پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


بازار بر علیه دولت: جهانی سازی چیست ؟


بازار بر علیه دولت: جهانی سازی چیست ؟
بازار از هر راهی تلاش در گسترش حیطه مداخله اش برعلیه عملکرد دولت دارد. به این دلیل است که خصوصی سازی در همه جا گسترش می یابد. خصوصی سازی در واقع، چیزی جز انتقال تکه های دارائی عمومی (شرکت ها و خدمات) به سوی بخش خصوصی نیست. آنچه که تا کنون به رایگان (و یا به قیمت نازل) بی هر گونه تبعیضی در دسترس همه شهروندان بود، حالا یا پولی و یا گران تر شده است. این عقبگرد عظیم اجتماعی بیشتر گریبانگیر اقشار تهی دست شده است. زیرا که خدمات عمومی، سرمایه آنهایی است که سرمایه ای ندارند.
از سویی دیگر، جهانی سازی با مکانیسم مبادلات تجاری اش، به هم وابستگی بیش از پیش تنگاتنگ اقتصادهای بسیاری از کشورها دامن می زند. حجم صادرات و واردات همواره در حال افزایش است. اما جهانی سازی به ویژه شامل مبادلات مالی می شود، زیرا که آزادی گردش جریان پول در آن تمام و کمال است. و بنا بر این، بخش مالی بر طیف اقتصاد مسلط می شود.
افراد دارا و توانمند برای سود دهی هر چه بیشتر سرمایه خود، دو راه دارند : یا در بورس سرمایه گذاری کنند (در هر بورسی در جهان، زیرا که سرمایه ها بی هر گونه مانعی جریان دارند) و یا در یک پروژه صنعتی (ایجاد یک کارخانه محصولات مصرفی). راه حل دوم میزان متوسط سودی در اروپا حدود ٦ تا ٨ در صد به همراه می آورد. در حالیکه با سرمایه گذاری در بورس، سودآوری میتواند به سطح بالاتری برسد (درسال ٢٠٠٦ در فرانسه، بازارهای بورسی افزایش سودی بالغ بر ٥&#۶۱۴۸۴;١٧ درصد، در آلمان ٢٢ درصد و در اسپانیا ٦&#۶۱۴۸۴;٣٣ درصد داشته اند).
با چنین تفاوت فاحشی، سرمایه داران دیگر حاضر به سرمایه گذاری در بخش صنعتی (همانجایی که محل آفرینش اشتغال است) نیستند. مگر آنکه این سرمایه گذاری برایشان حدود ١٥ در صد سود سالانه به ارمغان بیاورد. و این در حالیکه دیدیم که میزان متوسط سود آوری برای این نوع سرمایه گذاری در اروپا بین ٦ تا ٨ در صد می باشد. چه باید کرد ؟ مثلأ سرمایه گذاری در چین و یا در تایلند، کشور هایی که به واسطه دستمزد بسیار نازل شان امکان سود سرمایه گذاری ای تا میزان ١٥ در صد و یا حتی بیشتر را میسر می سازند . به همین علت است که امروزه این همه سرمایه گذاری در چین صورت می گیرد.
و از آنجایی که هدف این کنش ها، تولید با قیمت نازل در کشورهای فقیر برای فروش با قیمتی بسیار گران درکشورهای ثروتمند است، سیلی از تولیدات وارداتی برای فروش از « کشور ـ کارخانه » ها به سوی مثلأ اروپا سرازیر می شود. در اینجاست که این فرآورده ها رقابتی نابرابر را با محصولات همگون که در قاره پیر با هزینه سنگین تری به دلیل حقوق اجتماعی کارگران (خوشبختانه) تولید شده اند، آغاز می کنند. نتیجه آن است که شرکت های اروپایی ورشکست و بسیاری از تولیدی ها ناگزیر تعطیل شده و مزد بگیران اخراج می شوند.
برخی از کارفرمایان برای بقای خود، تصمیم به « جابه جایی » می گیرند یعنی مرکز تولید خود را به کشوری با دستمزد نازل انتقال می دهند. این امر در کشور های غنی باعث بسته شدن کارخانجات و بیکاری می شود.
به این ترتیب، جهانی سازی همانند ساز وکاری برای تفکیک و رده بندی مداوم در زیر فشار یک رقابت عمومی شده، عمل می کند. این رقابت ما بین سرمایه و کار است. سرمایه ای که به آزادی جریان دارد و انسان ها که کمتر متحرک هستند، از این روست که سرمایه برنده می شود.
همانطور که بانک های بزرگ در قرن نوزدهم و یا شرکت های چند ملیتی در سال های ١٩٦٠ تا ١٩٨٠ عملکرد خود را به بسیاری از کشورها تحمیل نمودند، سرمایه های خصوصی بازارهای مالی هم، اکنون سرنوشت بسیاری از کشورها را در دست گرفته اند. و به نحوی می توان گفت، سرنوشت اقتصادی جهان را.
بازارهای مالی قادر به تحمیل قوانین خود به دولت ها هستند. در این صحنه نوین سیاسی ـ اقتصادی، عنصر جهانی بر عنصر ملی و شرکت خصوصی بر دولت پیروز است. توزیع مجدد دیگر تقریبأ وجود ندارند و به ما گفته می شود که تنها عامل توسعه، شرکت های خصوصی است. در سطح بین المللی هم فقط اوست که در صحنه رقابت به رسمیت شناخته می شود. به ما تأکید می شود که به همین دلیل همه چیز باید حول شرکت های خصوصی سازماندهی شود.
در یک اقتصاد جهانی شده، سرمایه، کار، مواد اولیه هیچ کدام خود به خود، عنصر اقتصادی تعیین کننده نیستند. امری که مهم شمرده می شود، ارتباط بهینه بین این سه عنصر است. برای برقراری این ارتباط ، یک شرکت نه به مرزها توجهی دارد و نه به قوانین و تنها سود آور ترین نوع استفاده از اطلاعات، سازماندهی کار و انقلاب مدیریتی را مد نظر دارد. بیشتر اوقات این امر باعث شکاف همبستگی در بطن یک کشور شده وکار به آنجا می کشد که منافع شرکت و منافع جامعه ملی از هم جدا می شوند و منطق بازار و دموکراسی نیزاز هم فاصله می گیرند.
شرکت های جهانی شده به هیچ وجه خود را مشمول این امر نمی دانند ، آنها دست به پیمان کاری و فروش در سراسر دنیا می زنند. این شرکت ها خود را دارای ویژگی فراملیتی می دانند که به آنها اجازه عملکردی با آزادی بسیار می دهد. و این ناشی از عدم وجود نهادهای بین المللی با ویژگی سیاسی، اقتصادی و حقوقی، قادر به نظم دادن با کار آیی در رفتار این شرکت ها می باشد.
از این رو، جهانی سازی، گسست عظیم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به شمار می رود. جهانی سازی، شهروندان را تحت سلطه فرمانی واحد قرار می دهد : « خود را تطبیق دادن». بدون هیچ اراده ای برای بهتر فرمانبرداری کردن از دستورات بی نام و نشان بازار . جهانی سازی نقطه عطف اقتصاد گرایی است : سرشتن انسان «جهانی»، تهی شده از فرهنگ، معنا و بالاخره آگاهی از دیگری. و تحمیل ایدئولوژی نئولیبرا لیسم به همه کره خاک.
لوموند دیپلماتیک
برگردان منیژه گیلانیان
منبع : دنیای ما


همچنین مشاهده کنید