوبی در تمام آنها خواهند آورد. صرف نظر از محتوا(كلمات، اعداد، تصاویر و شكل ها)، چگونه برگزاری (به طور فردی یا گروهی، به طور شفاهی یا مكتوب) یا مهارت مورد نظر (دایره لغات، تعقل ریاضی و توانایی فضایی)، بیشتر آزمون ها یك چیز را اندازه گیری می كنند. این عامل مشترك یعنی جی را می توان از هر دسته آزمون های شناختی استخراج كرد. عامل یاد شده بین افراد از هر سن، نژاد، جنس و ملیتی كه تا به حال مورد مطالعه قرار گرفته است، یكسان بوده است.
با وجودی كه همواره در مورد آزمون های بهره هوشی جنجال وجود داشته است، روانشناسان همچنان آنها را معیارهای معتبر و سودمندی برای اندازه گیری توان بالقوه دانش آموز می دانند. این آزمونها دیگر به صورت جمعی به كار نمی رود بلكه برای تعیین این امر به كار می رود كه آیا بچه ای كه در مدرسه مشكل دارد، دچار ناتوانی در یادگیری یا مشكل دیگری است. تمام آزمون های استاندارد بهره هوشی و امتحان پایانی دروس تا حد زیادی دانش آموزان را به یك شكل دسته بندی می كنند چون عامل جی، پیش بینی كننده عمده موفقیت در تحصیل است.
در خلال دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تلاش شد در برخی پیش دبستانی ها در آمریكا بهره هوشی بچه های محروم افزایش یابد. نتایج دلسردكننده بود. حتی در جایی كه بالا بردن بهره هوشی بچه های كوچك ممكن شد، این نتایج به نتایج مشابه در امتحان پایان دروس منجر نشد و افزایش بهره هوشی مدت كوتاهی پس از اتمام دوره ها از بین رفت. این نتایج ناامیدكننده باعث شد عده ای از پژوهشگران مفاهیم جی و بهره هوشی را زیر سؤال ببرند. در عوض عرضه نظریه هوش چندگانه كه در كتاب قالب های ذهن (۱۹۸۳) گاردنر مطرح شد، با استقبال روبه رو شد. گاردنر روانشناس دانشگاه هاروارد به جای هوش كلی ،هفت هوش دارای ارزش یكسان را پیشنهاد كرد: زبانی، منطقی- ریاضی، تصویری- فضایی، موسیقایی، جسمی- حركتی، درون شخصی و بین فردی(وی بعداً هوش هشتم را با عنوان طبیعت گرایانه مطرح كرد.).
نظریه گاردنر یادآور خوبی است كه توانایی های انسان زیاد است و می توان بر برخی از متداول ترین آنها اسم گذاشت. در نتیجه ورزشكاران خوب هوش جسمی- حركتی دارند به عبارت دیگر، هر كس به نوعی باهوش است.
در كلاس درس این نظریه زبانی جدید برای توصیف احساسات و بچه ها و فضای كلاس به آموزگاران داده است. كتابهای راهنمای آموزگاران توصیه می كنند كه این هوش های چندگانه به عنوان نقاط ورودی به درس برای دانش آموزان مختلف در نظر گرفته شود. مثلاً در درسی درباره فتوسنتز، معلم باید دانش آموزان را به خواندن توصیف فتوسنتز وادارد تا افراد باهوش از نظر زبانی با موضوع آشنا شوند، گیاهان نیازمند و غیرنیازمند به نور را مقایسه كند تا بچه های باهوش از نظر طبیعی آشنا شوند، از بچه ها بخواهد جدول زمانی مراحل فتوسنتز را آماده كنند تا هوش منطقی- ریاضی بچه ها تحریك شود و غیره.
چنین سناریویی بسیار جذاب است، اما بعید است ورود به یك موضوع از چندین جهت مختلف زمان كافی برای پیشرفت در موضوع های دیگر باقی بگذارد. یك معلم زیست شناسی گفت، رویكرد هوش چندگانه شاید باعث شود تا بچه های دارای استعداد خاص، فهم خود را به گونه ای بیان كنند كه از نظر شخصی ارضا كننده باشد، اما علم اساساً تحلیلی است و فهم آن نهایتاً نیازمند به كارگیری مهارت های تحلیلی و تعقل قوی است.
یك قرن تحقیق نشان داده است هیچ كدام از انواع متمایز هوش به اندازه عامل جی سودمند نبوده است. دو نظریه پرداز عمده هوش چندگانه یعنی هاوارد گاردنر و رابرت استرنبرگ در مورد وجود جی مناقشه نمی كنند و فقط در مورد جایگاه آن در میان توانایی های ذهنی سؤال دارند. مسلماً انواع بسیاری از توانایی های ذهنی وجود دارد اما آنها نه از هم مستقل هستند و نه فایده یكسانی دارند.
پژوهش در ۱۰۰ سال گذشته به مجموعه اطلاعاتی منجر شده است كه تقریباً تمام دست اندركاران به رغم دیدگاه های مختلف خود، معتبر می دانند. تفاوت در بهره هوشی بچه ها را می توان به یك اندازه به اختلاف در ژنها و محیط آنان مربوط دانست. با بالا رفتن سن بچه ها، نقش تفاوت های ژنتیك در اختلاف هوشی بیشتر می شود. دانشمندان گمان می كنند با افزایش استقلال بچه ها، توانایی آنان برای انتخاب و شكل دهی به محیط خود بیشتر می شود و محیط نیز بر شكل گیری آنان تأثیر می گذارد. قدرت ژنها را می توان در این حقیقت دید كه دوقلوهای همسان كه جدا از هم بزرگ شوند، بیشتر از دوقلوهای جدا كه در یك خانه بزرگ شده اند، در بزرگسالی از نظر بهره هوشی، كاركرد مغز، شخصیت و بسیاری رفتارها و ویژگیها به هم شباهت دارند.
ژنها احتمالاً از طریق شكل دهی به ویژگیهای سوخت و سازی، الكتریكی و ساختاری مغز تأثیرگذار می شوند. مثلاً مغز افراد دارای بهره هوشی بالا به هنگام حل مسئله انرژی نسبتاً كمتری مصرف می كند و در واكنش به محرك های حسی مانند نور و صدا، امواج مغزی سریع تر و پیچیده تری تولید می كند. پژوهشگران از مدتها قبل در این باره بحث كرده اند كه آیا افراد دارای بهره هوشی بالا، مغز بزرگتری دارند و یافته های جدید نشان می دهد كه این گونه است. تفاوت از نظر جی یا هوش كلی همان اندازه طبیعی است كه اختلاف در قد، فشار خون و غیره طبیعی است.
تحقیقات نشان می دهد جی پس از مدرسه نیز اهمیت دارد. یافته ها حاكی از این است كه بهره هوشی فرد بیش از تحصیلات یا شغل پدر، مؤید شغل و درآمد وی در بزرگسالی است. تأثیر جی در قلمروهای مختلف زندگی فرق می كند- مدرسه، كار، همسری- چون برخی از این قلمرو ها توانایی شناختی كمتری از سایرین طلب می كنند. برخی نتایج مهم در زندگی بیش از بقیه از عوامل غیر شناختی همچون بلندپروازی و برون گرایی و تصمیم هایی كه بقیه در مورد شخص می گیرند، تأثیر می پذیرند. با این حال، مستندات درباره تأثیر گسترده و ماندگار جی به خصوص در كارهای پیچیده تر زندگی زیاد است. تحقیقات حاكی از آن است كه آزمون های قوای ذهنی بهتر عملكرد شغلی را پیش بینی می كنند تا شخص، میزان درستكاری، تجربه و تحصیلات به علاوه همین تحقیقات نشان می دهد بهره هوشی و با سوادی با انواع دستاوردهای بزرگسالی مانند بهداشت و طول عمر صرف نظر از خاستگاه اجتماعی همبستگی دارد.
تعریف دقیق جی و كاركرد آن دشوار است، اما متخصصان سنجش ذهنی معتقدند كه جی بر فراز سلسله مراتبی از توانایی های ذهنی قرار دارد. بسیاری از این پژوهشگران سلسله مراتب سه سطحی را كه جان بی كارول در كتاب توانایی های شناختی ذكر كرده است، قبول دارند. كارول پس از استخراج آماری عوامل توانایی مشترك از بین ۴۵۰ مطالعه پیشین، تمام توانایی های ذهنی را به سه دسته تقسیم كرد.
در بالاترین سطح یعنی لایه سوم، كارول شواهد یك توانایی را یافت یعنی جی. در لایه دوم، وی هشت توانایی گسترده شامل زبان، تعقل، تصویربرداری فضایی، درك شنیداری، حافظه و سرعت انتقال. لایه اول شامل توانایی های ذهنی نسبتاً خاص همچون گستره حافظه و درك مطلب است.
تمام توانایی های لایه دوم با هم همبستگی زیادی دارند. فردی كه از نظر توانایی زبانی استعداد چندانی ندارد، بسیار بعید است كه از توانایی دیگری در این لایه برخوردار باشد، مانند تصویرپردازی فضایی. تحقیقات نشان می دهد این توانایی ها با یكدیگر و با جی همبستگی بالایی دارند. تمام آنها متشكل از جی و قدری از یك توانایی دیگر هستند. به قول كارول، تمام توانایی های لایه دوم رنگ های مختلف جی هستند. به رغم تلاش های بسیار، تا به حال كسی موفق نشده است آزمون هایی طراحی كند كه این توانایی ها را جدا از جی اندازه بگیرد.
بیشتر دسته های آزمون بهره هوشی شامل دوازده سؤال فرعی (مثل واژگان، تكمیل جمله، رشته اعداد، شباهت ها و غیره است) در مورد توانایی های نزدیك به لایه اول است. نمرات شخص در هر آزمون جمع زده می شود تا نمره كل بهره هوشی به دست آید. اما این گونه نیست كه توانایی های لایه اول تشكیل دهنده هوش باشند. عنصر اساسی در هر سطح جی است. هر توانایی لایه دوم متشكل از جی و قدری توانایی تخصصی تر است. توانایی لایه اول با افزودن یك توانایی تخصصی تر به آن به دست می آید.
كارول خاطر نشان می كند كه چهار هوش از هوش های چندگانه گاردنر (زبانی، منطقی- ریاضی، فضایی و موسیقایی) با چهار توانایی لایه دوم مرتبط است. به گفته وی، هوت های چندگانه آن گونه كه گاردنر معتقد است توانایی های مستقل نیستند، بلكه با یكدیگر و با جی مرتبط هستند. سه هوش از چهار هوش دیگر گاردنر خارج از قلمرو شناختی است و چهارمی (طبیعت گرا) كلی تر از آن است كه تحلیل شود. به نظر می رسد هوش های بین شخصی و درون شخصی بیشتر مربوط به شخصیت است، در حالی كه هوش جسمی- حركتی بازتاب قوای روانی- حركتی مانند هماهنگی چشم و دست است.
از آنجایی كه كودكان تیزهوش معمولاً توانایی های متفاوتی نسبت به كودكان متوسط یا زیر متوسط دارند، گاردنر معتقد است می توان گفت هر بچه ای از یك نظر باهوش است. هرجا كه میزان قابل ملاحظه ای استعداد باشد، همواره جی بالا خواهد بود. گاردنر نتوانسته است آزمون سنجش هیچ كدام از هوت های پیشنهادی خود را عرضه كند. نظریات هوش چندگانه جایگزین جدید نظریات انحصاری و تنگ نظرانه توانایی هستند.
● پیامد اعمال نظریه هوش چندگانه
نظریه هوش چندگانه جدید ترین استدلال را برای مواجهه یكسان با بچه ها از نظر توانایی یادگیری به دست می دهد. یك روش قدیمی این است كه مفهوم بهره هوشی همچنان اهمیت دارد، ولی اختلاف بهره هوشی بین بچه های كلاس تأثیر چندانی ندارد. بر این اساس، از دانش آموزان استثنایی و عادی صحبت می شود. دانش آموزان عادی آنانی هستند كه نمره بهره هوشی آنان بین حد بالایی عقب ماندگی (۷۰) و حد پایینی تیزهوشی (۱۳۰) است. در این پیوستار ۹۵ درصد دانش آموزان قرار می گیرند. نگاهی دقیق تر به تفاوت های كاركرد فكری در این طیف ۶۰ نمره ای نشان دهنده تفاوت آموزش پذیری حتی در میان افراد متوسط است.
مثلاً افراد دارای بهره هوشی ۷۰ تا ۸۰ نیازمند آموزش بسیار نظام مند، مفصل، محسوس، با توالی خوب، بدون حذف مراحل میانی موضوع های دارای پیوند با معلومات آنان دارند. اغلب نیاز دارند یك نفر مستقیماً به هر كدام از آنان توجه كند و برای یادگیری حتی دستورالعمل های ساده به تمرین نیاز دارند.
متخصصان آموزش معتقدند مواد درسی باید عاری از هرگونه مطالب غیرضروری از جمله اصول نظری و دارای فقط استنتاج ها باشد. هرگونه اطلاعات كتبی یا شفاهی باید در قطعات كوتاه، با لغات ساده و دستورالعمل های روشن توضیح داده شود.
افراد دارای بهره هوشی بالاتر، امكان یادگیری بیشتری دارند، به طور مستقل یاد می گیرند و می توانند مفاهیم انتزاعی و چند لایه را درك كنند. افراد دارای هوش متوسط (۱۰۰) می توانند مطالب مكتوب و دانش شفاهی قابل توجهی را بیاموزند، به خصوص در صورتی كه مطالب به صورت مرتب با امكان تمرین و امتحان به آنان عرضه شود. بهره هوشی ۱۲۰ به معنای آن است كه فرد توانایی خودآموزی و سازمان دهی و شكل دهی به اطلاعات را دارد. این افراد خلأهای آموزشی را به راحتی پر می كنند و بیش از سایرین از آموزش انتزاعی، خودمحور و ناقص كه امكان تكمیل آن را فراهم می كند، بهره مند می شود.
تلخیص و ترجمه: رضا محتشم
منبع: فصلنامه ویلسون
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان


همچنین مشاهده کنید