شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
نقد و بررسی طرح اصلاح موادی از فصل نکاح قانون مدنی
جمعی از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، طرحی را مبنی بر اصلاح برخی از مواد فصل نكاح قانونی مدنی، ترتیب نموده و جهت بررسی و تصویب به مجلس شورای اسلامی تقدیم نمودند.
نوشتار حاضر، بر آن است تا این طرح را از نقطه نظر فقهی و با استناد به قواعد و نظریات فقها مورد بحث و بررسی قرار دهد.
البته نگارنده، ادعا ندارد كه تحقیق جامع و بررسی كامل و همه جانبه در این زمینه صورت داده است.
قانون مدنی در مجموع یكی از قدیمیترین قوانین مدون است كه براساس نظریات عمدتاً مشهور فقهی تدوین یافته و به ملاحظه همین ویژگی طی مدت نسبتاً طولانی هشتاد ساله، كمتر دچار تغییر و دگرگونی شده است و این امر، حاكی از اتقان، استحكام، كارآمدی و پاسخگو بودن قانون یاد شده نسبت به مسایل و مشكلات اجتماعی است.
علاوه بر آن، نظام حقوقی ایران، نظام مذهبی است كه با برخورداری از شاخصهها، مؤلفهها و عناصر ویژه، از سایر نظامهای حقوقی به طور نسبتاً وسیعی، به ویژه در عرصه روابط اجتماعی متمایز میباشد كه پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی نظام سیاسی مبتنی بر شریعت، تمایز آن را آشكارتر كرده است. برهمین اساس، همانگونه كه شكلگیری حقوق مذهبی و پیدایی قواعد آن سازوكار ویژهای دارد، ایجاد تغییر و دگرگونی و انجام اصلاحات در آن نیز، مكانیزم ویژهای را میطلبد.
همچنان كه میدانیم، احكام شریعت كه محور و مصدر قواعد حقوق مذهبی به شمار میآید، ناظر بر نیازها، تقاضا و اقتضاهای جوامع بشری است كه خود به دو دسته ثابت و متغیر تقسیم میگردد. و روشن است كه نیازهای ثابت، قواعد ثابت میخواهد و نیازهای متغیر، مستلزم وضع قواعد مقطعی و زمانمند است كه بتواند در یك برههای از زمان یا در مقطع خاص، آنها را برآورده كند. بدین لحاظ، حقوق مذهبی به منظور رفع نیازهای متغیر و زمانمند، مكانیسم اجتهاد را پیش بینی نموده است كه با اتكاء به منابع احكام و با در نظر داشت شرایط زمانی و مكانی میتواند به نحو مطلوبی از پس این مهم برآید. از این جهت، روی آوردن به سازوكارهای اثباتی و تحققی، آن هم براساس اراده دولت، تخطی از معیارها و موازین نظام حقوقی حاكم بر جامعه به شمار میرود.
آنچه اهمیت بنیادین دارد، توجه به این نكته است كه متأسفانه روند بیرویه قانونگذاری(به معنای خاص) و قانونگرایی حاكم بر فضای عمومی جامعه و تكیه بر اصل «قانونی بودن»، به جایی منتهی میشود كه سرانجام، حقوق مذهبی ماهیت و محتوای خویش را از دست داده و در واقع، حقوق پوزیتیولیستی در قالب حقوق مذهبی، جایگزین آن میگردد. اگر جلو این روند به ویژه در عرصه قانونگذاری و دادرسی گرفته نشود و وضع، به همین منوال ادامه یابد، خطر حذف و نابودی، حقوق مذهبی را تهدید میكند و حداقل آن را در حدیك ابزار فرو خواهد كاست. در حالی كه هدف اصلی نظام جمهوری اسلامی، حاكمیت حقوق مذهبی و عینیت بخشیدن به احكام شریعت اسلامی است. اینكه چرا چنین شده است و برای حل این مشكل چه باید كرد، نیازمند تحقیق دیگر و فرصت بیشتر است.
پیشنهاد كنندگان این طرح در توجیه آن مدعیاند كه تمام تغییرات صورت گرفته را لحاظ و موارد ابهام، نقص و سكوت قانونگذار را در بحث مورد نظر احصاء نموده و با توجه به مشكلات قضایی زنان و خانواده و درك مقتضیات زمان و مكان، طرح خویش را تقدیم میكنند.
در توجیه طرح مذكور آمده است كه این طرح براساس فقه پویای شیعه، با توجه به قانون اساسی و با توجه به اینكه علمای دین در تبیین اولیه قانون مدنی نقشی نداشتهاند تدوین گردیده است، لازم به ذكر است كه قانون مدنی توسط تعدادی از مجتهدان طراز اول كه مورد تایید حوزه علمیه نجف و قم بودهاند تدوین شده است.
● طرح اصلاح موادی از فصل نكاح قانون مدنی
این طرح متشكل از دو بخش و مشتمل بر یازده ماده میباشد كه از سوی جمعی از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی تدوین و جهت بررسی و تصویب به مجلس تقدیم شده است. بخش اول طرح از دیدگاه تدوین كنندگان، ناظر بر موارد مسكوت در قانون و در مورد مهریه(مواد ۱۰۸۰، ۱۰۸۵ و ۱۰۹۴ ق.م) و نشوز زوج(ماده ۱۱۰۸ ق.م) است. بخش دوم آن ناظر بر پیشنهادات اصلاحی راجع به جبران خسارات مادی و معنوی ناشی از برهم خوردن نامزدی یا تدلیس در ازدواج(مواد ۱۰۳۶، و ۱۱۲۸ ق.م) حقوق و تكالیف زوجین(مواد ۱۱۰۳، ۱۱۰۵، ۱۱۰۷ و ۱۰۴۰ ق.م) و تعذر اذن ولی در ازدواج باكره (ماده ۱۰۴۴ ق.م) است.
الف ) موارد مسكوت در قانون:
۱ ) مهریه:
راجع به مهریه در این طرح، سه مسأله مورد توجه واقع شده است كه متضمن الحاق یك تبصره به ماده ۱۰۸۰، اصلاح ماده ۱۰۸۵ و ۱۰۹۴ ق.م است. كه ذیلاً به ترتیب مورد بررسی قرار میگیرد.
الف ) تضمین مهریه سنگین:
ماده ۴: تبصره زیر به ماده ۱۰۸۰ قانون مدنی(تعیین مقدار مهر منوط به تراضی طرفین است.) الحاق میگردد:
«تبصره: تعیین و ثبت مهریهای كه تأدیه آن عرفا خارج از استطاعت مرد باشد منوط به تضمین پرداخت آن توسط كسی است كه توان پرداخت آن را دارد، در غیر این صورت ممنوع و باطل است».
براساس مفاد ماده ۱۰۸۰ ق.م تعیین مهر منوط به تراضی طرفین است و این امر، اقتضاء دارد تا طرفین عقد ازدواج به آنچه در توان دارند، رضایت دهند. مقتضای عقل سلیم و سیره عقلا هم همین است. لكن شور جوانی گاهی چنان بر جان و دل جوانان غلبه میكند كه مجال هرگونه تدبر و تأمل را در زمینه مسایل جانبی ازدواج از آنان میگیرد و عشق آتشین برای وصل یار كور و كرشان میسازد، به طوری كه به هر امر ناخواسته و نامقدوری تن در میدهند. اما پس از اندك زمانی كه شعلهها فروكش میكند، تازه متوجه میشوند كه به چه دامی خود را گرفتار نمودهاند! این تبصره ناظر بر همین واقعیت تلخ اجتماعی است كه میتوان گفت، از این نظر تا حدی احتمالاً راهگشا است. لكن از نظر فقهی و حقوقی، محل تأمل فراوان است.
اگرچه نكته اول مطرح در این تبصره؛ یعنی تضمین پرداخت مهریه سنگین از سوی شخص ثالث، نه ممنوعیت فقهی دارد و نه ممنوعیت عقلایی و بلكه با توجه به واقعیتهای اجتماعی، پیش بینی چنین راهكار قانونی یك اقدام پسندیده و مثبت ارزیابی میشود. اما نكته دوم، یعنی ممنوعیت و بطلان مهر، در صورت عدم تضمین، مسألهای است كه نمیتوان آن را تأیید نمود، زیرا، علاوه بر اینكه از نظر حقوقی، ذیل تبصره كه متضمن ممنوعیت و بطلان مهر، برفرض عدم تضمین است، با مقتضای ماده ۱۰۸۰ مغایرت دارد، از نظر فقهی نیز به هیچ وجه توجیهپذیر نمیباشد. چون از این نظر، تعیین مقدار مهر به تراضی طرفین عقد بستگی دارد و هیچگونه محدودیتی به لحاظ مقدار آن وضع نشده است. تنها چیزی كه مقدار مهر را محدود میكند، خروج از مالیت است. شهید ثانی(ره) میفرماید:
«برای مهر، نه از جهت قلت(مادامی كه مثل یكدانه گندم از ارزش خارج نشود) و نه از جهت كثرت(بنا به قول مشهور) میزان و مقداری معین نشده است. زیرا خداوند متعال میفرماید: «وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَاراً»(نساء/۲۰). و قنطار به معنای مال فراوان است. یا در صحیحه وشّاء به نقل از امام رضا(ع) آمده است كه اگر مردی با زنی ازدواج كند و مهر او را بیست هزار قرار دهد... چنین مهری صحیح است...[۱] شهید ثانی، شرح لمعه، ج ۲، قم، انتشارات اسماعیلیان، ۱۳۷۵، ص ۳۳۳..»
صاحب حدایق میگوید:
«به اتفاق آراء، محدوده مهر در طرف قلت، كمترین چیزی است كه مالیت دارد. اما در طرف كثرت، بنا به قول مشهور بین متقدمین و اجماع متأخرین هیچگونه محدودیتی وجود ندارد. بلكه مقدار آن از حیث كثرت به خواست طرفین بستگی دارد. اگرچه برخی از اصحاب، همانند سید مرتضی در انتصار، ابن جنید و شیخ صدوق در من لایحضر و الهدایه ، برآنند كه مهریه نباید از مقدار مهر السنه (پانصد درهم) تجاوز كند، لكن آیات قرآن مجید همانند «وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَاراً» (نساء/۲۰) «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ»(نساء / ۲۴) و «و فنصف مافرضتم»(بقره/۲۲۷) و نیز روایات وارد در مسأله[۲] ر.ك به حرعاملی، وسایل الشیعه، كتاب النكاح، ابواب مهور، ب ۱، ح ۱، ۳، ۴، ۵، ۹ و ۱۰. عمومیت دارند و شامل هرآنچه كه تراضی بر آن واقع شود، میگردند.[۳] یوسف البحرانی، الحدایق الناضره، ج ۲۴، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۰۸، ص ۴۲۹-۴۳۰.»
امام خمینی(ره) میفرماید:
«مهر هیچ اندازهای ندارد. بلكه مقدار آن، همان است كه مورد تراضی طرفین عقد قرار گیرد. كم باشد یا زیاد، مادامی كه در جانب قلت از مالیت خارج نشود. اگرچه در طرف كثرت مستحب است كه از مهر السنه بیشتر نباشد.[۴] امام خمینی، تحریر الوسیله، ج ۲، كتاب النكاح، فصل المهر، مسأله ۱، و نیز ر.ك به: شیخ طوسی، النهایه، دار الكتاب العربی، لبنان، ۱۹۷۰، ص ۴۶۸ و كتاب الصداق كتاب الخلاف، مسأله ۲، و علامه حلی، تلخیص المرام، به نقل از: علی اصغر مروارید، سلسله الینابیع الفقهیه، ج ۲۰(كتاب النكاح)، لبنان، مؤسسه فقه الشیعه، ۱۹۹۳، ص ۴۷۶.»
بنابراین از مجموع این ادله و اقوال به این جمعبندی و نتیجه میرسیم كه مقدار مهر، به شرط مالیت داشتن، قابل تحدید نیست و تعیین مقدار آن به طور كامل به تراضی طرفین عقد بستگی دارد. از این جهت، ذیل تبصره یاد شده كه تعیین مهریه زیاد و سنگین را در فرض عدم تضمین، ممنوع و باطل میداند، مغایر با احكام شرع و فاقد اعتبار است. بدین لحاظ پیشنهاد میشود تبصره اصلاحی یاد شده با حذف ذیل آن بدین صورت اصلاح شود:
«تعیین و ثبت مهریهای كه تأدیه آن عرفاً خارج از استطاعت مرد باشد، منوط به تضمین پرداخت آن توسط كسی است كه توان پرداخت آن را دارد».
اگر چنین تضمینی راجع به مهریههای سنگین پیش بینی شود، انتظار میرود، جلو پیامدهای ناگوار و غالباً ناخواستهای كه دامنگیر زوجهای جوان میشود، گرفته شود. این مسأله، یعنی تضمین مهر از سوی شخص ثالث، هم شرعی است و هم عرفی و هم با تراضی طرفین بر مقدار مهر، سازگار است و هیچگونه اشكالی از این نظر، پدید نمیآید و حتی میتواند گرایش به سوی تعیین مهریههای سنگین را كمرنگ نماید.
ب ) حق امتناع زن از تمكین:
ماده ۵: ماده ۱۰۸۵ قانون مدنی(زن میتواند تا مهریه به او تسلیم نشده از ایفای وظایفی كه در مقابل شوهر دارد امتناع كند مشروط بر اینكه مهر او حال باشد و این امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود.) به شرح ذیل اصلاح میشود:
«زن میتواند تا مهریه او تسلیم نشده از نزدیكی با شوهر امتناع كند، مشروط بر اینكه مهر او حال باشد و این امتناع مسقط حق نفقه نیست ولی مرد مشمول مجازات ترك انفاق نمیشود».
نكته اساسی و محوری این ماده، حق امتناع زن از انجام وظایف زوجیت است. بر این اساس، در صورتی كه مهریه زن به طور كامل یا مقداری از آن، حال باشد میتواند پیش از دریافت آن، از همخوابگی با شوهرش خودداری كند.
همچنان كه ملاحظه میشود ماده اصلاحی پیشنهادی در این طرح، راجع به این مسأله نكته تازهای ندارد و صرفاً با آوردن كلمه «نزدیكی با شوهر» به جای «ایفای وظایفی كه در مقابل شوهر دارد» قدری به آن صراحت بخشیده است. روشن است كه این تغییر در عبارت، هیچگونه تغییر محتوایی یا ماهوی را نمیرساند. چون در هر حال، اساسیترین وظیفه زن در برابر شوهر و شاید تنها وظیفهای كه آثار و پیامدهای حقوقی متعددی در پی دارد، وظیفه همخوابگی یا تمكین زن در قبال شوهر است كه در كلام فقها و متون فقهی نیز با تعابیر مختلفی بیان شده است:
در صورتی كه مهر زن حال باشد، میتواند از تمكین و اینكه خود را در اختیار شوهر قرار دهد، امتناع كند.[۵] امام خمینی، پیشین، فصل مهر، مسأله ۱۱.
اگر مهریه معجل باشد، زن حق دارد تا آن را دریافت نكرده، مانع نزدیكی شوهر شود.[۶] شیخ طوسی، المبسوط، ج ۴، بیجا، المكتبه الجعفریه، ۱۳۸۸، ص ۳۱۳.
زن میتواند پیش از دریافت مهریه، اگر حال باشد، از دخول امتناع كند.[۷] شهید ثانی، پیشین، ص ۳۴۲، و شیخ انصاری، كتاب النكاح، قم، لجنه تحقیق التراث الشیخ الاعظم، ۱۴۰۵، ص ۲۶۵.
بنابراین، تعدد تعبیرات یا تفاوت عبارات موجب تفاوت معنا نمیشود و هرگونه تعبیری؛ صریح یا كنایی آورده شود مراد آن است كه اگر مهریه زن حال باشد، وی حق دارد پیش از دریافت آن، از برقراری رابطه جنسی با شوهر خودداری كند. لذا ماده اصلاحی پیشنهادی این طرح، متضمن هیچ نكته و پیام تازهای در این رابطه نمیباشد.
گذشته از آن، در آخر ماده اصلاحی، قیدی آورده شده است كه معلوم نیست ناظر به كدام مسأله است و چه چیزی را استثناء میكند. ذیل ماده فعلی قانون مدنی تصریح دارد بر اینكه امتناع زن از همخوابگی، پیش از دریافت مهر، موجب سقوط حق نفقه زن نمیشود. به عبارت دیگر، شوهر نمیتواند به بهانه امتناع زن از تمكین، نفقه او را ندهد. زیرا این امتناع ناشی از حق شرعی زن است، نه دلیل نشوز و عدم اطاعت او از شوهر. در ماده اصلاحی در ادامه آن آمده است «ولی مرد مشمول مجازات ترك انفاق نمیشود». به نظر میرسد این استثناء كاملاً بیربط است. چون جمله قبل از آن در صدد اثبات حق نفقه زن است نه اسقاط آن. بلی، در صورتی كه جمله قبلی نفقه زن را ساقط میدانست و شوهر را موظف به پرداخت نفقه نمیشمرد، این استثناء توجیهپذیر بود. اما در صورتی كه جمله قبل از آن، حق نفقه زن را ثابت میداند و شوهر را، علی رغم امتناع زن از همخوابگی، موظف به پرداخت نفقه میشمارد. این استثناء كه در صدد نفی مجازات شوهر به خاطر ترك انفاق است، كاملاً بیمورد به نظر میآید.
شاید براساس تحلیل مفهومی بتوان گفت مراد تدوین كنندگان طرح از این قید، آن است كه اگر شوهر به خاطر امتناع زن از تمكین در فرض مسأله، از پرداخت نفقه خودداری كند، نباید مجازات شود. اما
اولا )
مفهوم استثناء اثبات حكم در طرف مستثنی و تخصیص آن در طرف مستثنی منه در اثر دلالت استثنائیه است[۸] ر.ك به: آخوند خراسانی، كفایه الاصول، ج ۱، المقصد الثالث فی المفاهیم، ص ۳۲۸.. ولی در ماده پیشنهادی نه جمله استثنائیه وجود دارد و نه مستثنی منه، آنچه دیده میشود فقط استثناء و مستثنی است.
ثانیاً ) بر فرض كه بتوان مجازات را نفی كرد اما نمیتوان اشتغال ذمه شوهر را نسبت به انفاق زن از نظر انداخت. زیرا ترك انفاق به جز در حالت نشوز زن، موجب مدیون شدن زوج میگردد كه در هر حال باید از عهده آن برآید.[۹] امام خمینی، پیشین، فصل نفقات، مسأله ۱۰. بنابراین، با توجه به آنچه بیان شد، مناسبتر آن است كه این ماده اصلاحی پیشنهادی حذف گردد و به بیان موجود قانون در ماده ۱۰۸۰ اكتفا شود.ج ) مهر المتعه:
ماده ۶: ماده ۱۰۹۴ قانون مدنی(برای تعیین مهر المتعه حال مرد از حیث غنا و فقر ملاحظه میشود.) به شرح ذیل اصلاح میشود:
«برای تعیین مهر المتعه، حال مرد از حیث فقر و غنا و نیز وضعیت و شئون زن در نظر گرفته میشود».
به منظور بررسی این ماده پیشنهادی لازم است ابتدا اصل مسأله شكافته شود تا معلوم شود كه پرداخت مهرالمتعه در چه زمان و با چه شرایطی است. اصولاً لزوم پرداخت متعه به زن در صورتی است كه عقد ازدواج، بدون تعیین مهر صورت گرفته و پیش از وقوع همخوابگی به طلاق منجر شود. در چنین حالتی است كه شوهر موظف به پرداخت چیزی به نام متعه میباشد كه از آن به هدیه میتوان تعبیر كرد. به عبارت دیگر، در این فرض، عقد ازدواج بدون مهر صورت گرفته و شوهر نیز از آن منتفع نشده و چه بسا در آغاز راه، به طلاق میانجامد. در این حالت، شوهر موظف است به زن هدیهای بدهد و روشن است كه دادن هدیه، بسته به توان مالی هدیه دهنده است و الزام شخص به دادن هدیهای متناسب با وضعیت و شئون گیرنده هدیه، توجیه معقولی ندارد. به همین ملاحظه قرآن مجید با صراحت میفرماید: «وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ»(بقره/ ۲۳۶) توانگر و تنگدست هركدام به تناسب وضع خویش به زنانشان هدیه دهند.
هم چنین برخی از روایات این مسأله نیز بر همین نكته تأكید دارند كه مناط در دادن متعه یا هدیه، رعایت حال زوج است. ابی الصباح الكنانی از امام صادق(ع) روایت میكند كه آن حضرت در مورد مردی كه زنش را قبل از دخول طلاق میدهد، فرمود: اگر مهری برایش تعیین نكرده است «فمتاع بالمعروف علی الموسر قدره و علی المقتر قدره».[۱۰] حرعاملی، پیشین، ابواب مهر، ب ۴۸، ح ۸. هدیهای مناسب با توجه به توان مالی فرد داده شود.
نظریه اغلب فقهای عظام نیز در این مسأله بر همین نكته استوار است كه باید حال زوج رعایت شود:
زن مستحق آن است كه مرد چیزی را به تناسب حال خودش از جهت فقر و غنا یا توانگری و تنگدستی، به او بدهد[۱۱] امام خمینی(ره)، پیشین، فصل مهر، مسأله ۵..
در دادن متعه حال مرد مورد توجه واقع میشود.[۱۲] شیخ انصاری، پیشین، ص ۲۷۱.
علامه در قواعد میگوید: «و المعتبر فی المتعه بحال الرجل...» محقق ثانی در ذیل آن میگوید: نظر مشهور آن است كه در پرداخت متعه به حال زوج نظر میشود نه به حال زوجه. هرچند برخی از اصحاب رعایت حال هر دو را معتبر میدانند. اما قول اول به دلیل تطابق با آیه و روایت، صحیحتر است.[۱۳] محقق ثانی، جامع المقاصد، ج ۱۳، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۱، ص ۴۳۱.
در متعه، حال زوج از حیث گشادگی و تنگدستیمدار اعتبار است و در تعیین حالات سه گانه(غنی، فقیر، متوسط) با توجه به زمان و مكان و شأن زوج، به عرف رجوع میشود.[۱۴] شهید ثانی، پیشین، ص ۳۳۵.
شیخ طوسی در كتاب نهایه مردان را به سه دسته غنی، فقیر و متوسط تقسیم میكند و پرداخت هدیهای را به تناسب وضع شان لازم میداند.[۱۵] شیخ طوسی، النهایه ، پیشین، ص ۴۷۱. اما در مبسوط پس از ذكر سه قول مبنی بر ملاحظه حال زوج، حال زوجه و حال هر دو در دادن هدیه،قول اول را اقوی میشمارد.[۱۶] همان، المبسوط، پیشین، ص ۲۹۵. هم چنانكه در كتاب الخلاف نیز به اعتبار حال زوج تصریح میكند.[۱۷] همان، كتاب الخلاف، كتاب الصداق، مسئله ۱۶.
بنابراین، با به ملاحظه این ادله و اقوال، به ویژه با توجه به نص قرآن به این نتیجه میرسیم كه در اعطای مهر المتعه، قول قوی و مشهور آن است كه باید حال زوج و شوهر مد نظر قرار گیرد. اما راجع به رعایت حال هر دو(زن و مرد) كه مورد نظر ماده اصلاحی پیشنهادی در این طرح است، با قطع نظر از اینكه دلیل منصوصی وجود ندارد، ظاهراً تنها قایل آن در میان فقهاء، شیخ طوسی(ره) در مبسوط است كه میگوید: از دیدگاه ما حال هر دو تن؛ هم زن و هم شوهر باید رعایت شود. لكن خود این فقیه بزرگوار، با قطع نظر از دیدگاههای وی در كتاب الخلاف و النهایه بلافاصله به دنبال این نظریه، پس از نقل نظر مشهور، آن را اقوی میداند. در نهایت میتوان گفت ماده اصلاحی پیشنهادی در این طرح، قابل توجیه علمی و فقهی نمیباشد و به استناد یك قول شاذ نمیتوان یك ماده قانونی را مبنی بر ملاحظه و رعایت حال زن و مرد در مهر المتعه تدوین و پیشنهاد نمود.
۲ ) نشوز زوج:
ماده ۱۰: ماده ۱۱۰۸ ق.م(هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع كند، مستحق نفقه نخواهد بود) به شرح ذیل اصلاح میشود:
«هرگاه زن یا مرد بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع ورزد، ناشزه یا ناشز محسوب میشود. زن ناشزه، در صورت اثبات نشوز، استحقاق نفقه ندارد و در صورت نشوز شوهر، زن میتواند به دادگاه مراجعه و الزام او را به ایفای وظیفه درخواست نماید. هرگاه شوهر یا زن حكم قطعی دادگاه را ظرف چهار ماه از تاریخ ابلاغ اجرا نكند، محكوم له میتواند از دادگاه تقاضای صدور گواهی عدم سازش نماید.»
همانطوری كه ملاحظه میشود در این ماده پیشنهادی، نشوز مرد هم مد نظر قرار گرفته و علاوه بر آن، راهكار حقوقی جلوگیری از آن هم مطرح شده است. پیش از بررسی این مسئله مناسبتر آن است كه بدانیم اصلاً نشوز چیست و چگونه محقق میشود؟ آیا در مورد زن و مرد یكسان است یا تفاوت میكند؟ آنچه در این نوشتار اهمیت دارد، كاربرد فقهی و استعمال آن در كلام فقها است. لذا باید دید آنان این واژه را به چه معنا دانسته و چگونه به كار بردهاند؟
از مجموع آرای فقهاء در باب نشوز این نكته به خوبی قابل فهم است كه واژه یاد شده در نگاه ایشان معنای واحد و ثابتی ندارد كه بتوان آن را به طور یكسان بر زن و مرد اطلاق كرد. بلكه در كار برد فقهی این واژه میان زن و مرد تفاوت نسبتاً چشمگیری دیده میشود، به طوری كه میتوان نشوز زن را در عدم اطاعت واجب خلاصه كرد اما نشوز مرد معنای وسیعتری دارد. به عبارت دیگر؛ نشوز زن، زمانی محقق میشود كه نشانههای خودداری از تمكین از سوی زن هویدا گردد. اما نشوز مرد، اجتناب از همخوابگی تا ترك انفاق و آزار و اذیت زن، همه را در بر میگیرد.
امام خمینی(ره) میفرماید:
نشوز زن عبارت است از خروج وی از طاعت واجبه كه همان عدم تمكین و عدم رعایت نظافت و پاكیزگی است كه با تمتع و التذاذ منافات دارد. اما نشوز مرد با تعدی به حقوق زن و نپرداختن به حقوق واجب زن بر مرد اعم از همخوابگی و نفقه و امثال آن است.[۱۸] امام خمینی، پیشین، القول فی النشوز، مسأله ۱ و ۲.
صاحب حدایق(ره) میگوید:
نشوز زوج عبارت از تعدی زوج بر زوجه و ممانعت از برخی از حقوق واجب وی همانند نفقه، لباس، همخوابگی و امثال آن یا حتی آزار و اذیت اوست.[۱۹] البحرانی، پیشین، ص ۶۱۹.
شهید ثانی(ره) مینویسد:
نشوز زن، همان خروج از طاعت است. اما نشوز مرد با نپرداختن به حقوق واجب زن بر مرد و ممانعت از آنها همانند همخوابگی و نفقه محقق میشود.[۲۰] شهید ثانی، ص ۳۵۶-۳۵۷.
احتمالاً به دلیل همین تفاوت است كه مرجع تشخیص نشوز زن، خود مرد معرفی شده است. قرآن مجید خطاب به عموم مؤمنان میفرماید: «وَاللَّاتِیْ تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ»(نساء/۳۴) زنانی را كه در مورد سركشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید. اگر مؤثر واقع نشد، در بستر از آنها دوری نمایید و در نهایت آنها را تنبیه كنید. فتاوی و آرای فقهای معظم نیز بر همین اساس شكل گرفته و بالاتفاق در مواجهه با نشوز زن، مراتب فوق را منظور داشتهاند[۲۱] همان. و علاوه بر آن، به منظور بازگرداندن زن به اطاعت و پایان دادن به نشوز وی، زن را از نفقه محروم دانستهاند.[۲۲] همان، ص ۳۷۱، و امام خمینی، پیشین، فصل نفقات، مسأله ۱، و علامه حلی، تلخیص المرام، به نقل از: مروارید، پیشین، ص ۴۸۴. بدین ترتیب، معلوم میگردد كه احراز نشوز زن برای مرد كافی است و نیاز به اثبات آن در دادگاه و بلكه نیاز به اقامه دعوا در این زمینه نمیباشد. همین كه نشوز زن محرز شد، خود شوهر میتواند به منظور بازگرداندن وی به اطاعت اقدام كند.
زیرا موضوع نشوز زن از یكسو مسألهای است كه طرح آن در دادگاه مغایر با شئون خانواده و اخلاق خانوادگی است و از سوی دیگر، الزام دادگاه در این خصوص، مؤثر نبوده و فاقد ضمانت اجرا است. اما در صورت نشوز زوج، به دلیل گستردگی موضوع آن، نخستین اقدام مشروع زن، مطالبه حقوق و بنابر بعضی اقوال، موعظه و اندرز شوهر یا مقابله به مثل جزئی نیز هست. و آنگاه در صورتی كه این اقدام، مثمر واقع نشود، میتواند به دادگاه مراجعه كند و علیه شوهر ناشز اقامه دعوا نماید. اگر براساس شواهد و مدارك ثابت شد كه مرد، ناشز است، مطابق برخی دیدگاهها قاضی در قدم اول، حكم لازم را مبنی بر انجام وظایف قانونی زوج صادر میكند و در صورت امتناع، در قدم بعدی، او را تعزیر مینماید. اما بر اساس برخی دیدگاهها، با اثبات نشوز، علاوه بر صدور حكم لازم، اقدام به تعزیر وی هم میكند و حتی اگر زوج به حكم صادره اعتنا نكرد، دادگاه میتواند با فروش اموال غیر منقول وی، نفقه زوجه را بپردازد.[۲۳] ر.ك به شهید ثانی و امام خمینی، همان، و بحرانی، پیشین، ص ۶۱۹.
بنابراین، مرجع تشخیص نشوز زوج، دادگاه است و بار اثبات آن هم به دوش زن میباشد. از این جهت، و با توجه به تفاوتهایی كه در باب نشوز میان زن و مرد وجود دارد، میتوان گفت ماده اصلاحی مورد بحث ضمن برخورداری از نقطه قوت پرداختن به نشوز زوج و ارائه راهكار حقوقی رسیدگی به آن، دارای سه نقطه ضعف هم میباشد:
۱ ) در این ماده اصلاحی قید «در صورت اثبات نشوز» مفید این معنا است كه نشوز زوجه هم باید در دادگاه اثبات شودو مرد، برخلاف ادلّه و دیدگاههای فقهی، مرجع صالح برای تشخیص آن نمیباشد.
۲ ) قید «ظرف چهار ماه» در اجرای حكم دادگاه - با عنایت به اینكه مرد نمیتواند بیش از چهار ماه مجامعت با همسرش را ترك كند - این برداشت را تقویت میكند كه نشوز زن و مرد فقط در مسأله روابط قانونی جنسی یا تمكین خلاصه شده است. در حالی كه روشن شد كه نشوز مرد منحصر در آن مسأله نمیباشد.
۳ ) پیش بینی تقاضای صدور گواهی عدم سازش، علاوه بر اینكه پیامدهای منفی اجتماعی دارد و موجب سهل انگاری در امر طلاق میشود و اصلاً با استحكام خانواده مغایرت دارد، مخالف دستور قرآن كریم مبنی بر ایجاد سازش و برقراری آشتی میان زن و شوهر است. قرآن مجید میفرماید: اگر از جدایی زن و شوهر بیمناك شدید، داوری از خانواده زن و داوری از خانواده شوهر را موظف كنید تا میان آنان سازش دهد[۲۴] نساء / ۳۵..
در نتیجه، با رفع این نقاط ضعف و پردازش نقطه قوت این ماده اصلاحی، میتوان گفت، جایگزین نمودن آن به جای ماده ۱۱۰۸ فعلی قانون مدنی، مناسب و سزاوار است.
ب ) پیشنهادات اصلاحی
۱ ) جبران خسارات مادی و معنوی:
ذیل این عنوان، دو مسأله قابل طرح است: یكی جبران خسارات ناشی از برهم زدن نامزدی و دیگری جبران خسارات ناشی از تدلیس در ازدواج.
الف ) برهم زدن نامزدی:
ماده ۱: ماده ۱۰۳۶ قانون مدنی(به موجب قانون مصوب ۱۴/۸/۱۳۷۰ حذف شده است.) به شرح ذیل اصلاح میشود: «اگر یكی از نامزدها وصلت منظور را بدون علت موجه برهم زند مكلف به جبران خسارات مادی و معنوی ناشی از به هم زدن نامزدی است».
اگرچه ماده ۱۰۳۶ ق.م به موجب ماده ۲۲ قانون اصلاح موادی از قانون مدنی(۱۴/۸/۱۳۷۰) حذف شده است و بنابراین، پیشنهاد اصلاح آن لغو است. اما به ملاحظه اینكه در این طرح، آگاهانه یا غافلانه، متن اصلاحی جایگزین برای آن تنظیم شده است،
نكاتی در مورد آن قابل یادآوری است:
۱ ) ماده پیشنهادی با ماده ۱۰۳۵ ق.م كاملاً مغایرت دارد. در آن ماده آمده است: «... هریك از زن و مرد مادام كه عقد نكاح جاری نشده است میتواند از وصلت امتناع كند و طرف دیگر نمیتواند به هیچ وجه او را مجبور به ازدواج كرده و یا از جهت صرف امتناع از وصلت مطالبه خسارتی بنماید».
۲ ) اصلاً نامزدی، وصلت نیست. بلكه صرفاً قرار ازدواج است نه قرارداد و لذا هیچ كس را نمیتوان به دلیل انصراف از قرار، محكوم به پرداخت خسارت نمود. اگر دو نفر باهم قرار بگذارند، شركتی تأسیس و یا كار مشتركی به راه اندازند، اگر قبل از آنكه این قرار به قرارداد تبدیل گردد یكی از آنها منصرف شود، آیا میتوان وی را محكوم به جبران خسارت نمود؟ بلی، در صورتی كه شرط جبران خسارت ناشی از انصراف یا به هم زدن قرار لحاظ شود، به مقتضای لزوم شرط، جبران خسارت، آن هم صرفاً خسارت مادی، توجیهپذیر است اما در غیر آن، هیچگونه توجیه شرعی یا عقلی ندارد.
۳ ) ماده پیشنهادی متضمن جبران خسارت معنوی هم میباشد. سؤال این است كه در صورت بهم خوردن قرار ازدواج و انصراف یكی از طرفین از وصلت مورد نظر، چه لطمه یا آسیب معنوی به طرف دیگر میرسد كه باید جبران شود؟ اگر كسی یا خانوادهای به خواستگاری دختری رفتند و خانواده یا خود دختر به آنان جواب منفی دهند، آیا این امر، موجب آبروریزی یا زیر سؤال رفتن حیثیت اجتماعی خواستگار میشود؟ اگر در مرحله نخست به آنان جواب مثبت دهد و سپس، بعد از تحقیق و پرس و جو به این نتیجه برسد كه نمیتواند به این وصلت تن در دهد، چه زیان معنوی به خواستگار میرسد؟
از آن گذشته، اولاً مقیاس خسارت معنوی چیست تا براساس آن، زیان زننده موظف به جبران شود؟ یعنی چگونه میتوان میزان خسارت معنوی را برآورد كرد و مقام صالح برای تشخیص آن كیست؟ و ثانیاً كسی كه نامزدی را به هم زده است، چه كار باید بكند تا بتوان گفت: خسارت وارده جبران شده است.
بنابراین، به دلیل ابهام فراوان در مسأله، پیش بینی خسارت معنوی و حكم به جبران آن، نه تنها گرهی را باز نمیكند بلكه به گرهها میافزاید. در نتیجه، بهتر آن است كه به طور كلی از طرح مجدد این ماده صرف نظر شود و بر اقدام قانونگذار مبنی بر حذف آن، صحه گذارده شود.
عبدالعلی محمدی
منبع : نشریه حورا
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
حجاب دولت چین ایران رئیس جمهور پاکستان رئیسی گشت ارشاد دولت سیزدهم کارگران رهبر انقلاب سریلانکا
کنکور سیل سردار رادان تهران قم سازمان سنجش فضای مجازی اصفهان سلامت شهرداری تهران پلیس زنان
خودرو دلار واردات خودرو قیمت خودرو آفریقا تورم قیمت دلار قیمت طلا بازار خودرو سایپا ایران خودرو ارز
پایتخت سریال پایتخت خانواده تلویزیون موسیقی ترانه علیدوستی فیلم سریال سینمای ایران مهران مدیری کتاب
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
فلسطین غزه اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا جنگ غزه روسیه حماس طالبان اوکراین ایالات متحده آمریکا ترکیه
پرسپولیس فوتبال آلومینیوم اراک جام حذفی استقلال فوتسال بازی بارسلونا تراکتور باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال لیگ برتر انگلیس
همراه اول ناسا الماس تسلا فیلترینگ سامسونگ
دندانپزشکی مالاریا آلزایمر پیری کاهش وزن سلامت روان زوال عقل