پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


خواب تلخ


خواب تلخ
محسن امیریوسفی در اولین ساخته خود شوخ طبعی اش را به تصویر كشیده است. فیلم كم هزینه خواب تلخ معنایی از زندگی و مرگ را به تصویر می كشد كه از آنچه كه به نظر می رسد بسیار دور از دسترس تر است. داستان خواب تلخ بر مبنای زندگی مردی به نام عباس اسفندیاری پیش می رود. مردی كه در زندگی خود در فیلم به شغل مرده شوری اشتغال دارد. این كارگردان ۳۲ ساله توانسته است با ظرافت، شوخ طبعی خود را در روند داستان نشان دهد و گاهی این شوخی ها بسیار سنگین اند.
با وجود خردمندی و شوخ طبعی موجود در فیلم، وجود تنها یك عقیده و یك شخصیت در آن سبب شده كه فیلم مخاطبان خاصی داشته باشد و جنبه فروش گیشه یا تجاری آن چندان مورد توجه نباشد و همین امر نشانگر آن است كه باید در برنامه های فستیوال توجه خاصی به فیلم شود. اسفندیاری همانند بسیاری دیگر از مرده شوران به وجود فرشته مرگ یا عزرائیل و اینكه سرانجام روزی برای بردن او می آید اعتقاد دارد. آنچه كه سبب تفاوت او می شود آن است كه اسفندیاری بیشتر از طریق تلویزیون سیاه و سفید خود با عزرائیل ارتباط برقرار می كند. (در یكی از صحنه ها تصاویر تلویزیون نشان می دهند كه مراسم تدفین اسفندیاری چگونه خواهد بود) او در حالی كه به مرگ خود فكر می كند به دنبال دلبر كه یك مرده شور زن و در عین حال همسایه اوست، می رود و به دلیل رفتار بد خود طلب بخشش می كند.
نتیجه آن صحنه های خنده داری است كه در آن به دقت ایفای نقش می شود. باید به این نكته توجه داشت كه تمامی بازیگران این فیلم غیرحرفه ای هستند و دیدن چنین ایفای نقشی از آنان حیرت انگیز است. این فیلم توسط گروهی كه با عباس كیارستمی كار می كنند صدابرداری شده و به خوبی توانسته اند با صداگذاری خوب، صحنه ها را جذاب تر كنند. لانگ شات های بی پرده به طور تحسین برانگیزی ملودی اصلی فیلم را نمایان می سازند. (امیریوسفی یك كارشناس در به شوخی گرفتن مسائل مرگ و میر است كه دنیای مادی را به زیر سئوال می برد.) برای مثال در یكی از صحنه ها اسفندیاری خود را برای آمدن عزرائیل آماده می كند و بدون حركت روی زمین دراز می كشد.
در یكی از صحنه های دیگر اسفندیاری به شاگردان خود چگونگی شستن مرده را نشان می دهد كه در همان حال جسد زنده می شود و سراغ پانصدتومانی اش را می گیرد. بسیاری از فیلم های ایرانی در سال های اخیر به موضوع كودكان پرداخته اند و باید گفت كه امیریوسفی به نوعی با ساخت فیلم خود سنت شكنی كرده است. كارگردان فیلم در مصاحبه ای عنوان كرده است كه رشد كردن در جریان جنگ ایران و عراق سبب شده كه او همواره چنین فكر كند كه در جامعه ایران به مرگ، بیش از زندگی اهمیت داده می شود. وی توانسته است تا با استفاده از شوخ طبعی فیلمی را بسازد كه قدم های بزرگی را در جهت هدفی درست برمی دارد.
در نگاه اول، مرگ ایرانی هیچ شباهتی به مرگی كه می شناسیم ندارد. در آنجا سنت های مربوط به تشییع جنازه اسلامی اند، گورستان های پارسی و نعش كش ها «مرده شور» هستند. عباس اسفندیاری یكی از آنها است: او پیرمردی است با نیمرخی شبیه عقاب كه با اقتدار بر محوطه گورستان خود حكومت می كند و به گروه كوچك زیردستان خود (گوركن تریاكی، مشت و مالچی و زنی كه همه كارها را می كند) كه مدعی ریاست بر آنها است، توجهی ندارد. تنها چیزی كه باعث ترسش می شود فرشته عزرائیل، نیرویی نامرئی است كه نقش نابود گر بزرگ ما را بر عهده دارد. وقتی او در می زند، خبر مرگ به گوش می رسد.
زندگی اسفند یاری با مردگان، همه جوهره عجیب «خواب تلخ» را شكل می دهد. در ضبط این فیلم كاملاً مستند، گاهی جزئیات بسیار ریز به صورت افسانه درآمده اند و گاهی به شدت تمسخر آمیز شده اند. به ویژه در ربع آخر «خواب تلخ» شاهد تلاقی ای بسیار شگفت انگیز و غیر محتاطانه هستیم كه به نوعی می تواند تقلید ادبی شرقی به شمار رفته و برگرفته از طرح «بلرویچ» باشد. البته این اثر بیشتر رو به نقطه پایان دارد و كمی تلخ تر و سنگین تر است، اما همواره این طنز ملایم كه هرگز نگاه كارگردان را ترك نمی كند چاشنی فیلم است.
مرگی كه اسفند یاری پیر، قهرمان واقعی، قابل تحسین و در عین حال مبهم فیلم چهل سال است با توجه به كارش با آن در ارتباط است، روزی به سراغ خودش خواهد آمد و او سعی می كند از كسانی كه شخصیت بدش موجب تضعیف شان شده طلب بخشش كند. امیر یوسفی با حیله ای سرگرم كننده به ضبط این كار نه چندان ساده می پردازد. طرح شامل ۹۰ دقیقه در یك گورستان محلی در اصفهان، صحبت كردن از مرگ، كار در اطراف جنازه ها و به كار گیری عبارات ساده و گاهی جذاب است.
معشوقه اش مردگان و طنزش بیمارگون اما ظریف است. این خصوصیات به خواب تلخ اصالت و محدودیت می دهند. این فیلم بی نهایت فریبنده و شیطنت آمیز است و به طنز دیوانه واری با خطر تضعیف و سبك شدن مواجه است... شاید در آن ثبات چندانی را شاهد نباشیم، اما تكرار قدرتمندانه موضوع مرگ را، كه موفق شده خستگی را از تنمان درآورد، فراموش نخواهیم كرد.
علی نیرومندپور (آرش)
منبع : عصر يخبندان


همچنین مشاهده کنید