شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


عشق، جنگ و دیگر هیچ


عشق، جنگ و دیگر هیچ
▪ كارگردان: محمد حسین لطیفی
▪ فیلمنامه : مهدی سجاده چی
▪ مدیر فیلمبرداری: ابراهیم غفوری
▪ موسیقی: علیرضا كهن دیری
▪ بازیگران: پوریا پورسرخ / باران كوثری / حامد بهداد / برزو ارجمند / مجید یاسر / مهدی صبایی
● خلاصه فیلم:
در آخرین روزهای مقاومت خرمشهر، رضا و سمیره، خواهر و برادری هستند كه در حلقه محاصره عراقیها مانده اند. سمیره به خاطر پای گچ گرفته اش، توان همراهی با رضا برای فرار از حلقه محاصره عراقیها را ندارد، از این رو رضا، به ناچار تن به آن می دهد كه او را در حیاط خانه شان، در زیر لایه ای از خاك و خاشاك، پنهان كند. فواد-خواستگار قدیمی سمیره- كه حالا جزو فرماندهان عراقی است، پس از سقوط خرمشهر، در جستجوی خاطرات گذشته خود، خانه پدری رضا را برای استراحت خود انتخاب می كند. همان جایی كه سمیره، در گوشه ای از باغچه كوچك آن، زنده و ساكت، منتظر بازی سرنوشت است.
● جنگ
پس از گذشت تقریباً دو دهه از پایان هشت سال جنگ تحمیلی، سینمای ما همچنان در تب و تاب دستیابی به تصویر كردن لحظاتی جاندار و ماندگار از روزهای پر تنش آن روزگار است. روزهایی كه شرح دشواری هایش، شاید زمانی به بلندای تاریخ را طلب كند.
سینماگران بسیاری، هر یك بنا به رسالتی و وظیفه ای، گاه از سر تكلیفی كه بر دوش خود احساس می كردند و گاه از سر تفنن و بهره گیری از مختصات تماشاگرپسند این نوع سینما، به آزمودن خویش در این عرصه روی آوردند و حاصل این زورآزمایی، متأسفانه تا كنون، حاصلی جاندار و ماندگار از خود باقی نگذاشت كه نهایت قدرت و ارزش آن را می توان در معدودی فیلم دید و لحظاتی خاص از فیلمهایی دیگر.
غیر از این حاصل اندك، دیگر محصولات این نوع سینما، با زبانی الكن و پر اشكال، تنها به روایت یك داستان یك خطی از آدمهایی پرداختند كه در بسیاری از مواقع، كیلومترها با آنچه حافظه ما از مردان دلاور هشت سال دفاع مقدس در خاطر داشت، فاصله داشتند. مردانی كه بیشتر ساخته ذهن خیال پرداز سازندگانشان بود، تا روایت صادقانه آدمهایی كه هشت سال جنگیده بودند.
● لطیفی
لطیفی پیش از ساخت «روز سوم»، تجربه ساخت فیلم جنگی را نداشته و بیشتر فیلمهایی اجتماعی با نیم نگاهی به گیشه ساخته است. فیلمهایی چون «سرعت»، «عینك دودی»، «دختر ایرونی» و «خوابگاه دختران» كه بزرگترین نقطه قوتشان این بوده كه چندان مبتذل به نظر نمی رسیدند. فیلمهایی بودند خوش آب و رنگ و خوش ساخت كه داستان ساده شان را به خوبی تعریف می كردند و این توانایی را داشتند كه مخاطب خود را تا پایان فیلم به همراه خود بكشانند.
«روز سوم»، اولین تجربه او در ژانر جنگ است و لطیفی نشان داده كه توانایی آن را دارد كه همچنان داستانگوی خوبی باشد و روایت داستانی اش را به خوبی برای تماشاگرش تعریف كند، هر چند كه پای فیلمنامه اش در بسیاری لحظات بلغزد و آدمهای داستانش گاه غیر واقعی جلوه كنند.
● كارگردانی
لطیفی كارگردان تیز هوشی است. هوش خوبی در بهره گیری از میزانسن دارد و می داند برای در آوردن حس و حال یك سكانس، از كدام شیوه استفاده كند. او ابزار سینما را می شناسد و از آنها خوب هم استفاده می كند. هوش خوبی در به كار گیری عناصر صحنه دارد و به همین خاطر هم هست كه در فیلمهایش، پیوستگی حسی خوبی به چشم می آید. راوی خوبی است كه بلد است داستان ساده اش را، آنچنان با آب و تاب تعریف كند كه همه منتظر پایان داستان بمانند. او، كارگردان خوبی است كه درصد تكنیك كارگردانی اش در برابر روایت داستانی كه تعریف می كند، در مرتبه بالاتری قرار می گیرد. اینها را گفتم تا حقی از او ضایع نشود و تبحرش در كارگردانی پوشیده نماند، اما فارغ از این همه، «روز سوم»، اگر چه نشان از حضور كارگردانی كارآزموده در پشت دوربین دارد، اما این كارگردان،كارگردانی است كه از جنس این كار نیست و دنیای ذهنی اش با بافت این نوع سینما همخوان نمی نماید. گاهی اوقات، می شود از پشت حس پنهان فیلم، به كارگردانش، نگاهی پنهانی داشت. لطیفی اگر چه «روز سوم» را خوب كارگردانی كرده، اما بعید می دانم كه با آن، زندگی هم كرده باشد! این همان حس گم شده «روز سوم» است.
● فیلمنامه
«روز سوم»، فیلمنامه ای مبتنی بر عنصر تصادف دارد و بر این روال است كه پیش می رود. آدمها و حوادث، بیشتر بر محور تصادف پیش می روند و داستان را نیز با خود به پیش می برند.
بیشترین آگاهی ما از شخصیت و پیشینه آدمهای داستان، در دیالوگها به دست می آید و اگر چه كارگردان كوشیده با بهره گیری از تدوینی متفاوت و با استفاده از شكست زمانی صحنه ها، لحن روایت یك خطی اش را بشكند و به آن سر و شكلی تازه ببخشد و با همین بهانه، ضعفهای فیلمنامه اش را جبران كند، اما باز هم این مشكلات، از لابلای تدوین، بازی و دیالوگ، خود را به رخ بیننده می كشند.
● شخصیت پردازی
فیلم سه شخصیت اصلی دارد و ده- پانزده شخصیت فرعی. سه شخصیت اصلی اش تقریباً ارزشهایی معادل هم دارند كه كما بیش، خوب هم تعریف می شوند: سمیره، رضا و فواد.
باور پذیرترین شخصیت فیلم رضاست كه می تواند نقش خودش را به بیننده بقبولاند: برادری كه خواهرش را در محل تجمع دشمنان، تنها گذاشته. سمیره اما، نقشی منفعلانه دارد كه بازی بد باران كوثری، آن را بدتر هم می نمایاند. نقشی بی افت و خیز كه حتی جای بازی آنچنانی هم ندارد. سومین و بدترین نقش را حامد بهداد بازی می كند. نقش آدمی كه در مرز عشق و نفرت گیر كرده و پرداخت ضعیف فیلمنامه در تصویر كردن نقش او هم، بر این سرگشتگی و سرگردانی افزوده تا فواد، بی هویت ترین آدم «روز سوم» باشد. شخصیتی كه چون فیلم بر محور عشق او می چرخد، هدر رفته ترین نقش فیلم به نظر می رسد. آدمی كه در مدرسه خرمشهر درس می دهد، در بازار خرمشهر بمب می گذارد و با داشتن چنین خصوصیاتی، جزو درجه داران ارتش عراق هم هست! گویا فیلمنامه نویس، هر جا به حضور او برای رخ دادن اتفاقی یا شكل دادن به یك صحنه نیاز داشته، همان خصوصیات را به او چسبانده است!
آدمهای دیگر فیلم، هر كدام تیپی برداشته شده از داستانی و حادثه ای جدا به نظر می رسند. مرد و كودك، مهندس، تعمیركار و انبوهی آدم دیگر كه هیچ كدام از تیپ تعریف شده خود پا را فراتر نمی گذارند و تمهید كارگردان و فیلمنامه نویس در پردازش این آدمها در لحظات پایانی زندگی شان و در موقعیتی كه در كانال گیر كرده اند و از پشت بی سیم، برای دیگران وصیت می كنند هم، پیش از آنكه تمهیدی كارا برای پردازش این آدمها به نظر برسد، بهانه ای برای جمع و جور كردن این آدمهای سرگردان از فیلمنامه است و تمام كردن ماجرا.
این گروه، آدمهای رنگارنگی هستند كه قرار است نشانگر حضور آدمهای مختلف در عرصه جنگ باشند، اما وقتی كارگردان و فیلمنامه نویس فیلم، خود جز یكی دو خط از زندگی آنان را نمی دانند و برای ما هم همان یكی دو سطر را تعریف می كنند، چه انتظاری باید داشت؟ كه ما با آنان همدلی كنیم؟!
● فیلمبرداری
«روز سوم»، فیلمبرداری خوب و قابل دفاعی دارد، هرچند نكته خارق العاده یا ویژگی خاصی هم در كار فیلمبرداری حس نمی شود كه بتوان آن را، فیلمبرداری متفاوتی دانست. یك فیلمبرداری معمولی برای فیلمی كه می خواهد طبیعی جلوه كند! شاید این مهمترین ویژگی كار غفوری باشد. (هر چند آن نسخه ای كه ما بر پرده سینما دیدیم، به لطف آپارات كهنه سینما، آنقدر تار و تیره و كهنه بود كه امكان قضاوت درباره فیلمبرداری و كار فیلمبردار كار دشواری است!). پس قضاوت در این مورد - و قضاوت در مورد باند صدای فیلم- را به وقتی موكول می كنیم كه بتوانیم در سینمای ایران، یك سینمای استاندارد برای تست زدن كیفیت این دو بخش مهم هر فیلم پیدا كنیم!
● بازیگری
در میان بازیگران فیلم، شاید تنها بازیگری كه بتوان كمی آن را پذیرفت، بازی برزو ارجمند است و پس از آن پوریا پورسرخ (هر چند كه از بازیهای این دو در سریالهای مختلف تلویزیون اصلاً دل خوشی ندارم!). از بقیه بازیها فاكتور می گیرم كه اگر بخواهم در باره آنها چیزی بنویسم، مایه دردسر خواهم شد كه متأسفانه مقصر اصلی در این اتفاق، نه من و نه بازیگران محترم آن نقشها، بلكه فیلمنامه نویس عزیزی است كه در ترسیم نقشها، جایی برای حركت آنها باقی نگذاشته، پس می گذریم.
● موسیقی
فیلم، از موسیقی كمی استفاده می كند و متأسفانه به جز تیتراژ پایانی، موسیقی در صحنه های دیگر فیلم كاركردی نمی یابد و گاه در صحنه هایی همچون سكانسهای شب در اردوگاه رزمندگان، با فضای فیلم بی ارتباط به نظر می رسد.
«روز سوم»، با همه آنچه گفته شد، در میان فیلمهای جنگی سینمای ایران، اثر قابل قبولی است كه می توانست خیلی بهتر از آن چیزی باشد كه بر پرده سینماها دیدیم، البته اگر فیلمنامه بهتری می داشت.
علی جعفری
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید