چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


هراس اروپا و آسیا از جهانی شدن


هراس اروپا و آسیا از جهانی شدن
شاید از اواسط قرن گذشته بود كه به تدریج اصطلاح جهانی شدن یا به تعبیر برخی از متفكران و صاحبنظران «جهانی سازی» در دنیای سیاسی و اجتماعی كشورها به گوش می رسید. تعبیری كه هر چند ریشه ای دیرینه داشت، اما در سده های اخیر به طور عینی و ملموس در حال تبدیل شدن به واقعیت خارجی گردید. در این كه مسأله جهانی شدن و آثار و پیامدهای ناشی از آن بر واقعیت كلی جهان، امروز به یكی از بحث برانگیزترین مسائل تبدیل شده است، شكی نیست، ولی دعوای اصلی بر سر این است كه آیا جهانی شدن امری مطلوب است یا مضر و این كه آیا باید در مقابل آن ایستاد یا برعكس، زمینه استقرار شرایط آن را در گیتی فراهم نمود.
پاسخ به سؤالات بالا و ده ها سؤال از این قبیل، مستلزم این است كه نخست ابعاد مختلف فرآیند یا پروسه جهانی شدن مشخص گردد و سپس وضعیت فعلی جهان، نیازها و آفت های جامعه جهانی در برخورد با این مسأله روشن شود. با وجود گذشت ۲ دهه از زاد و رویش پدیده جهانی شدن (Globalism) یا به عبارتی جهانی سازی (Globalization)، هنوز زوایای مختلف آن در ذهن آدمیان در هاله ای از ابهام است. اما نخستین مسأله این است كه ما بتوانیم ابتدا یك تعریف جامع و كاملی از آن به دست آوریم تا در ادامه، درباره ویژگی ها و مشخصات جهانی شدن بیشتر بحث كنیم.
● تعریف جهانی شدن
تعاریف بسیار گوناگون و متنوعی از جهانی شدن تاكنون ارائه شده است. عده ای جهانی شدن را یكسان سازی و مشابه كردن دنیا دانسته اند كه از راه هایی چون گسترش كمی و كیفی رسانه های جمعی صورت می پذیرد.
برخی آن را روند تشدید روابط اجتماعی نام نهاده اند كه مكان های دوردست را به یكدیگر پیوند می دهد.»
گروهی نیز در این باره گفته اند: «جهانی شدن پدیده ای چند بعدی است كه اموری چون اقتصاد، فرهنگ، سیاست و... را در بر می گیرد و با تحقق آن، مرزهای ملی به تدریج از میان رفته و كمرنگ می شود.»
«عده ای از صاحب نظران، جهانی شدن را مفهومی عام و به معنای درهم ادغام شدن اقتصاد كشورها در بازارهای جهانی می دانند» و گروهی نیز بر این باورند كه: «جهانی شدن چیزی نیست جز رقابت بی قید و شرط در سطح جهان؛ رقابتی كه برای كشورهای دارا، درآمد بیشتر و برای كشورهای تهیدست، فقر بیشتر می آورد.»
در بسیاری از تعاریفی این چنینی یك نكته مهم اشاره شده است و آن این كه اضمحلال فرهنگ ها و رسوم ملی و دینی در جهان در طول فرآیند جهانی شدن به عنوان یك خطر بالقوه فراروی كشورهای مختلف بویژه كشورهای جهان سوم یا كمتر توسعه یافته است. خطری كه به اعتقاد برخی، ممكن است روزگاری تصویری از یك بازار عنان گسیخته را در برابر چشمان آدمی قرار دهد كه در آن همه شالوده های سیاسی و اجتماعی ملت ها از هم گسسته شده و بشریت را به باتلاق بی هویتی تبدیل كند و همه چیز در پرتو قدرت سرمایه و پول خلاصه شود.
در حال حاضر نیز عده ای اصطلاح «دهكده جهانی» را سرآغازی برای شكل گیری اصطلاح جهانی شدن می دانند و برای همین گسترش ارتباطات در سرتاسر جهان را نقطه آغازین شكل گیری جهانی شدن عنوان كرده اند.
به دلیل همین تعاریف گوناگون و گاه متناقض است كه بسیاری از اندیشمندان مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دنیا گفته اند كه تعریف واحد و مورد اجماع از جهانی سازی وجود ندارد و بیشتر تعاریف در این باره، ویژگی ها و آثار و عوامل آن را مدنظر قرار می دهند.
«اما در این میان نیز برخی جهانی شدن را غربی شدن (Westerization) تفسیر می كنند.»
«دسته ای دیگر آن را مترادف با آمریكایی شدن می دانند و ماهیت آن را با تحمیل الگوی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آمریكا بر دیگر كشورهای جهان توضیح می دهند.»
● ماهیت جهانی شدن
امروزه مخالفان امپریالیسم، جهانی شدن را در راستای استعمار فرانو تلقی می كنند كه هدف آن استیلای همه جانبه بازیگران قدرتمند جهانی - كه اغلب از بلوك غرب هستند - بر دیگران است.
مارتین آلبرو، از متفكران بنام غربی در تعریف جهانی شدن می گوید: «جهانی شدن فرآیندی است كه براساس آن همه مردم جهان در یك جامعه واحد و فراگیر جهانی با هم پیوند می خورند.»
آنچه مهم است، این است كه ماهیت جهانی شدن را باید در میان تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهان معاصر جست. چه آن كه این پروسه نسخه ای برای مردمان همین دهكده جهانی است و در جغرافیای همین زمین خاكی نیز اجرا می شود. نه امر موهوم و فرضی است و نه یك امر وارداتی از كرات دیگر، لذا باید در وهله نخست به دنبال عوامل پیدایش جهانی شدن بود تا سپس با بررسی ابعاد مختلف، تا حدودی به ماهیت جهانی شدن دست یافت.
درباره پیشینه جهانی شدن، فرض هایی مطرح شده است كه به مهمترین آنها اشاره می شود؛
۱) جهانی شدن فرآیندی است كه ریشه در تاریخ حیات اجتماعی بشر دارد و برای همین ریشه این فرآیند از ابتدای تاریخ بشریت سرچشمه می گیرد كه البته در قرون اخیر و بویژه عصر حاضر، شتاب بیشتری به خود گرفته است، «به تعبیر رابرتسون كه خود از نخستین نویسندگان این مقوله چالش برانگیز محسوب می شود، جهانی شدن چیز تازه ای محسوب نمی شود و نوگرایی و ظهور سرمایه داری تنها آن را تسریع داده است.»
۲)جهانی شدن مقوله ای تحمیلی از جانب بلوك غرب برای تسری دادن به سراسر جهان است تا بدین ترتیب اربابان سرمایه دار غربی با كمك سیاستمداران خود بر جهان سیطره و به قولی آقایی داشته باشند.
در این منظر جهانی شدن به معنای واقعی همان جهانی سازی است، چرا كه پروژه ای از قبل طراحی و هدایت شده است كه در جهان غرب تنظیم گشته و برای سرتاسر جهان صادر می شود. در این میان كشورهای ضعیف تر به دلیل وابستگی اقتصادی و احیاناً سیاسی به غرب، مجبور به پذیرش این روند شده و زمینه های ادغام خود را در همه زمینه ها در جهانی شدن فراهم می كنند. كشورهایی كه نخواهند این مسأله را بپذیرند با فشارهای همه جانبه غرب بویژه عصاره آن یعنی آمریكا روبرو می شوند.
۳) جهانی شدن فرآیندی است كه بشریت پس از تجربه های نوین خود و در عصر كنونی كه عصر فناوری و اطلاعات است، نیاز خود را در این دانسته كه به سمت جهانی شدن سیاست، اقتصاد و فرهنگ گام بردارد كه البته مؤلفه اقتصاد در این میان از همه پررنگ تر جلوه می نماید. در این منظر جهانی شدن فرآیندی مطلوب تلقی می شود كه بشر ناگزیر از حركت به سمت آن است.
۴) جهانی شدن فرآیندی طبیعی و غیرارادی است كه همچون دیگر امور طبیعی به تدریج شكل می گیرد و خواستن یا نخواستن عده ای، مانع از وقوع آن نمی شود. به عبارت دیگر جهانی شدن پروسه ای است كه به طور حتم به وقوع می پیوندد و تحولات كمی و كیفی جهان تنها در كند پیش رفتن یا سرعت گرفتن آن می تواند مؤثر و دخیل باشد و در هر صورت جهانی شدن دیر یا زود صورت می گیرد.
محمد عابد الجابری، از متفكران عرب با تأكید به تفكیك دو مفهوم متفاوت جهانی سازی و جهانی شدن، بر این عقیده است كه: «جهانی شدن به استقبال یك جهان رفتن، آشنا شدن با فرهنگ های دیگر و احترام گذاشتن به آرای دیگران است، در حالی كه جهانی سازی، نفی دیگران، نفوذ در دیگر فرهنگ ها و محل برخورد ایدئولوژی ها است.»
● جهانی شدن یا آمریكایی شدن؟!
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، برخی دانشمندان سیاسی با توجه به قدرت بیش از پیش ایالات متحده در صحنه معادلات بین المللی بر این امر تصریح داشتند كه غایت جهانی شدن، آمریكایی شدن جهان است. در این دیدگاه آمریكا به دلیل برخورداری از قدرت مدرن اقتصادی و نظامی و رسانه ای همچون كدخدایی می ماند كه بر شهروندان دهكده جهانی حكمفرماست.
دكتر نونژاد، از كارشناسان امور بین الملل در این رابطه می گوید: «حقیقت آن است كه جهانی شدن در حال حاضر با شیوه و الگوی آمریكایی كه الگوی مسلط است، همخوانی دارد و همین نكته است كه نگرانی و ترس برخی از كشورهای اروپایی همچون فرانسه و نیز غالب كشورهای آسیایی را از جهانی شدن به معنای كنونی برانگیخته است. بنابراین «جهانی شدن» در مفهوم عام آن همان سرمایه داری و در مفهوم خاص، آمریكایی شدن جهان است. بی گمان، نخستین بهره گیران از پدیده جهانی شدن به شكل كنونی آن، كشورهای پیشرفته و در رأس آنها ایالات متحده آمریكا هستند كه از این پدیده در زمینه های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی سود می برند.
● ابعاد جهانی شدن
با وجود آن كه در نظر بسیاری از مردم، آنگاه كه نام جهانی شدن آورده می شود، مسائل اقتصادی جهانی به ذهن خطور می كند، ولی باید توجه داشت كه جهانی شدن چه به عنوان یك پروسه حتمی الوقوع و یا یك پروسه غربی، از ابعاد مختلفی قابل بررسی است.
۱) جهانی شدن اقتصاد
جهانی شدن اقتصاد كه به اعتقاد متفكران مسائل جهانی وجه غالب جهانی شدن را تشكیل می دهد، با عالم گیر شدن نظم سرمایه داری و الگوی اقتصادی لیبرال تعریف می شود و البته خاستگاه اصل آن نیز تجارت است.
«آن كراگیر» در توضیح بعد اقتصادی جهانی شدن چنین ابراز می دارد: «همگرایی عمیقی ناشی از جهانی شدن اقتصاد،تنش ها و چالش هایی را برای سیاست و اقتصاد ملی ایجاد می كند، استقلال ملی كاهش می یابد و حاكمیت ملی به چالش كشیده می شود.»
بی تردید جهانی شدن اقتصاد كه چند سالی است اثرات آن به تدریج در حال نمود است تأثیرات جدی بر اقتصاد ملی كشورها می گذارد. بنگاه های كوچك اقتصادی در درون كارتل ها و تراست های غول آسای اقتصادی ذوب می شوند و به تدریج بازارهای كلان كالاها شكل می گیرد.
هر چند به گفته عده ای از اقتصاددانان، جهانی شدن دارای آثار مثبت فراوانی برای اقتصادهای ملی است، ولی نباید از نظر دور داشت كه ادغام در بازارهای جهانی و افزایش رقابت نابرابر اقتصاد ملی با اقتصاد جهانی از چالش های مهم این فرآیند محسوب می گردد.از سویی دیگر عوامل چندی چون رشد بازارهای مالی جهانی، فروپاشی نظام سوسیالیستی، انقلاب در تكنولوژی اطلاعات، ارتباطات و حمل و نقل و نیز تقسیم كار بین المللی و... بر تقویت جهانی شدن اقتصاد و تسریع در این باره تأثیر بسیاری داشته است و تشكیل سازمان هایی چون سازمان تجارت جهانی (WTO) و انواع و اقسام شركت های چندملیتی در همین راستا بوده است.
۲) جهانی شدن فرهنگ
به اعتقاد برخی، فرهنگ قلب جهانی شدن است و فرهنگ آمریكایی و غربی در مركز آن قرار دارد.
فرهنگ آمریكایی به دلیل برخورداری از قدرت رسانه ای و تبلیغاتی در جهان توانسته است خود را به عنوان فرهنگ غالب در بسیاری از نقاط جهان جای دهد.
جهان غرب و بالاخص ایالات متحده آمریكا با ترسیم یك نظام فرهنگی و ایدئولوژیكی مبتنی بر ۳ عنصر مكتب های غربی یعنی اومانیسم، لیبرالیسم و سكولاریسم به دنبال آن است كه ارزش هایی همانند با خواست آمریكایی ها در سطح جهان تولید كند و در این فرآیند فرهنگ های بومی و مذهبی ملت ها در درون ساختار فرهنگ سرمایه سالار غرب هضم شده و به تدریج به عناصر منفعل و مسخ شده مبدل می گردند.
در فرآیند جهانی شدن فرهنگ، آن هم مطابق با خواست های آمریكا، نحوه زندگی، لباس پوشیدن، ازدواج و تكیه بر مسائلی كه به فرهنگ و مذهب مربوط می شود در سرتاسر جهان همچون طریقه زندگی یك جوان آمریكایی است.
فرهنگ مصرف گرایی جای فرهنگ قناعت را می گیرد. همه چیز در شهوت و زراندوزی محدود می گردد و خدامحوری و آرمان گرایی محو می شود. الگوی جوانان، افرادی همچون مایكل جكسون و یا دیوید بكام می شوند.
اخلاق بازنده اصلی در فرآیند جهانی سازی است، در جایی كه هویت های ملی و مذهبی و قومی ملل جهان از میان رفته و هویت جمعی غرب ستایانه شكل می گیرد. البته ناگفته نماند كه موارد بیان شده تنها خواست قلبی سیاستمداران غربی است و گرنه هر چند تاكنون برخی از این موارد محقق شده، ولی به طور كلی نمی توان آنها را به كلیت نظام جهانی تعمیم داد.
۳) جهانی شدن سیاست
هر چند جهانی شدن در بعد سیاست به اندازه بعد اقتصاد روشن و ملموس نیست، ولی وابستگی متقابل كشورها در عرصه های سیاسی را كمتر كسی است كه نپذیرد.
مراد از جهانی شدن سیاست، كم رنگ شدن مرزهای ملی و اقتدار ملی كشورها در عرصه تصمیم گیری های سیاسی و فروریخت تدریجی باورها و حاكمیت ملی و منافع ملی و... است. در اصل جهانی شدن ممكن است از اهمیت دولت های ملی و حاكمیت های داخلی بكاهد و این امر نتیجه مستقیمی در قدرتمندتر شدن حاكمیت بین المللی و به دنبال آن حاكمیت قدرت های برتر دارد.
دیوید هلد از نظریه پردازان علوم سیاسی در این باره به نكته خوبی اشاره می كند. وی چنین می گوید: «افزایش روابط اقتصادی و فرهنگی موجب كاهش قدرت و كارایی حكومت ها در سطح دولت - ملت می شود و حكومت ها دیگر كنترل بر ورود و خروج اقلام اقتصادی از ورای مرزهای ملی ندارد.»
مسأله دیگری كه وجود دارد این است كه پیدایش شركت های چندملیتی و بویژه سازمان های غیرحكومتی یا همان NGOها كه گاه و بی گاه از سوی دول غربی نسبت به ایجاد آنها توصیه می شود، خود یكی از حلقه های جهانی شدن است كه از عوامل محدودشدن قدرت های داخلی محسوب می گردد.
«كنت بوت» نیز معتقد است: در فضای جهانی شدن، حاكمیت ملی متلاشی می شود و بازیگران جهانی به صورت چشمگیری تأثیر فوق العاده ای بر تصمیمات حكومت ها می گذارند. در این میان قدرتمندان جهانی برای كشورهای جهان سوم و ضعیف، دست به پیچیدن نسخه وارداتی حكومتی می زنند، هر چند كشورهایی چون آمریكا می خواهند با زورگویی، دموكراسی و حكومت های آزاد و لیبرالی برای كشورها پدید آورند و در این میان هم به هر روشی دست می زنند.
به عبارتی بهتر می توان گفت: در جهانی كه غرب به دنبال آن است تصمیمات نرم افزاری از مكان هایی چون كاخ سفید برای دنیا صادر می شود و كشورهای جهان تنها مجری این برنامه ها و تهیه امور سخت افزاری آن است. البته در این فرآیند تاحدودی به كشورهای مطرحی چون روسیه و چین قدرت هایی داده می شود، ولی اساس برنامه ها و تئوری های جهان غرب ناشی از نوعی خودكامگی سیاسی و منفعت طلبی است و به همین دلیل به هیچ وجه بلوك غرب نمی خواهد در جهان سیاست قطب های قدرتمندی شكل گیرد، هر چند واقعیت ها خبر از چیز دیگری می دهند.
مسأله دیگری كه وجود دارد این است كه جهان غرب به سركردگی ایالات متحده آمریكا برای پیاده كردن تز جهانی شدن سیاست در هر منطقه ای از جهان الگو و طرح خاصی را ارائه كرده است كه شاید یكی از مهمترین آنها همین طرح خاورمیانه بزرگ باشد كه یكی از حلقه های جهانی شدن در جهان اسلام است و چند سالی است كه زمزمه های عملی شدن آن مطرح است.
البته جهان غرب كه خود را تنها نهاد صلاحیت دار برای عملی كردن جهانی شدن می پندارد در این میان از امپراطوری های بزرگ خبری و رسانه ای برای نیل به این مقصود سود می برد.
شاید بتوان حوادثی چون انقلاب های مخملین در نقاط مختلف جهان را زمینه سازی بلوك غرب برای عملی ساخت جهانی شدن سیاست دانست. در این زمینه تلاش می شود حكومت های آزاد و نیمه آزاد جهانی تنها به تابعی صرف در بازی بین الملل با نقش آفرینی ایالات متحده تبدیل شوند.
● پیامدهای جهانی شدن
جهانی شدن فرآیندی است كه زندگی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زمانه ما را تحت تأثیر خود قرار داده است.
این فرآیند بیش از هر عاملی تحت تأثیر فناوری جدید و تكنولوژی و جهانشمولی منجر به تغییر هویت ها و آداب و رسوم زندگی در میان ملت ها می شود. جهانی شدن را چه به عنوان یك امر طبیعی و یا طرح غربی كه ما آن را جهانی سازی نام نهادیم فرض كنیم، بی شك دارای پیامدهای بسیاری خواهد بود.
به یقین مهمترین تغییرات در حیطه فرهنگ ملت ها رخ می دهد، آن جایی كه فرهنگ در برابر جهانی سازی فرهنگ به چالش طلبیده می شود و هویت های دینی و تمدنی، فدای یك هویت مفروض جهانی می شود.
به طور خلاصه می توان این گونه بیان داشت: در فرآیند جهانی شدن كشورهای سرمایه داری شمال كره زمین و در رأس آنها آمریكا می كوشند در همه زمینه ها از جمله اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بر جهان خارج از خود چیره شوند و در یك جنگ نابرابر تسلط مطلق خود را بر كشورهای جنوب (جهان توسعه نیافته) حكمفرما سازند. بدیهی است در این تحولات، بیشترین سود و منفعت نصیب كشورهای دسته اول خواهد شد. به عبارت دیگر كشورهای قدرتمند هر روز قدرتمندتر و ثروتمندتر شده و بر عكس كشورهای جهان سوم روز به روز ضعیف تر خواهند شد. هر چند عده ای به ظاهر روشنفكر كه غرب زده هستند، می كوشند تنها جنبه های مثبت جهانی شدن را گوشزد كنند، ولی بی گمان چه در عرصه اقتصاد یا سیاست و یا هر عرصه دیگری، تنها كشورهای عضو باشگاه قدرتمندان جهانی در این میان پیروز خواهند بود، چه آن كه خود و برای اهداف خود دست به ترسیم چنین فرآیندی زده اند. چنان چه جهانی شدن در مسیر عادی و طبیعی خود و نه به عنوان یك امر تحمیلی و فرمایشی پیش رود هر دو قشر كشورهای ضعیف و قوی از آن سودمند خواهند بود. ولی چنین امری در حال حاضر و با توجه به شرایط فعلی حاكم بر جهان میسر نیست. البته ناگفته نماند كه موافقان جهانی شدن با اشاره به آثار مثبت آن همچون تقویت همگرایی جهان، بازتولید هویت های ملی و پیشرفته، تقویت تكثرگرایی (پلورالیسم) و رونق اقتصاد جهانی می كوشند تا ملت ها را برای جهت گیری به سمت این فرآیند ترغیب و تشویق كنند ولی مخالفان جهانی شدن از تهدیدهایی سخن به میان می آورند كه هستی كشورهای خارج از بازی قدرت را به چالش می كشاند و برای همین با تحقق این موضوع به شدت مخالفند.
● چه باید كرد؟
نگارنده بر این عقیده است كه غایت جهانی شدن آن هم به سبك آمریكایی آن، نشانه تك قطبی شدن جهان است كه در آن تنها منافع لیبرالیسم و كاپیتالیسم (سرمایه داری) نیز صهیونیسم جهانی حفظ می شود و برخلاف ادعای سردمداران دول دوسوی آتلانتیك، بزرگترین قربانی فرآیند عدالت و سعادت بشری است، بدین معنا كه این نوع خاص جهانی سازی تنها نتایجش همان شیوع فقر مادی و معنوی، فساد، تبعیض، نابرابری و بی منطقی و زورگویی نه تنها در كشورهای جهان سوم، بلكه در سرتاسر دنیا است.
اما این فرآیند كه در عصر پایان تاریخ به تدریج شاهد شكل گیری آن هستیم با هدف و پیام مكاتب آسمانی و ادیان الهی منافات دارد، چه آن كه در جهانی كه آمریكائیان می خواهند بسازند نه تنها كمال و سعادت بشری تأمین نمی شود بلكه بدبختی و شقاوت جامعه بشری را خواهد گرفت و ما خود در عصر حاضر تاحدودی شاهد بخشی از نتایج سیاست های غرب مدارانه و لیبرالی در سطح جهان هستیم . به همین سبب امروزه افكار عمومی جهان به نتایج زیانبار جهانی شدن به سبك غربی پی برده اند و هر روز در اخبار رسانه های جمعی می شنویم كه تظاهرات گسترده بر ضد این روند برگزار شده است.
چه بخواهیم یا نخواهیم باید بپذیریم كه جهانی شدن در مسیر به حقیقت پیوستن خودگام برمی دارد و بدین روی انفعال وعقب نشینی در برابر آن هیچ نتیجه سودمندی نخواهد داشت. لستر تارو، نویسنده كتاب جهانی شدن، عبارت زیبایی را در كتاب خود دارد كه می گوید : آنهایی كه از جای خود نمی جنبند گاهی می بازند، آنهایی كه نمی جنبد همیشه می بازند. به راستی همین است. اگر جهان سومی ها نخواهند در برابر جهانی سازی به پا خیزند، وضعی به مراتب بدتر واسفناك تر از حال حاضر برایشان متصور خواهد بود، به همین علت راه تلاش و فعالیت آنها برای از میان بردن آثار نامطلوب جهانی شدن است، چرا كه صورت مسأله را نمی توان پاك كرد. مسأله مهم دیگری كه وجود دارد این است كه در حقیقت اگر جهان و جهانیان می خواهند به سوی امنیت، رفاه، صلح و سعادت حركت كنند ناگزیرند به دامان دین و معنویت پناه آورند، چرا كه عقل وعلم ناقص بشری بارها آزمون خود را در این كارزار پس داده است و در این میان تنها دین كامل و الهی اسلام دوای دردها و آلام بشری است.
پیروی از تعالیم ناب اسلامی كه ثمره آن آشنا شدن وجدان های خفته بشری با حقایق الهی است، یكتا راه برای تحقق جهانی سازی مبتنی بر عدالت و فضیلت های بشری است كه در آن حقوق همه ملت ها، اقلیت ها، ادیان، نژادها و ... تأمین شود و همه در سایه حكومت جهانی و بازگشت دوباره به فطرت و معنویت كه نتیجه اش همانا حكومت وعده داده شده مهدوی است، زندگی مسالمت آمیز و با سعادتی داشته باشند.
متأسفانه بایدگفت: كمال و سعادت بشری در روندی كه آمریكا سردمدار آن شده به فراموشی سپرده شده است و در میان خواست های ماتریالیستی و سكولاریستی اربابان زر و زور و تزویر، این مهم مغفول مانده است. تنها راه مطمئنی كه فرا روی انسان حقیقت جو و كمال طلب باقی می ماند، پناه بردن به دامان دین و وصل شدن به قدرت لایزال و مطلق الهی است تا بلكه در دوران پر از ظلم و تبعیض و فساد، آرمان های بشریت به فراموشی محض تبدیل نگردد.
سید محمد مهدی موسوی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید